درباره مفهوم بی قیدی اخلاقی آلبرت بندورا و تحلیلی بر برون رفت از آن با دیدگاه اسلام(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا[1] که بعدها به نظریه شناختی اجتماعی تغییر نام یافت، بخش عمده ای از یادگیری انسان از طریق مشاهده و الگوگیری اتفاق می افتد که بر این اساس، معیارهای اخلاقی افراد هم در تعامل با همان الگوهای اجتماعی شکل می گیرد (1, 2). بنابراین، افراد برای خودتنظیمی تمایل دارند رفتاری مطابق با هنجارهای رفتاری جامعه داشته باشند و از مخالفت با معیارهای اخلاقی موجود پرهیز نمایند تا دچار خودتحقیری و سرزنش و محکوم کردن خود نشوند. اما در برخی از موارد مشاهده می شود افراد در شرایطی قرار می گیرند که برخلاف ارزش ها و هنجارهای پذیرفته خود رفتار می کنند و در عین حال خود را نیز سرزنش نمی کنند. آلبرت بندورا این فرایند را با مفهوم بی قیدی اخلاقی معرفی می کند (3). او در این مفهوم پردازی سازوکارهای هشت گانه ای را که افراد برای جلوگیری از خودتحقیری ناشی از ارتکاب رفتار غیرمنطبق با معیارهای اخلاقی به کار می گیرند، به صورت توجیه اخلاقی، برچسب زنی مدبرانه و خوشایند، مقایسه سودمند، جابجایی مسئولیت، تقسیم مسئولیت، بی اعتنایی به پیامدها یا تحریف آنها، غیرانسانی کردن و نسبت دادن سرزنش توضیح می دهد (2, 4-6). باید توجه داشت که ارائه نظریه بی قیدی اخلاقی آلبرت بندورا به هیچ وجه به معنی تأییدِ بی قیدی اخلاقی توسط او نیست و تنها یک نظریه علمی در حوزه روان شناسی اخلاقی برای تبیین فرایندهای درونی و شناختی افراد درباره معیارهای اخلاقی است. امروزه بحث درباره این نظریه و بی قیدی اخلاقی برخی از افراد جامعه به معیارها و الگوهای اخلاقی و بررسی ریشه های آن در حوزه های مختلف پژوهشی مانند مراحل رشد کودک و نوجوان، رفتار سازمانی، جرم شناسی، روان شناسی نظامی، روان شناسی ورزش و سلامت عمومی کاربرد دارد و ازاین رو استفاده از یافته های این تحقیقات می تواند برای کارشناسان فرهنگی و رفتاری جامعه بسیار سودمند و راهگشا باشد (2, 7, 8). همان گونه که می دانیم پایبندنبودن به معیارهای اخلاقی در میان افراد یک جامعه حیات اخلاقی آن جامعه را در معرض سقوط قرار می دهد و این موضوعی نیست که بتوان به آسانی از کنار آن عبور کرد؛ به ویژه با توجه به آموزه های حیات بخش دین مبین اسلام که بر تقیّد و پایبندی به مسائل اخلاقی تأکید فراوانی دارد. ازاین رو، می بینیم که در بحث امر به معروف و نهی از منکر یکی از رسالت های هر فرد مسلمان مبارزه با شیوع رفتارهای غیراخلاقی در جامعه است که یکی از علل عمده آن مقیّدنبودن افراد به امور اخلاقی است. به عبارتی، این فریضه الهی به عنوان یک راهبرد کلیدی که دارای بازدارندگی بیرونی و اجتماعی است می تواند در کنار عوامل پاکسازی درونی نقش بسزایی در پیشگیری از بسیاری از سازوکارهای بی قیدی اخلاقی ایفا نماید. تأکیدهاى مکرر قرآن کریم و آموزه های دینی درباره امر به معروف و نهى از منکر بیانگر اهمیتى است که اسلام براى سالم سازى محیط اجتماعی و احساس مسئولیت، خیرخواهی و انسان دوستی و مبارزه با عوامل فساد و گناه در جامعه قائل است. از سوی دیگر، قیام و نهضت بی نظیر امام حسین (ع) نیز طبق فرموده خود آن حضرت، براى اجراى این فریضه الهى در جامعه بوده است که در زمان حاضر نیز احیای امر به معروف و نهی از منکر به سالم سازی محیط اجتماعی کمک شایانی خواهد نمود (9). در پایان، امید آن می رود که واکاوی های تخصصی و پژوهشی بیشتری در محافل دانشگاهی روی فرایند بی قیدی اخلاقی در موضوعات و حوزه های مختلف صورت پذیرد و متولیان حکمرانی نیز اهتمام جدی تری با تکیه بر تحقیقات و شواهد علمی در جهت برنامه ریزی های مداخله ای مناسب در این زمینه داشته باشند. [1]) Albert Bandura