فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱٬۵۷۴ مورد.
منبع:
حافظ بهمن ۱۳۸۸ شماره ۶۶
نگاهی به هنر شاعری ابن حسام
حوزه های تخصصی:
در ستایش سعدی
حوزه های تخصصی:
چیرهدستی سعدی در سخن در هر کلام او پیداست و نکتهای نیست که نیازمند تکرار و تأکید باشد، اما رسیدن به ژرفای اندیشهء سعدی به تعمق بیشتر نیاز دارد. فکر سعدی نیز مانند هر هنرمند و متفکر بزرگ دیگر ابعاد و لایههای متعدد و مختلف دارد. مهمترین آثار سعدی که آوازهء جهانگیر او مرهون آنهاست، بوستان و گلستان و قصاید و غزلهاست که در همهء آنها، جای جای و به مناسبت، سعدی زبان به نصحیت میگشاید. محور توجه سعدی نیز مانند بسیاری از دیگر صاحبان اندرزنامهها، سه موضوع است: سیاست، خانواده و تهذیب نفس. سعدی مردی حکیم است. دارای تجربهء دنیاست و این تجربه را در تنهایی و درویشی خود کسب کرده است و بنابراین در سیاست و اخلاق از هر فرد دیگر برتر است. بزرگترین خصیصهء اخلاق سعدی، واقعنگری است، اما آنچه به اخلاق سعدی ژرفا و والایی میبخشد، درآمیختگی آن، در عین التفات تام به واقعیت، با تصوف است. سعدی همانطور که خداوند سخن است، مانند سقراط استاد عشق نیز هست. همانگونه که در اندرزگویی هیچگاه سخن او مایهء ملال نیست، در وصف عشق و عاشقی نیز کسی به پای او نمیرسد. بنابراین چنانکه گذشت، ستایش سعدی مقولههای گوناگونی را در برمیگیرد، که در این مقاله سعی شده به آنان اشاره شود.
""میرعاشقان"" بررسی نشانه شناختی و روابط عمودی غزلی از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای دریافت چرخش های معنایی و در نتیجه ژرف ساخت متفاوت با رویه ی ظاهری اشعار و نیز شناخت مخاطب پنهان غزل های حافظ - در غزل هایی که روی سخن با شخصیتی خاص است- ، کشف نشانه های درونْ متنی نه تنها راهگشا که اجتناب ناپذیر است.
حافظ شخصیت مورد خطابش را - بویژه در غزل های انتقادی - با نام واره هایی چند می خواند تا زوایای وجودی وی را با زبانی پنهان و پرنشانه معرفی نماید. این امر ضمن آن که شعر را تاویل بردار می سازد، باعث توهم تعدد مخاطب نیز می گردد.
مقاله ی حاضر غزلی به مطلع
صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش وین زهد خشک را به می خوشگوار بخش
را با توجه به حرکت عمودی شعر و یافتن و نمایاندن نشانه های درونْ متنی مورد بررسی قرار داده است.
این غزل یکی از غزل - شخصیت های پر از طنز حافظ است که در سراسر آن روی سخن با یک مخاطب است که وی را با نام واره های مختلفی چون صوفی، میر عاشقان، رب و شاه می خواند تا افشاگر شخصیت خونریز و باده نوش محتسبی ریاکار به نام امیر مبارزالدین باشد.
خاوران نامه، نوش داروی جان بخش ابن حسام خوسفی
حوزه های تخصصی:
نقدی بر «شرح مشکلات حدیقه سنایی»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
حدیقه الحقیقه کتاب گران قدری است که هیچ اثر دیگری نمی تواند جای مخصوص آن را پرکند این کتاب به دلایل گوناگونی که اینجا جای بحث آن نیست دارای مشکلات و دشواری های فراوانی است که برای شرح و توضیح آنها اندیشمندان و صاحب نظران زیادی دست به کار شده اند و به قدر همت و توان خود زحمت کشیده اند دستشان مریزاد.یکی از استادانی که در این عرصه وارد شده، جناب آقای دکتر اسحق طغیانی هستند که اخیرا شرح مبسوطی بر مشکلات حدیقه سنایی نوشته اند و در این شرح به سراغ ابیات پرابهام حدیقه رفته، غالبا هم به خوبی از عهده کار بر آمده اند ولی از آنجا که انسان ها، متنوع و دارای افکار و عقاید متفاوتی هستند، نتایج افکار و اندیشه هایشان نیز متفاوت می شود. این تفاوت سلایق و عقاید در شرح ابیات یک اثر بیشتر نمود پیدا می کند از این رو نگارنده بر مبنای معلومات اندک خود به بعضی از ابیات مورد گزینش ایشان معانی تازه ای پیشنهاد کرده، امیدوار است که به روشن شدن هرچه بیشتر دشواری ها کمک نماید.
