آمریکا و نظریه پردازی روابط بین الملل: برداشتی انتقادی از مولفه های نظام هنجاری، سیاست قدرت و تولید علم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۴۱)
213 - 239
نظریه پردازی به عنوان بخش تفکیک ناپذیرحوزه ی مطالعاتی روابط بین الملل دانسته شده که چارچوب عمده ای از کنش های علمی و معرفتی عالمان این رشته و روند تحول و پیشرفت آن را دربر می گیرد. از سوی دیگر، روند نظریه پردازی همواره از تحولات برون/ درون زای گوناگونی تأثیر پذیرفته که هر یک دامنه ای از پی آمدها و نتایج را همراه داشته است. در میان تحولات برون زا، چگونگی نقش آفرینی آمریکا به دورنمای تحلیلی خاصی اشاره دارد. در این مورد پرسش مورد نظر اینکه: چگونه می توان چارچوب نقش آفرینی ایالات متحده در ارتباط با روند شکل گیری و تحول نظریه پردازی روابط بین الملل را بررسی و توضیح داد؟ در پاسخ، فرضیه ی اصلی نیز عبارتست از اینکه: برای بررسی و توضیح چگونگی تأثیر-گذاری ایالات متحده بر روند شکل گیری و دگرگونی نظریه پردازی روابط بین الملل، می توان از متغیر های چارچوب هنجاری و ارزشی، نیازهای سیاستگذاری معطوف به منافع ملی و توانمندی تولید علم بهره برد. در این ارتباط، نگرش های ملهم از «روابط بین الملل انتقادی» در جهت تحقق جامعیّت پژوهشی؛ از نقشی تعیین کننده برخوردار است. برای آزمون فرضیه از روش «توضیحی / تحلیلی» سود برده و چارچوب نظری نیز «جامعه شناسی شناخت» می باشد که در قالب نوعی همپیوندی با آراء فوکو، مورد استفاده قرار گرفته است. در دستاوردهای پژوهش نیز آشکار می-شود که هر نوع تأمل و ارزیابی محتوایی در خصوص نظریه های روابط بین الملل به ویژه در حوزه ی نظریه های خرداگرا، نیازمند توجه به چگونگی پیوند یابی یا تأثیرپذیری نظریه های مزبور با عناصر سخت و نرم افزاری آمریکا می باشد، آنچه که به وجود نوعی «زمینه مندی و فرهنگ پروردگی» اشاره دارد.