فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱٬۷۰۴ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
363 - 384
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین متأخر بر این باور است که برای فهم باورهای دینی، باید دو مفهوم بازی های زبانی و صور زندگی را که او برای توصیف آموزه های خود به کار می گیرد، بشناسیم و وارد بازی زبانی و صورت زندگی دینی شویم. بنابراین می توان گفت برداشت او از عقلانیت باورهای دینی، عقلانیت مبتنی بر بازی های زبانی و صورت های زندگی است. به دیگر سخن، عقلانیت باورهای دینی در قالب این دو استعاره است که معنای خود را پیدا می کند، ازاین رو اگر کسی بخواهد باورهای دینی خویش را عقلانی سازد، باید این عقلانیت در زمینه صورت های زندگی فهم شود. اگر شخص متدین باورهای دینی خویش را در بافت صور زندگی مبتنی بر ایمان کرده باشد، در این صورت از نظر ویتگنشتاین متأخر باورهای دینی او عقلانی است. بنابراین معنای عقلانیت در مورد باورهای دینی نباید به همان معنای عقلانیت در علم تلقی شود و مورد داوری قرار گیرد. بنابر دیدگاه ویتگنشتاین متأخر باورهای دینی ما نیاز به هیچ گونه توجیهی، چه عقلی یا تاریخی ندارند و شخصی که تلاش دارد تا امر دینی را با توجه به قواعد بازی زبانی دیگر معقول سازد، در واقع، خود فردی غیرمعقول است، زیرا از شأن باورهای دینی کاملاً غافل است. در این مقاله بر آنیم تا علاوه بر تبیین دیدگاه ویتگنشتاین متأخر در خصوص عقلانیت باورهای دینی، نقدها و نارسایی های موجود در مفاهیمی مانند بازی های زبانی و همچنین تلقی ویتگنشتاین متأخر در خصوص عقلانیت باورهای دینی را بیان کنیم.
فناناپذیری اگزیستنز در فلسفه یاسپرس با تأکید بر مرگ اندیشی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
565 - 593
حوزه های تخصصی:
هسته اصلی تفکر فلسفی یاسپرس وجود انسان و به ویژه اگزیستنز است. تمام عقاید فلسفی دیگر او به همین موضوع محوری مربوط می شود. مفهوم اگزیستنز یاسپرس بیانگر واقعیت غیرتجربی، غیرانضمامی فرد و شخصیت واقعی است که می تواند از زمان عینی فراتر رود. این مقاله تصور یاسپرس از مرگ را بررسی و با استفاده از روش تحقیق تحلیل مفهومی از نوع بسط مفهوم به روشن سازی مفهوم وی در مورد مرگ و فناناپذیری اگزیستنز پرداخته و سعی کرده است درک بهتری از وجود انسان در این جهان را ارائه دهد. از دیدگاه یاسپرس، واقعیت مرگ بیولوژیکی مربوط به دازاین است، درحالی که موقعیت مرزی مرگ، که ممکن است به تحقق خود واقعی فرد منجر شود، متعلق به اگزیستنز است. او می کوشد نشان دهد که اگرچه انسان موجودی فانی است، جنبه استعلا نیز دارد و به موجود فیزیکی صرف در جهان قابل تقلیل نیست. یاسپرس در تلاش برای تبیین جنبه استعلایی انسان، اگزیستنز را فناناپذیر و نامحدود می داند. فناناپذیری اگزیستنز از نظر یاسپرس به معنای زندگی پس از مرگ در قلمرو دیگری نیست، بلکه فرد می تواند در زمان زنده بودن احساس فناناپذیری را در لحظه ای وجودی تجربه کند. طبق دیدگاه او، این لحظه جاودانه بی زمان است، به این معنا که روابط گذشته، حال و آینده، همان طورکه ما آنها را درک می کنیم، در آن اعمال نمی شوند، بلکه همزمان در آن لحظه بدون زمان درک می شوند.