کامل التعبیرحبیش تفلیسی و واژه های نادر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نویسندگان سده ششم ه.ق، حبیش بن ابراهیم تفلیسی است که آثار متعددی از وی به زبانهای تازی و فارسی به جا مانده است. آثار حبیش، که از جمله مشهورترین آنها کامل التعبیر است از حیث اشتمال بر واژه های فارسی، حائز کمال اهمیت است.
در این نوشتار ابتدا به معرفی مختصر کامل التعبیر و بررسی سبک آن بر اساس نسخه خطی قابل اعتماد کتابخانه چلبی عبداله (مکتوب سال 772) پرداخته می شود. بر اساس گفته حبیش در این کتاب برای نخستین بار، یکی از آثار ناشناخته وی به نام «ثمارالمسائل» معرفی می گردد. پس از آن، پاره ای از واژه ها یا ترکیبات نادر کامل التعبیر مانند «افسرد»، «مشتن» و «ظاهره خواندن»، که در لغت نامه های فارسی مضبوط نیست و یا برای آنها شاهد و مثالی نقل نشده است، بررسی می شود.
روایت شناسی مقامات حمیدی بر اساس نظریه تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی رواج نظریات ساختار گرایانه، روایت به عنوان ساختار تلقی شد و هر یک از نظریه پردازان تلاش کردند اجزای تشکیل دهنده ساختار روایی را دریابند و الگوی پایه ای برای آن ارائه کنند؛ از جمله این نظریه پردازان تزوتان تودوروف است.
روایت شناسی مقامات حمیدی بر اساس الگویی که تودوروف مطرح می کند، نشان می دهد مقامه ها از ساختار روایی واحدی پیروی کرده است. ساختار روایی هر مقامه بر مبنای سه پی رفت پایه استوار است که با نظم یکسانی در پی هم قرار می گیرد. علاوه بر سه پی رفت در %60 مقامه ها دو پی رفت فرعی دیگر به دلایلی مثل مقدمه چینی برای مطرح شدن بعدی، بیان علت رخدادی و یا به عنوان جفت متقابل پی رفت پایه حضور دارد. شیوه غالب پی رفتها زنجیره سازی و در یک مورد درونه گیری است. نظر به اینکه در تمام مقامه ها راوی به سفر می رود در موقعیت مناظره / موعظه قرار می گیرد و سرانجام مطالبی را می آموزد. عناصر دستور پایه مقامات سفر - مناظره / موعظه - آموختن است که در حدیث نبوی اطلبوا العلم ولو بالصین ریشه دارد.
فابل در مرزبان نامه
بوطیقای قصه های رمزی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولانا در غزل نیز قصه پردازی کرده است. این قصه ها دارای انواع گوناگونی هستند. بخشی از این قصه ها مربوط به احوال، مکاشفات و مشاهدات عرفانی مولاناست. ازاین رو این نوع قصه ها به صورت رمزی و در هاله ای از ابهام و رازگونگی شناور هستند و ماهیتی رمزی دارند. این قصه ها دارای یک ساختار کلی و واحد به صورت یک اَبَرقصه هستند. شناخت این ساختار راهی است برای تحلیل ساختار ذهنی مولانا. در این ساختار کلی(ابر قصه) ابتدا با ورود یکی از اشخاص اصلی قصه(عاشق یا معشوق) در جایی، شکل می گیرند و به دنبال آن بین عاشق و معشوق دیدار و ملاقات روی می دهد. به دنبال دیدار و ملاقات یکی از چهار کنش یا عمل زیربنایی شراب نوشی، دیدن احوال شگفت و غیره منتظره، گفتگو و دردمندی و علاج و درمان درد می آید. هر کدام از این کنش ها به نوبه خود نتایج و پیامدهایی به دنبال دارند که پس از ذکر آنها قصه به پایان می رسد. نمودار کلی این قصه ها به این صورت است:
نتیجه و پیامد- یکی ازاعمال زیربنایی چهارگانه دیدار و ملاقات- ورود
1- شراب نوشی 2- دیدن احوال شگفت 3- گفتگو 4- دردمندی و علاج درد
این ساختار در واقع بیانگر اشتیاق و آرزوی مولانا برای دیدار و ملاقات شمس به عنوان نمودی از ذات حق و در نهایت اتصال و اتحاد مولانا با منشا و مبدا عالم هستی است.
