فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۱٬۴۵۰ مورد.
عمل و نظر در اندیشه ی هیدگر و کوششی برای قرائت میان فرهنگی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله مترصد بیان این نکته است که در اندیشه ی مارتین هیدگر مناسبات نخستین آدمی با عالم در عرصه ی عمل شکل می گیرد و در این قلمرو آدمی به سبب واقع شدن در مناسبات ابزاری عالم ضمن بهره مندی از معنی داری چندان در بند تأملات نظری نیست. با ظهور اختلال در این مناسبات هنگامی که اشیاء از بستر و بافتار خود جدا می شوند مجالی برای نظر ورزی پدید می آید که حاصل آن ملاحظه ی ابزارها، فارغ از پیوندهای معنا بخش آن ها است. اخلاق در تلقی هیدگر که از نوع اخلاق مبتنی بر مبالات است بهره ای از دریافت های وجودی اندیشمندان در ادوار تاریخی است که سپس تدوین و تفصیل می یابد. نظام های اخلاقی در روزگار بحران یعنی در شرایط فقدان معانی وجودی چنان از مبادی خود دور می شوند که الزامات خود را از دست می دهند. ازاین روی تدوین دستور های اخلاقی نو منوط به گذار از بحران و تجدیدعهدی تازه با هستی است. فلسفه ی میان فرهنگی در این میان با توجه به ویژگی های نفی مطلق انگاری و خویشتن محوری می تواند به آراء هیدگر از منظر نسبت نظر و عمل نزدیک شود.
نظام محاکات: زهر, تهوع, سلامت
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۴ شماره ۱۲
درگذشت ایمانوئل لویناس
از کارکردگرایی تا بسترگرایی: بازسازیِ گفتگوی دریفوس و پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در 1960 پاتنم در مقاله ""اذهان و ماشین ها"" بر پایه قیاسِ میانِ ذهن و ماشینِ تورینگ نگرشی نو به ذهن به نام کارکردگرایی را پی ریزی نمود. یک دهه پس از آن دریفوس براساسِ تفسیرش از پدیدارشناسیِ مرلوپونتی و هیدگر کارکردگراییِ پاتنم را نقد کرد. دریفوس نشان داد که نمی توان ذهن را به مثابه ماشینی تورینگ به شمار آورد که با بهره گیری از قواعدی صوری کار می کند و ورودی و خروجی هایش عناصری فارغ از بستر هستند. دو دهه بعد پاتنم بر پایه شکست کارنپ در صوری سازی استقرا، چرخش به سوی کل گرایی و خارجیت گرایی معناشناختیِ خودش از نگرشِ کارکردگرایانه- محاسبه گرایانه در فلسفه ذهن دست کشید و به نگرشی خارجیت گرا- بسترگرایانه روی آورد. نقدی که پاتنم بر پایه آن کارکردگرایی را از ریشه نادرست دانسته بود همان نقدی بود که دریفوس سال ها پیش بر وی وارد آورده بود. در این مقاله گفتگوی نقادانه میانِ دریفوس و پاتنم بازسازی می شود و بر پایه آن نشان داده می شود که فیزیکالیسم به مثابه نظریه ای در بابِ ذهن نادرست است و به جای آن ""سوژه ای در جهان"" الگوی مناسبی را برای ذهن فراهم می آورد.
ایده علم از نظر هوسرل
بررسی برخی پیامدهای معرفتی و سیاسی آموزه های رورتی و گادامر در باب حقیقت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، به بررسی انتقادی آموزه های رورتی و گادامر در باب حقیقت از طریق تحلیل پیامدهای نامطلوب معرفتی و سیاسی آن پرداخته می شود. رورتی حقیقت را نفی می کند و آن را صرفاً بیانگر ویژگی جمله ها می داند. اما گادامر حقیقت را نفی نمی کند و آن را به مثابه آشکارشدگی، واقعه ای می داند که از دل گفت و گو آشکار می گردد و آدمی به مقتضای سنتی که درون آن پرتاب شده است از حقیقت بهره ا ی محدود، سیال و تاریخمند می برد. با وجود اینکه آموزه های گادامر و رورتی در تفسیر و پذیرش حقیقت مختلف اند، اما با پیامدهای مشابه ای مواجه اند، و این امر درست برخلاف آن چیزی است که آن ها می خواهند: نسبی گرایی معرفتی، نفی اصالت عقل، نفی اندیشه انتقادی، امتناع اصلاح گری، امتناع گفت و گو، خشونت و به خطر انداختن آزادی عقلانی.
کتابشناسی فارسی هیدگر
منبع:
نامه فلسفه ۱۳۷۹ شماره ۱۰
ژاک دریدا
تحلیل رویکرد ویتگنشتاینی به مسئله خود ارجاعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دست کم سه رویکرد متفاوت به خود ارجاعی در سنت فلسفه تحلیلی وجود دارد. رویکرد راسلی، رویکرد پوزیتیویستی و رویکرد ویتگنشتاینی. هرکدام از این رویکردها راه حلی متفاوت برای مسئله خود ارجاعی پیشنهاد کرده اند. از آن میان رویکرد ویتگنشتاینی به این مسئله بحث های زیادی را به وجود آورده است. ظاهراً فقره6.54 (عبارت ماقبل آخر) رساله ویتگنشتاین تمامی گزاره های کتاب از جمله خودش را بی معنی قلمداد می کند. این خود ارجاعی مخاطبین رساله را در وضع پارادوکسیکالی قرار می دهد. ویتگنشتاین با طرح مفهوم نردبان سعی دارد تا از این خود ارجاعی بگریزد. از میان تفاسیر مختلف از رساله ویتگنشتاین دو تفسیر توصیف ناپذیر و یکپارچه حول این مسئله شکل گرفته اند و سعی می کنند که با تفسیر واژه «بی معنی» خوانشی سازگار از متن رساله به دست بدهند؛ اما از خلال نقدهای این دو تفسیر به یکدیگر به نظر می رسد که اساساً رویکرد ویتگنشتاینی برای حل بحران خود ارجاعی راهگشا نباشد.