کاربست معرفت فطری در اثبات وجود خدا از منظر دکارت و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
465 - 493
حوزه های تخصصی:
کاربست معرفت فطری در اثبات واجب از منظر صدرا و دکارت تلاشی است برای بازخوانی نقش فطرت در اثبات وجود خدا در دو بستر فکری مختلف و بازنمایی وجوه اشتراک و افتراق ایشان در مباحث اساسی خداشناسی به منظور یافتن مبنایی استوار در نیل به معرفت یقین بخش در گزاره های الهیاتی که در این پژوهش تطبیقی با روش توصیفی، تحلیلی به آن پرداخته شده است. فطرت مندی شناخت و اثبات وجود خدا و به کارگیری روش درون نگری در معرفت خدا، از مهم ترین وجوه اشتراک و تفاوت در نوع و متعلق معرفت فطری و اختلاف در حد وسط براهین فطرت، از مهم ترین وجوه افتراق میان این دو نگرش است. وجود اختلاف در نظام فلسفی و مبانی معرفت شناختی از جمله نگاه اصالت وجودی صدرایی و اعتقاد به علم حضوری و به کار گیری ابزار وحی و شهود عرفانی در کنار عقل، از یک سو و مبنای اصالت ماهوی و بی توجهی به علم حضوری و به کارگیری صرف عقل یا شهود عقلانی از جانب دکارت سبب تقابل میان نگاه عرفانی صدرالمتألهین نسبت به مبدأ متعال با نگاه فلسفی و مقیاس صرفاً ریاضی دکارت در حوزه مباحث خداشناسی شده است؛ با این حال متفق بودن در برخی مبانی، آنها را به آرای مشترک و مشابهی در امکان شناخت ذات و براهین اثبات وجود خدا مبتنی بر معرفت فطری رسانده است.
بررسی و نقد دیدگاه ویرنگا درباره مفهوم «علم مطلق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
243 - 271
حوزه های تخصصی:
علم الهی به معنای آگاهی خداوند به امور هستی، موضوعی است که همواره در حیطه الهیات فلسفی کلامی مطرح بوده و تاکنون نظریات مختلفی حول آن پدید آمده است. فیلسوفان دین معاصر نیز از التفات به آن اجتناب نکرده و مسائل بحث انگیز مرتبط با آن را مورد دقت عقلی قرار داده اند. اولین و مهم ترین مسئله مربوط به علم الهی، چیستی حقیقت آن است که به نوعی مسائل دیگر، متأثر از نوع پاسخ به این مسئله است. بررسی نظریات مختلف به خصوص دیدگاه های معاصر، در حل چالش های نوینی که در برابر باور به علم مطلق الهی پدید آمده اند، می تواند رهگشا باشد. ویرنگا به عنوان فیلسوف دین معاصر سعی کرده است با بیان منطقی به دفاع از گستره نامحدود علم مطلق الهی بپردازد و با روش های متداول در فلسفه دین به چالش هایی که دیدگاه های مخالف ایجاد کرده اند، پاسخ دهد. با وجود این در نحوه روایت وی از مفهوم علم مطلق و ویژگی های آن، اشکالاتی به نظر می رسد. مفهوم علم مطلق به نظر ویرنگا در آگاهی به تمام گزاره های صادق قابل تعریف است که این علم، وقوعی، غیراستنتاجی و خطاناپذیر است. مهم ترین ایراد دیدگاه وی این است که چنین تعریفی نمی تواند گویای حقیقت علم مطلق باشد، بلکه تنها می تواند شرح اسمی در قالب بیان دامنه متعلقات آن باشد. اشکالات دیگری هم در روایت وی از ویژگی های علم مطلق به نظر می رسد که اهم آن استفاده از مقدمه زائد و اتخاذ پیش فرضی نادرست است.
ارزیابی نظریه هرمنوتیکی اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
495 - 518
حوزه های تخصصی:
نیاز به ارائه نظریه ای هرمنوتیکی درباره تفسیر متون مقدس اهمیت زیادی دارد. باروخ اسپینوزا الهی دان و فیلسوف یهودی نیز در واکنش به تفسیرهای ناروا از کتاب مقدس کوشیده است تا نظریه ای هرمنوتیکی ارائه دهد. در این مقاله ابتدا با تکیه بر نقش چهار مؤلفه اساسی مؤلف، مفسر، متن و روش در فرایند تفسیر، و با مراجعه به آثار اسپینوزا، نظریه هرمنوتیکی وی توضیح داده شده، سپس با اشاره به دشواری های نظریه اسپینوزا از دیدگاه خویش، نظریه او با رویکردهای هرمنوتیک سنتی، مدرن و پست مدرن مقایسه شده است. در ارزیابی، اگرچه نظریه هرمنوتیکی اسپینوزا ذیل رویکرد هرمنوتیک سنتی قرار داده شده، نشان داده شده است که با تقریرهای پیش از خود فاصله گرفته و تا حدودی راه را برای هرمنوتیک مدرن گشوده است. توجه اسپینوزا به تأثیر آگاهی مفسر از زمانه، باورها و دیدگاه های نویسندگان متن مقدس در فرایند تفسیر از نکات مثبت نظریه وی به حساب آمده، ولی برخی مؤلفه های نظریه وی مانند ناواقع گرایی متن مقدس، توصیه وی به کنار نهادن دیدگاه ها و باورهای مفسر، خودبسندگی فهم کتاب مقدس با تکیه بر اصل معرفتی آن، نادیده گرفتن بسیاری از آموزه های کتاب مقدس غیرقابل دفاع دانسته شده است.
تبیین ضرورت دینداری عملی براساس دلیل معقولیت و بررسی شبهات عقلی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
385 - 407
حوزه های تخصصی:
برگزیدن دینداری یا غیردینداری می تواند از جمله مهم ترین انتخاب های زندگی به شمار رود. در هنگام تکافوی ادله دینداری و غیردینداری در حوزه نظر می توان ندانم گرایی را به عنوان راه سوم برگزید، اما در عمل چنین نیست و تنها دو راه وجود دارد. در چنین شرایطی باید جانبی را برگزید که ضرر کمتر و سود بیشتری را در پی داشته باشد. با مقایسه سود و ضرر مورد ادعای دینداران و غیردینداران و احتساب میزان کمی شده آنها می توان دریافت که مجموع سود دینداری بیشتر از غیردینداری است. عنوان این تقریر از دلیل معقولیت که بر مبنای شرطیه پاسکال شکل گرفته، سود مورد انتظار برتر است و براساس آن می توان ثابت کرد که در عمل باید دینداری را برگزید و دیندارانه زندگی کرد. این دلیل با وجود برخی شباهت ها، با شرطیه پاسکال در پاره ای پیش فرض ها و هدف ها متفاوت است. در این دلیل محدودیت های دینداری لحاظ شده و برای برخی غیردینداران بهره اخروی در نظر گرفته شده است. هدف این دلیل نیز ترجیح دینداری در عمل است نه اثبات حقانیت دینداری. وجود ادیان مختلف با ادعاهای متعدد و گاه متعارض، مغالطی بودن، جدلی بودن، ناسازگاری با قاعده قبح عقاب بلابیان، نادرستی و نامدلَّل بودن پیش فرض ها و ناتوانی از اثبات ضرورت دینداری، مهم ترین شبهات عقلی فراروی این دلیل است که در مقاله پاسخ داده شده است. ارائه صورت بندی نو برای دلیل معقولیت و به کارگیری آن برای اثبات ضرورت دینداری و پاسخ به مهم ترین شبهات فراروی آن مهم ترین دستاورد مقاله به شمار می رود.
نظام تنزیلی قرآن کریم در فرایند آیندهنگاری راهبردی تحول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
49 - 71
حوزه های تخصصی:
پس از عصر بعثت و حضور معصومین و در عصر تفکر اجتهادی، در عرصه قرآن پژوهی و نظام جامع تفسیر، همچنان الگوی پژوهش تفسیری و سازوکار ترکیبی دو الگوی ترتیبی و تنزیلی و برآیندیابی در رویکرد تفسیر موضوعی، سامانی بایسته در عرصه اندیشه پردازی پیشرفت و نظام مدیریت راهبردی نیافته و نظام تنزیلی قرآن کریم به مثابه الگوی مرجع و معیار آینده نگاری راهبردی پیشرفت، دیده نشده است. از منظر روش شناسی پردازش اندیشه و مدیریت راهبردی تغییر، ماهیت و نقش نظام تنزیلی در پردازش مدل عملیاتی الگوی دین شناخت رشد توسعه ای و در نظام آینده نگار راهبردی جامعه و تمدن هدف چیست؟ در پژوهش حاضر با بازتحلیل ادبیات آینده نگاری راهبردی و سازوکارهای الگوی پیشرفت و با اشاره به جایگاه الگوی دین شناخت پیشرفت، دریافتیم که نظام تنزیلی، منطق مبنا و حاکم بسط زمان مند مدل مفهومی الگوی رشد و نظام و سازوکار (فرایند و روش) مرجع الگوپردازی آینده نگار راهبردی است که در ذیل الگوی کلان راهبری تحول برای گذار به انسان، جامعه و تمدنِ آرمانیِ همواره تازه شونده، در جامعه هدف جریان می یابد.
از عقل مسیحی قرون وسطی تا عقل انسانی رنسانس (پژوهشی در نسبت میان ایمان و خرد در اندیشه غربی با ابتنای بر آرای سنت آگوستین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
635 - 659
حوزه های تخصصی:
آغاز فلسفه قرون وسطی عموماً به سنت آگوستین بازمی گردد، او در آموزه «من گناهکارم، پس هستم» حقیقت و هستی انسان را برای نخستین بار در گرو یک کنش انسانی و غیرالهی تعریف می کند. مطالعه سیر اندیشه از عبارت مذکور سنت آگوستین تا «من فکر می کنم، پس هستم» دکارت، از یک سو نشاندهنده چالش طولانی در حل رابطه میان فهم و حقیقت است و از سوی دیگر، ریشه های نوگرایی را در برخی آرای قرون وسطایی مشخص می کند. در مقاله حاضر با نگاهی به کلیدی ترین آرای اندیشمندان قرون وسطی کوشش می شود از طریق توضیح نظریه شک آبلار به عنوان ابزار دستیابی به حقیقت، تبیینات سن فرانسیس در خصوص اینکه حقیقت بیش از آنکه در بالا باشد، در پایین و درون انسان است، همچنین باور به اصالت اراده و اصالت فرد که توسط اکام و اوتریکور طرح گردید و ... چگونگی ظهور عقل انسانی عصر مدرن و روند شکل گیری گزاره «من فکر می کنم پس هستم» روشن شود. تحقیق به صورت تحلیلی توصیفی بوده و تجزیه وتحلیل داده ها به شیوه استقرایی صورت گرفته است. طبق یافته های پژوهش، روشن می شود که اساس فلسفه دکارت، به عنوان پدر فلسفه مدرن، مقتبس از اندیشه سنت آگوستین است؛ به عبارت دیگر نه تنها قرون وسطی بلکه عصر جدید را نیز باید با سنت آگوستین آغاز کرد..
روش ایجاد تحول فرهنگی اجتماعی با الهام از اهداف قرآن در سیر نزول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
361 - 392
حوزه های تخصصی:
در علوم قرآن ضمن مباحث مربوط به نزول قرآن، از اهداف قرآن بحث می شود. در کتاب خدای حکیم، 29 هدف برای قرآن شمرده شده است؛ مطالعه اهداف با توجه به تکرار بیان آنها در آیات قرآن، نوع مخاطبان آیات، کیفیت توزیع در سور و اغراض آنها و دوره های رشد اجتماع مؤمنان امکان ارزیابی دارد. این پژوهش از جنبه مدیریتی، پژوهشگران را در شناخت روش های آغاز شکل گیری پدیده تحول و گسترش آن در اجتماع مساعدت می کند. در این مقاله نتایج تحولی و تربیتی توزیع آیات در دوره ابتدای ظهور اسلام (که پیامبر دعوت خود را علنی کرده بودند، اما مسلمانان در خفا به سر می بردند) بررسی می شود. با عنایت به ارتباط سؤال پژوهش با سیر نزول آیات اهداف قرآن، پژوهش مذکور به سبک تفسیری تنزیلی صورت گرفته است. کلید تحول با بیان هماهنگی قرآن با نیازهای فطری زده می شود. مردم در برابر تحول، به دو جریان اکثریت مقاوم در برابر تغییر و تحول و اقلیت همگام با تحول تقسیم می شوند. برای تغییر موضع گروه اول باید بر موضع هشدار و تهدید و ترهیب پافشاری کرد و به شبهات آنها پاسخ داد، اما درباره گروه دوم باید هدایت آنها در مراتب رشد و کمال را، از دو راه تبیین مسائل و پاسخ به شبهات معارضان پیگیری کرد. همچنین به وصول به خواست های ذاتی و فطری دلگرم نگه داشت. در این میان رهبران و مجریان تحول نیز، با اطلاع از سنت های الهی در حمایت قطعی از خود و همراه دیدن خود با صف تحول گران تاریخ و اطمینان از نجات و رستگاری و پاداش های الهی در صورت باقی ماندن بر راه اصلاح گری مطمئن می شوند. اهداف قرآن در مرحله اول، نزول سوره ها این معارف ارزشمند را به دنبال دارد.
حق طبیعی در اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
23 - 48
حوزه های تخصصی:
نظریه حق طبیعی، به مثابه قاعده ای حاکم در حوزه فلسفه حقوق و زیربنای مقررات و اعتبارات عقلایی و قانونی، مورد توجه فیلسوفان مسلمان است، در این میان فارابی نخستین متفکری بود که در این زمینه از یک سو با توجه به مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی و از دیگر سو با در نظر گرفتن رابطه و نسبت حقوق اعتباری با جهان تکوین نظریه پردازی کرده و با تأکید مبانی فلسفه مدنی و انسان شناسی به تحلیل و تبیین پایه ای ترین امتیازات بشر در زندگی فردی و مدنی پرداخته است که امروزه به عنوان زیرساخت های دیگر حقوق عمومی و اجتماعی به شمار می آیند، نگاه وی به این مهم از روزنه مطالعه در زوایا و ساحت های مختلف مدینه فاضله صورت می پذیرد که بدون در نظر گرفتن حقوق و عدالت بنیادین منظومه معرفتی این نوع مدینه ناتمام است.و برای تحقق این مهم سزاوار است مبانی تکوینی، تعلقات و وابستگی های حق به عرصه ها و زمینه های مختلف را ملاحظه کرد و در راستای دستیابی به ساختار نظریه فارابی از حق و نیز رابطه آن با عالم تکوین و طبیعت، بررسی درباره مفهوم حق طبیعی، جایگاه عدالت بنیادین، نسبیت برخی حقوق و منطق شناخت حق از باطل ضروری است.
الهیات سلبی به مثابه مکمل خداشناسی فطری و قلبی در مدرسه کلامی خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
425 - 441
حوزه های تخصصی:
الهیات سلبی در مقابل الهیات ایجابی مسیر متفاوتی را در خداشناسی عرضه می کند و منکر معرفت اثباتی از خداست. اما در مدرسه کلامی خراسان، الهیات سلبی نقش مکمل معرفتی ایجابی را ایفا می کند که از آن با عنوان معرفت فطری یا قلبی یاد می شود. از این رو هرچند این مدرسه الهیات سلبی را قبول دارد، اما منکر معرفت اثباتی از خدا نیست. از دیدگاه این مدرسه، انسان ها پیش از ورود به جهان کنونی، حامل معرفتی قلبی و اثباتی از خدا شده اند که البته در دنیا نوعاً از آن غافلند و فلسفه ارسال پیامبران، برداشتن حجاب غفلت و تذکر به همین فطرت و نعمت فراموش شده است. اما عقل انسان نیز می تواند پس از اثبات مبدأ جهان، از طریق تفسیر سلبی صفات الهی، به شناختی از خدا بدون تشبیه نائل آید و در واقع، خدایی را که قلباً شناخته است، با عقل توضیح دهد و منظور از مکمل بودن همین است، نه اینکه الهیات سلبی چیزی بر معرفت قلبی می افزاید. دلیل و مبنای اصلی نفی الهیات ایجابی در این مدرسه فکری، نفی تشبیه است. البته در زمینه تفسیر چگونگی مکمل بودن الهیات سلبی، اختلاف نظرهایی در میان بزرگان مدرسه خراسان وجود دارد که به وجودشناسی صفات الهی و اثبات و نفی صفت برمی گردد. در بیان دیدگاه های مطرح در مدرسه خراسان، به دیدگاه آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، بنیانگذار این مدرسه و سه شاگرد برجسته او یعنی آیت الله مجتبی قزوینی،آیت الله ملکی میانجی و آیت الله مروارید اکتفا کرده ایم.
ارزیابی استدلال های کلامیِ مبتنی بر صفت حکمت الهی، با تأکید بر آرای فیاض لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
467 - 488
حوزه های تخصصی:
استفاده از صفت حکمت الهی در استدلال های متکلمان به صورت مستقل یا به عنوان مبنایی برای اصلی دیگر، رواج بسیاری داشته است. نویسندگان، استدلال های لاهیجی را که بر این صفت مبتنی هستند، با روش تحلیل منطقی نقد و بررسی می کنند. استفاده از این صفت، دستکم در پاره ای از موارد، ناصحیح است و استدلال ها به لحاظ منطقی منتج نیستند. به نظر می رسد غالباً استفاده از این صفت به صورت پسینی بوده و تنها به منظور مستدل کردن عقلیِ گزاره های نقلی، به این روش تکیه شده است. به علاوه آنکه اظهار نظرِ در این مسئله، مستلزم علم باطنی و کامل نسبت به زوایای هستی و علت غایی جهان خواهد بود. وجود موارد نقضِ فراوان نیز که مطابقِ با همین مبنا، قاعدتاً باید از سوی خداوند محقق شده باشد، اما در واقع محقق نشده است، دلیل دیگری بر نادرستی این مبنا خواهد بود. شایان ذکر است که بحث مقاله، در مقام ثبوت و واقع نیست؛ چرا که با ادله قطعیِ عقلی، تمامیِ افعال الهی، در نهایت حکمت هستند؛ بلکه بحث در مقام کشفِ آن حکمت و فهمِ عقلِ پر از محدودیت و نقص انسان نسبت به آن مصادیق است.
