مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
یادگیری خودراهبر
حوزه های تخصصی:
اهداف: در جهان امروز که دانش دایماً در حال تغییر و ارتقاست و سروکار داشتن با مفاهیم نوظهور و تازه، جنبه ای مهم در رویارویی با بیماران است، مهارت های یادگیری خودراهبر برای موفقیت فراگیران در حرفه پزشکی ضروری است. این پژوهش با هدف بررسی میزان آمادگی یادگیری خودراهبر دانشجویان پزشکی (مقاطع علوم پایه، فیزیوپاتولوژی و کارآموزی) انجام شد.
روش ها: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 182 نفر از دانشجویان پزشکی (مقاطع علوم پایه، فیزیوپاتولوژی، کارآموزی) به روش نمونه گیری تصادفی- طبقه ای از میان دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران در بهمن تا اسفندماه 1390 انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه ""آمادگی یادگیری خودراهبر فیشر"" با شاخص های سن، جنسیت، معدل دیپلم، نمره علوم پایه، مقطع تحصیلی و معدل تا زمان مطالعه بود. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS 19 و آزمون T مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و آماره کوهن انجام شد.
یافته ها: دانشجویان پسر نسبت به دانشجویان دختر از مهارت خودمدیریتی بهتری برخوردار بودند و نمره کل یادگیری خودراهبر بهتری داشتند. ارتباط معنی داری بین ویژگی های فردی و حرفه ای دانشجویان و مهارت های یادگیری خودراهبر مشاهده نشد.
نتیجه گیری: مهارت خودمدیریتی و همچنین نمره کل یادگیری خودراهبر در دانشجویان دختر و پسر متفاوت است و در پسران وضعیت بهتری دارد. ویژگی های فردی و حرفه ای دانشجویان تاثیری در مهارت های یادگیری خودراهبر ایشان ندارد. دانشجویان هنوز ترجیح می دهند مواد درسی را از طریق فعالیت هایی با راهنمایی استاد یاد بگیرند.
تاثیر هوش فرهنگی بر یادگیری خودراهبر دانشجویان پرستاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: هوش فرهنگی دامنه جدیدی از هوش است که می تواند باعث افزایش سازگاری دانشجویان شود و یادگیری آنان را تحت تاثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر هوش فرهنگی بر خودراهبری در یادگیری دانشجویان انجام شد.
ابزار و روش ها: این پژوهش علّی- مقایسه ای در سال 1394 در دانشجویان دختر رشته پرستاری مقطع کارشناسی شهر قم انجام شد. 86 دانشجوی دختر پرستاری از یکی از دانشگاه های شهر قم به روش خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. پرسش نامه هوش فرهنگی آنگ و همکاران و پرسش نامه یادگیری خودراهبرِ فیشر، کینگ و تاگو توسط نمونه ها تکمیل شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 19 و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و تحلیل واریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: میانگین نمرات یادگیری خودراهبر و دو مولفه خودمدیریتی و رغبت به یادگیری، در دانشجویان دارای هوش فرهنگی بالا به طور معنی داری بالاتر از دانشجویان با هوش فرهنگی پایین بود. اما در مولفه خودکنترلی بین دانشجویان با هوش فرهنگی بالا و پایین تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: هر چه هوش فرهنگی فرد بالاتر باشد، خودراهبری در یادگیری، خودمدیریتی و رغبت به یادگیری نیز بالاتر است.
اولویت بندی اهداف پیشرفت دانشجویان پرستاری و مامایی و رابطه آن با یادگیری خودراهبر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: یادگیری خودراهبر درازمدت درحالی بخش جدایی ناپذیر حرفه پزشکی در نظر گرفته می شود که هنوز بهترین راه توسعه آن در آموزش بالینی ناشناخته مانده است. یکی از سازه های مرتبط با یادگیری خودراهبر، اهداف پیشرفت است. پژوهش حاضر با هدف اولویت بندی اهداف پیشرفت دانشجویان پرستاری و مامایی و بررسی رابطه آن با یادگیری خودراهبر آنان انجام شد.
