سعید داداش زاده

سعید داداش زاده

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

اولویت بندی اهداف پیشرفت دانشجویان پرستاری و مامایی و رابطه آن با یادگیری خودراهبر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: اهداف پیشرفت یادگیری خودراهبر اهداف تبحری اهداف رویکردی اهداف اجتنابی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی انگیزش انگیزش درونی و بیرونی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی یادگیری نظریه های یادگیری
تعداد بازدید : ۱۰۵۹ تعداد دانلود : ۶۶۳
اهداف: یادگیری خودراهبر درازمدت درحالی بخش جدایی ناپذیر حرفه پزشکی در نظر گرفته می شود که هنوز بهترین راه توسعه آن در آموزش بالینی ناشناخته مانده است. یکی از سازه های مرتبط با یادگیری خودراهبر، اهداف پیشرفت است. پژوهش حاضر با هدف اولویت بندی اهداف پیشرفت دانشجویان پرستاری و مامایی و بررسی رابطه آن با یادگیری خودراهبر آنان انجام شد. ابزار و روش ها: در این مطالعه توصیفی در سال 91-1390، 209 دانشجوی کارشناسی مشغول به تحصیل در رشته های پرستاری، مامایی، اتاق عمل و هوشبری در دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی بر حسب جنسیت انتخاب شده و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه اهداف پیشرفت و پرسش نامه خودراهبری در یادگیری بود. داده ها به کمک نرم افزار SPSS 21 و با استفاده از آزمون های مجذور کای و تحلیل واریانس یک راهه تحلیل شدند. یافته ها: 103 نفر از دانشجویان (49%)، اهداف رویکردی را اولویت اول خود قرار دادند. بین اولویت بندی اهداف پیشرفت کل دانشجویان تفاوت معنی داری وجود داشت (0001/0=p)، اما بین اولویت بندی اهداف پیشرفت دختران و پسران تفاوت معنی داری مشاهده نشد (45/0=p). همچنین بین اولویت بندی اهداف و خودراهبری در یادگیری رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت (012/0=p). نتیجه گیری: هدف اول دانشجویان پرستاری و مامایی رویکردی است. دانشجویانی که اهداف تبحری دارند نسبت به دانشجویانی که اهداف رویکردی یا اجتنابی دارند، از میزان خودراهبری بیشتری در یادگیری برخوردار هستند.
۲.

تعیین و تبیین اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آموزش اصول یادگیری مغز فرآیندهای شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱۵ تعداد دانلود : ۴۴۰
این پژوهش با هدف تعیین و تبیین نظام مند اصول یادگیری مبتنی بر فرایندهای شناختی مغز انجام گرفته و تلاش شده است علاوه بر پالایش اصول قبلی، اصول جدیدی نیز استنباط و استنتاج شود. هم چنین با توجه به سه راهبرد آموزش غوطه ورسازی هماهنگ، پردازش فعال و هشیاری آرمیده، انطباق اصول تعیین شده با این راهبردها مشخص شود. پژوهش حاضر از نوع ترکیبی (کیفی – کمی) می باشد. ابتدا با بررسی محتوای متون علمی مرتبط و معتبر و نیز مصاحبه نیمه ساختار یافته با روش تحلیل محتوای مضمونی، چارچوب اولیه طرح شامل17 اصل یادگیری تهیه شد. برای تعیین نسبت روایی محتوایی (CVR) از روش لاوشه و برای انطباق اصول با راهبردها و تعیین شاخص روایی محتوایی (CVI)، از روش والتز و باسل استفاده شده است. جامعه تحقیق در این بخش 13 نفر از اساتید و صاحب نظران می باشند. بر اساس CVR، 15 اصل مورد تأیید قرار گرفت. با بررسی CVI، 9 اصل در رابطه با غوطه ورسازی هماهنگ، 4 اصل مرتبط با پردازش فعال و 2 اصل در هماهنگی با راهبرد هشیاری آرمیده طبقه بندی شد. پیشرفت در یافته های علوم اعصاب و اهمیت استفاده از این یافته ها در تربیت، مستلزم بازبینی و بررسی بیشتر این یافته ها در استنباط و استنتاج اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز می باشد. از سویی دیگر، پیشنهاد می شود در تدوین برنامه درسی و اجرای آن به اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز توجه شود.
۳.

