فرنگیس رشیدی

فرنگیس رشیدی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

The Model of Emotional Divorce based on Differentiation with the Mediating Role of Attachment Styles and Experience of We-ness(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۴ تعداد دانلود : ۱۶۰
Purpose : Most couples have communication problems in their married life, the existence of chaotic relationships has destructive effects on formation of emotional divorce among couples: purpose of this study was to present a model of emotional divorce based on differentiation with mediating role of attachment styles and experience of we-ness. Methodology : the research method was descriptive-correlational and the statistical population included all parents of students referring to counseling and guidance centers of association of parents and educators of Tehran in 2020 that their number was1836 people.the statistical sample size was considered based on Sample Power statistical software (350 people),and sampling method was multi-stage random.research tools included, Guttman (2008) Emotional Divorce Scale, Skorn and Friedlander (1989) Differentiation inventory, Collins and Reed(1990)Attachment Styles Scale, Vedes, Nussbeck,Bodenman (2013) Experience of We-ness Questionnaire,in this study, data analysis was performed using SPSS software and Smartpls Structural Equations. Findings : the results showed,presenting the model of emotional divorce based on differentiation with mediating role of attachment styles and experience of we-ness, accordance with the theoretical model and has a good fit,also,the study of direct path showed that there is asignificant negative relationship between the components of differentiation, attachment styles and experience of we-ness with emotional divorce and the results of the indirect path also showed that differentiation has a significant negative relationship with mediating role of attachment styles and experience of we-ness with emotional divorce and intensity of desired effect. Conclusion : Inordertocreate cohesion and create asatisfying marital relationship based on recognizing the emotions of each couple and modifying the attachment style and type of differentiation of couples,we can confront the psychological elements to improve the relationship between couples during medical considerations
۲.

مدل طلاق عاطفی براساس تمایز یافتگی با نقش میانجی ساختار شخصیت و تجربه مایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: طلاق عاطفی تمایز یافتگی ساختار شخصیت تجربه مایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۷ تعداد دانلود : ۱۳۱
روش پژوهش: با توجه به شاخص ها و اهداف تحقیق، پژوهش انجام شده توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه ی والدین دانش آموزان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و راهنمایی انجمن اولیا و مربیان آموزش و پرورش شهر تهران در سال 1399 بود. روش نمونه گیری بصورت تصادفی چند مرحله ای وحجم نمونه آماری براساس نرم افزارsample power (350 نفر) در نظر گرفته شد و مورد تحلیل قرار گرفت. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن(2008)، تمایز یافتگی اسکورن و فریدلندر (1989)، ساختار شخصیت نئو(NEO-AC) مک کری و کاستا(1992)، تجربه مایی ویدز و نیس بک و بودنمانن(2013) مورد استفاده قرار گرفته و بر روی نمونه مورد نظر اجرا شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و معادلات ساختاری smartpls تحلیل شد. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد ارائه مدل طلاق عاطفی براساس تمایز یافتگی با نقش میانجی ساختار شخصیت و تجربه مایی در والدین دانش آموزان مراجعه کننده به مراکز مشاوره وراهنمایی انجمن اولیا و مربیان آموزش و پرورش شهر تهران با مدل نظری مطابقت داشته و از برازش مطلوبی برخوردار است، همچنین بین مولفه های تمایز یافتگی، ساختار شخصیت و تجربه مایی با طلاق عاطفی رابطه معناداری وجود داشت و از طرفی بین مولفه های تمایز یافتگی با طلاق عاطفی و میانجیگری ساختار شخصیت و تجربه مایی در والدین دانش آموزان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران شدت اثر مطلوبی وجود داشته بود. نتیجه گیری: تمایز یافتگی، ساختار شخصیت و تجربه مایی هر یک از زوجین بر مبنای درک متقابل نیازهای یکدیگر می تواند پیش بینی کننده تعهد زناشویی در بافت روابط زناشویی کارآمد و ایجاد صمیمیت، تعهد در روابط و کاهش بروز طلاق عاطفی در زوجین گردد.
۳.

نقش باورهای غیرمنطقی بر سلامت روان دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلید واژه ها: باورهای غیرمنطقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۰۴ تعداد دانلود : ۱۳۵۸
هدف این پژوهش نقش باورهای غیرمنطقی بر سلامت روان دانش آموزان دختر دوره متوسطه است. جامعه مورد مطالعه، همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1387 است. نمونه پژوهش360 نفر با استفاده از شیوه نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای تعیین شد. جهت جمع آوری داده ها از دو ابزار عمده: الف) پرسش نامه باورهای غیرمنطقی جونز (IBT) دارای 100 سؤال 5 گزینه ای در 10 مؤلفه ب) پرسش نامه سلامت روان گلدبرگ دارای 28 سؤال 4 گزینه ای در 4 مقیاس. پردازش داده های پژوهش با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی انجام گرفت و نتایج پردازش داده ها، فرضیه های پژوهش را تایید کردند بدین معنا که: 1- 50 درصد از دانش آموزان دوره متوسطه دارای باور منطقی، 5/10 درصد در حد متوسط- یعنی بین باور منطقی و غیرمنطقی در نوسان هستند- و 5/39 درصد از دانش آموزان دارای باور غیرمنطقی هستند. 2- بین مؤلفه های سلامت روان دانش آموزان تفاوت معنی داری وجود دارد. بالاترین رتبه مربوط به «افسردگی» و پایین ترین رتبه مربوط به «نشانه های بدنی» است. 3- از روی نمرات باورهای غیرمنطقی می توان اختلال در سلامت روان دانش آموزان را پیش بینی کرد. قدرت پیش بینی باورهای غیرمنطقی در بُعد «درماندگی برای تغییر» بیشتر از «بی مسئولیتی هیجانی» و «بی مسئولیتی هیجانی» بیشتر از «اجتناب از مشکل» و «اجتناب از مشکل» بیشتر از «سرزنش کردن خود» و «سرزنش کردن خود» بیشتر از «توجه مضطربانه» است.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان