ساختار صرفی بسیاری از واژگان، در زبان عربی، به صورت عام و در قرآن کریم به طور خاص درگسترش دایره معنایی واژگان قرآنی سهیم است. می توان این موضوع را در موارد زیر مورد بررسی قرار داد: دلالت یک وزن صرفی بر چند ساختار صرفی متعدد با ریشه یکسان، چندمعنایی ساختارهای صرفی یا دلالت یک وزن صرفی بر گستره معنایی در نوع و عدد، دلالت یک وزن بر گستره معنایی واژگان در شرایط چند اعرابی، که به گستره معنایی ساختار های صرفی از یک ریشه می انجامد. اما اگر بخواهیم این گستره معنایی را از زبان عربی به فارسی ترجمه کنیم با چالش هایی روبه رو می شویم که این چالش ها از امکانات زبانی و بیانی برای معادل یابی واژگانی هر زبان به ویژه زبان فارسی نشأت می گیرد و این مقاله با استفاده از روش فنی به تحلیل و بیان این چالش ها به هنگام ترجمه به فارسی می پردازد. نتایج این پژوهش به ویژگی های زبان مبدأ (عربی) و زبان مقصد (فارسی) اشاره می کند، به عبارت دیگر امکانات زبانی و تعبیری در تمام زبان ها از سطح یکسانی برخوردار نیستند بلکه ویژگی ها و امکانات زبان عربی در زمینه مورد بحث کاملاً با زبان فارسی متفاوت است.
ادبیات خاص زبان قرآن، ترجمه آن به زبانی دیگر را با مشکل مواجه می کند. بررسی اسلوب تأکید، به عنوان یک مقوله نحوی در ترجمه های قرآن می تواند اختلاف و نارسایی معادل های آن ها را براساس نظریات موجود در این علم نشان دهد. با توجه به موقعیت این اسلوب در زبان مبدأ، نقد و ارزیابی معادل های دو وجه مفعول مطلق تأکیدی و عطف مترادف براساس الگوی متن گرایی هاوس می تواند راه گشای ترجمه دقیق تر در این زمینه باشد. بررسی دو وجه تأکیدی مزبور در ترجمه های انگلیسی شاکر، ایروینگ و هلالی – خان با این معیار که بر گزینش واژگان و ساختار هم ارز با متن مبدأ استوار است، پرده از برخورد ناهمگون آن ها در برقراری تعادل های مذکور بر می دارد. معادل یابی سطحی مفعول مطلق تأکیدی، عدم انعکاس ساختار تأکیدی معادل در زبان مقصد و کیفیت برخاسته از آن و نیز عدم برقراری تعادل ساختاری مناسب در آیات مزیّن به قاعده عطف به مترادف (توسط واو) از جمله مهم ترین نواقص این ترجمه هاست. اما مترجمان در برخی موارد، چون برقراری تعادل مناسب ساختار تأکیدی با استفاده از الگوی ساختار موازی در زبان مقصد در مورد قاعده عطف به مترادف (توسط واو به همراه لا) عملکرد مناسبی داشته اند. گرچه اعجاز بیانی قرآن، تفاوت های دستوری دو زبان و نقش خود مترجم در ترجمه متعادل و یا نامتعادل این ادوات تأثیر مشهودی دارد، اما با توجه به موقعیت زبانی تأکید در متن مبدأ، روش ترجمه آشکار هاوس می تواند روش برتر در این حوزه درنظر گرفته شود.
این مقاله کارآییِ روش یکنواخت در ترجمه قرآن را برای رویارویی با آیات گوناگون به نقد می گذارد. مسئله این است که اتخاذ روش یکنواخت در ترجمه آیات متنوع به چه میزان می تواند ترجمه ای معادل از آیات ارائه دهد؟ و روشی که می تواند متناسب با تنوع آیات در ترجمه برگزیده شود چیست؟ روش تحقیق تحلیلی-تطبیقی خواهد بود. در بخش تحلیلی به دو نظریه رجوع می شود. 1. نظریه ترجمه بر اساس کارکرد نقش های زبان که استدلال می کند برای رسیدن به تعادل در ترجمه، روش ترجمه باید متناسب با نوع کارکرد زبان در تولید متن اصلی انتخاب شود. 2. نظریه انسجام قرآن که استدلال می کند قرآن در عین برخورداری از انسجامی کلی، موضوعات و اهداف متنوعی را در آیات دنبال کرده و بنابراین از اسلوب های بیانیِ مختلفی بهره برده. از این دو استدلال نتیجه گرفته می شود که برای ترجمه قرآن باید به نوع کارکرد زبان در تولید هر آیه متناسب با موضوع و هدف آیه دقت کرد و متقابلا همان نوع از کارکرد زبان را در زبان مقصد فعال کرد. در بخش تطبیقی، چهار نمونه از چهار روش مختلفِ ترجمه انتخاب می شود و در رویارویی با چهار آیه با بیان مختلف به طور مقایسه ای تحلیل می شود. این تحلیل در سطح نمونه ها نشان می دهد هر یک از روش ها در رویارویی با یک آیه، در رسیدن به تعادل در ترجمه از منظر نوع کارکرد زبان، موفق تر از سه روش دیگر عمل کرده است.
این پژوهش درصدد تبیین تفاوت در استفاده معناشناسانه و کاربردشناسانه، بین دو دسته متفاوت از فرامین، در قرآن است: فرامینی که وجه امری دارند و فرامینی که وجه خبری دارند. این تحقیق توصیفی- تحلیلی، می کوشد با استفاده از نظریات زبان شناسی کاربردی و تحلیل گفتمان، به بررسی بافتی بپردازد که این دو دسته از فرامین در آن به کار رفته اند. نتایج این تحقیق که پیکره زبانی آن، آیات قرآنی است، نشان می دهد که از جملات و پاره گفتارهای امری و خبری برای صدور فرمان استفاده شده است؛ ولی به کارگیری هرکدام، استنباط خاصی را به دنبال دارد. اگر اشکال امری مربوط به دستورات فوری و شخصی باشد درنتیجه، کاربرد آن بیشتر در گفتگوهای بینافردی دیده می شود. شکل های خبری هنگامی استفاده می شود که گوینده قصد القای فرامینی را دارد که فاقد فوریت یا بعد شخصی است. ضمناً به کارگیری شکل های خبری برای بیان فرامین، نشان از اطمینان خاطر و دانشی دارد که گوینده نسبت به اجرای فرامین خویش دارد. درنتیجه، جملات خبری غالباً در بافت هایی دیده می شود که گوینده عالی مقام درصدد القای دستورات خویش است. بازخورد این موضوع در ترجمه نشان می دهد در دستوراتی - با ساختار خبری- مترجمان رویه های متفاوت داشته اند. در آن جایی که آیات، مربوط به احکام خاص فقهی است یا بروز مفهوم فرمان و دستور آشکار است، از افعال کمکی مانند shall استفاده شده است. در برخی از موارد نیز مفهوم فرمانی و دستوری از دید مترجمان پنهان مانده است.