تحلیل نظریه استثمار زیست جهان هابرماس در شکل گیری مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مقوله قدرت (حکومت، ثروت و دین) می تواند هم بسترساز پژوهش حقیقی و هم ویرانگر و منحرف کننده دانش باشد. با تأمل در نظریه استثمار زیست جهانِ یورگن هابرماس می توان نقش و تأثیر قدرت های تمامیت خواه را بر روند جریان آزاد اطلاعات و امکان تغییر زیست جهان دانش و شکل گیری رابطه سلطه پذیر و سلطه گر را دریافت. هدف این پژوهش، تحلیل زیست جهان دانش و تأثیر استثمار زیست جهان دانش بر مدیریت کلان دانش بود. روش شناسی: رویکرد این پژوهش کیفی و روش آن نظریه زمینه ای بوده است. شرکت کنندگان در پژوهش 20 نفر از اعضای هیأت علمی و متخصصان علوم اجتماعی و علم اطلاعات و دانش شناسی بودند که مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند و تجزیه وتحلیل اطلاعات بر اساس سه روش کدگذاری مورد استفاده در نظریه زمینه ای، شامل کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی با استفاده از نرم افزار تحلیل های داده های کیفی MAXQDA10 انجام گردید. یافته ها: قدرت های تمامیت خواه با حذف، دستکاری و مانع تراشی در جریان آزاد اطلاعات و با تحریف، تخریب و دستکاری اطلاعات و همچنین با وابسته کردنِ نهادهای اطلاع رسانی در پی اثرگذاری بر تولید دانش و روند پژوهش هستند تا با اسطوره سازی و اقناع گری شهروندان، موجب آن شوند که پدیده استثمار زیست جهان دانش به واقعیت تبدیل شود. نتیجه :با اطلاع رسانی هدایت شده توسط قدرت های تمامیت خواه، مراکز اطلاع رسانی از ماهیت وجودی شان دور می گردند؛ به تبع مخدوش شدن اطلاعات، نشر اطلاعات آلوده و اطلاع رسانی هدایت شده، شاهد استثمار زیست جهان دانش و در نهایت شکل گیری مدیریت دانش سوگیرانه و پدیده توهمِ دانایی در جامعه خواهیم بود. در این پژوهش انواع مدیریت دانش کلان مانند مدیریت دانش ارزشی؛ مدیریت دانش تخریبی؛ مدیریت دانش انحصاری؛ مدیریت تحمیل دانش آلوده و مدیریت دانش پنهانی مطرح شده است.