بررسی دیدگاه ملاشمسای گیلانی در مورد علم خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
279 - 296
حوزه های تخصصی:
ملاشمسای گیلانی، یکی از چهره های درخشان و نامدار سده یازدهم هجری، در مکتب فلسفی اصفهان است که همچون بسیاری از بزرگان حکمت در عصر خودش، از جمله ملاصدرا و میرداماد، در تمسک جستن به آیات و روایات، برای اثبات مباحث فلسفی، دستی توانا داشت. او که از شاگردان نامی میرداماد بود، بیشترین تأثیر را نیز از او پذیرفت و سبک مشاییان و مبنای فکری آنها را از محضر او آموخت. ملاشمسا در برخی از مباحث فلسفی از قبیل: اصالت وجود، حرکت جوهری، علم پیشین خداوند و علم خداوند به ذاتش، با بسیاری از حکمای بزرگ (به ویژه رئیس بزرگ ترین مکتب عصر خود یعنی ملاصدرا) به مخالفت پرداخت و گاهی نظریات منحصر به فرد و مخالف با آنها بیان کرده است. ملاشمسا در زمینه رابطه صفات ذاتی با ذات، همچون معتزله، مشاییان و ملاصدرا قائل به عینیت صفات ذاتی با ذات است. او در حوزه علم پیشین خداوند به موجودات، قائل به قسم سومی (نه حصولی و نه حضوری) بود که همان ذات بحت و بسیط خداوند است و وجود موجودات را در تبیین علم خداوند، لغو و بی اعتبار می داند، ملاشمسا، علم خداوند به ذاتش را حضوری اقوی می داند و کاربرد علم اجمالی به معنای مشهور نزد حکما را در مورد خداوند جایز نمی داند که مقاله حاضر به روش کتابخانه ای در صدد ایضاح دیدگاه ملاشمسا در حوزه علم خداوند است.
بررسی نظر نصر حامد ابوزید در تأویل و نقد آن بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
1 - 22
حوزه های تخصصی:
تأویل از جمله مهم ترین واژه هایی است که شیعه و معتزله از ابتدا تاکنون، برای فهم آیات الهی به آن توجه کرده اند. اهل حدیث، همواره به تأویل نگاهی منفی داشته اند و گاهی آن را بدعت پنداشته اند و مفسران آنها از تأویل اجتناب کرده اند و دور بودن از آن را درست دانسته اند. در عصر کنونی ابوزید از متفکران معتزلی، راهکار فهم درست قرآن را تأویل می داند؛ وی بر این اعتقاد است که با تأویل می توان امروز با قرآن ارتباط برقرار کرد و زندگی قرآنی داشت و در جهان امروز به قرآن حیات مجددی داد. در این نوشته با روش توصیفی – تطبیقی دیدگاه ابوزید درباره تأویل را بر اساس نظر علامه گزارش و نقد می کنیم. نتایج نشان داد آنچه او تأویل می خواند، با آنچه طباطبایی تأویل می داند به لحاظ معنا و مفهوم اختلاف شگرفی دارد. طباطبایی «تأویل» را تلاشی برای دستیابی به معارف عمیق قرآن می داند که الفاظ را یارای بیان آن نیست؛ ولی ابوزید تأویل را عصری کردن فهم قرآن می داند. البته شاید بتوان وجه جمعی برای آن دو پیدا کرد و آن اینکه با فهم عمیق قرآن، می توان مسائل امروز و فردای بشر را حل کرد.
نسبی گرایی در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
137 - 162
حوزه های تخصصی:
یکی از ادعاهای اصلی هرمنوتیک فلسفی گادامر، نسبی گرا نبودن آن است. اما این هرمنوتیک در سه ساحت به نسبی گرایی دچار خواهد بود. اولین ساحت، مربوط به حقیقت و واقعیت بوده که به دلیل تعریف پدیدارشناختی گادامر از حقیقت، این هرمنوتیک گرفتار نسبی گرایی در واقعیت است. دومین و سومین ساحت، به معنا و فهم مربوطند که به این ترتیب هرمنوتیک فلسفی او گرفتار نسبی گرایی معناشناختی و نسبی گرایی فهم شناختی هم هست. گادامر تلاش کرده است که با مبنا قرار دادن سنت و زبان که به هم مربوطند، بر اساس مبنای عمومیت گرایی، از نسبیت تخلص یابد، ولی با شرایطی که برای زبان و سنت برشمرده و آنها را متغیر دانسته است و تأثیر آن بر افق هر مفسر را نیز متفاوت می داند، در عمل نتوانسته است مبنای مناسبی برای مطلق گرا شدن هرمنوتیک خود فراهم کند.
