امین معظمی گودرزی

امین معظمی گودرزی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۵ مورد از کل ۵ مورد.
۱.

بررسی معنای کنش از منظر آلفرد شوتز و علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: معنا کنش رفتار معنای کنش دیرند یا دیوره زمان آگاهی درونی آلفرد شوتز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 518 تعداد دانلود : 76
از منظر وبر، کنش رفتاری است که کنشگر به آن، معنایی ذهنی ضمیمه نماید. آلفرد شوتز بر این باور است که مقوله «معنا» در این تعریف، مبهم بوده و نیازمند تحلیلی فلسفی است. او با استمداد از «دیوره» برگسون و «زمان آگاهی درونی» هوسرل تلاش می کند که از حقیقت «معنا» پرده بردارد. در این راستا با رویکردی پدیدارشناختی به این نتیجه می رسد که تجارب زیسته اگو ذاتاً معنادار نیستند، بلکه با نگرش و توجه اگو به آنها معنادار می شوند. در واقع، این اعمال آگاهی اگو هستند که به تجارب سپر ی شده او معنا می بخشند. براین اساس کنشگر، معنایی به رفتار خود ضمیمه نمی کند، بلکه با تخیل و تجسم یک عمل پایان یافته، آن را به عنوان طرح یا غایت کنش در نظر می گیرد تا آنکه از طریق اجرای کنش در آینده به آن دست یابد. پس، معنای کنش چیزی جز همان عمل طراحی شده نیست. در این مقاله ما در ابتدا با رویکردی توصیفی به تبیین نظریه شوتز در باب معنای کنش مبادرت می ورزیم، سپس در گام بعدی با رویکردی تحلیلی و انتقادی به بیان اشکالات آن از منظر حکمت اسلامی می پردازیم و درنهایت، در راستای اسلامی سازی علوم انسانی به بازخوانی مسائل آن براساس مبانی حکمت اسلامی روی می آوریم. یافته های پژوهش از این قرار است که از منظر حکمت اسلامی، «معنا» در معنای عامش همان چیزی است که صور ذهنی ما در علم حصولی از آن حکایت می کنند و «معنای کنش» همان عنوانی است که عقل از رابطه میان «حرکات و سکناتی معین» و «غایتی معین» انتزاع می نماید.
۲.

پدیدارشناسی؛ مکتب، جنبش یا روش؟

کلید واژه ها: پدیدارشناسی ادموند هوسرل جنبش پدیدارشناسی مؤلفه های پدیدارشناسی روش پدیدارشناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 44 تعداد دانلود : 814
«پدیدارشناسی» به مثابه یکی از رویکردهای فلسفی مغرب زمین، با وجود گستره حامیان خود و تشتت آراء در میان آنها، این پرسش را به اذهان متبادر می سازد که آیا این رویکرد فلسفی، به منزله یک مکتب فلسفی مستقل و معین با یک سلسله مبانی و مؤلفه های مشخص خودنمایی می کند؟ یا اختلاف رأی میان پدیدارشناسان به قدری زیاد است که نمی توان آنها را ذیل یک مکتب فلسفی معین با مبانی و مؤلفه های مشخص جای داد؟ در صورت اخیر، پرسش دیگری مطرح می شود که اگر نمی توان آنها را با یک سلسله آراء مشخص تحت یک مکتب معین جمع آوری کرد، پس وجه تسمیه آنها به «پدیدارشناسی» چیست؟ این پژوهش با روشی «توصیفی و تحلیلی» به این نتایج دست یافته که گرچه پدیدارشناسی به عنوان یک رویکرد فلسفی توسط ادموند هوسرل با یک سلسله مبانی و مؤلفه های معین برای تحقق یک علم متقن بنیان نهاده شد، ولی شاگردان و پیروان وی بر آراء او وفادار نماندند و به شعب مختلف تقسیم شدند. به رغم اختلافات زیاد میان پدیدارشناسان، برخی از محققان بر این باورند که گرچه نمی توان رویکرد پدیدارشناسی را به سبب فقدان اشتراک حامیان آن بر یک سلسله مبانی مشخص، یک مکتب فلسفی معرفی کرد، ولی می توان نام «جنبش» بر آن نهاد؛ زیرا رویکردی پویاست که با سرچشمه ای واحد به سوی اهدافی در جریان است. جنبش مزبور گرچه شایسته عنوان یک مکتب مستقل فلسفی نیست، ولی تمام طرفداران خود را با روشی خاص به مطالعه پدیدارهای گوناگون دعوت می کند. روش مذکور هفت مرحله ای است که تمام پدیدارشناسان در سه مرحله نخست آن اتفاق نظر و در مراحل بعدی اختلاف نظر دارند.
۳.

فرضیه ربایی در منطق ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فرضیه ربایی اَپگوگی قیاس تبیینی حدس چارلز سندرس پیرس ارسطو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 496 تعداد دانلود : 803
چارلز سندرس پیرس در کنار استنتاج های منطق ارسطویی به معرفی استنتاجی دیگر به نام «فرضیه ربایی» می پردازد که از ویژگی های آن می توان به «در قالب شکل دوم بودن»، «انتاج صغرا» و «تبیین علّی» اشاره کرد. وی تلاش می کند که در مبحث «اَپَگوگیِ» آنالوطیقای نخست ارسطو به منشأیی برای فرضیه ربایی دست یابد؛ ولی به باور فلورز، او راه را به خطا رفته و می بایست در آنالوطیقای دوم به دنبال چنین خاستگاهی بگردد. در این راستا فلورز مدعی می شود که دو مبحث «قیاس تبیینی» و «قوه شناختی یا تیزهوشی» در آنالوطیقای دوم ارسطو می توانند به عنوان منشأیی برای فرضیه ربایی معرفی شوند. اما در پایان با روشی توصیفی و تحلیلی نشان خواهیم داد که ادعای فلورز هم درست نبوده و نمی توان این دو مبحث را به طور کامل با ویژگی های فرضیه ربایی تطبیق داد و مبحثی در منطق ارسطو پیدا کرد که کاملاً با شاخصه های فرضیه ربایی پیرس همخوانی داشته باشد.
۴.

نقش آراء انسان شناختی سارتر بر ابعاد مختلف علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آراء انسان شناختی ژان پل سارتر علوم انسانی آزادی سرشت پیشین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 559 تعداد دانلود : 713
به باور فیلسوفان علوم انسانی، مبانی فلسفیِ پذیرفته شده توسط یک نظریه پردازِ علوم انسانی، تأثیر بنیادین در شکل گیری نظریات وی داشته و درواقع، بستر و زمینه تولید علوم انسانی را فراهم می کند. این نوشتار، با توجه به اهمیت این نکته در پی آن است که به عنوان نمونه با روشی توصیفی، تحلیلی و انتقادی به بررسی آراء انسان شناختی ژان پل سارتر پرداخته و در ادامه تأثیر مبانی انسان شناختیِ پذیرفته شده توسط وی را در برخی از مهم ترین عرصه های علوم انسانی مانند موضوع، روش شناسی، اهداف و غایات، مسائل و بُعد ارزش شناختی نشان دهد. در این راستا، به این نتیجه رهنمون می شویم که سارتر «با انکار واجب الوجود و نفی هرگونه طرح و سرشت پیشین برای انسان، آزاد دانستن وی، مسئول شمردن او در قبال ساختن ماهیت خویش به واسطه گزینش ها و طرح ریزی های مستقلانه و اصیل گونه خود، نفی هرگونه منبع زایای ارزش ها به جز آزادی و عدم ارائه آرمان و غایتی مشخص و قابل دستیابی برای انسان»، منطقاً چاره ای ندارد که موضوع علوم انسانی و روش کاربردی آنها را به ترتیب، «کنش های انسانی و آثار دنیوی آنها» و «روش های کیفی» بداند و از منبع غنی وحی و آموزه های دینی مرتبط با علوم انسانی محروم باشد. در نهایت دستش از علوم انسانی هدفمند و همگانی با ارزش های عینی و قابل توصیه به همگان کوتاه باشد.
۵.

روش شناسی بنیادین نظریه اخلاق وضعیتی اگزیستانسیالیستی و ارزیابی مبانی آن از منظر اندیشه اسلامی

کلید واژه ها: روش شناسی بنیادین ژان پل سارتر نظریه اخلاق وضعیتی آزادی و اگزیستانسیالیسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 368 تعداد دانلود : 41
یکی از مراحل ضرورری و پیش درآمد در تولید علوم انسانی اسلامی، روش شناسی بنیادین نظریه های موجود درعرصه علوم انسانی است؛ چرا که به باور فیلسوفان علوم انسانی، مبانی فلسفی پذیرفته شده توسط یک نظریه پردازِ علوم انسانی، تأثیر بنیادین در شکل گیری و تکّون نظریات وی داشته ، سنگ بنای نظریات او خواهند بود. از آنجا که بیشتر نظریات علوم انسانی موجود، در بستر مبانی غیراسلامی شکل گرفته اند، لازم است که با استمداد از دانش روش شناسی، به تبیین چگونگی شکل گیری این نظریات از بطن آن مبانی مبادرت ورزیده، آن گاه به ارزیابی آن مبانی از منظر اندیشه اسلامی بپردازیم. بدین سان، با طرد نظریات نادرست و پاسخ گویی به مسائل و پرسش های صاحبان آنها، با اتّکای بر مبانی و منابع اسلامی، بستری مناسب را برای تولید نظریات علوم انسانی اسلامی فراهم کنیم. این پژوهش، با ر وشی توصیفی و تحلیلی، به روش شناسی بنیادین نظریه «اخلاق وضعیتی اگزیستانسیالیستی» پرداخته که عمدتاً از مبانی فلسفی سارتر نشأت گرفته است. سپس، با نگاهی تحلیلی - انتقادی به ارزیابی مبانی فلسفی این نظریه، از منظر اندیشه اسلامی، روی آورده، نشان دادیم که نظریه مزبور از دیدگاه اسلامی نادرست بوده و با عرضه پرسش های این نظریه، به اندیشه اسلامی، به نظریه ای بدیل در حوزه اخلاق دست خواهیم یافت.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان