به جاست سخن را با این قول متناقض نما آغاز کنیم که شناخت آرا و نظریه های رومن یاکوبسن و طرح تصویری از شخصیت علمی و فرهنگی او کاری است هم آسان هم دشوار: آسان از این جهت که اولا، یاکوبسن آرا و نظریه های خود را، هر یک، در قالب مقاله یا گفتاری به ظاهر مستقل پیش می نهد و در نتیجه فهم آنها را مشروط به شرایط پیش داده چندانی نمی کند؛ ثانیا، یاکوبسن، به گقته ویچسلاف ایوانف، کلی ترین قضایا در قالب اصطلاحاتی عینی و ملموس و همراه با مثال هایی مشخص مطرح می سازد (Jakobson 1987, p. 10)؛ ثالثا، زبان او، باز به گفته ایوانف، زبانی روشن و مفهوم است (Ibid). پس بدیهی است که هر که حتی یک مقاله یا یک گفتار او را خوانده باشد، حتما به گوشه هایی از آرا او راه برده و به تصویری از شخصیت علمی او در ذهن خود رسیده است، و لذا می تواند درباره او در همان حدود سخن بگوید ...