فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۴۷۴ مورد.
رویکرد قرآنی سنایی به قصیده "" ابر""فرخی سیستانی (با نگاهی به نظریه بدخوانی خلاق هرولد بلوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرن ششم در تاریخ شعر و ادب فارسی ، دوره درخشان دگرگونی های فکری و فرهنگی و پیش آمدن مجال روی کردهای تازه شاعرانه ای است که در همه ادوار شعر و تاریخ ادب فارسی شایان یادکردن و بهره برداری های علمی و پژوهشی است.
سنایی غزنوی، شاعری که سهمی عمده در تحولات ادبی شعر قرن ششم دارد، در مرور و مطالعه شعر دوره پیش از خود بهره مندی های هنری و زبانی از آن را منوط به دگرگون ساختن اندیشه و درون مایه شعر می داند.او توفیق یافته است عمده شعر خراسانی پیش از خود را مرور و بررسی کند و سرانجام توانسته است با روی کردی کاملا تازه و سبک مندانه از آزمون این تاثیر پذیری بیرون آید.
در مقاله حاضر قصیده معروف ابر از فرخی سیستانی را که بسیار مورد توجه شاعران بوده است با استقبال سنایی از این قصیده مرور و بررسی کرده ایم.به اعتقاد ما در این مقاله سنایی بر پایه باورهای عمیق آیینی و فکری خود که برآمده از تحولات تازه سیاسی و اجتماعی قرن ششم است، از ابزار روی کرد قرآنی مدد گرفته است و بر اساس آنچه که امروز در نظریه بدخوانی خلاق هرولد بلوم مطرح است، خود را از اضطراب تاثیر شعر فرخی رهانیده است. و بی آن که در سایه تاثیر پذیری از شعر فرخی بماند، حرفهای اصلی خود را هنرمندانه بیان کرده است و شکلی تازه از قصیده سرایی را به نمود رسانیده است.
ریشه یابی بوطیقای نیمایوشیج در غزل های نو سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزل نو، نوع جدیدی از غزل با نگاهی تازه و زبانی امروزی است که پس از فراگیر شدن شعر نو در جامعه پدید آمده است. سیمین بهبهانی با آثاری چون: «خطی ز سرعت و از آتش»، «دشت ارژن»، «یک دریچه آزادی» و «یکی مثلا اینکه» خود را به عنوان یکی از پیشگامان کوشای این فرم شعری معرفی کرده است. با توجه به تأثیر شعر نیمایی بر پیدایش غزل نو، پاسخ به این سوال ضروری به نظر می رسد که احیاگری بهبهانی در غزل، در چه محورهایی از بوطیقای نیما تاثیر گرفته است؟ بهبهانی در طرز دید و طرز کار تازه که دو پایه ی اساسی بوطیقای نیماست، از وی متأثر است. او در طرز دید به فردیت شاعرانه، عینیت گرایی، جامعه مداری و در طرز کار به زبان جدید، بیان طبیعی، الگوی وصفی-روایی و هارمونی در جهت پویش غزل، دل بسته است. روش تحقیق در این جستار، تحلیلی – توصیفی است.
درآمدی بر ادبیات تطبیقی غیرجد (عنوان عربی: نظرة إلی الأدب الهزلی المقارن)
حوزه های تخصصی:
ادبیات منظوم و منثور را به دو بخش کلی تقسیم کرده اند: جد و هزل.جدیات شامل نوشتارهای اخلاقی، عشقی، رزمی و بزمی است؛ و آثار مکتوب غیرجدی، مواردی مانند طنز، هجا، فکاهی، لطیفه، بذله، مطایبه، شوخی، مسخرگی، و انتقاد را در بر می گیرد.در نوشتارهای بازمانده از ادب پیشین فارسی، جز درباره هجا چیزی درخور توجه درباره ادب غیرجدی نیامده است و اگر گاهی در متون ادب فارسی، مطالبی دیده شود، غالبا هجو را به جای هزل یا دیگر متفرعات غیر جد به کار برده اند.ادبای عرب، شعر دوره جاهلیت و صدر اسلام را از جهت اغراض و مقاصد به بیش از ده قسم تقسیم کرده اند که قسم پنجم را به هجا اختصاص داده اند و در تعریف آن گفته اند: «هجا برشمردن قبایح و نفی مکارم است از شخصی یا قوم و قبیله ای. . .»(رهنما،6:1364).ادبای پیشین ایران هم با تغییرات و دگرگونی هایی در تقسیم اغراض و مقاصد شعر، همین اقسام را با ضمایمی یاد کرده اند و اغراض شعر را در ده شیوه محدود کرده اند، چنانکه خاقانی در مقام مفاخره و برتری خود بر عنصری گفته است:ز ده شیوه که آن حیله شاعری است به یک شیوه شد داستان عنصری و صبا نیز به پیروی از پیشینیان، چنین سروده است:سخن چیست در این نشیب و فراز یکی گوی و من ترک ده گوی باز چکیده عربی:تم تقسیم الأدب المنظوم والمنثور إلی فرعین رئیسین: الجد والهزل. یشمل فرع الجد:الکتابات الأخلاقیة، والغرامیة، ومعارک الحرب، والحفلات، بینما یشمل فرع الهزل: الطنز، والهجو، والفکاهة، واللطیفة، والنکتة، والمطایبة، والمزاح، والسخریة، والانتقاد، و... إلخ. وبغض النظر عن الهجو لم تعالج الکتابات المتبقیة من الأدب الفارسی القدیم، أدب الهزل معالجة وافیة، وإن وجد هذا الفرع أحیانا بین طیات نصوص الأدب الفارسی، فإنه استخدام للهجو بدل الهزل. أما أدباء العرب فقسموا شعر الجاهلیة وصدر الإسلام من حیث الأغراض إلی أکثر من عشرة فروع خصصوا الفرع الخامس للهجاء وقالوا فی تعریفه: «الهجاء یعنی ذکر مساوی شخص أو قبیلة وسلب المحامد عنهما.» والأدباء الإیرانیون القدماء أیضا ذکروا هذه الفروع بعد تغییرات فی تقسیم أغراض الشعر حیث حدّدوها فی عشرة فروع.
بررسی تطبیقی پیوند عشق و حماسه در شاهنامة فردوسی و داستان کوراوغلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان های حماسی بازتاب عواطف، احساسات و نحوة تفکر انسان ها در دوره ای از تاریخ هستند. اگرچه زبان متون حماسی و غنایی با هم تفاوت دارد، یکی از بن مایه های داستان های حماسی عشق است. در شاهنامة فردوسی و داستان کوراوغلو مضمون های حماسی و غنایی در کنار یکدیگر دیده می شوند و ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند. داستان های «زال و رودابه»، «تهمینه و رستم»، و «بیژن و منیژه» از جمله بهترین داستان های غنایی فارسی به شمار می روند. در داستان حماسی کوراوغلو نیز موضوع عشق که اغلب از سوی زنان ابراز می شود، در بیشتر مجلس ها در میان داستان یا در پایان آن، دیده می شود. این مقاله با آگاهی به این نکته که روح حاکم بر شاهنامه و داستان کوراوغلو حماسه، تاریخ، ملیّت، داد و معنویت است و داستان های حماسی چون برگرفته از زندگی هستند، خالی از عشق نتوانند بود، به بررسی تطبیقی خاستگاه عشق و ویژگی های آن، صفات معشوق، کیفیت ظهور عشق و پیامدهای آن در این دو اثر حماسی می پردازد.