در دوران حیات گوته، یکی از جریانهای مهم فکری و فرهنگی آلمان رویکرد جامعه علمی و ادبی به سوی شرق و مطالعه و تحقیق در آثار ادبی و دینی مشرق زمین خصوصا ایران و هند، و ترجمه آنها به زبان آلمانی بود. گوته خود چنان به فرهنگ اسلامی ایران و ادبیات عرفانی فارسی دل بسته بود که پیرانه سر به آموختن خط و زبان فارسی پرداخت. وی حافظ را در حدی نزدیک به الوهیت می ستود و کلام او را، همچون ابدیت، بزرگ و بی انجام می دانست. دیوان غربی شرقی گوته، که یکی از مهمترین آثار ادبی قرن نوزدهم اروپا و از نتایج دوران کمال و پختگی فکر و ذوق این شاعر و متفکر بزرگ است، سراسر ستایش کلام و اندیشه حافظ و نمودار تاثیر ژرف و شگرف حافظ در جان و روان این نابغه جهان غرب است. اما، از سوی دیگر، شاهکار جاویدان گوته منظومه معروف فاوست اوست که یکی از گرانقدرترین آثار هنری و ادبی مغرب زمین و همطراز حماسه های همری، کمدی الهی دانته و تراژدیهای شکسپیر است. گوته، از روزگار جوانی، تا آخرین سال عمر، همواره با داستان فاوست همراه بوده و، در طول این سالیان دراز، به تصنیف و ترتیب اجزا و آرایش و پیرایش صحنه های آن اشتغال داشته است، چنانکه نخستین صورت ابتدایی آن یا، به اصطلاح Urfaust در 1773 تحریر شد و آخرین صحنه بخش نهایی در 1831، یعنی پس از نزدیک به شصت سال به پایان رسید. از این روست که منظومه فاوست را شرح احوال خود گوته و بازتاب تجربه های گوناگون و تحولات روحی و فکری او در طول شصت سال از عمر او دانسته اند. بخش اول این درام در 1808 انتشار یافت و بخش دوم، چنانکه گفته شد، در 1831، یک سال پیش از مرگ گوته پایان گرفت. تفاوتهای بزرگی که میان این دو بخش دیده می شود، در حقیقت، حاکی از تفاوتهایی است که میان افکار و روحیات گوته جوان در نیمه آخر قرن هجدهم و گوته سالخورده در نیمه اول قرن نوزدهم روی داده است. در بخش اول، شور و جوش جوانی و هیجانات عاشقانه و کوشش بیصبرانه برای دانستن بیشتر و توانستن بیشتر بر صحنه ها حاکم است.