پیامبر اسلام الگوى مدیریت موفق
آرشیو
چکیده
متن
پیامبر اسلام الگوى مدیریت موفق
حجة الاسلام محمد رضا مصطفى پور
پیامبر اسلام الگوى مدیریت موفّق حجةالاسلام و المسلمین محمدرضا مصطفى پور مقدمه مدیریت از اصول مهم زندگى فردى و اجتماعى آدمیان است، به گونهاى که اگر مدیریت صحیح بر زندگى انسان حاکم نباشد سرمایه هایى که وجود دارد تباه خواهد شد و استعدادها شکوفا نخواهد گردید و با از بین رفتن سرمایهها و شکوفا نشدن استعدادها فرد و جامعه دچار انحطاط مىشود در حالى که اگر مدیریت صحیح و کارآمد بر جامعه حاکم باشد استعدادها شکوفا و سرمایههاى مادى و معنوى و انسانى در جهت رشد و تکامل و توسعه همه جانبه به جریان خواهد افتاد و در نتیجه به ابداع و ابتکار و نوآورى دست خواهد یافت. کسى مىتواند مدیرى کارآمد و خلّاق و شکوفا کننده استعدادها باشد که داراى سه ویژگى تعهد و تخصص و تجربه باشد و اگر مدیرى فاقد هر یک از این ویژگىها باشد مدیر موفقى نخواهد بود. در تعالیم اسلامى نیز به شرائط مدیر توجه خاص مبذول داشته و هم الگوهایى را معرفى کرده تا کسانى که مىخواهند مدیریت جامعه را برعهده بگیرند ضمن برخوردارى از آن شرائط از الگوهاى الهى پیروى نمایند. الگو هایى که اسلام به ما معرفى مىکند تربیت شده الهى هستند تا به بهترین شکل ممکن به هدایت جامعه بپردازند. ما در این مقاله به معرفى پیامبر اسلام به عنوان الگوى مدیریت موفق مىپردازیم. انسانى که با ظهور در جامعهاى که شاخصه آن جاهلیت و نادانى بوده است، توانست تحوّل و دگرگونى ایجاد کند که تمام امکانات خود را در جهت پایه گزارى تمدن و پیشرفت جامعه به کارگیرد و به گفته امیر المؤمنین علىبن ابیطالب(ع) مردم که در آن زمان بدترین دین و آیین را داشته و در بدترین سرزمین ها زندگى مىکردند در میان سنگهاى خشن و مارهایى که فاقد شنوایى بودند، آبهاى آلوده را مىنوشیدند و غذاهاى ناگوار مىخوردند و خون یکدیگر را مىریختند و پیوند خویشاوندى را قطع مىنمودند و بتها در میان آنها برپا بوده و گناهان سراسر وجود آنها را فرا گرفته بود.(1)
اما با بعثت پیامبر در بین آنان، آنها را «فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهالة»(2) هدایت کرده و از گمراهى نجاتشان داده و با موقعیت خود آنان را از جهالت نجات بخشید. این مطلب را در پنج بخش پىگیرى مىکنیم. 1- امتیاز یک مکتب فکرى هر مکتب فکرى و دینى براى نفوذ در میان پیروان و هواداران خود و برخوردارى از اعتبارى محکم و خدشهناپذیر باید داراى دو امتیاز باشد. اول: برخوردارى از تعالیم صحیح و غیر قابل تردید و عقاید متقن و عقلانى و اصولى که هیچ نقصى بر آنها وارد نشود به گونهاى که در برابر مکاتب و اندیشههاى دیگر، قدرت هماوردى و در نتیجه برترى داشته باشد، و به عبارت دیگر این مکتب فکرى و دینى باید اولا داراى عقاید و اصول جهان بینى باشد که بتوان از آن با منطق و عقل حمایت و دفاع کرد و ثانیا مجموعه برنامهها و دستورات آن با فطرت هماهنگ و با استعدادها و نیازهاى افراد جامعه موافق باشد. دوم: داراى نمونههاى عینى باشد که تبلور و تجسم خارجى آن اصول و ارزشها بوده باشد به گونهاى که هر فرد بتواند مکتب را در چهره و رفتار و شخصیت هر یک در آنها بیاید، انسان هایى که هر بعد از شخصیت آنان و هر ویژگىهاى آنان در پرتو آموزههاى آن مکتب پرورش یافته باشد. در واقع این گروه اسوههاى یک مکتب اند که با حضور و زندگى خویش محکمترین دلیل حقانیت و صحت تعالیم آن مکتب به شمار مىروند، انسان هایى که این گونه افراد را ملاحظه مىکنند که در حیات خویش در پرتو معارف دین به رشد و کمال شایستهاى دست یافتهاند، به درستى و سودمندى اعتقادات و تعالیم آن پى مىبرند و نسبت به پذیرفتن آن مکتب تمایل و رغبت پیدا مىکنند. 2- شخصیت انبیاء نمونهها و الگوهاى مفیدى براى سالکان راه حقیقتند و دلیل اثبات حقانیت و درستى تعالیم اعتقادى و رفتارى و پیامهاى آسمانى که ره آورد نبوت است مىباشند خداى براى اتمام حجت در زمینه هدایت انسانها، رسولانى را برانگیخته است که علاوه بر ابلاغ پیامهاى الهى، خود نیز حجت و الگو و گواه مردمان باشند و بر تعالیم مکتب خود در عمل صحّه بگذارند. قرآن مىفرماید: «رسلا مبشّرین و منذرین لئلا یکون للناس على الله حجّة بعد الرسل »(3) فرستادگانى که براى ابلاغ رسالت و اتمام حجت بر مردم فرو فرستاده شدهاند و مردم با رسالت آنها دیگر در برابر خدا حجتى نخواهند داشت، زیرا آن رسولان نمونههاى کامل و به مقصد رسیده آن مکتب مىباشند. خداوند در میان انسانها پیامبران را به عنوان اسوه و تجسم عینى دین انتخاب مىکند که از مهمترین ویژگى آنان بشر بودن آنان است که سنخیت و هماهنگى با دیگر انسانها داشته و در تمایلات و ویژگىهاى انسانى برخوردار باشند تا بین پیامبر و پیروان او پیوستگى عمیقى برقرار شود. از این رو پیامبران مىگفتند ما بشرى مانند شما هستیم «قالت رسلهم ان نحن الّابشر مثلکم»(4) رسولان به آنها گفتند ما جز بشرى مانند شما نیستیم. پیامبر اسلام نیز به فرمان خدا خطاب به مردم فرمود: «قل انما انا بشر مثلکم یوحى الىّ»(5) اى پیامبر بگو همانا من انسانى همچون شما هستم که وحى براى من نازل مىشود و از این جهت است که خداى متعال فرمود «لکم فى رسول الله اسوة حسنة»(6) براى شما در فرستاده شدن رسول خدا اسوه و الگوى خوبى است. از آن جایى که اسلام دینى جامع بوده و به تمام ابعاد زندگى - معنوى، مادى - فردى اجتماعى، جسمى، روحى، دنیوى، اخروى، عقلى، عاطفى و احساسى - انسان توجه کامل نموده است، الگوهایى که معرفى مىکند باید از جامعیت برخوردار باشد و در رفتار، بینش، منش، عقیده، برخورد، تمام حرکات و سکنات، از جنبه فردى و اجتماعى و دیگر جنبهها داراى امتیاز و کمال باشد تا بتواند انسانهاى طالب کمال را جذب و هدایت کند.
