نظام هیئت بطلمیوسی بر مبنای اعتقاد به وجود هشت فلک شکل گرفته بود که محاسبات علم هیئت و نجوم مورداستفاده قرار می گرفت فیلسوفان نخستین مسلمان ( فارابی و ابن سینا) فلک دیگری بر این مجموعه افزودند که بر آن نام محدد الجهات نهادند براهین فیلسوفان در بحث افلاک جمله مربوط به این فلک است و در اثبات وجود سایر افلاک برهانی اقامه نکرده اند به نظر می رسد که ابطال نظام بطلمیوسی خللی به وجود این فلک وارد نمی سازد زیرا اساسا این فلک در آن نظام وجود نداشته است و فلاسفه به علل فلسفی قائل به وجود چنین فلکی شده اند پرسشی که در این مقاله در پی یافتن پاسخ آن هستیم این پرسش است که فیلسوفان چه نیازی به این فلک داشته اند و چرا قائل به آن شده اند ؟ در حقیقت در فلسفه این فیلسوفان این فلک دارای دو وظیفه اصلی است اولا: تعیین کننده جهات اصلی یعنی فراز و فرود( فوق وتحت ) به شمار می آید جهات اصلی در بحث مکان طبیعی و حرکت طبیعی اشیا مورد استفاده قرار می گیرند ثانیا: این فلک حافظ زمان مطلق است و زمان از حرکت آن پدید می آید در این مقاله با بررسی دلایل فیلسوفان بر وجود این فلک و ذکر نظرات جدید در مورد زمان و مکان به نقد و بررسی فلک محدد الجهات پرداخته ایم و نشان داده ایم که چگونه می توان احیانا همچنان از دیدگاه آنان دفاع کرد و نیز چرا و چگونه با توجه به نظریات جدید علمی و نظریه نسبیت دیدگاه آنان قابل دفاع نخواهد بود
نویسنده در این مقاله زیباییشناسی در غزلهای سعدی را مورد بررسی قرار میدهد و اشاره میکند: غزلهای سعدی از دیدگاه زیباییشناسی، حد زیبایی است و پیداست که شاعری هنرمند که سخنش حد سخندانی و زیبایی است. در زیباییشناسی و فلسفه هنر نیز صاحبنظر است و میتوان با تامل و جستجو در سخن او نظریاتش را در فلسفه هنر بازیافت و بازشناخت و به تدوین دیدگاههای او در فلسفه هنر پرداخت. سعدی دیدگاه افلاطونی و ارسطویی در زمینه چیستی زیبایی را مکمل یکدیگر میدیده است. در ادامه این مقاله بیتهایی که در آنها سعدی دیدگاه افلاطونی داشته و بیتهایی که دیدگاه ارسطویی داشته ، مشخص شدهاند.
فروردین ماه امسال مصادف است با چهاردهمین سال خاموشی استاد دکتر امیر حسن یزدگردی، استاد زبان و ادب فارسی در دانشکدة الهیات. استاد یزد گردی معلمی کم مانند و عاشق بود و سالهای از سر عشق در این دانشکده، به تدریس ادب پارسی پرداخت و صدای فردوسی و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ را- که صدای رسای فرهنگ اسلامی ایران زمین است- عاشقانه و استادانه به گوش جان دانشجویان رساند و در انتقال ارزشهای فرهنگ گران سنگ ایران اسلامی به فرزندان این مرز و بوم، نقشی شایسته و درخور ایفا کرد. فقدان او چونان فقدان همة پیام آوران فرهنگ و ادب، ضایعه ای است جبران ناپذیر و فراق او چونان فراق دیگر معلمان عاشق- که روز به روز حکم کیمیا می یابند- سخت جانکاه است و اندوه آفرین. و در این میان «یاد» یاد او و یاد عزیزانی چون او، مرهم دلهای خستة دلدادگان فرهنگ و ادب تواند بود.... و من در این یاد و در این یاد کرد، او را به همان صورت و سان و به همان ترتیب که دیده ام و یافته ام، معرّفی می کنم: - نخست او را در مقام تعلیم و در هیأت معلمی عاشق یافتم. - سپس با پایگاه بلند او در تحقیق راه بردم... - و سرانجام به جمع دوستان و یاران او پیوستم و او را در مقام انسانی والا و دوستی کم مانند دیدم و تا دم مرگ با او بودم.... بنابراین پس از ذکر احوال استاد، نخست از حکایت تعلیم سخن می گویم، سپس از حکایت تحقیق و در پایان از انسانیت و محبت و صفا و وفای استاد سخن خواهم گفت.
آنچه در این مقاله مورد بحث قرار میگیرد نقش سعدی در شکلگیری مکتب ادبی شیراز است که با وجود اینکه قبل از سعدی در شیراز شاعر بزرگی وجود نداشته است، چگونه انسان برجستهای چون سعدی با این نبوغ توانسته اینگونه سخن گوید و پس از او دیگران از او تبعیت کنند و اینکه چه عوامل و عناصری در پشت سر سعدی وجود داشته که موجب چنین پیدایشی شده است؟ نویسنده این امر را وابسته به دو عامل بیرونی: حضور خراسان بزرگ با اندیشمندانی چون فردوسی، رودکی، انوری و...) و هم عامل تربیت میداند که باعث شد در وی تاثیر گذارد، در نتیجه چنین درخشد و پیشرو این مکتب گردد.