تاثیر راهبرد مبتنی بر زمینه براساس اصول یادگیری مغز محور بر سطوح یادگیری درس علوم تجربی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: اصول یادگیری مغز محور راهبرد زمینه محور سطح یادگیری علوم تجربی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۶ تعداد دانلود : ۲۶۴
مقدمه: امروزه استفاده از راهبردهای مناسب و سازگار با مغز در آموزش علوم بسیار مورد توجه قرار گرفته است. به دلیل انطباق زیاد راهبرد زمینه ای با اصول یادگیری مبتنی بر مغز، پژوهش حاضر تأثیر این راهبرد را در آموزش علوم تجربی مورد بررسی قرار داده است. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی است. جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پایه سوم ابتدایی شهر تبریز می باشد که در سال تحصیلی 1397-1398 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 112 دانش آموز(57 نفر گروه آزمایش و 55 نفر گروه شاهد) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل آزمون میزان یادگیری در دو سطح دانشی و سطح درک و فهم و بالاتر می باشد که در مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا گردید. طرح آموزشی در گروه آزمایش توسط معلمان آموزش دیده در 8 جلسه اجرا گردید. درحالی که، گروه شاهد با رویکرد مرسوم آموزش دیدند. در تحلیل داده ها از آزمون آماری کوواریانس استفاده شده است. یافته ها: نتایج نشان می دهد که میزان یادگیری در سطح دانشی بین نمونه های مورد مطالعه در گروه آزمایشی قبل (میانگین 45/4) و بعد از مداخله(میانگین 89/5) اختلاف آماری معناداری نداشته است(326/0 = p). در صورتی که، در سطح درک و فهم و بالاتر میزان یادگیری قبل (35/5) و بعد از مداخله(80/10) تفاوت معنادار می باشد(001/0=p). نتیجه گیری: به کارگیری راهبرد زمینه ای که با اصول مغز محور سازگاری بیشتری نشان می دهد، می تواند در ارتقاء سطح یادگیری فراگیران در آموزش علوم تجربی مورد استفاده قرار بگیرد.
۴.

شناسایی ویژگی های مطلوب برنامهدرسی آموزش علوم مبتنی بر علوم اعصاب شناختی از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: علوم اعصاب شناختی برنامه درسی دوره ابتدایی آموزش علوم تجربی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳
این پژوهش با هدف شناسایی ویژگی های مطلوب برنامه درسی مبتنی بر یافته های علوم اعصاب شناختی در آموزش علوم تجربی دوره ابتدایی انجام شد. روش مورد استفاده ترکیبی (کیفی و کمی) است. در بخش کیفی به روش فیش برداری و تحلیل محتوای قیاسی، داده های مرتبط با علوم اعصاب شناختی گردآوری شد. به منظور تعیین روایی محتوایی، در دو مرحله از نظرات صاحب نظران استفاده شد. جامعه آماری مرحله اول اساتید و هیات علمی در حوزه علوم اعصاب و اعصاب شناختی و در مرحله بعد متخصصان برنامه ریزی درسی و آموزش علوم بودند. روش نمونه گیری هدفمند و ابزار پژوهش از نوع پرسشنامه محقق ساخته بود. در بخش کمی از روش توصیفی - همبستگی استفاده شد. جامعه آماری شامل معلمان مدارس دوره ابتدایی شهر تبریز به تعداد 1256 نفر بود. حجم نمونه آماری با استفاده از جدول مورگان، 365 نفر تعیین و با روش خوشه ای تصادفی یک مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته شامل 70 گویه در قالب ده مولفه بود. در تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی و در تعیین روایی سازه (اعتبار مولفه های برنامه درسی) از تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و PLS انجام یافت. پایایی الگوی برنامهدرسی به روش آلفای کرونباخ 97/0 به دست آمد. در این بررسی تمامی رهنمودهای آموزشی شناسایی شده در مرحله کیفی، در قالب ده عنصر برنامه درسی در مدل اَکِر مورد تایید قرار گرفت. نتایج این پژوهش می تواند به عنوان نقشه ای برای هدایت طراحی آموزشی در حوزه های مختلف آموزش علوم تجربی بخصوص در دوره ابتدایی باشد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان