رمانتی سیزم، مکتبی اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی است که پس از ایجاد آرامش نسبی در جوامع مختلف بشری شکل گرفته و بر ابعاد هنری و ادبی تأثیر فراوان گذاشته است. ارزشمندترین تحول ایجاد شده به وسیله ی این مکتب، خارج کردن اندیشه ی انسانی از ذهنیت قدسی و نوع گرا به ذهنیت فردی و غیر مقدس است.
در مقاله ی حاضر، جایگاه فردیت گرایی را در خوانش وحشی بافقی شاعر قرن دهم هـ . ق، از نوع ادبی عاشقانه در مثنوی ناظر و منظور، بررسی کرده ایم. حاصل کار نشان می دهد که شاعر با توجه به تجارب زیسته ی فقر و تنگدستی و عشق نافرجام که وی را به انزوا و گوشه گیری و جدال با اجتماع کشانده، نه تنها در حوزه ی بازآفرینی محتوای اثر، بلکه در حوزه ی زبان و ساختار آن نیز از شاعران پیش از خود فاصله گرفته است. همسو با این تجارب، وی با خلق تصاویر جاندارپندار بر اساس اجزای طبیعت که عمدتاً عواطف وی را بازتاب می دهند و نه غیر، جزء اولین پیشگامان پیش ـ رمانتیسم ایرانی به حساب می آید؛ همان نواندیشی که در شعر شاعران معاصر همچون نیما یوشیج به اوج خود رسیده است.
در سلسله روایاتی که از پهلوانی های رستم در دوران جوانی اش به دست ما رسیده است با دو روایت منظوم روبه رو می شویم که به «ببر بیان» و «داستان پتیاره» اشتهار دارند. موضوع این دو منظومه که تاکنون پیرایش و تصحیح نشده اند، چنین است که رستم برای نبرد با اژدهای مخوفی به سرزمین هندوستان می رود و با تدبیری که می اندیشد آن اژدها را از بین می برد. با وجود آن که این دو منظومه از نظر مضمون مانند یکدیگرند، میان آن دو تفاوت های چشمگیری دیده می شود. با بررسی بن مایه های اساطیری منظومه «ببر بیان» می توان گفت این منظومه، در شمار آن دسته منظومه های حماسی است که روایتی کهن و اصیل دارند. با بررسی این مضامین اساطیری نیز درمی یابیم روایت داستان «ببر بیان»، نسبت به روایت «داستان پتیاره» کهن تر و پیشینه دارتر است می توان گفت درون مایه ها و مضامین «داستان پتیاره» برگرفته از روایت «ببر بیان» است.