ابزار و روش ها: در این مطالعه توصیفی در سال 91-1390، 209 دانشجوی کارشناسی مشغول به تحصیل در رشته های پرستاری، مامایی، اتاق عمل و هوشبری در دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی بر حسب جنسیت انتخاب شده و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه اهداف پیشرفت و پرسش نامه خودراهبری در یادگیری بود. داده ها به کمک نرم افزار SPSS 21 و با استفاده از آزمون های مجذور کای و تحلیل واریانس یک راهه تحلیل شدند.
یافته ها: 103 نفر از دانشجویان (49%)، اهداف رویکردی را اولویت اول خود قرار دادند. بین اولویت بندی اهداف پیشرفت کل دانشجویان تفاوت معنی داری وجود داشت (0001/0=p)، اما بین اولویت بندی اهداف پیشرفت دختران و پسران تفاوت معنی داری مشاهده نشد (45/0=p). همچنین بین اولویت بندی اهداف و خودراهبری در یادگیری رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت (012/0=p).
نتیجه گیری: هدف اول دانشجویان پرستاری و مامایی رویکردی است. دانشجویانی که اهداف تبحری دارند نسبت به دانشجویانی که اهداف رویکردی یا اجتنابی دارند، از میزان خودراهبری بیشتری در یادگیری برخوردار هستند.
تأثیر تدریس علوم تجربی با الگوی مدیریت آموزش، بر یادگیری خودراهبر دانش آموزان سال سوم راهنمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر تدریس علوم تجربی با استفاده از الگوی مدیریت آموزش، بر یادگیری خودراهبر دانش آموزان سال سوم راهنمایی است. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی بوده و با استفاده از طرح دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه انجام شد. در این پژوهش دو کلاس شامل 68 دانش آموز از مدرسه راهنمایی پسرانه فردوسی نسیم شهر (واقع در شهرستان بهارستان از توابع استان تهران) به عنوان نمونه در دسترس مشارکت داشتند. از این دو کلاس، یک کلاس 34 نفری به عنوان گروه آزمایش و یک کلاس 34 نفری به عنوان گروه گواه انتخاب شدند. گروه آزمایش با استفاده از الگوی مدیریت آموزش و گروه گواه از روش سنتی در 12 جلسه ی 75 دقیقه ای آموزش دیدند. مدت این دوره شش هفته و محتوای آن فصل 6 کتاب علوم تجربی بود. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ی سنجش خودراهبری فیشر و همکاران (2001) شامل 41 گویه بود که روایی آن با استفاده از نظر متخصصان و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (82/0) مورد تأیید قرار گرفت. جهت تحلیل داده های آماری از شاخص های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تی مستقل و تحلیل کواریانس) استفاده شد و نتایج پژوهش نشان دادند که بین مقدار خودراهبری دانش آموزان دو گروه آزمایش و گواه در یادگیری علوم تجربی تفاوتی معنادار وجود دارد. بنابراین، استفاده از الگوی مدیریت آموزش به دلیل ایجاد محیط یادگیری جذاب، تعاملی و مشارکتی می تواند نتایجی بهتر را نسبت به الگوهای متداول در رسیدن به هدف مهم خودراهبری دانش آموزان در یادگیری داشته باشد.
