تولید زیورآلات و مصنوعات طلا، صنعتی بومی و ملی است. اصفهان یکی از کلان شهرهای بزرگ کشور است که در صنعت طلا، جواهر و نقره سازی، مقام اول را در کشور دارد. با این وجود ارزش افزوده کسب شده در این صنعت، جایگاه مناسبی نسبت به سایر صنایع موجود در شهر اصفهان ندارد؛ لذا توجه هر چه بیشتر به این صنعت ارزش آفرین باعث رشد و شکوفایی هرچه بیشتر این صنعت در شهر اصفهان می شود و پیشرفت های اقتصادی چشم گیری را در پی خواهد داشت. پژوهش حاضر، مطالعه ای تحلیلی- توصیفی است که به کارگیری یک رویکرد جدید برای تدوین استراتژی در صنعت مصنوعات طلا را مدنظر دارد و هدف آن، شناسایی تأثیرگذارترین عوامل برای تدوین این استراتژی است. این مطالعه با همکاری خبرگان صنایع فلزی وزارت صنعت، معدن و تجارت انجام گرفته است. در این رویکرد، از تحلیل نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید (SWOT) برای تعیین فاکتورها، استفاده شده و به این منظور، روش های فازی زبانی و تصمیم گیری چندمعیاره فاکتورهای ارزشمند، شناسایی شده اند. با به کارگیری این فاکتورها می توان شرایط لازم برای رشد ارزش افزوده حاصل از این صنعت را در کلانشهر اصفهان بالا برد و سهم بیشتری از بازارهای جهانی را به دست آورد.
امروزه بسیاری از بنگاه ها برای بهبود رقاب تپذیری خود در بازارهای جهانی، به
دنبال کاهش انواع هزینه های خود از جمله هزین ههای نیروی کار هستند. برای این منظور
بنگاه ها به استفاده از نیروی کار موقت و غیررسمی تشویق م یشوند. این نوع شاغلان
به دلیل انعطاف پذیری نهادی بالا، قدرت بنگاه را برای واکنش به تحولات بازار و نوسانات
تقاضا افزایش می دهند ولی به دلیل آموزش و مهارت پایینی که دارند، قدرت بنگاه را برای
انطباق با تحولات تکنولوژیکی تضعیف میک نند. این مقاله در پی بررسی اثر انعطاف پذیری
این نوع شاغلان بر رقابت پذیری صنایع با فناوری برتر و بالاتر از متوسط در ایران است.
بنابراین، ابتدا با بسط مبانی نظری، اثرات مثبت و منفی انعطاف پذیری نیروی کار غیررسمی
بر سطح رقابت پذیری یک بنگاه مشخص م یشود، سپس این اثر با کاربرد روش داد ههای
تابلویی در خصوص صنایع با فناوری برتر در ایران )به تفکیک کدهای ISIC ( و برای دوره
ز مانی 1383 - 1377 بررسی می شود. نتایج مطالعه نشان می دهد که در صنایع با فناوری
برتر، اثرات منفی انعطاف پذیری غالب است. بنابراین پیشنهاد م یشود برای بهبودرقابت پذیری بنگا ههای فعال در صنایع مذکور سهم کم تری به نیروی کار غیررسمی
اختصاص داده شود.
در این پژوهش، رابطه بین ساختار دموکراسی و دیکتاتوری مدار بنگاه های اقتصادی، ساختار غیر رقابتی بازار و بازده غیرعادی ارزیابی شد. این ارزیابی از طریق بررسی رابطه میان مهمترین معیار برای این ساختار در ادبیات پژوهش در بازار مالی ایران، یعنی سهامداران نهادی و رقابت بازار محصول با بازده غیرعادی صورت گرفت. این موضوع با استفاده از داده-های استخراج شده از اطلاعات منتشر شده از سوی سازمان بورس اوراق بهادار تهران و پرونده های مالیاتی 78 بنگاه پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از مدل کرهارت و رگرسیون داده های ترکیبی انجام شد. نتایج، بیانگر آن بود که بین ساختار دموکراسی بنگاهی- درصد سهامداران نهادی - و بازده غیرعادی در بازار غیر رقابتی رابطه معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر، در بازار غیر رقابتی، هر چه ساختار دموکراسی بنگاه یا همان حاکمیت بنگاهی، بیشتر مطلوب باشد، بازده نیز بیشتر می شود.