بررسی زمینه های رشد خودکامگی در مدایح فارسی (از دوره سامانیان تا دوره سلجوقیان)
نظام سیاسی جامعه سنّتی ایران تا قبل از عصر مشروطه غالباٌ ساختاری استبدادی داشته است. در چنین جامعه ای پادشاه و کارگزاران او بدون التزام به هیچ قانونی بر اریکه قدرت و سلطنت تکیه می زده اند و کام دل خویش را از ملّت و رعیت می ستاده اند، لذا همه این حکومت ها در بدو تشکّل خود در جست و جوی جای پایی در جهت تحکیم بخشیدن به مقبولیت و مشروعیت خود بوده اند. نویسندگان در این پژوهش با روش تحلیل محتوا به بررسی زمینه های رشد خودکامگی در مدایح فارسیِ پنج شاعر پارسی گوی (رودکی، عنصری، فرخی، معزّی و انوری) در سه دوره سامانیان، غزنویان و سلجوقیان پرداخته اند، و با یادکرد زمینه ها و عوامل مؤثر، نشان می دهند که چگونه دستگاه قدرت با همه نهادهای اجتماعی، دینی، فقهی، کلامی، تفسیری، روایی، ادبی و... ارتباط برقرار کرده و از همه عناصر باستانی و اسلامی و بعضاً باورهای اجتماعی و خرافی حاکم بر جامعه در جهت مشروعیت سیاسی، و در تحلیل نهایی در جهت پوشش نهادن بر خودکامگی خود بهره برده است. در این تحلیل نقش عناصر ایدئولوژیک مثل اعتقاد به گزینش الهی سلطان و مقام ظلّ اللهی او، مجری قضا و قدر بودن سلطان، تأیید الهی و نصرت او، بخت و دولت عالی سلطان و نیک اختری او از عوامل پررنگ تر است.