فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱٬۴۵۰ مورد.
دیالکتیک و معنا
حقیقت و عدم در نظر مولوی و هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ضمن مطالعات تطبیقی همواره ملاحظه می شود که اکثر افکار و آرای فلاسفه جدید و معاصر، به نحوی پراکنده ولی به صورت روشن در نزد عرفا و بعضی از فلاسفه و دانشمندان ایرانی نیز مطرح شده اند. ملاحظه این امر پربرکت می تواند اعتماد به نفس نسبت به گذشته خویش و امیدواری برای توجه بیشتر به همدلی و همفکری موجود میان غرب و شرق به ارمغان آورد. از این جمله است تعبیری سازنده از «عدم» که در سنت اسلامی آن را جایگاه و خاستگاه آزادی و سازندگی و آفرینش تلقی نموده اند و فیلسوفان پیرو مکتب اصالت وجود خاص انسانی نیز آن را وعاء هر هستی و مرکز ثقل حقیقت دیده اند.از دیدگاه فلاسفه اخیر چنین ادعا شده که حقیقت از لاحقیقت، به مدد کشف و انکشاف انسان، به دست می آید. مقدمه و لازمه این کشف و آفرینش خروج از هستی های فعلی و حرکت به سوی آنچه فعلا «نیست» می باشد. توفیق در این راه همانا نجات از زندان یقین های کاذب و تحجرهای چنبرگونه بوده و توفیق نیل به طرب و ابتهاج دیدار عوامل تازه است. این ابتهاج، حاصل تحقق و ظهور جلوه های گوناگون این حدیث مسرت بار یعنی خلق الله آدم علی صورته است که به نحوی متضمن آزادی نامحدود انسانی در بطن محدودیت ها و الزامات این جهانی می باشد. مقاله حاضر به بررسی رابطه میان حقیقت و عدم در مولوی (به عنوان نماینده سنت اسلامی) و هیدگر (به عنوان یکی از چهره های برجسته مکتب اصالت وجود خاص انسانی) می پردازد.
مساله «ترس آگاهی» در اندیشه کی یرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم ترس آگاهی یکی از کلیدی ترین مفاهیم اندیشه کی یرکگور است که تا حدی موجب منحصر به فرد بودن اندیشه او گردیده است. این مفهوم و ملاحظات مربوط به آن در اندیشه این اندیشمند بزرگ، بسیار مهم و از مهمترین مولفه ها و درون مایه اصلی و مقصود اندیشه ورزی های او است. انگیزه اصلی این تحقیق، نخست از جهت نوع نگاه متفاوت و تازه کی یرکگور به این مقوله است. میزان اهمیت این مفهوم برای او تا آن حد است که یکی از آثار مهم خود را تحت این عنوان، به بررسی این موضوع اختصاص داده است. انگیزه دوم این است که بیان کنیم، چگونه کی یرکگور قادر است در هر مقوله اندیشه خویش، مفهوم ترس آگاهی را به کار گیرد و به نحوی ماهرانه و زبردستانه نمایان سازد، تا بر خلاف خاستگاه روانشناختی آن که معمولا باعث فرو ریختن هویت فرد می شود، مانند یک امتیاز برجسته در اختیار فرد قرار گیرد.
هرمنوتیک و کلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات قرن بیستم در حوزه هرمنوتیک و نظریه تفسیری به نتایجی منتهی شده است که علم کلام به عنوان دانشی متن محور و دارای پیوند عریق با تفسیر متون مقدس را در حوزه هایی به چالش می-کشد. مقاله حاضر با بررسی تاثیر تحولات هرمنوتیک معاصر در هر دو ساحت «نظریه تفسیری به مثابه نظریه قرائت» و «نظریه تفسیری به مثابه هرمنوتیک فلسفی و فرا تفسیر» بر حوزه کلام سنتی و با تاکید بر اینکه هر رویکرد کلامی لاجرم بر نظریه تفسیری خاصی تکیه زده است می کوشد تعامل میان هرمنوتیک و کلام را در سه محور اصلی بررسی نماید. این سه محور اصلی
عبارت اند از:
الف. چالش انتقادی هرمنوتیک معاصر با کلیت کلام سنتی؛
ب. بررسی مسئله آفرینی و خلق پرسش های نوین کلامی توسط هرمنوتیک معاصر؛
ج. واکاوی تاثیر باورهای کلامی در هرمنوتیک.
روزگار
بازخوانی نظریه ایمان به مثابه اراده معطوف به باور از ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در باب توجیه و تبیین ایمان نظریه های بسیاری مطرح شده که از جمله آنها، نظریه ویلیام جیمز با عنوان اراده معطوف به باور است. در این جستار با اشارهای به مفاد اصلی دیدگاه جیمز به بازخوانی نظریه بر اساس موارد مورد تایید و نقدهای گفته شده پرداختهایم. محورهای اصلی مقاله عبارتند از: دخالت ابعاد عاطفی – هیجانی در شناخت و ایمان، مجموعه دلبستگی های آدمی به عنوان ملاک داوری، حق ایمان یا ایمان حقیقی، توسل به اوهام، نسبی گرایی و نگاه دنیاگرایانه در تحلیل جیمز. در مجموع با صرف نظر از مبنای پراگماتیستی جیمز، دیدگاه وی در تفسیر و توجیه ایمان قابل دفاع دانسته شده است.
تحول تاریخی مفاهیم
قوانین طبیعت، علیت و استقراء در تراکتاتوس
حوزه های تخصصی:
بحث درباره قوانین طبیعت و وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از مباحث طرح شده در رساله منطقى- فلسفى ویتگنشتاین (تراکتاتوس) است. در این نوشته، سعى بر آن است تا ابتدا با ارائه گزارشى عمومى از آرای ویتگنشتاین در رساله، تلقى او از قوانین اصیل طبیعت و رابطه آنها با منطق مورد بررسى قرار گیرد. در اینجا مى توان میان قوانین «عمومى» و قوانین «محدود» تفاوت قائل شد و رابطه هر کدام را مستقلاً با منطق بررسى کرد. پس از این، به بررسى وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از منظر رساله، پرداخته و نشان داده می شود که چرا هیچ کدام از این دو اصل، از نظر نویسنده رساله، در میان قوانین اصیل طبیعت جای ندارند.
در گام بعد، مقایسه اى میان آرای ویتگنشتاین و پوانکاره، به عنوان یک قراردادگرا، در باب قوانین طبیعت صورت گرفته؛ و چند تفاوت مهم میان رویکرد این دو بررسی شده است. در این بخش، اشاره شده که چرا گزارش ویتگنشتاین از قوانین طبیعت، نمی تواند از سوی دانشمند یا فیلسوف علمی که برای تجربه، شانی خاص در فرآیند کار علمی قائل است، جدی تلقی شود.