روایات بسیاری از پیامبر و بزرگان صحابه در متون روایی، جغرافیایی و تاریخی مسلمانان بهویژه تاریخهای محلی، در مدح یا قدح اقوام، شهرها و منطقههای گوناگون آمده است؛ چنانکه برخی از نویسندگان، در فصل ویژهای از کتابشان، از فضایل و مناقب شهر خاصی یاد کردهاند. پارهای از این روایات، به پیشبینی بخشی از رویدادهای آینده و برخی دیگر از آنها، به تأثیرگذاری مردم شهر یا قومی خاصی در حفظ اسلام و نکوداشت آنان میپردازند.
تطبیق این روایتها با رویدادهای تاریخی، این پرسش را پدید میآورد که آیا اختلافهای سیاسی ـ مذهبی و تنوع نژادی جامعه اسلامی، در رواج چنین اخبار و احادیثی تأثیر گذارده است؟ این نوشتار با بازبینی اوضاع سیاسی، اجتماعی و مذهبی جامعه اسلامی در قرنهای یکم تا چهارم هجری قمری، میکوشد که درستی یا نادرستی سه فرضیه را درباره تأثیرگذاری عاملهای زیر در فضیلتسازی برای شهرها و قومها بررسد:
1. گرایشهای قومی؛
2. انگیزههای سیاسی (رقابت برای کسب قدرت و مشروعیت سیاسی)؛
3. اختلافهای مذهبی.
در این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش هستیم که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در برخورد با منافقان چه تدبیر و شیوه رفتاری را اتخاذ میکردند. بدینروی، پس از توضیح مفاهیم «کافر»، «فاسق»، و «منافق» و تفکیک میان آنها، به بررسی الگوهای رفتاری پیامبر در برابر منافقان پرداختهایم. بر اساس یافتههای این پژوهش، موضع اصلی پیامبر در برابر منافقان، عفو و مدارا بود که به شکلهای گوناگون تجلّی مییافت; ولی ایشان در مواقع ضرورت، از خشونت نیز بهره میگرفتند. پیامبر با منافقان، که دشمنان داخلی حکومت و جامعه اسلامی بودند، به عنوان یک پدیده روانی و اجتماعی برخورد کردند و موضع سیاسی و نظامی در برابر آنان نگرفتند. آن حضرت تدابیری اندیشیدند که آنان در جامعه اسلامی منزوی و کمتأثیر شوند و در نتیجه، مسلمانان از خیانتها و نیرنگهای آنان مصون بمانند.
اصحاب صفّه تهیدستانى بودند که به صفّه مسجدالنبى پناه برده، مورد توجه ویژه رسولخدا صلىاللهعلیهوآله بودند. بنابر مشهور، پدید آمدن صفّه در پى افزایش کسانى بود که توانایى اداره زندگى و گذران امور خویش را نداشتند یا تمایل داشتند اوقاتى را در مسجدالنبى سپرى کنند. در شأن اصحاب صفّه آیه نازل شده و باعث افتخار آنان بود و حتى پس از بر چیده شدن صفّه نیز براى آنان امتیاز محسوب مىشد. تعداد اصحاب صفّه به دلایل مختلفى کم و زیاد مىشد. برخلاف مشهور گویا صفّه در داخل مسجد قرار نداشته، بلکه در جوار مسجد واقع شده بود. به نظر مىرسد اصحاب صفّه در برخى اوقات، اشتغالات و درآمدهایى داشتهاند، اما از مهمترین مشغلههاى آنان تعلیم قرآن و عبادت بوده است. اهل صفّه رزمندگان همیشه آماده نیروهاى اسلام بوده و خود را به شرکت در غزوات پیامبر صلىاللهعلیهوآله ملزم کرده بودند. با پیشروى اسلام و فتوحات اسلامى و از میان رفتن نیاز مالى اهل صفّه ظاهرا موضوع اهل صفّه نیز از میان رفت. گرچه ممکن است محل صفّه تا دورههاى بعد پابرجا بوده باشد، اما وجود اهل صفّه در زمانهاى بعد بعید مىنماید. امتیاز اهل صفّه و شاید حالات برخى از آنان انگیزهاى براى ادعاى ارتباط صوفیان با اهل صفّه شده است، اما چنین دیدگاهى مورد پذیرش همگان نبوده و درست به نظر نمىآید.