بررسی میزان خودراهبری دانشجویان متأثر از الگوی مدیریت آموزش با محوریت تدریس مشارکتی (جیگ ساو) در درس اصول و فلسفه تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان خودراهبری دانشجویان متأثر از کاربرد الگوی مدیریت آموزش با تأکید بر الگوی تدریس مشارکتی جیگ ساو در تدریس اصول و فلسفه تعلیم و تربیت است. روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی بوده و با استفاده از طرح دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ی 41 گویه ای سنجش خودراهبری فیشر و همکاران (2001) بود. در این پژوهش دو کلاس از دانشجویان کارشناسی آموزش ابتدایی دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان روانسر به عنوان نمونه ی در دسترس مشارکت داشتند. از این دو کلاس، به طور تصادفی یک کلاس 25 نفری، به عنوان گروه آزمایش و یک کلاس 25 نفری دیگر به عنوان گروه گواه انتخاب شدند. ابتدا پرسشنامه ی سنجش خودراهبری، به عنوان پیش آزمون به دانش آموزان هر دو کلاس ارائه شد. گروه آزمایش با استفاده از الگوی مدیریت آموزش و گروه گواه از طریق روش سنتی آموزش دیدند. پس از اتمام دوره ی پنج هفته ای، پرسشنامه ی سنجش خودراهبری به عنوان پس آزمون به هر دو گروه ارائه شد. جهت تحلیل داده های آماری از آزمون های T مستقل، فرمول اندازه ی اثر و تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد، تدریس اصول و فلسفه ی تعلیم و تربیت با الگوی مدیریت آموزش بر یادگیری خودراهبر دانشجویان دانشگاه آزاد تأثیر معنی دار مثبتی دارد.
رابطه یادگیری خودراهبر و یادگیری سازمانی در سازمان های آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
827 - 850
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه یادگیری خودراهبر و یادگیری سازمانی سازمان های آموزشی انجام شد. روش پژوهش توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه کارکنان (مدیران، معاونان، کارشناسان مسئول، کارشناسان، کارمندان) مدیریت آموزش وپرورش نواحی 16 و 19 شهر تهران، به تعداد صد و هشتاد و هشت نفر، تشکیل داد و حجم نمونه، با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و روش نمونه گیری تصادفی ساده، صد و بیست و هفت نفر از آنان انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه یادگیری خودراهبر ابیلی و مزاری (1393) با پایایی 92/0=α و پرسش نامه یادگیری سازمانی تمپلتون و همکاران (2002) با پایایی 96/0=α استفاده شد. نتایج نشان داد یادگیری خودراهبر و یادگیری سازمانی بالاتر از حد ّ متوسط است. نتایج آزمون تی حاکی از تفاوت معنادار یادگیری خودراهبر کارکنان زن و مرد بود. تحلیل واریانس نشان داد یادگیری خودراهبر و یادگیری سازمانی افراد با سطح تحصیلات و سابقه خدمت مختلف با یک دیگر تفاوت معنادار ندارد. نتایج همبستگی بیان کننده رابطه مثبت (39/0r=) و معنادار (p
رابطه بین یادگیری خودراهبر و خودکارآمدی دانشجویان با نقش میانجی سواد اطلاعاتی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی رابطه بین یادگیری خودراهبر و خودکارآمدی دانشجویان دوره دکتری با نقش میانجی سواد اطلاعاتی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری بود. پژوهش، از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانشجویان دوره دکتری به تعداد 1000 نفر بود. حجم نمونه از طریق جدول کرجسی و مورگان مشخص و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 278 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه استاندارد خودکارآمدی شرر و مادوکس، پرسش نامه استاندارد یادگیری خودراهبر فیشر و پرسش نامه محقق ساخته سواداطلاعاتی بود. روایی پرسش نامه ها از نظر متخصصان گروه علوم تربیتی بررسی و تأیید شد. پایایی پرسش نامه ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ در یک گروه 30 نفری، برای پرسش نامه خودکارآمدی 79/0، برای پرسش نامه یادگیری خودراهبر 83/0 و برای پرسش نامه سواد اطلاعاتی 89/0 برآورد گردید. در تحلیل داده ها از نرم افزار آماری 8.5 Lisrel و SPSS نسخه 18 استفاده شد. فرضیه ها از طریق آزمون مدل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین یادگیری خودراهبر و سواد اطلاعاتی دانشجویان رابطه مثبت معناداری وجود دارد؛ بین سواد اطلاعاتی و خودکارآمدی دانشجویان رابطه مثبت معناداری وجود دارد؛ بین یادگیری خودراهبر و خودکارآمدی دانشجویان رابطه مثبت معناداری وجود دارد. هم چنین، نتایج آزمون نشان داد که سواد اطلاعاتی نقش میانجی در رابطه بین یادگیری خودراهبر و خودکارآمدی دانشجویان دارد.