3- ضرورت اسوه و الگو اسوه و الگو براى مقاصد و اهدافى در زندگى انسان ضرورى است و دلایل آن عبارتند از: اول: هدایت و راهیابى به حقیقت از طریق اسوهها نخستین مرحله در رشد و تکامل انسان، شناخت مسیر تکامل و راه هایى به آن است که به قله تربیت و اوج کمال منتهى گردد. وجود الگوهاى برتر و کاملتر در اختیار تربیت یافتگان مکتبهاى دینى یکى از اساسىترین عواملى است که در امر هدایت و تربیت بشر نقش اول را به عهده دارد. زیرا این الگوها موجوداتى هستند که مسیر کمال را تا حدودى شایستگى الگو بودن را دارد، پیموده و مراحلى از کمال را پشت سر نهاده و برازنده صفاتى نیکو شدهاند و سالک لاجرم به لحاظ انگیزههاى درونى و برونى باید پاى در مسیر او گذارد و همچون او به سوى کمال رهسپار گردد. هدایت گرى انبیاء و راهبرى آنها عمدتاً از جنبه الگویى و به لحاظ اسوه بودن آنها تحقق یافته است به دین معنا که پیامبران به عنایت الهى و سیر و سلوکى عاشقانه، از خویشتن، انسانى خداگونه و متخلّق به صفات نیکو و فضایل اخلاقى ساختهاند. آن گاه است که انسانهاى دیگر از تمام ابعاد زندگى و رفتارشان سرمشق مىگیرند و به دنبال آنها حرکت مىکنند. دوم: میزان و ترازوى سنجش رفتار براى پرورش صحیح، وجود معیارهاى رشد و تربیت ضرورى است این معیارها که به منزله میزان و وسیله سنجش رفتار نیز هستند، گاه عینى و گاه ذهنى هستند، الگوها در مقام آموزش اصول عقیدتى و اخلاقى الگوهاى ذهنى را ارائه مىدهند و عمل خود الگوى عینى را در معرض نمایش قرار مىدهند. الگوهاى انسانى میزان سنجش صفات پاک و پلید انسان هستند که انسانها با عرضه خود به آنها عملکرد مثبت و منفى و اخلاق خوب و فضایل و رذایل را اندازهگیرى و ارزیابى مىکنند. سوم: عامل تحرک انسانها وجود و حضور اسوه در جامعه مایه امیدى بر انسانهاى دیگر و ضعیفان در راه مانده است. هنگامى که انسان غافل از همه توانایىها و استعدادها و انرژىهاى موّاج درون خویش به گوشهاى خزیده و از هر گونه تحرک و تلاش بازمانده است، نمایش الگوها یکى از عالىترین عوامل براى ایجاد حرکت و جنبش است. برخى گفتهاند: وجود رهبر است که به پیرو اعتماد به نفس، اعتلاجویى، نیرو، فرجام اندیشى و اشتیاق مىدهد.(7) قرآن کریم و منابع اسلامى نیز به تحرک و جنبش آفرینى اسوهها توجه کردهاند و از راههاى گوناگون مردم را به پیروى اسوهها فراخواندهاند و وجود اسوهها را در جامعه باعث تمایل مردم به امور خیر و اقتدار آنان مىدانند «ولکم فى رسول اله اسوة حسنة لمن کان یرجواالله و الیوم الآخره و ذکر الله کثیراً»(8) مسلماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى است براى آنها که امید به رجعت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند. چهارم: عامل پیشگیرى از انحرافات نمایش الگوها و اسوههاى انسانى صالح در پیشگیرى از جرائم انحرافات بسیار مؤثر و از مرجعیت مفید و سودمند مىباشد زیرا انسان در یک اجتماع و فرهنگ و تاریخ خود، شاهد زبونى و ذلت و زشتى عناصر پلید و عزت و محبوبیت عناصر پاک است، لا جرم عشق پاکان را به دل مىگیرد و آنها را به عنوان الگوى رفتار مىپذیرد و در نتیجه موفق به اندیشهاى پاک و رفتار صالح مىشود و از پلیدى و پلیدان متنفر شده و انزجار پیدا مىکند و به عبارت دیگر: نمایش الگوهاى صالح و مدلهاى انسان کامل با افزایش جهتها و راستىها و امانتها و پاکىهاى اخلاقى و منش انسانى، زمینه مبارزه با انحرافات و ناپاکىها را فراهم مىکند.
4- ویژگىهاى روحى و عملى الگوها الگوهایى که در جامعه نفوذ مىکنند از شرایط و ویژگىهایى برخوردارند که با آن مىتوانند آثار فراوانى داشته و به آن نفوذ دست یابند آن شرائط و ویژگىها را مىتوان بدو گروه تقسیم کرد. یکم:شرائط درونى ویژگى هایى که به اندیشه و دل و درون اسوه مربوط مىشد شرائط علمى و روحى است و آنها عبارتند از : اول: آگاهى و بصیرت از مهمترین ویژگىها و شرائط درونى اسوهها داشتن آگاهى و بصیرت لازم است. از این رو خدا به پیامبر اسلام فرمود: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیرة انا و من اتبعنى»(9) اى پیامبر بگو این راه من و پیروان من است که براساس بصیرت و آگاهى به سوى خدا فرا مىخوانم و پیروان من نیز چنین اند.» دوم: ایمان یکى از مهمترین شرائط درونى اسوهها داشتن ایمان قوى به خدا و قیامت و پاى بندى به اهداف الهى است زیرا اسوهها ارشاد کننده آدمیان به نیکىها و فضائل و راهنمایى آن به سمت هدایت است و تمام هدف او این است که مردم خدایشان را بشناسند تا به سعادت و رستگارى دنیا و آخرت دست یابند پس بر او لازم است که با یقین رابطهاش را با خدا محکم نماید و ایمانش همراه با دلسپردگى کمال و ارتباط مطلق با خدا باشد و تنها بر او توکل نماید قرآن فرمود: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربّه»(10) پیامبر به آن چه از سوى پروردگارش به او نازل شده ایمان دارد.» سوم: اخلاص اسوه و الگوى دین در صورتى در کارها موفق مىشود که در عقیده و عمل از اخلاص بهرهمند باشد و عملش را تنها به منظور جلب رضاى حق و اداى وظیفه و عارى از هر نوع تصنّع و ریا کارى انجام دهد، زیرا اخلاص روح دین و اساس عبادت و پایه دعوت هر داعى الى الله است. چهارم: حمیّت و دلسوزى یکى از شرائط مهم اسوه حمیّت و دلسوزى نسبت به مردم است و کسانى که به هدایت انسانها عشق بورزند. قرآن با بیانى شیوا دلسوزى و حمیت پیامبر را به مؤمنان اعلام مىکند و مىفرماید «لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم»(11) براستى پیامبرى از میان شما براى هدایت آمد که از شدت محبت پریشانى و فقر و جهل شما براى او سخت و گران است و بر آسایش و نجات و هدایت شما حریص و نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و بخشنده مىباشد.از این جهت خدا پیامبرش را رحمت براى جهانیان دانست و او را رحمة للعالمین معرفى کرده است.
پنجم: خوش بینى یکى از صفاتى که اسوههاى الهى از آن برخوردارند خوش بینى و حسن ظن نسبت به تمام افراد است به گونهاى که از هدایت هیچکس قطع امید نمىکنند هر چند در طغیان و عصیان در ردیف فرعونها و قارونها باشند اساس این خوش بینى آن است که آنها مىدانند خداوند انسان را با فطرت الهى آفریده است و اگر چه گرفتار طغیان و عصیان باشد باز امکان راه یافتن آنها به حقیقت وجود دارد از این رو خداى متعال به موساى کلیم فرمود: «اذهب الى فرعون انّه طغى فقل هل لک الى ان تزکّى و اهدیک الى ربّک فتخشى»(12) اى موسى به سوى فرعون بشتاب که او طغیان کرده است، پس بگو آیا مىخواهى پاک شوى و به سوى پروردگارت هدایت کنم تا خشیت پیدا کنى. دوم: شرائط اخلاقى و عملى علاوه بر شرائط علمى و روحى، اسوهها باید از ویژگیهاى اخلاقى و عملى نیز برخوردار باشند.که مهمترین آن شرائط عبارتند از : 1) مطابقت گفتار و عمل و هماهنگى رفتار و برخوردها با پیامها و تعالیمش. 2) عمومیت صدق در گفتار و کردار به گونهاى که همه گفتارها و کردارهایش همدیگر را تصدیق کنند. 3) شرح صدر و تحمل همه ناملایمات با روحى بلند و استقبال از سختیها با افق فکرى وسیع و حوصلهاى سرشار. 4) صبر و استقامت و پایدارى و شکیبایى در برابر موانع و همچنین حلم و بردبارى. 5) متانت و نرمى:اسوه باید وقار لازم را داشته و در برابر مخاطبان آرام و آسانگیر و نرم خو باشد از این رو پیامبر اکرم نیز از این ویژگى برخوردار بودند. 6) عفو و گذشت نسبت به کسانى که به رنجاندن پیامبر و اسوهها اقدام مىکنند. 7) شجاعت در برخوردها و در اظهار اندیشه و ایمان و عمل و از هیچکس جز خدا نترسیدن. 8) تواضع و فروتنى و پرهیز از تکبّر و خود برتربینى. 9) نخواستن پاداش: زیرا رسالت وظیفهاى است که پیامبر باید آن را انجام دهد نه شغلى براى درآمد تا در پرتو این بخواهد درآمد مادى را به سوى خود جذب کند. 5 - پیامبر اسلام اسوه جامع و همه جانبه در زندگى انسان پیامبر اسلام به عنوان اسوه حسنه معرفى شده است که بر انسانها لازم است به طور مطلق و در تمام ابعاد زندگى از او پیروى نمایند. پیامبر هم در بُعدِ فردى اسوه و الگو است هم در بُعدِ اجتماعى، هم در بعد عقلى و هم در بعد عاطفى و احساسى، هم در بعد معنوى، هم در بعد مادى از جمله ابعادى که شایسته توجه است بعد مدیریتى آن حضرت است که آن حضرت در طول 23سال رسالت و نبوت خود، بالاترین موفقیت را در بعد مدیریتى احراز کرده است که به برخى اصولى که آن حضرت برخوردار بوده و همان عامل موفقیت آن حضرت بوده است اشاره مىشود. 1- اصل رحمت و محبت یکى از عوامل موفقیت مدیر اصل دلسوزى و محبت به کسانى است که در قلمرو مدیریت او زندگى مىکنند. 2- شرح صدر به عنوان مهمترین ابزار مدیریت است چنان که حضرت امیر فرمود:آلة الریاسة سعة الصدر»(13) ابزار ریاست داشتن شرح صدر و سعه صدر است و خدا به پیمبر نیز شرح صدر عطا فرموده «الم نشرح لک صدرک».(14) 3- رعایت اهلیت در واگذارى مسئولیتها. پیامبر اکرم (ص) مدیریت و کارها را به افرادى که شایستگى لازم را داشتهاند واگذار مىکرد بدون این که بین سیاه و سفید و پیرو جوان و قریش و غیر قریش فرقى در این رابطه قائل شود. 4- پاى بندى به عهد و پیمان پیامبر به عهد و پیمان خود پاى بند بوده خلف وعده در حوزه مدیریت آن حضرت راه پیدا نمىکرد. 5 - مدارا با مردم یکى از اصول مدیریت پیامبر مدارا در معاشرتهاى سازنده اجتماعى بود. خود آن حضرت فرمود. «ان الله تعالى امرنى بمداراة الناس کما امرنى باقامة الفرائض»(15) خداى سبحان همان طور که مرا به برپایى واجبات امر نموده به مدارا با مردم فرمان داده است» از این جهت در وصف آن حضرت سیره نویسان نوشتهاند «کان رسول الله (ص) دائم البشر، سهل الخلق، لین الجانب، لیس بفظّ و لا غلیظا»(16) پیامبر(ص) دائماً خوشرو و خوشخوى و نرم بود، خشن و درشتخوى نبوده است. 6- اصل حفظ کرامت انسانها پیامبر اسلام چون خود کریم بود بیشترین تکریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت. از این رو فرمودند: پیامبر در مجلسش بهره هر کس را عطا مىکرد هیچکس بى بهره از مجلس رسول خدا نمىماند و چنان با کرامت با مردم برخورد مىکرد که هیچکس گمان نمىکرد از او گرامىتر هم کسى باشد، مجلس او مجلس گذشت، حیا، راستى و امانت بود.»(17) 7- مشاوره با مردم یکى از امورى که پیامبر اکرم مامور به اجراى آن بوده مشورت بوده است که خداى سبحان به او فرمود «وشاورهم فى الامر»(18) در کارها با مردم مشورت کن، عمل به شورا از اصول مسلّم سیره پیامبر اکرم (ص) بوده است «انّ رسول الله کان یستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید»(19) رسول خدا با اصحاب خود مشورت مىکرد، سپس بر آن چه مىخواست تصمیم مىگرفت. 8- مساوات و برابرى رفتار پیامبر اسلام سراسر نشان از رعایت مساوات است حتى در نگاه کردن به اصحاب آن را پاس مىداشت «کان رسول الله(ص) یقسّم لحظاته بین اصحابه فینظر الى ذاو ینظر الى ذا بالسویه»(20) مجلس وى آنچنان بود که هیچ تفاوتى میان او و اصحابش دیده نمىشد و نگاهش را بین اصحابش تقسیم مىکرد و به همه یکسان نگاه مىکرد. 9- انضباط و جدّیت یکى از ویژگىهاى پیامبر انضباط و نظم و جدیت در کارها بوده است به گونهاى که در زندگى فردى و اجتماعى بویژه در رابطه با مسائل اجتماعى هر کارى در زمان خود و در جاى خود انجام مىگرفت. 10- اقامه حق و عدالت عدالت اجتماعى و اقامه آن در زندگى پیامبر اکرم (ص) از جایگاه بلندى برخوردار است. چرا که مثل همه انبیاء مأمور به اقامه قسط و عدالت بوده است و عدالت نگهدارنده ملت است «العدل قوام الرعیه»(21) و پیامبر اکرم فرموده است «عدل ساعة خیر من عبادة سبعین قیام لیلها و صیام نهار»(22) ساعتى عدالت از هفتاد سال عبادتى که شبهایش به نماز و روزهایش به روزه بگذرد برتر و بهتر است» و خود حضرت مأمور به برپایى عدل شده است «فلذلک فادع و استقم کما امرت و لا تتبع اهوائهم و قل آمنت بما انزل الله من کتاب و امرت لا عدل بینکم»(23) پس باید به آن شیوه از پرستش دعوت کنى و روى راست چنان دارى که فرمان یافتى و از خواهشهاى آنان پیروى مکن و بگو به ان کتابها که خدا فرو فرستاد ایمان آوردم و دستور یافتم که در میان شما عدالت کنم. تا این جا برخى از ویژگىهاى مدیریت پیامبر (ص) بر شمرده شده است البته ویژگىهاى فراوانى است که توضیح و تعیین آنها نیاز به تدوین کتاب مستقلى است.
پىنوشتها: - 1. نهج البلاغه، خطبه26. 2. همان، خطبه1. 3. سوره نساء، آیه 165. 4. سوره ابراهیم، آیه 11. 5. سوره کهف،آیه 110. 6. سوره احزاب،آیه 20. 7. دیباچهاى بر رهبر،ناصرالدین صاحب الزمان، ص44. 8. سوره احزاب، آیه 20. 9. سوره یوسف،آیه 101. 10. سوره بقره، آیه 285. 11. سوره توبه، آیه 128. 12. سوره نازعات، آیه 17-19. 13. بحارالانوار، ج 75، ص 357. 14. سوره انشراح، آیه 1. 15. کافى، ج2، 117. 16. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 424 . 17. همان. 18. سوره آل عمران،آیه 159. 19. وسائل الشیعه، ج 8، ص228. 20. کافى، ج 8، ص 368. 21. غرر الحکم، ج 1، ص25. 22. جامع الاخبار، ص 180. 23. سوره شورى، آیه 151.
حجة الاسلام محمد رضا مصطفى پور
پیامبر اسلام الگوى مدیریت موفّق حجةالاسلام و المسلمین محمدرضا مصطفى پور مقدمه مدیریت از اصول مهم زندگى فردى و اجتماعى آدمیان است، به گونهاى که اگر مدیریت صحیح بر زندگى انسان حاکم نباشد سرمایه هایى که وجود دارد تباه خواهد شد و استعدادها شکوفا نخواهد گردید و با از بین رفتن سرمایهها و شکوفا نشدن استعدادها فرد و جامعه دچار انحطاط مىشود در حالى که اگر مدیریت صحیح و کارآمد بر جامعه حاکم باشد استعدادها شکوفا و سرمایههاى مادى و معنوى و انسانى در جهت رشد و تکامل و توسعه همه جانبه به جریان خواهد افتاد و در نتیجه به ابداع و ابتکار و نوآورى دست خواهد یافت. کسى مىتواند مدیرى کارآمد و خلّاق و شکوفا کننده استعدادها باشد که داراى سه ویژگى تعهد و تخصص و تجربه باشد و اگر مدیرى فاقد هر یک از این ویژگىها باشد مدیر موفقى نخواهد بود. در تعالیم اسلامى نیز به شرائط مدیر توجه خاص مبذول داشته و هم الگوهایى را معرفى کرده تا کسانى که مىخواهند مدیریت جامعه را برعهده بگیرند ضمن برخوردارى از آن شرائط از الگوهاى الهى پیروى نمایند. الگو هایى که اسلام به ما معرفى مىکند تربیت شده الهى هستند تا به بهترین شکل ممکن به هدایت جامعه بپردازند. ما در این مقاله به معرفى پیامبر اسلام به عنوان الگوى مدیریت موفق مىپردازیم. انسانى که با ظهور در جامعهاى که شاخصه آن جاهلیت و نادانى بوده است، توانست تحوّل و دگرگونى ایجاد کند که تمام امکانات خود را در جهت پایه گزارى تمدن و پیشرفت جامعه به کارگیرد و به گفته امیر المؤمنین علىبن ابیطالب(ع) مردم که در آن زمان بدترین دین و آیین را داشته و در بدترین سرزمین ها زندگى مىکردند در میان سنگهاى خشن و مارهایى که فاقد شنوایى بودند، آبهاى آلوده را مىنوشیدند و غذاهاى ناگوار مىخوردند و خون یکدیگر را مىریختند و پیوند خویشاوندى را قطع مىنمودند و بتها در میان آنها برپا بوده و گناهان سراسر وجود آنها را فرا گرفته بود.(1)
اما با بعثت پیامبر در بین آنان، آنها را «فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهالة»(2) هدایت کرده و از گمراهى نجاتشان داده و با موقعیت خود آنان را از جهالت نجات بخشید. این مطلب را در پنج بخش پىگیرى مىکنیم. 1- امتیاز یک مکتب فکرى هر مکتب فکرى و دینى براى نفوذ در میان پیروان و هواداران خود و برخوردارى از اعتبارى محکم و خدشهناپذیر باید داراى دو امتیاز باشد. اول: برخوردارى از تعالیم صحیح و غیر قابل تردید و عقاید متقن و عقلانى و اصولى که هیچ نقصى بر آنها وارد نشود به گونهاى که در برابر مکاتب و اندیشههاى دیگر، قدرت هماوردى و در نتیجه برترى داشته باشد، و به عبارت دیگر این مکتب فکرى و دینى باید اولا داراى عقاید و اصول جهان بینى باشد که بتوان از آن با منطق و عقل حمایت و دفاع کرد و ثانیا مجموعه برنامهها و دستورات آن با فطرت هماهنگ و با استعدادها و نیازهاى افراد جامعه موافق باشد. دوم: داراى نمونههاى عینى باشد که تبلور و تجسم خارجى آن اصول و ارزشها بوده باشد به گونهاى که هر فرد بتواند مکتب را در چهره و رفتار و شخصیت هر یک در آنها بیاید، انسان هایى که هر بعد از شخصیت آنان و هر ویژگىهاى آنان در پرتو آموزههاى آن مکتب پرورش یافته باشد. در واقع این گروه اسوههاى یک مکتب اند که با حضور و زندگى خویش محکمترین دلیل حقانیت و صحت تعالیم آن مکتب به شمار مىروند، انسان هایى که این گونه افراد را ملاحظه مىکنند که در حیات خویش در پرتو معارف دین به رشد و کمال شایستهاى دست یافتهاند، به درستى و سودمندى اعتقادات و تعالیم آن پى مىبرند و نسبت به پذیرفتن آن مکتب تمایل و رغبت پیدا مىکنند. 2- شخصیت انبیاء نمونهها و الگوهاى مفیدى براى سالکان راه حقیقتند و دلیل اثبات حقانیت و درستى تعالیم اعتقادى و رفتارى و پیامهاى آسمانى که ره آورد نبوت است مىباشند خداى براى اتمام حجت در زمینه هدایت انسانها، رسولانى را برانگیخته است که علاوه بر ابلاغ پیامهاى الهى، خود نیز حجت و الگو و گواه مردمان باشند و بر تعالیم مکتب خود در عمل صحّه بگذارند. قرآن مىفرماید: «رسلا مبشّرین و منذرین لئلا یکون للناس على الله حجّة بعد الرسل »(3) فرستادگانى که براى ابلاغ رسالت و اتمام حجت بر مردم فرو فرستاده شدهاند و مردم با رسالت آنها دیگر در برابر خدا حجتى نخواهند داشت، زیرا آن رسولان نمونههاى کامل و به مقصد رسیده آن مکتب مىباشند. خداوند در میان انسانها پیامبران را به عنوان اسوه و تجسم عینى دین انتخاب مىکند که از مهمترین ویژگى آنان بشر بودن آنان است که سنخیت و هماهنگى با دیگر انسانها داشته و در تمایلات و ویژگىهاى انسانى برخوردار باشند تا بین پیامبر و پیروان او پیوستگى عمیقى برقرار شود. از این رو پیامبران مىگفتند ما بشرى مانند شما هستیم «قالت رسلهم ان نحن الّابشر مثلکم»(4) رسولان به آنها گفتند ما جز بشرى مانند شما نیستیم. پیامبر اسلام نیز به فرمان خدا خطاب به مردم فرمود: «قل انما انا بشر مثلکم یوحى الىّ»(5) اى پیامبر بگو همانا من انسانى همچون شما هستم که وحى براى من نازل مىشود و از این جهت است که خداى متعال فرمود «لکم فى رسول الله اسوة حسنة»(6) براى شما در فرستاده شدن رسول خدا اسوه و الگوى خوبى است. از آن جایى که اسلام دینى جامع بوده و به تمام ابعاد زندگى - معنوى، مادى - فردى اجتماعى، جسمى، روحى، دنیوى، اخروى، عقلى، عاطفى و احساسى - انسان توجه کامل نموده است، الگوهایى که معرفى مىکند باید از جامعیت برخوردار باشد و در رفتار، بینش، منش، عقیده، برخورد، تمام حرکات و سکنات، از جنبه فردى و اجتماعى و دیگر جنبهها داراى امتیاز و کمال باشد تا بتواند انسانهاى طالب کمال را جذب و هدایت کند.
3- ضرورت اسوه و الگو اسوه و الگو براى مقاصد و اهدافى در زندگى انسان ضرورى است و دلایل آن عبارتند از: اول: هدایت و راهیابى به حقیقت از طریق اسوهها نخستین مرحله در رشد و تکامل انسان، شناخت مسیر تکامل و راه هایى به آن است که به قله تربیت و اوج کمال منتهى گردد. وجود الگوهاى برتر و کاملتر در اختیار تربیت یافتگان مکتبهاى دینى یکى از اساسىترین عواملى است که در امر هدایت و تربیت بشر نقش اول را به عهده دارد. زیرا این الگوها موجوداتى هستند که مسیر کمال را تا حدودى شایستگى الگو بودن را دارد، پیموده و مراحلى از کمال را پشت سر نهاده و برازنده صفاتى نیکو شدهاند و سالک لاجرم به لحاظ انگیزههاى درونى و برونى باید پاى در مسیر او گذارد و همچون او به سوى کمال رهسپار گردد. هدایت گرى انبیاء و راهبرى آنها عمدتاً از جنبه الگویى و به لحاظ اسوه بودن آنها تحقق یافته است به دین معنا که پیامبران به عنایت الهى و سیر و سلوکى عاشقانه، از خویشتن، انسانى خداگونه و متخلّق به صفات نیکو و فضایل اخلاقى ساختهاند. آن گاه است که انسانهاى دیگر از تمام ابعاد زندگى و رفتارشان سرمشق مىگیرند و به دنبال آنها حرکت مىکنند. دوم: میزان و ترازوى سنجش رفتار براى پرورش صحیح، وجود معیارهاى رشد و تربیت ضرورى است این معیارها که به منزله میزان و وسیله سنجش رفتار نیز هستند، گاه عینى و گاه ذهنى هستند، الگوها در مقام آموزش اصول عقیدتى و اخلاقى الگوهاى ذهنى را ارائه مىدهند و عمل خود الگوى عینى را در معرض نمایش قرار مىدهند. الگوهاى انسانى میزان سنجش صفات پاک و پلید انسان هستند که انسانها با عرضه خود به آنها عملکرد مثبت و منفى و اخلاق خوب و فضایل و رذایل را اندازهگیرى و ارزیابى مىکنند. سوم: عامل تحرک انسانها وجود و حضور اسوه در جامعه مایه امیدى بر انسانهاى دیگر و ضعیفان در راه مانده است. هنگامى که انسان غافل از همه توانایىها و استعدادها و انرژىهاى موّاج درون خویش به گوشهاى خزیده و از هر گونه تحرک و تلاش بازمانده است، نمایش الگوها یکى از عالىترین عوامل براى ایجاد حرکت و جنبش است. برخى گفتهاند: وجود رهبر است که به پیرو اعتماد به نفس، اعتلاجویى، نیرو، فرجام اندیشى و اشتیاق مىدهد.(7) قرآن کریم و منابع اسلامى نیز به تحرک و جنبش آفرینى اسوهها توجه کردهاند و از راههاى گوناگون مردم را به پیروى اسوهها فراخواندهاند و وجود اسوهها را در جامعه باعث تمایل مردم به امور خیر و اقتدار آنان مىدانند «ولکم فى رسول اله اسوة حسنة لمن کان یرجواالله و الیوم الآخره و ذکر الله کثیراً»(8) مسلماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى است براى آنها که امید به رجعت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند. چهارم: عامل پیشگیرى از انحرافات نمایش الگوها و اسوههاى انسانى صالح در پیشگیرى از جرائم انحرافات بسیار مؤثر و از مرجعیت مفید و سودمند مىباشد زیرا انسان در یک اجتماع و فرهنگ و تاریخ خود، شاهد زبونى و ذلت و زشتى عناصر پلید و عزت و محبوبیت عناصر پاک است، لا جرم عشق پاکان را به دل مىگیرد و آنها را به عنوان الگوى رفتار مىپذیرد و در نتیجه موفق به اندیشهاى پاک و رفتار صالح مىشود و از پلیدى و پلیدان متنفر شده و انزجار پیدا مىکند و به عبارت دیگر: نمایش الگوهاى صالح و مدلهاى انسان کامل با افزایش جهتها و راستىها و امانتها و پاکىهاى اخلاقى و منش انسانى، زمینه مبارزه با انحرافات و ناپاکىها را فراهم مىکند.
4- ویژگىهاى روحى و عملى الگوها الگوهایى که در جامعه نفوذ مىکنند از شرایط و ویژگىهایى برخوردارند که با آن مىتوانند آثار فراوانى داشته و به آن نفوذ دست یابند آن شرائط و ویژگىها را مىتوان بدو گروه تقسیم کرد. یکم:شرائط درونى ویژگى هایى که به اندیشه و دل و درون اسوه مربوط مىشد شرائط علمى و روحى است و آنها عبارتند از : اول: آگاهى و بصیرت از مهمترین ویژگىها و شرائط درونى اسوهها داشتن آگاهى و بصیرت لازم است. از این رو خدا به پیامبر اسلام فرمود: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیرة انا و من اتبعنى»(9) اى پیامبر بگو این راه من و پیروان من است که براساس بصیرت و آگاهى به سوى خدا فرا مىخوانم و پیروان من نیز چنین اند.» دوم: ایمان یکى از مهمترین شرائط درونى اسوهها داشتن ایمان قوى به خدا و قیامت و پاى بندى به اهداف الهى است زیرا اسوهها ارشاد کننده آدمیان به نیکىها و فضائل و راهنمایى آن به سمت هدایت است و تمام هدف او این است که مردم خدایشان را بشناسند تا به سعادت و رستگارى دنیا و آخرت دست یابند پس بر او لازم است که با یقین رابطهاش را با خدا محکم نماید و ایمانش همراه با دلسپردگى کمال و ارتباط مطلق با خدا باشد و تنها بر او توکل نماید قرآن فرمود: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربّه»(10) پیامبر به آن چه از سوى پروردگارش به او نازل شده ایمان دارد.» سوم: اخلاص اسوه و الگوى دین در صورتى در کارها موفق مىشود که در عقیده و عمل از اخلاص بهرهمند باشد و عملش را تنها به منظور جلب رضاى حق و اداى وظیفه و عارى از هر نوع تصنّع و ریا کارى انجام دهد، زیرا اخلاص روح دین و اساس عبادت و پایه دعوت هر داعى الى الله است. چهارم: حمیّت و دلسوزى یکى از شرائط مهم اسوه حمیّت و دلسوزى نسبت به مردم است و کسانى که به هدایت انسانها عشق بورزند. قرآن با بیانى شیوا دلسوزى و حمیت پیامبر را به مؤمنان اعلام مىکند و مىفرماید «لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم»(11) براستى پیامبرى از میان شما براى هدایت آمد که از شدت محبت پریشانى و فقر و جهل شما براى او سخت و گران است و بر آسایش و نجات و هدایت شما حریص و نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و بخشنده مىباشد.از این جهت خدا پیامبرش را رحمت براى جهانیان دانست و او را رحمة للعالمین معرفى کرده است.
پنجم: خوش بینى یکى از صفاتى که اسوههاى الهى از آن برخوردارند خوش بینى و حسن ظن نسبت به تمام افراد است به گونهاى که از هدایت هیچکس قطع امید نمىکنند هر چند در طغیان و عصیان در ردیف فرعونها و قارونها باشند اساس این خوش بینى آن است که آنها مىدانند خداوند انسان را با فطرت الهى آفریده است و اگر چه گرفتار طغیان و عصیان باشد باز امکان راه یافتن آنها به حقیقت وجود دارد از این رو خداى متعال به موساى کلیم فرمود: «اذهب الى فرعون انّه طغى فقل هل لک الى ان تزکّى و اهدیک الى ربّک فتخشى»(12) اى موسى به سوى فرعون بشتاب که او طغیان کرده است، پس بگو آیا مىخواهى پاک شوى و به سوى پروردگارت هدایت کنم تا خشیت پیدا کنى. دوم: شرائط اخلاقى و عملى علاوه بر شرائط علمى و روحى، اسوهها باید از ویژگیهاى اخلاقى و عملى نیز برخوردار باشند.که مهمترین آن شرائط عبارتند از : 1) مطابقت گفتار و عمل و هماهنگى رفتار و برخوردها با پیامها و تعالیمش. 2) عمومیت صدق در گفتار و کردار به گونهاى که همه گفتارها و کردارهایش همدیگر را تصدیق کنند. 3) شرح صدر و تحمل همه ناملایمات با روحى بلند و استقبال از سختیها با افق فکرى وسیع و حوصلهاى سرشار. 4) صبر و استقامت و پایدارى و شکیبایى در برابر موانع و همچنین حلم و بردبارى. 5) متانت و نرمى:اسوه باید وقار لازم را داشته و در برابر مخاطبان آرام و آسانگیر و نرم خو باشد از این رو پیامبر اکرم نیز از این ویژگى برخوردار بودند. 6) عفو و گذشت نسبت به کسانى که به رنجاندن پیامبر و اسوهها اقدام مىکنند. 7) شجاعت در برخوردها و در اظهار اندیشه و ایمان و عمل و از هیچکس جز خدا نترسیدن. 8) تواضع و فروتنى و پرهیز از تکبّر و خود برتربینى. 9) نخواستن پاداش: زیرا رسالت وظیفهاى است که پیامبر باید آن را انجام دهد نه شغلى براى درآمد تا در پرتو این بخواهد درآمد مادى را به سوى خود جذب کند. 5 - پیامبر اسلام اسوه جامع و همه جانبه در زندگى انسان پیامبر اسلام به عنوان اسوه حسنه معرفى شده است که بر انسانها لازم است به طور مطلق و در تمام ابعاد زندگى از او پیروى نمایند. پیامبر هم در بُعدِ فردى اسوه و الگو است هم در بُعدِ اجتماعى، هم در بعد عقلى و هم در بعد عاطفى و احساسى، هم در بعد معنوى، هم در بعد مادى از جمله ابعادى که شایسته توجه است بعد مدیریتى آن حضرت است که آن حضرت در طول 23سال رسالت و نبوت خود، بالاترین موفقیت را در بعد مدیریتى احراز کرده است که به برخى اصولى که آن حضرت برخوردار بوده و همان عامل موفقیت آن حضرت بوده است اشاره مىشود. 