ارتباط وجودشناسی، جوهرشناسی و الهیات در فلسفه ارسطو و بررسی تفاسیر جدید آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
297 - 315
حوزه های تخصصی:
چیستی موضوع فلسفه از زمان ارسطو محل بحث بوده و در مقاطع بعدی تاریخ حکمت مشاء نیز استمرار داشته است. چنانکه اختلاف دو چهره برجسته مشاء جهان اسلام یعنی ابن سینا و ابن رشد در این زمینه به روشنی مشهود است. این بحث در نیمه دوم سده بیستم به ویژه در ارسطوپژوهی حوزه آلمانی زبان از نو گشوده شد که آیا نزد ارسطو، تنها یک علم فلسفی نخستین وجود دارد، که به دو نام الهیات و وجودشناسی یا جوهرشناسی نامیده می شود، یا اینکه آنها هر دو در کنار هم هستند و اگر این گونه است نسبت آنها با یکدیگر چگونه است. در این مقاله با مروری بر نظر ارسطوپژوهان جدید در مورد مسئله بالا، به این نتیجه می رسیم که الهیات تحقق نهایی جوهرشناسی است. به این معنا، ما از الهیات به عنوان «سنگ بنای» نظریه فلسفی در معنای جوهرشناسی یاد می کنیم. خط فکری مذکور متضمن این مطلب است که مفاهیم بنیادین بسط یافته در جوهرشناسی ارسطویی نیازمند یک الهیات هستند و خداوند، در عین حال به عنوان علت ماسوی که یکی از «اصول و علل» است، یک «طبیعت خاص» هم محسوب می شود. با چنین فرضی، شخصی که بر طبق کتاب گاما، به عنوان یک جوهرشناس، در جست وجوی علل و اصول اوسیا است، در عین حال یک الهیدان هم خواهد بود.
بررسی تأثیر آثار پروکلس بر مفهوم سازی فارابی و ابن سینا از واجب الوجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
259 - 277
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی این مسئله می پردازیم که آیا مفهوم سازی از واجب الوجود از بعد تاریخی در تفکر نوافلاطونیان (پروکلس)، قبل از فارابی و ابن سینا بوده است یا خیر؟ پروکلس با طرح چهاربخشی علت اولی، وجود، عقل و نفس به تبیین مبانی فلسفی خود درباره مباحثی همچون خیر محض، استغنا و فوق تمام بودن علت اولی، فیض، اولین مبتدع یعنی أنیت، عقل، خصوصیات و مراتب آن، نفس، خصوصیات و مراتب آن و تقسیم موجودات بر مبنای دهر می پردازد. فارابی و ابن سینا در مسائلی چون استغنا و تمامیت یا فوق تمام بودن علت اولی، فیض، اولین مبتدع، وحدت و بساطت عقل و تجرد آن از ماده، نفس و اینکه به اجرام سماوی حرکت می بخشد و این حرکت مستدیر است، با پروکلس توافق نظر دارند؛ به طوری که در مواردی عین الفاظ و عبارات پروکلس در کتاب «الخیر المحض» را استفاده کرده اند.
مبانی فلسفی مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی اسلامی با تأکید بر مکتب صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
489 - 515
حوزه های تخصصی:
در زمینه مطالعات میان رشته ای، مسائل متعددی جای طرح دارند؛ از جمله چیستی، اهمیت و ضرورت، روش شناسی و روش اجرایی آن. اما در کنار این مباحث، مسئله اصلی تری هست که تاکنون به آن پرداخته نشده و آن، مبانی بینشی و فلسفی حاکم بر مطالعات میان رشته ای است. فلسفه به صورت مستقیم و غیرمستقیم در علوم، به ویژه دانش های بینارشته ای نقش ایفا می کند. با توجه به اینکه هر مکتب و پاردایم فلسفی، در مطالعات میان رشته ای تأثیر جدی دارد، آیا در مطالعات بینارشته ای به ویژه در حوزه علوم انسانی اسلامی نیز با تکیه بر مبانی فلسفی صدرایی می توان نگرش لازم را برای انجام دادن این مطالعات به دست آورد؟ در مقاله حاضر در صددیم که با روش تحلیلی و فلسفی، ضمن معرفی مطالعات بینارشته ای و تفاوت آن با دیگر روش های مطالعاتی، ابتدا به نقش مستقیم فلسفه در برخی دانش های بینارشته ای اشاره شود و در ادامه امتداد مبانی صدرایی را در مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی اسلامی نشان دهیم. از یافته های مقاله حاضر، قابلیت نظام فلسفی صدرایی به مثابه چارچوب نظری برای پشتیبانی مطالعات بینارشته ای در علوم انسانی اسلامی است.
تبیین و تحلیلی انتقادی بر رابطه «مرگ اندیشی» با «معنای زندگی» در فلسفه کرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
235 - 258
حوزه های تخصصی:
کرکگور از پایه گذاران مکتب اگزیستاسیالیسم و از جمله کسانی است که از سویی با رویکردی انتقادآمیز به مبادی مسیحیت موجود و از سوی دیگر، با نقدی بنیادین بر روش عقلانی در حوزه «دین»، مشتاقانه در پی یافتن معنای شورمندانه ای برای زندگی است. از منظر وی زندگی معنادار سخت پیچیده در زندگی دینی و به عبارتی حیات و ممات انسان در سپهر ایمانی است و دقیقاً در همین راستا بوده که وی جست وجوگری واقعی برای به چنگ آوردن بن مایه اصیل و معناداری برای حشر و نشر در حیاتی نو و بالنهایه کسب ایمان شورمندانه به خداست. او با تأملی مؤمنانه و با غور در اندیشه ای عمیق معطوف به «مرگ» در سه ساحت استحسانی، اخلاقی و دینی دست یازیده تا سرانجام در یک سیر دیالکتیکی استعلایی به سپهر ایمان دینی برسد که در آن سپهر، فرد فقط در ارتباط با امر مطلق و به تعبیر خودش «یکه در برابر یکه» به سر برده و در بالاترین کمال معناداری زندگی که همانا مرحله زندگی اصیل یا اگزیستانسیالیستی است، در ساحل امن ایمان متعبدانه بسان قهرمان تراژیکش حضرت ابراهیم(ع) آرام گیرد. مقصود این خامه ضمن تبیین و تحلیلی انتقادی بر اندیشه فیلسوف متأله دانمارکی در نسبت سنجی میان دو جوهره مذکور، در این نکته بنیادین است که «مرگ اندیشی» بشر، تنها رهاوردش می تواند صرفاً امکان و ظرفیتی برای وصولش به ساحت دینی باشد و در حقیقت دستیابی و چنگ زدن به ارزش ها و فطرت الهی (که به ودیعه در ماهیت انسان به امانت نهاده شده) است که می تواند بن مایه های اصیلی را برای کرکگور به ارمغان بیاورد. نکته ظریف دیگر اینکه رویکرد او به «جعل معنا» در تبیین مقصود از معنای زندگی به جای «کشف معنا» می تواند رویکرد سلطه جویانه ای برای انسان معاصر رقم بزند، چنانکه تاریخ سیطره طلبانه انسان جدید، گواهی صادق بر این مدعاست..
بنیاد فضیلت در اندیشه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
163 - 187
حوزه های تخصصی:
اسپینوزا فیلسوف عقلگرای سده هفدهم، قائل است که فلسفه و علم باید در جهت کمال انسان به کار گرفته شوند. از این جهت، همّ خود را صرف تدوین نظامی فکری می کند که غایت آن را سعادت می داند، سعادتی که مبتنی بر زیست فضیلت مندانه است. با توجه به این نظرگاه، در این مقاله در پی فهم حقیقت فضیلت و مبانی متافیزیکی و انسان شناختی آن در اندیشه اسپینوزا هستیم. این تحقیق مبتنی بر روش توصیفی - تحلیلی است و رویکرد فلسفی را در تبیین مسئله مورد نظر به کار می گیرد. به اختصار می توان گفت که اسپینوزا فهم خود از فضیلت را بر مبنای دیدگاه وحدت جوهر، این همانی جوهر/ خدا و قدرت نامتناهی، سنخیت علّی و معلولی، طبیعت گرایی، توازی ذهن و بدن و عقلگرایی قرار می دهد و با تلفیق وجوهی از فلسفه های اخلاق افلاطونی، ارسطویی، لذت گرا، فایده باور، رواقی و هابزی، در نهایت، فضیلت اعلی را معادل قدرت، فعالیت و عقلانیت می داند و شناخت عقلی خداوند و عشق عقلانی به او را، در اعلی مرتبه آن قرار می دهد. بر اساس چنین شناختی است که انسان از نظر عاطفی نیز بر انفعالات خویش فائق می آید و به ثبات می رسد.