رابطه هوش فرهنگی و تفکر انتقادی با یادگیری خودراهبر دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۸
127 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه هوش فرهنگی و تفکر انتقادی با یادگیری خود راهبر دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده علوم انسانی دانشگاه سیستان و بلوچستان می باشد. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد که 234 نفر از دانشجویان بر اساس جدول مورگان به صورت طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه هوش فرهنگی آنگ و همکاران (2004)، تفکر انتقادی ریکتس (2003)، یادگیری خود راهبر فیشر، کینگ و تاگو (2001) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون،t تک نمونه استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد میانگین هوش فرهنگی، تفکر انتقادی و یادگیری خود راهبر در دانشجویان بالاتر از حد متوسط بود. نتایج ضریب همبستگی پیرسان نشان داد بین هوش فرهنگی و یادگیری خود راهبر و همچنین تفکر انتقادی با یادگیری خود راهبر رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0 < p). نتایج تحلیل رگرسیون مشخص کرد از بین مؤلفه های هوش فرهنگی، انگیزش و فراشناخت و از بین مؤلفه های تفکر انتقادی، تعهد و بالیدگی قادر به پیش بینی یادگیری خود راهبر می باشد. (01/0 < p). درمجموع به نظر می رسد هوش فرهنگی، عملکرد تحصیلی و یادگیری آنان را تحت تأثیر قرار می دهد. همچنین با توسعه تفکر انتقادی، رغبت برای یادگیری افزایش می یابد و درنتیجه میزان پیشرفت تحصیلی دانشجویان بیشتر می شود. با توجه به تحلیل داده ها می توان نتیجه گرفت بین هوش فرهنگی، و تفکر انتقادی با یادگیری خود راهبر رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
بررسی ارتباط بین یادگیری خودراهبر و میزان سواد فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشجویان گروه علوم مهندسی دوره های یادگیری الکترونیکی مورد مطالعه: موسسه آموزش عالی مهرالبرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین یادگیری خودراهبر براساس میزان سواد فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشجویان گروه علوم مهندسی دوره های یادگیری الکترونیکی موسسه آموزش عالی مهرالبرز انجام شده است. جامعه آماری تحقیق شامل همه دانشجویان، 148 نفر و حجم نمونه 108 نفر است که گزینش آنها از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه یادگیری خودراهبر و سواد فناوری اطلاعات و ارتباطات است که روایی آن به وسیله استادان و ضریب پایایی آن به وسیله آلفای کرانباخ به میزان 84.38 تأیید شده است. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی T تک نمونه، ضریب همبستگی پیرسون و ضریب رگرسیون گام به گام استفاده شده است. نتایج مربوط به بررسی سؤالات پژوهش نشان داد که: 1. بین تمامی مؤلفه ها ی یادگیری خودراهبر و سواد فناوری اطلاعات و ارتباطات همبستگی مثبت و معناداری در سطح 05/0 وجود دارد 2. میان وضعیت یادگیری خودراهبر با ویژگی هایی نظیر جنسیت، سن، معدل و اشتغال دانشجویان تفاوت معناداری وجود ندارد 3. نتایج رگرسیون گام به گام بیان گر این است که از بین مؤلفه های سواد فناوری اطلاعات و ارتباطات، مؤلفه ترکیب کردن، بیش ترین توان پیش بینی عوامل مؤلفه خودراهبری را دارد.
اعتباریابی مقیاس توانایی یادگیری خودراهبر در دانشجویان پرستاری (SDLI)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ایجاد و ارتقای یادگیری خودراهبر، یکی از اهداف مهم آموزش عالی محسوب می شود چ را ک ه انتظ ار می رود دانش جویان ب ه سطحی از توانمندیهای فردی برسند که بدون قرار گرفتن در یک نظام آموزشی ویژه، بتوانند نیازهای آموزشی خود را شناسایی ک رده و در جهت رفع آن بکوشند و در نهایت یادگیری خود را مورد ارزشیابی قرار دهند. هدف پژوهش حاضر، اعتباریابی مقیاس توانایی یادگیری خودراهبر در دانشجویان پرستاری بود. روش کار: در این پژوهش توصیفی جامعه پژوهش شامل دانشجویان پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی مشهد در س ال 96- 95 بود. به روش نمونه گیری تصادفی تعداد 210 از بیماران انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه توانایی یادگیری خودراهبر چنگ جمع آوری شد. روایی محتوایی ابزار با استفاده از نظرمتخصصان تأیید گردید. برای احراز پایایی از روش همسانی درونی و برای تعیین روایی ساختار، از روش تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. یافته ها: اعتبار محتوا، اعتبار سازه و همسانی درونی (آلفای کرانباخ) پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش 10 تن از متخصصان روش تحقیق اعتبار محتوای این پرسشنامه را مورد تأیید قرار دادند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان دهنده این است که الگوی چهار عاملی برازش قابل قبولی با داده ها دارد. ضریب آلفای کرانباخ (916/0) نیز نشان داد که پرسشنامه یادگیری خودراهبر از پایایی قابل قبولی برخوردار است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مقیاس توانایی برای خودراهبری در یادگیری چنگ و همکاران، از روایی و پایایی لازم برای شناسایی قابلیت های یادگیری خودراهبر برخوردار می باشد.
تعیین اثربخشی الگوی یادگیری مشارکتی بر یادگیری خودراهبر (خودمدیریتی، رغبت برای یادگیری و خودکنترلی) دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
63 - 82
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی الگوی یادگیری مشارکتی بر یادگیری خودراهبر (خودمدیریتی، رغبت برای یادگیری و خودکنترلی) دانش آموزان دختر انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهر ماکو در سال تحصیلی 97-96 به تعداد 458 نفر بودند. از این جامعه، نمونه ای به حجم 60 نفر (30 نفر برای هر گروه) به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب و به تصادف در دو گروه یادگیری مشارکتی و روش سنتی جایگزین شدند. شرکت کنندگان دو گروه در مراحل پیش و پس آزمون مقیاس یادگیری خودراهبر (SDL) را تکمیل و در این اثناء آزمودنی های گروه آزمایش طی 24 جلسه 45 دقیقه ای با استفاده از الگوی یادگیری مشارکتی به روش جیگساو تحت آموزش قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در برنامه SPSS انجام گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که استفاده از الگوی یادگیری مشارکتی منجر به تفاوت معنی دار بین گروه ها در نمره کل یادگیری خودراهبر به میزان 77 درصد، و در مؤلفه خودکنترلی به میزان 55 درصد، خودمدیریتی به میزان 64 درصد و رغبت برای یادگیری به میزان 43 درصد شده است. با توجه به نتایج بدست آمده می توان مطرح کرد که الگوی یادگیری مشارکتی بر یادگیری خودراهبر دانش آموزان مؤثر بوده و منجر به افزایش نمرات یادگیری خودراهبر و مؤلفه های آن شامل خودکنترلی، خودمدیریتی و رغبت برای یادگیری در گروه آزمایش شده است
تأثیر چندرسانه ای آموزشی بر یادگیری خودراهبر دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر
منبع:
فناوری آموزش و یادگیری سال سوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۲
17 - 38
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر آموزش چندرسانه ای بر رشد مهارت های یادگیری خودراهبر دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر پایه اول دبیرستان شهر تهران، صورت پذیرفته است. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی و جامعه آماری، شامل کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر در مقطع اول دبیرستان شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 12 نفر از دانش آموزان انتخاب و به صورت تصادفی در گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران بود. پس از اجرای پیش آزمون بر روی هر دو گروه، متغیر مستقل (آموزش به وسیله چندرسانه ای) طی شش جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا گردید و گروه کنترل نیز به دوراز متغیر مستقل قرار گرفت. پس از اتمام آموزش از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. نتایج این پژوهش نشان داد که گروه آزمایش در مؤلفه رغبت برای یادگیری و خود مدیریتی پیشرفت معنی داری را نسبت به گروه کنترل داشتند؛ اما در مؤلفه خودکنترلی بین گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
تاثیر آموزش به روش یادگیری مشارکتی بر اساس مدل جیگ ساو بریادگیری خودراهبر دانش آموزان
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال دوم آبان ۱۳۹۹ شماره ۱۶
101 - 90
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر از نوع مروری – کتابخانه ای است که با توجه به نظرات اندیشمندان این عرصه نگاشته و جمع آوری شده است. هدف از نگارش این مقاله تاثیر آموزش به روش یادگیری مشارکتی بر اساس مدل جیگ ساو بریادگیری خودراهبر دانش آموزان است. نتیجه این مقاله نشان می دهد که روش تدریس مشارکتی می تواند محیطی شاد برای دانش آموزان ایجاد کند و یادگیری بهتر و پایدارتری را به ارمغان بیاورد.همچنین روش جیگساو با ایجاد محیط یادگیری جذاب، تعاملی و مشارکتی می تواند نتایجی بهتر را نسبت به الگوهای متداول در رسیدن به هدف مهم خودراهبری دانش آموزان در یادگیری داشته است.
رابطه یادگیری خودراهبر و سرزندگی تحصیلی با نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۱
123-150
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی در رابطه یادگیری خودراهبر و سرزندگی تحصیلی انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی (تحلیل مسیر از نوع معادلات ساختاری) بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان در سال تحصیلی 98-1397 بودند که تعداد آن ها 8000 نفر بود که از این تعداد 244 دانشجو (172دختر و 72پسر) با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. در پژوهش حاضر از پرسشنامه های یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران (2001)، انگیزش تحصیلی لپر و همکاران (2005) و سرزندگی تحصیلی حسین چاری و دهقانی زاده (1391) به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزار ایموس استفاده شد. نتایج تحلیل مسیر نشان دادند در مدل پیشنهادی مدل مفروض با داده های پژوهشی برازش می شوند. اثر مستقیم یادگیری خودراهبر بر انگیزش تحصیلی و اثر مستقیم انگیزش تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی هر دو در سطح (01/0> P ) معنادار بودند. همچنین اثر غیرمستقیم یادگیری خود راهبر بر سرزندگی تحصیلی ( 05/0> P ) معنادار شد. یادگیری خودراهبر 26/0درصد از تغییرات انگیزش و 16/0 درصد از واریانس سرزندگی را تبیین می کند. بنابراین توجه به یادگیری خودراهبر نقش مهمی در انگیزش تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانشجویان دارد.
نقش کیفیت عملکرد اعضای هیئت علمی در یادگیری خودراهبر با میانجی گری خودکارآمدی پژوهشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
198 - 177
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کیفیت عملکرد اعضای هیئت علمی در یادگیری خودراهبر با میانجیگری خودکارآمدی پژوهشی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بوعلی سینا انجام شده است. روش این پژوهش کمی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه آماری شامل دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بوعلی سینا همدان به تعداد 4000 نفر بود. نمونه آماری پژوهش366 نفر بودند که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل سه پرسشنامه استاندارد کیفیت عملکرد اعضای هیئت علمی تاگومری و بیشاپ (2011)، خودکارآمدی پژوهشی هولدن و همکاران (1998) و یادگیری خودراهبر فیشر و کینگ (2001) بود. برای تعیین روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها از دیدگاه متخصصان و برای روایی سازه از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. برای تعیین پایایی ابزار از آزمون آلفای کرانباخ استفاده شد که میزان ضریب آلفای کرانباخ پرسشنامه ها به ترتیب:89/0، 90/0 و 77/0 به دست آمد. داده های پژوهش پس از جمع آوری با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی تأییدی و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد متغیر کیفیت عملکرد اعضای هیئت علمی اثر مستقیم مثبت (51/0)، اثرغیر مستقیم مثبت (30/0) و اثر کل مثبت و معنادار (81/0) بر متغیر یادگیری خودراهبری دانشجویان دارد. خودکارآمدی پژوهشی اثر مستقیم مثبت (55/0) بر متغیر یادگیری خودراهبر در سطح 01/0 دارد. همچنین متغیرهای کیفیت عملکرد اعضای هیئت علمی و خودکارآمدی پژوهشی دانشجویان، 62% واریانس متغیر یادگیری خودراهبری را تبیین می کند.
نقش میانجی گر راهبردهای فراشناختی درارتباط بین باورهای معرفت شناختی با یادگیری خودراهبر در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر باورهای معرفت شناختی و راهبردهای فراشناختی بر یادگیری خودراهبر در دانش آموزان در سال تحصیلی 99 1398 است. پژوهش ازنوع مطالعات توصیفی همبستگی است و جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر چایپاره به تعداد 1900 نفر است. از این جامعه، نمونه ای به حجم 320 نفر بااستفاده از جدول مورگان به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه معرفت شناختی شومر (2005) ، مقیاس یادگیری خودراهبر فیشر، کینگ و تاگو (2001) و پرسش نامه حالت فراشناختی اونیل و عابدی (1996) است. تجزیه و تحلیل داده ها بااستفاده از روش های تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که باورهای معرفت شناختی قادر به تبیین 19 درصد از واریانس راهبردهای فراشناختی به شیوه منفی و همچنین متغیرهای باورهای معرفت شناختی به شیوه منفی و راهبردهای فراشناختی به شیوه مثبت به طور هم زمان قادر به تبیین 34 درصد از واریانس یادگیری خودراهبر هستند. همچنین راهبردهای فراشناختی نقش میانجی معنی داری دررابطه بین باورهای معرفت شناختی و یادگیری خودراهبر ایفا می کنند (05/0p <). باتوجه به یافته ها چنین نتیجه گیری می شود که مسیر مستقیم از باور معرفت شناختی به یادگیری خودراهبر و راهبردهای فراشناختی و مسیر مستقیم از راهبرد فراشناختی به یادگیری خودراهبر از نظر آماری معنی دار هستند. بنابراین باورهای معرفت شناختی به شیوه منفی و راهبردهای فراشناختی به شیوه مثبت قادر به پیش بینی یادگیری خودراهبر دانش آموزان هستند.
تأثیر آموزش راهبردهای خودتنظیمی بر سبک های حل مسئله و یادگیری خودراهبر دانش آموزان پسر پایه سوم دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم خرداد ۱۴۰۰ شماره ۳(پیاپی ۶۰)
101-110
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش راهبردهای خودتنظیمی بر سبکهای حل مسئله و یادگیری خودراهبر دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموزان پسر پایه سوم دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در نیم سال تحصیلی دوم 98-1397 تشکیل دادند. ا ز بین آنها، 30 نفر دانش آموزان پسر پایه سوم به صورت هدفمند بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. افراد گروه آزمایش، برنامه آموزش راهبردهای خودتنظیمی را در 8 جلسه 90 دقیقهای در هر هفته یک جلسه بهصورت گروهی دریافت کردند؛ گروه کنترل به مدت 2 ماه در لیست انتظار قرار گرفت. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامههای سبک های حل مسئله را کسیدی و لانگ (1996) و یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران (2001)، استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافتههای حاصل از پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیشآزمون، بین میانگین نمرات پس آزمون افراد گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای سبک های حل مسئله و یادگیری خودراهبر، تفاوت معناداری وجود داشت. در مجموع، با توجه به نتایج این پژوهش میتوان گفت که آموزش راهبردهای خودتنظیمی بر افزایش سبکهای حل مسئله و یادگیری خودراهبری دانش آموزان مؤثر بود.
بررسی تأثیر آموزش مهارت ها و روش های مطالعه با الگوی مدیریت آموزش بر خودراهبری دانشجویان پسر دانشگاه فرهنگیان
منبع:
آموزش پژوهی دوره دوم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۵)
23 - 48
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش مهارت ها و روش های مطالعه با الگوی مدیریت آموزش بر خودراهبری دانشجویان دانشگاه فرهنگیان است. روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان پسر رشته ی علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان (740 نفر) می باشد. که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. آزمودنی های پژوهش شامل تعداد 60 دانشجو می باشد که از بین آن ها30 دانشجوی شرکت کننده در کارگاه مهارت های مطالعه و یادگیری با الگوی مدیریت آموزش به عنوان گروه آزمایش و دانشجویانی با ویژگی های همسان به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. در ابتدا پرسشنامه ی خودراهبری فیشر به عنوان پیش آزمون به دانشجویان هر دو کلاس ارائه شد. سپس آزمودنی های گروه آزمایش به مدت شش جلسه ی هفتاد دقیقه ای طبق الگوی مدیریت آموزش به یادگیری مهارت ها و روش های مطالعه پرداختند، اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. در پایان، پرسشنامه ی خودراهبری به عنوان پس آزمون مجدداً به هر دو گروه ارائه شد. داده های آماری با استفاده از آزمون های T مستقل، فرمول اندازه ی اثر و تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته ها و نتایج پژوهش نشان داد؛ آموزش مهارت ها و روش های مطالعه با الگوی مدیریت آموزش بر یادگیری خودراهبر دانشجویان تأثیر معنادار و مثبتی دارد. لذا می توان با این آموزش، خودراهبری یادگیری دانشجویان را ارتقاء داد.
نقش فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان در پیش بینی یادگیری خود راهبر دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۳
93 - 108
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین نقش فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان در پیش بینی یادگیری خودراهبر دانش آموزان بود. روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش همه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر ارومیه در سال تحصیلی 99-1398 بودند. نمونه پژوهش 400 دانش آموز بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش سیاهه فراشناخت اونیل و عابدی (1996)، پرسشنامه فراحافظه ترویر و ریچ (2002)، پرسشنامه فراهیجان میتمانسگروبر و همکاران (2009) و مقیاس یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران (2001) بودند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نرم افزار SPSS-19 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان مثبت با یادگیری خودراهبر رابطه مثبت و معنادار و فراهیجان منفی با یادگیری خودراهبر رابطه منفی و معنادار داشت. همچنین، متغیرهای فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان به طورمعناداری توانستند 8/40 درصد از تغییرات یادگیری خودراهبر دانش آموزان را پیش بینی کنند و در این پیش بینی نقش فراحافظه بیشتر از سایر متغیرها بود (01/0>P). با توجه به نتایج پژوهش حاضر، برای بهبود یادگیری خودراهبر دانش آموزان می توان برنامه هایی برای افزایش فراشناخت، فراحافظه و فراهیجان مثبت و کاهش فراهیجان منفی طراحی و از طریق کارگاه های آموزشی آنها را اجرا کرد.
تأثیر آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری بر خودناتوان سازی تحصیلی و یادگیری خودراهبر دانش آموزان کنکوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۴
159 - 176
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تأثیر آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری بر خودناتوان سازی تحصیلی و یادگیری خودراهبر دانش آموزان کنکوری بود. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر خرم آباد تشکیل می دادند که در سال تحصیلی 98-1397 مشغول به تحصیل بودند. تعداد 30 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای وارد نمونه شد و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. دانش آموزان گروه آزمایش، آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی را طی هشت جلسه دریافت کردند ولی دانش آموزان گروه نمونه هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. قبل و بعد از آموزش هر دو گروه نمونه به منظور پیش آزمون، پس آزمون و مرحله پیگیری پرسشنامه های خودناتوان سازی تحصیلی و یادگیری خودراهبر را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از بسته نرم افزار آماری در علوم اجتماعی تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد، آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری باعث کاهش معنادار خودناتوان سازی تحصیلی (001/0p=) و افزایش معنادار یادگیری خودراهبر (001/0p=) در دانش آموزان نمونه شده است. با توجه به یافته ها، می توان با آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری به معلمان و آموزش این راهبردها به دانش آموزان توسط معلمان، به صورت غیرمستقیم و مستقیم خودناتوان سازی تحصیلی را در دانش آموزان کاهش داده و یادگیری خودراهبر را افزایش داد.