1- اصل رحمت و محبت یکى از عوامل موفقیت مدیر اصل دلسوزى و محبت به کسانى است که در قلمرو مدیریت او زندگى مىکنند. 2- شرح صدر به عنوان مهمترین ابزار مدیریت است چنان که حضرت امیر فرمود:آلة الریاسة سعة الصدر»(13) ابزار ریاست داشتن شرح صدر و سعه صدر است و خدا به پیمبر نیز شرح صدر عطا فرموده «الم نشرح لک صدرک».(14) 3- رعایت اهلیت در واگذارى مسئولیتها. پیامبر اکرم (ص) مدیریت و کارها را به افرادى که شایستگى لازم را داشتهاند واگذار مىکرد بدون این که بین سیاه و سفید و پیرو جوان و قریش و غیر قریش فرقى در این رابطه قائل شود. 4- پاى بندى به عهد و پیمان پیامبر به عهد و پیمان خود پاى بند بوده خلف وعده در حوزه مدیریت آن حضرت راه پیدا نمىکرد. 5 - مدارا با مردم یکى از اصول مدیریت پیامبر مدارا در معاشرتهاى سازنده اجتماعى بود. خود آن حضرت فرمود. «ان الله تعالى امرنى بمداراة الناس کما امرنى باقامة الفرائض»(15) خداى سبحان همان طور که مرا به برپایى واجبات امر نموده به مدارا با مردم فرمان داده است» از این جهت در وصف آن حضرت سیره نویسان نوشتهاند «کان رسول الله (ص) دائم البشر، سهل الخلق، لین الجانب، لیس بفظّ و لا غلیظا»(16) پیامبر(ص) دائماً خوشرو و خوشخوى و نرم بود، خشن و درشتخوى نبوده است. 6- اصل حفظ کرامت انسانها پیامبر اسلام چون خود کریم بود بیشترین تکریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت. از این رو فرمودند: پیامبر در مجلسش بهره هر کس را عطا مىکرد هیچکس بى بهره از مجلس رسول خدا نمىماند و چنان با کرامت با مردم برخورد مىکرد که هیچکس گمان نمىکرد از او گرامىتر هم کسى باشد، مجلس او مجلس گذشت، حیا، راستى و امانت بود.»(17) 7- مشاوره با مردم یکى از امورى که پیامبر اکرم مامور به اجراى آن بوده مشورت بوده است که خداى سبحان به او فرمود «وشاورهم فى الامر»(18) در کارها با مردم مشورت کن، عمل به شورا از اصول مسلّم سیره پیامبر اکرم (ص) بوده است «انّ رسول الله کان یستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید»(19) رسول خدا با اصحاب خود مشورت مىکرد، سپس بر آن چه مىخواست تصمیم مىگرفت. 8- مساوات و برابرى رفتار پیامبر اسلام سراسر نشان از رعایت مساوات است حتى در نگاه کردن به اصحاب آن را پاس مىداشت «کان رسول الله(ص) یقسّم لحظاته بین اصحابه فینظر الى ذاو ینظر الى ذا بالسویه»(20) مجلس وى آنچنان بود که هیچ تفاوتى میان او و اصحابش دیده نمىشد و نگاهش را بین اصحابش تقسیم مىکرد و به همه یکسان نگاه مىکرد. 9- انضباط و جدّیت یکى از ویژگىهاى پیامبر انضباط و نظم و جدیت در کارها بوده است به گونهاى که در زندگى فردى و اجتماعى بویژه در رابطه با مسائل اجتماعى هر کارى در زمان خود و در جاى خود انجام مىگرفت. 10- اقامه حق و عدالت عدالت اجتماعى و اقامه آن در زندگى پیامبر اکرم (ص) از جایگاه بلندى برخوردار است. چرا که مثل همه انبیاء مأمور به اقامه قسط و عدالت بوده است و عدالت نگهدارنده ملت است «العدل قوام الرعیه»(21) و پیامبر اکرم فرموده است «عدل ساعة خیر من عبادة سبعین قیام لیلها و صیام نهار»(22) ساعتى عدالت از هفتاد سال عبادتى که شبهایش به نماز و روزهایش به روزه بگذرد برتر و بهتر است» و خود حضرت مأمور به برپایى عدل شده است «فلذلک فادع و استقم کما امرت و لا تتبع اهوائهم و قل آمنت بما انزل الله من کتاب و امرت لا عدل بینکم»(23) پس باید به آن شیوه از پرستش دعوت کنى و روى راست چنان دارى که فرمان یافتى و از خواهشهاى آنان پیروى مکن و بگو به ان کتابها که خدا فرو فرستاد ایمان آوردم و دستور یافتم که در میان شما عدالت کنم. تا این جا برخى از ویژگىهاى مدیریت پیامبر (ص) بر شمرده شده است البته ویژگىهاى فراوانى است که توضیح و تعیین آنها نیاز به تدوین کتاب مستقلى است.
پىنوشتها: - 1. نهج البلاغه، خطبه26. 2. همان، خطبه1. 3. سوره نساء، آیه 165. 4. سوره ابراهیم، آیه 11. 5. سوره کهف،آیه 110. 6. سوره احزاب،آیه 20. 7. دیباچهاى بر رهبر،ناصرالدین صاحب الزمان، ص44. 8. سوره احزاب، آیه 20. 9. سوره یوسف،آیه 101. 10. سوره بقره، آیه 285. 11. سوره توبه، آیه 128. 12. سوره نازعات، آیه 17-19. 13. بحارالانوار، ج 75، ص 357. 14. سوره انشراح، آیه 1. 15. کافى، ج2، 117. 16. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 424 . 17. همان. 18. سوره آل عمران،آیه 159. 19. وسائل الشیعه، ج 8، ص228. 20. کافى، ج 8، ص 368. 21. غرر الحکم، ج 1، ص25. 22. جامع الاخبار، ص 180. 23. سوره شورى، آیه 151.