دیدرو و ژاک قضا و قدری
حوزه های تخصصی:
مقایسه شخصیت های تاریخ بلعمی و شاهنامه از حیث کارکرد حماسی - اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ بلعمی و شاهنامه فردوسی از مهم ترین آثار قرن چهارم هستند که علی رغم داشتن موضوعی مشترک (تاریخ ایران) و نگارش در برهه زمانی نزدیک به هم، در کنار شباهت های بسیاری که در آنها دیده می شود، تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند. یکی از تفاوت های مهم و قابل اعتنا، پرداخت متفاوت شخصیت های حاضر در این دو اثر از حیث حماسی – اسطوره ای است. مقایسه 27 تن از شخصیت های مشترک این دو کتاب اعم از شاهان و پهلوانان بخوبی بیانگر این اختلاف است؛ در تاریخ بلعمی 17 درصد شخصیت ها کاملا اسطوره ای اند، حال آنکه در شاهنامه این تعداد به 34 درصد می رسد. درصد شخصیت های حماسی نیز در تاریخ بلعمی و شاهنامه، به ترتیب 24 در مقابل 30 است. عمده ترین دلایل این اختلاف ها تفاوت در منابع و مآخذ، تفاوت در سبک کار، اقتضایات شاعری فردوسی، دخالت یافتن باورهای مذهبی فردوسی در برخی از روایت ها و رویکرد متفاوت فردوسی و بلعمی در روش عقلانی سازی روایت ها است. شاهنامه فردوسی علاوه بر اسطوره ای تر بودن، حماسی تر از تاریخ بلعمی نیز هست؛ هر چند دیده می شود که وجه اسطوره ای برخی از شخصیت ها مانند: کیومرث و... در تاریخ بلعمی پر رنگ تر است و یا از دیدگاه حماسی، بعضی از شخصیت ها در اثر بلعمی، نمود برجسته تری یافته اند.
خماری زاهد یا خوشخویی دردکشان؛ بررسی و تحلیل بیتی بحث برانگیز از حافظ
حوزه های تخصصی:
"برخلاف بسیاری از شاعران ادب فارسی به ویژه مشهورترین آنان، شناخت اندیشه و جهان بینی حافظ عمدتا منوط به اشعار اوست که بخش اصلی آن غزلیات است.
شرح تک بیت هایی از غزلیات حافظ سابقه دیرین دارد و در سال های اخیر سرمایه تحریر مقاله های فراوانی شده است.
در این مقاله ها به شرح تفسیری، یا تاویلی تمام بیت پرداخته شده، یا درباره کلمات و نکاتی از بیت اظهار نظر و بحث شده یا در درستی و اصالت صورت ضبط شده بعضی از مفردات و ترکیب های آنها تردیده شده است که بیشتر از نوع شرح و تاویل بیت است.
یکی از ابیات «بحث برانگیز» که تاکنون بیشترین شرح و اظهارنظر درباره آن انجام گرفته، این بیت است:
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند مرید خرقه دردی کشان خوشخویم
بخش مهمی از شرح و تفسیرهای درباره این بیت، پس از انتشار تصحیح حافظ به دست مرحوم خانلری نوشته شده است. وی برخلاف تمام نسخه های پیشین، در مصرع اول، فعل «بنشیند» را بر «ننشیند» ترجیح داده و همین نکته بحث های فراوانی را در شرح بیت، برانگیخته است. در این مقاله با مراجعه به آرا و نظریات نویسندگان و شارحان درباره بیت، این نظریات، بررسی، مقایسه و تحلیل شده است.
با توجه به بررسی و تحلیل این نظریات در مجموع می توان نتیجه گرفت که حافظ در این بیت میان «عبوسی» و گرفتگی ناشی از زهد (که در چهره زاهد نمودار است) با گرفتگی و عبوسی ناشی از می زدگی و خماری دردنوشان مقایسه ای کرده، این را بر آن ترجیح می نهد و در تایید و تاکید این رجحان در مصرع دوم خود را مرید خرقه دردی کشان خوشخو می خواند.
"
قصیده ای نو یافته از کسایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی: