نقاشی مکتب تبریز دو مرحله داشت ؛ مرحله اول در زمان ایلخانان مغول در قرن هشتم هجری و مرحله ی دوم در زمان پادشاهان صفوی ( شاه اسماعیل و شاه تهماسب ) در قرن دهم بود . در هر دو دوره هنرمندان برجسته ، با مهارت زیادی ، کتاب های شناخته شده و پربار ادبیات ایران ( از جمله نسخه هایی از شاهنامه ی فردوسی ، دیوان حافظ ، خمسه ی نظامی و ... ) را تصویر نگاری کردند و به این طریق خدمت بزرگی به هنر تصویری ایران ارائه دادند . یکی از هنرمندان برجسته و بنیانگذاران مکتب تبریز دوره دوم ، سلطان محمد نقاش بود ...
از بین شکل های مختلف که به صورت مفهومی و برای انتقال بار معنایی در نقاشی ها و آثار تصویری یکی دو قرن اخیر ، به کار برده شده اند ، شاید نقش های دوار و اشکال گرد ، بیشترین کاربرد را داشته باشند . البته این به معنای آن نیست که اشکال دیگر ، از انتقال بار معنای بر کنار باشند یا هنرمندان همیشه - به عمد یا تقلید - شکل خاصی را از بین اشکال برگزیده باشند . هر نقاش بسته به ضرورت روح و احساس خود و بر مبنای روند کاری اش ، فرم ها ، شکل ها . رنگ ها خاصی را در اثرش به کار می برد و در بیشتر موارد هم ،تلفیق و ترکیبی از شکل ها ، نقش ها و ترکیب بندی اثر هنرمند را تدوین و تکمیل می کند ...
در بینش مردمان باطن گرا و معنای جوی گذشته ، در کنه هر باور دیرپا و هر عمل آیینی ، رمزی عمیق و نیرویی اسرارآمیز نهفته بود که این رمز در قالب و مناسک انجام گرفته ، بروز و ظهور پیدا می کند . برای آنها ، طبیعت و جهان ، جلوه ای جادویی داشت و کلیه اعمال ، اشیا و موجودات در یک شبکه از ارتباطات مرموز ، ظاهر می شدند و هیچ چیزی بی ارتباط با چیزهای دیگر نبود . هیچ حرکتی در نظر آنان خالی از معنی نبودو هر اقدامی در ایین ، قدمی بود برای دست یابی ، استیلا یا " آگاهی " بر نیروی زایا و مرموز نهفته در بطن و هسته زندگی ...