عدالت در غایت دین و توسعه (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
تاریخ تلاش و کوشش انسان بیانگر اهتمام همیشگی او برای غلبه بر موانع و مشکلات پیرامونی و ساختن زندگی و دنیایی بهتر و مطلوبتر برای خویش میباشد و هرقدر به انتهای این تاریخ نزدیکتر میشویم، آثار و نتایج حیرتانگیز و پیشرفته ناشی از این تلاش و کوشش را بیشتر و انبوهتر در فرآیند زندگی فردی و جمعی انسان مشاهده مینماییم. بدیهی است یکی دو قرن اخیر به لحاظ دستاوردهای بشر و از جهت کیفیت آنچه حاصل شده است به هیچ وجه قابل مقایسه بایافتههای عقلانی و علمی بشر در گذشتههای دور خود نیست و بسهولت قابل ادراک است که هرچند انسان دنیای توسعه یافته متأثر از فلسفه داروینیسم اجتماعی بر «تنازع بقا» و «بقای اصلح» تکیه زده و راه خود را طی کرده است، لیکن بر اصول انسانی و متعالی و مترقیانهای همچون برابری، مساوات و آزادی نیز پای فشرده و از ضرورت تعمیم و گسترش آنها برای همه انسانها سخن به میان آورده است.
بی شک هراندازه بر میزان توسعه یافتگی جوامع اضافه گردد امکان به جریان افتادن مفاهیمی از آن نوع انسانی که بر شمرده شد بیشتر متصور است و منطق اجتنابناپذیر انسانی زیستن از طریق توسعه داشتن میگذرد. به عبارت دیگر میتوان تلاش و کوشش برای توسعهیافتگی را تلاش انسان برای تحقق ایدهآلها و آرمانهای زندگی «نوعی» و «مورد جست و جو» و متأسفانه خیلی دیر قابل حصول خود دانست. بر این اساس در نهایت جریان توسعهیافتگی، محقق شدن زندگی توأم با لحاظ شرایط انسانی و متعالی به طور منطقی قابل جست و جو است و در این میان «دین» به عنوان کلام خداوند و مجموعهای از آموزههای منبعث از اداره الهی که هدف رستگاری و سعادت انسان رپیگیری میکند، در نهایت مرز توسعه یافتگی و البته به عنوان چراغ راهنمای دریایی که در شبهای تار هدایت شناورهای در جستوجوی مقاصد معین را برعهده دارد و بدانان راه مینماید، جایگاه بایسته خود را مییابد و انتظار تأیید مفید بودن جست و جویهای عقلانی بشر در مسیر حل مشکلات خویش را از طریق سنجش ماهیت آنها با کلام وحیانی پاسخگویی میکند و با تلاش برای به فعلیت رساندن تمامی احکام هم محمل و هم هدف توسعهای عادلانه میباشد.
درباره توسعه
توسعه که مفهومی خواستنی و مطلوب همه انسانها و همه جوامع بشری است هرچند در پنجاه سال اخیر و پس از جنگ جهانی دوم ادبیات مربوط به خود را طرح و گسترش داده است، اما در مجموع مقوله مورد جستوجوی بشر در همه اعصار بوده و میتوان گفت تلاش انسان هرچند ناآگاهانه در راستای فراهم آوردن امکانات پیشرفت و رفاه نوعی جستوجو برای توسعه بودهاست. دقت درتعاریف ارائه شده برای توسعه بیانگر همین ادعاست. شاید بیان دقیق جرالد میر(1) که میگوید چه چیزی توسعه نیست، اشاره به همین نکته ظریف دارد که توسعه پوشش فراگیر و گستردهای دارد، به نحوی که معمولاً ارائه تعاریف جامع و مانعی از ابعاد آن مثل توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و یا توسعه فرهنگی کاری دشوار و حتی نشدنی است. لذا حتی در موقعی که برای توسعه اقتصادی تعریفی ارائه میشود و از آن به عنوان «فرآیندی که به موجب آن درآمد واقعی سرانه در یک کشور و در دورانی طویلالمدت افزایش یافته و در عین حال توزیع درآمد بدتر نمیشود.»(2) یاد میکنند، بازهم آن را وسیلهای در راستای نائل آمدن به ایده فقرزدایی و غالب آمدن بر توسعهنیافتگی در مفهوم عام خود تلقی مینمایند.
بلاک(3) در ارائه تعریفی ازتوسعه اقتصادی بر دستیابی به تعدادی از «اهداف و غایات مطلوب مانند افزایش بازدهی تولید، ایجاد برابریهای اجتماعی و اقتصادی، بهبود در طرز تلقی و شرایط نهادی جامعه» تأکید مینماید، تا در مجموع بتوانند شرایط نامطلوب فراوانی را که در راه تحقق یک نظام اجتماعی خواستنی وجود دارند برطرف نمایند. دانشمندان علوم اجتماعی نیز که دغدغه بررسی توسعهنیافتگی را دارند عمدتا بر مسائلی نظیر مشارکت، حاکمیت، عدالت، تکامل، وحدت ملی و مقابله با مشکلات ملی نظیر فقر، جهل، بیماری، جنایت و اختلاف نژادی تأکید داشته و بعضی از آنها هم در پرتو مفاهیم روانشناسی و اجتماعی برای انگیزههای موفقیت، قدرت ابتکار، روشهای تربیتی و رهایی از عادات و سنتهای مانع و افزایش سطح انتظارات و آرزوها(4) موقعیتهای بایسته قائل میشوند.
بررسی جریان توسعه یافتگی در مغرب زمین هم حکایتی از همین ادعاست که بشر بر مدار تلاش برای رشد و توسعهیافتگی توانسته است اندیشههای متعالیتری را نسبت به گذشته خویش، در زندگیاجتماعیاش جایگزین سازد و به عبارتی چهره زندگی خود را انسانیتر نماید. این مهم برای تمامی جوامعی که تا حدودی از فقر و ترس از غلبه آن رها شدهاند مصداق دارد. امروز جوامع پیشرفته صنعتی به سوی تحول تدریجی از تأکید بر امنیت اقتصادی و جانی به تأکید بیشتر بر تعلق و دلبستگی به دیگران، ابراز نظر فردی و کیفیت زندگی پیش میروند ؛ یعنی در حالی که نسلهای گذشته نسبتا مایل به قربانی کردن استقلال فردی در مقابل امنیت جانی واقتصادی بودند، امروز درجوامع پیشرفته صنعتی این نوع از امنیت امری مسلّم و بدیهی پنداشته شده، بیشترین اهمیت را به آزادی بیان در کار و زندگی سیاسیشان میدهند.(5) اینگلهارت در تحقیقات گسترده و میدانی خویش در خصوص تحولات فرهنگی در جوامع صنعتی معاصر از یک دگرگونی فرهنگی وسیع صحبت میکند که در آن یک جهانبینی جای خود را به جهانبینی دیگری میسپارد و میگوید: این که این تحول فرهنگی بزرگ واقعا روی داده است یا نه، هنوز به طور تجربی نشان داده نشده است، ولی آنچه از هم اکنون روشن است آن است که حداقل دریک مؤلفه این نشانگان یعنی در مؤلفه تحول از ارزشهای مادی به ارزشهای فرامادی ـ تغییری در میان نسلها پدید آمده است.(6) ملاحظه میشود که توسعه اقتصادی در تحول از ارزشهای مادی به فرامادی موثر عمل کرده است و این به معنای انسانی شدن زندگی انسان یا حداقل فراهم آمدن استعداد بسیار زیاد بالقوه برای تدارک یک زندگی انسانی توأم با رفاه مادی است. به همین لحاظ است که اینگلهارت میگوید: دقیقا در زمانی که چنین مینماید در جامعه پیشرفته صنعتی و بویژه در اروپای غربی جاذبه کلیسای سنتی در میان جوانان کم شده است، جهانبینی فرامادی سربرآورده است ؛ جهانبینیای که علاقه نسبتا وافری به مفهوم زندگی نشان داده و اهمیت دوبارهای به ملاحظات غیردنیوی میدهد.(7)
در مجموع، به دنبال این ادعا هستیم که توسعه یافتگی که با تلاش بشر تجربه گردیده و به عقل و علم مستظهر بوده و هدایت شده است، موجب آن میباشد که ارزشهای مطرح در ادیان الهی و ازجمله دین مبین اسلام تا حدودی ابعاد خود را بنمایانند و برخی از مزایا و ویژگیهای خود را ـ متناسب با توسعهیافتگی و درجه انسانی شدن زندگی ـ نشان بدهند. احترام به اندیشهها، جامعهای انسانیتر، آزادی بیان، جهانی زیبا، خرد، برابری، مشارکت بیشتر در کار، سهم بیشتر درحکومت، وفاق داخلی، مبارزه با تبهکاری، امنیت خانواده و رشد اقتصادی از جمله مواردی هستند که هم مطلوب بشر و هم آرمان دین است با این تفاوت که بشر بدون کمک گرفتن نظام وار از روشهای دینی در حصول این مصادیق انسانی توانسته است به درجاتی از کمال خواسته هایش دسترسی پیدا کند و صد البته این توانستن دستاوردی عظیم و متحوّل کننده است.
درباره اسلام (دین)
اسلام به عنوان دین خاتم و کامل،(8) جهان بینی پویا و متحولی را به پیروان خویش عرضه میدارد و آنان را از عقایدی برخوردار میسازد که چشمانداز زندگانی فردی و اجتماعی مسلمانان را بهرهمند از رشد و توسعهای میسازد که با جهان بینی آنان و عقاید اسلامی منطبق بر فطرت(9) سازگار میباشد. انسان به عنوان یکی از اساسیترین عوامل تولید برخوردار از ظرفیت علمی بسیار بالایی است.(10) که خلیفه و جانشین خداوند بر زمین بوده(11)، موجودی برگزیده(12) میباشد. او برای آبادانی و عمران زمین مأموریت دارد(13) و در قبال آن مسؤول میباشد. تمامی آنچه در طبیعت است، برای انسان آفریده شده(14) و بدیهی است که در تسخیر او میباشد(15) و از آن جا که هدف از خلقت انسان اطاعت ازخداوند بزرگ و پرستش اوست(16)، لذا او بی نهایت طلب است. خواستههای انسان را پایانی نیست و همین وی را به عدم آرامش ناشی از عدم توفیق در نیل به همه خواستههایش میکشاند، مگر این که او با یاد خداوند خود را به آرامش برساند.(17)در جهان بینی توحیدیای که اسلام ارائه میکند جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است(18) و یک قطبی و تک محوری است(19). ماهیت جهان از اویی و به سوی اویی است(20) و چنانچه لحظهای عنایت پروردگار هستی از آن قطع شود، نابود میشود و به نیستی میگراید. بر این باور، جهان یک واقعیت متغیر و متحرک و لذا یک حدوث مستمر است که دائم در حال خلق شدن میباشد(21)ی جهان هستی با شرایطی که برای آنها برشمرده شد، تسبیحکنان(22) به جانب خداوند شناورند(23) در این جهان بینی، جهان از نظام متقن علّی برخوردار میباشد و فیض مستمر پروردگار و تقدیر او تنها از مسیر علل و اسباب خاص به جریان میافتد.(24) در کنار این نظام علت و معلولی بر جهان مجموعهای از سنن و قوانین لایتغیر حاکم است(25)که لازمه آن است. در نگرش اسلام به جهان هستی هیچ جایی برای بروز و دوام خرافات و انتساب جهل و نادانی انسان نسبت به حوادث جهان به پروردگار یا نیروهای موهوم و جعلی وجود ندارد؛ از جمله سنتهای الهی که قرآن بارها و بارها متذکر آن است پیروزی حق بر باطل است و وعده داده شده است که حق و اهل او پیروزند.(26)این سنت، روح امید و حرکت و مبارزه با هرگونه مظاهر شرک و کفر و ظلم و بیعدالتی را در جامعه اسلامی همواره زنده نگه میدارد.
همچنین از سنتهای تغییرناپذیر الهی آن است که سرنوشت هیچ قومی به دست خداوند تغییر نمیکند مگر آن که مقدمتا مردم آن قوم به تغییر سرنوشت خود اهتمام نمایند.(27) این سنت قاطع غیرقابل تغییر وتحویل در بردارنده سه اصل قانون علت و معلول عمومی، ضرورت علت و معلول و سنخیت علت و معلول است که به همراه اصل منتهی شدن همه جهان هستی به یک علت العلل که همانا خداوند بزرگ است، ارتباط و پیوستگی قاطع بین همه حوادث جهان را نتیجه میدهد.(28)
در جهان بینی اسلامی زمین و آسمان به حق و به عدل برپاست(29) و عدل به مفهوم اجتماعی هدف نبوت و به مفهوم فلسفی مبنای معاداست.(30)عدل از صفات خداوند است (31)و مخالف عدل یعنی ظلم و ستم از حضرت باریتعالی تنزیه شده است.(32)هان مخلوقی موزون و متعادل است(33) و عدل الهی نیز که هم درباره خداوند و هم درباره بشر صادق است، عبارت است از رعایت استحقاقها وعطا کردن به هر ذی حقی آنچه را که مستحق آن است.(34)
در جهان بینی اسلامی انسان مختار و آزاد است و هیچ جبر و ضرورتی اختیار او را سلب نمیکند.(35) او مسؤول خویش و جامعه خویش است(36) و زندگی اش در این جهان به پایان نمیرسد، بلکه جهان ابدی و جاودانه دیگری است که بعداز مرگ فرا میرسد؛ جهانی که در آن هر انسانی آنچه را که در دنیای مادی کاشته است میدرود(37) و در آن جهان، ذرهای از آنچه انسان از قبل فرستاده است، کم و کاست نمیشود(38) و همگی به او اعطا میگرد.
این جهان بینی با اجزایی که برای آن برشمرده شد، هر انسانی را به اندازه درکی که از آن خواهد داشت،چنان مجهز به ارکان و ابزار توفیق در کوشش برای تغییر جهان هستی در راستای نیل به اهداف وامی دارد که هیچ جای شک و شبههای برای رهایی از رکود و غفلت و سوء تخصیص در منابع و امکانات باقی نمیگذارد.
درباره عدالت
در خصوص عدالت به عنوان یک غایت مطلوب، همه نظامهای اقتصادی و اجتماعی به ابراز دغدغه خاطر پرداختهاند و حداقل در نظریه نشان دادهاند که تلاشهای خودشان را حول محوری از عدالت طراحی میکنند.
هرچند در مکانیسم و شیوه حصول عدالت بحثهای چالشی وجود دارد و به لحاظ برخورداری از شرایط قضاوت ارزشی بسادگی نمیتوان روشهای منجر به ایجاد یا احیا و ابقای عدالت را نشان داد، لیکن آنچه به نظام اقتصادی ـ اجتماعی اسلام بر میگردد آن است که مجاز شمردن انسانها به تصرف در طبیعت و بهرهبرداری از حاصل این تصرف موجب میگردد امکانات و زمینههای لازم برای فراهم شدن فرصتهای مساوی با دیگران در اختیار انسانها قرار گیرد که در بیان مکاتب مختلف از این شرایط و تمهیدات منجر به آن به عدالت اجتماعی تعبیر میشود.(39) اسلام بر کسب آموزش (40)، حفظ سلامتی و تندرستی،(41) مذمت بیکاری،(42)، توزیع مجدد درآمد از طریق انفاق(43)، وقف،(44) وصیت به ثلث اموال، رعایت حال فقرا و تهیدستان(45)، مالکیت ناشی ازکار، مذمت و حرمت درآمد غیرمتناسب باکار،(46) برابری انسانها،(47) زنده کردن امتی از طریق احیای یک فرد(48)تقبیح زندگی مسرفانه و تجملمآبانه(49) و وظیفه دولت برای رسیدگی به امور محرومان(50) تأکید فراوان داشته است که همه آنها در راستای نظریه تأمین فرصتهای یکسان برای آحاد مردم است. بدیهی است پس ازفراهم شدن فرصتهای یکسان که همان عدالت اجتماعی است، افراد متناسب با کوشش و تلاش و استعدادهای خویش صاحب درآمد، ثروت و قدرت میگردند و تفاوتهای موجود ناشی از کار در آن مرحله، عین عدالت اقتصادی است.
جمع بندی
اسلام دینی است که میتواند انفجار اندیشه ناب الهی تلقی گردد ؛ دینی که در روند تاریخی حضور خویش چنان عمل نمود که میتوان با قاطعیت گفت وقتی اندکی از آن در عمل اجرا گردید علوم و فنون را شکوفا کرد، و با هدفگیری رفع فقر، عدالت اجتماعی و اقتصادی را بر محیط پیرامونی خویش حاکم ساخت. بررسی دستاوردهای دوران تمدن درخشان اسلامی حاکی از آن است که اسلام نه تنها مانع توسعه نبوده است، بلکه مشحون از عناصری است که به عنوان عامل توسعه عمل میکنند و دستاورد عملی آنها عدالت است. درجای جای اندیشه اسلامی از میان بردن فقر و برپایی عدالت موردنظر است وحتی حاکمیت بر مردم نیز وقتی از اعتبار برخوردار است که برای احقاق حق مظلومی ازظالمی باشد. تأکید بیش از حد اسلام بر فقرزدایی و عدالت گستری که مورد اشاره قرار گرفت، به شخصیت والای انسان اجازه ظهور و هویت میدهد و او را در ایفای تعهداتی که در قبال خویش و جامعه خود دارد از کارآیی لازم برخوردار مینماید. نکته مهم آن است که امروزه انسان از طریق تلاش عقلانی خویش به دستاوردهای عظیمی در توسعه و مآلاً در متحول کردن ارزشهای فرامادی خویش دست یازیده است، لیکن هیچ کس منکر بحران هویت و فقدان عنصر سعادت در زندگی عمومی انسان در دنیای توسعه یافته نمیشود. به نظر ما دلیل آن در حرکت منحصرا عقلانی بشر و بدون پشتیبانی آن از کلام و دستاورد حیانی دین است، در حالی که اجرایی شدن اسلام که میتواند برخورداری وسیع از وحی و در عین حال به کار گرفتن توان علمی و عقلی بشر تعبیر گردد،خود عین عنصر توسعه است و عدالت راستین که متضمن توسعه نیز میباشد، از همین مقوله مهم سرچشمه میگیرد. هرچند امروزه نیز برای تعداد زیادی از اندیشمندان درک این معنی که علمی شدن بشر در راستای دینی شدن جامعه بشری است چندان مشکل نیست، لیکن به نظر ما جهان فردا جهان اندیشههای انسانی و در نهایت جهان اندیشههای دینی است که شکوفایی عناصر و حیانی را با پشتیبانی دانش و علوم عقلانی انسانی عجین نموده، دینداری را به معنای توسعهیافتگیای تفسیر میکند که در آن، عدالت محور اساسی حرکت است، بحران هویت وجود ندارد و تلاش برای توسعهیافتگی در تلاش برای بسط و تعمیق هرچه بیشتر ادراک از دین و پیاده کردن آن از طریق عاملیت انسانها خلاصه میشود.
پی نوشتها
______________________________
1. Gerald M. Meier.
2.Leading Issues in Economic Development, p.8
3. Black.C.E
4. رشد و توسعه از دیدگاه اسلام ومکتبهای غربی ـ ترجمه الشرقالاوسط.
5.تحولفرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ص 10.
6. همان، ص489.
7. همان، ص 488.
8. بنگرید به: انعام /115.
9. بنگرید به: اعراف /171.
10. بنگرید به: بقره /32ـ31.
11. بنگرید به: انعام /65.
12. بنگرید به: بقره /30.
13. بنگرید به: هود /61.
14. بنگرید به: بقره /29.
15. بنگرید به: جاثیه /13.
16. بنگرید به: ذاریات /56.
17. بنگرید به: رعد /28.
18. بنگرید به: نمل /88.
19. بنگرید به: بقره /115، فاطر/ 15.
20. بنگرید به: بقره /156، شوری / 53، نازعات/ 44.
21. بنگرید به: الرحمن /29.
22. بنگرید به: آیه اول سورههای حدید، حشر، صف، تغابن و اعلی.
23. بنگرید به: بنی اسرائیل /44.
24. بنگرید به: نازعات /44.
25. بنگرید به: فاطر /43.
26. بنگرید به: صافات /173.
27. بنگرید به: رعد /11.
28. بنگرید به: عدل الهی ، ص 83.
29. بنگرید به: احقاف /3.
30. بنگرید به: عدل الهی، ص 4.
31. بنگرید به: آل عمران /18.
32. بنگرید به: توبه /70.
33. بنگرید به: الرحمن /7.
34. عدل الهی، ص 216.
35. وحی و نبوت، ص 147.
36. « کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته».
37. بنگرید به: کهف /49.
38. بنگرید به: زلزال /8ـ6.
39. Koblen. Comparative Economic Systems,P.25.
40. بنگرید به: اصول کافی، ج 1 ،ص 25.
41. بنگرید به: نهج الفصاحه، ص 216.
42.بنگرید به: وسائل الشیعه، ج 12، ص37.
43. حدید/7، توبه 34ـ35.
44. مستدرک الرسائل، ج2،ص514.
45. ذاریات/19.
46. بقره /188.
47. حجرات /18.
48. مائده /35.
49. قصص /58،واقعه41ـ47.
50. بنگرید به: نهج البلاغه، عهدنامه مالک.
بی شک هراندازه بر میزان توسعه یافتگی جوامع اضافه گردد امکان به جریان افتادن مفاهیمی از آن نوع انسانی که بر شمرده شد بیشتر متصور است و منطق اجتنابناپذیر انسانی زیستن از طریق توسعه داشتن میگذرد. به عبارت دیگر میتوان تلاش و کوشش برای توسعهیافتگی را تلاش انسان برای تحقق ایدهآلها و آرمانهای زندگی «نوعی» و «مورد جست و جو» و متأسفانه خیلی دیر قابل حصول خود دانست. بر این اساس در نهایت جریان توسعهیافتگی، محقق شدن زندگی توأم با لحاظ شرایط انسانی و متعالی به طور منطقی قابل جست و جو است و در این میان «دین» به عنوان کلام خداوند و مجموعهای از آموزههای منبعث از اداره الهی که هدف رستگاری و سعادت انسان رپیگیری میکند، در نهایت مرز توسعه یافتگی و البته به عنوان چراغ راهنمای دریایی که در شبهای تار هدایت شناورهای در جستوجوی مقاصد معین را برعهده دارد و بدانان راه مینماید، جایگاه بایسته خود را مییابد و انتظار تأیید مفید بودن جست و جویهای عقلانی بشر در مسیر حل مشکلات خویش را از طریق سنجش ماهیت آنها با کلام وحیانی پاسخگویی میکند و با تلاش برای به فعلیت رساندن تمامی احکام هم محمل و هم هدف توسعهای عادلانه میباشد.
درباره توسعه
توسعه که مفهومی خواستنی و مطلوب همه انسانها و همه جوامع بشری است هرچند در پنجاه سال اخیر و پس از جنگ جهانی دوم ادبیات مربوط به خود را طرح و گسترش داده است، اما در مجموع مقوله مورد جستوجوی بشر در همه اعصار بوده و میتوان گفت تلاش انسان هرچند ناآگاهانه در راستای فراهم آوردن امکانات پیشرفت و رفاه نوعی جستوجو برای توسعه بودهاست. دقت درتعاریف ارائه شده برای توسعه بیانگر همین ادعاست. شاید بیان دقیق جرالد میر(1) که میگوید چه چیزی توسعه نیست، اشاره به همین نکته ظریف دارد که توسعه پوشش فراگیر و گستردهای دارد، به نحوی که معمولاً ارائه تعاریف جامع و مانعی از ابعاد آن مثل توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و یا توسعه فرهنگی کاری دشوار و حتی نشدنی است. لذا حتی در موقعی که برای توسعه اقتصادی تعریفی ارائه میشود و از آن به عنوان «فرآیندی که به موجب آن درآمد واقعی سرانه در یک کشور و در دورانی طویلالمدت افزایش یافته و در عین حال توزیع درآمد بدتر نمیشود.»(2) یاد میکنند، بازهم آن را وسیلهای در راستای نائل آمدن به ایده فقرزدایی و غالب آمدن بر توسعهنیافتگی در مفهوم عام خود تلقی مینمایند.
بلاک(3) در ارائه تعریفی ازتوسعه اقتصادی بر دستیابی به تعدادی از «اهداف و غایات مطلوب مانند افزایش بازدهی تولید، ایجاد برابریهای اجتماعی و اقتصادی، بهبود در طرز تلقی و شرایط نهادی جامعه» تأکید مینماید، تا در مجموع بتوانند شرایط نامطلوب فراوانی را که در راه تحقق یک نظام اجتماعی خواستنی وجود دارند برطرف نمایند. دانشمندان علوم اجتماعی نیز که دغدغه بررسی توسعهنیافتگی را دارند عمدتا بر مسائلی نظیر مشارکت، حاکمیت، عدالت، تکامل، وحدت ملی و مقابله با مشکلات ملی نظیر فقر، جهل، بیماری، جنایت و اختلاف نژادی تأکید داشته و بعضی از آنها هم در پرتو مفاهیم روانشناسی و اجتماعی برای انگیزههای موفقیت، قدرت ابتکار، روشهای تربیتی و رهایی از عادات و سنتهای مانع و افزایش سطح انتظارات و آرزوها(4) موقعیتهای بایسته قائل میشوند.
بررسی جریان توسعه یافتگی در مغرب زمین هم حکایتی از همین ادعاست که بشر بر مدار تلاش برای رشد و توسعهیافتگی توانسته است اندیشههای متعالیتری را نسبت به گذشته خویش، در زندگیاجتماعیاش جایگزین سازد و به عبارتی چهره زندگی خود را انسانیتر نماید. این مهم برای تمامی جوامعی که تا حدودی از فقر و ترس از غلبه آن رها شدهاند مصداق دارد. امروز جوامع پیشرفته صنعتی به سوی تحول تدریجی از تأکید بر امنیت اقتصادی و جانی به تأکید بیشتر بر تعلق و دلبستگی به دیگران، ابراز نظر فردی و کیفیت زندگی پیش میروند ؛ یعنی در حالی که نسلهای گذشته نسبتا مایل به قربانی کردن استقلال فردی در مقابل امنیت جانی واقتصادی بودند، امروز درجوامع پیشرفته صنعتی این نوع از امنیت امری مسلّم و بدیهی پنداشته شده، بیشترین اهمیت را به آزادی بیان در کار و زندگی سیاسیشان میدهند.(5) اینگلهارت در تحقیقات گسترده و میدانی خویش در خصوص تحولات فرهنگی در جوامع صنعتی معاصر از یک دگرگونی فرهنگی وسیع صحبت میکند که در آن یک جهانبینی جای خود را به جهانبینی دیگری میسپارد و میگوید: این که این تحول فرهنگی بزرگ واقعا روی داده است یا نه، هنوز به طور تجربی نشان داده نشده است، ولی آنچه از هم اکنون روشن است آن است که حداقل دریک مؤلفه این نشانگان یعنی در مؤلفه تحول از ارزشهای مادی به ارزشهای فرامادی ـ تغییری در میان نسلها پدید آمده است.(6) ملاحظه میشود که توسعه اقتصادی در تحول از ارزشهای مادی به فرامادی موثر عمل کرده است و این به معنای انسانی شدن زندگی انسان یا حداقل فراهم آمدن استعداد بسیار زیاد بالقوه برای تدارک یک زندگی انسانی توأم با رفاه مادی است. به همین لحاظ است که اینگلهارت میگوید: دقیقا در زمانی که چنین مینماید در جامعه پیشرفته صنعتی و بویژه در اروپای غربی جاذبه کلیسای سنتی در میان جوانان کم شده است، جهانبینی فرامادی سربرآورده است ؛ جهانبینیای که علاقه نسبتا وافری به مفهوم زندگی نشان داده و اهمیت دوبارهای به ملاحظات غیردنیوی میدهد.(7)
در مجموع، به دنبال این ادعا هستیم که توسعه یافتگی که با تلاش بشر تجربه گردیده و به عقل و علم مستظهر بوده و هدایت شده است، موجب آن میباشد که ارزشهای مطرح در ادیان الهی و ازجمله دین مبین اسلام تا حدودی ابعاد خود را بنمایانند و برخی از مزایا و ویژگیهای خود را ـ متناسب با توسعهیافتگی و درجه انسانی شدن زندگی ـ نشان بدهند. احترام به اندیشهها، جامعهای انسانیتر، آزادی بیان، جهانی زیبا، خرد، برابری، مشارکت بیشتر در کار، سهم بیشتر درحکومت، وفاق داخلی، مبارزه با تبهکاری، امنیت خانواده و رشد اقتصادی از جمله مواردی هستند که هم مطلوب بشر و هم آرمان دین است با این تفاوت که بشر بدون کمک گرفتن نظام وار از روشهای دینی در حصول این مصادیق انسانی توانسته است به درجاتی از کمال خواسته هایش دسترسی پیدا کند و صد البته این توانستن دستاوردی عظیم و متحوّل کننده است.
درباره اسلام (دین)
اسلام به عنوان دین خاتم و کامل،(8) جهان بینی پویا و متحولی را به پیروان خویش عرضه میدارد و آنان را از عقایدی برخوردار میسازد که چشمانداز زندگانی فردی و اجتماعی مسلمانان را بهرهمند از رشد و توسعهای میسازد که با جهان بینی آنان و عقاید اسلامی منطبق بر فطرت(9) سازگار میباشد. انسان به عنوان یکی از اساسیترین عوامل تولید برخوردار از ظرفیت علمی بسیار بالایی است.(10) که خلیفه و جانشین خداوند بر زمین بوده(11)، موجودی برگزیده(12) میباشد. او برای آبادانی و عمران زمین مأموریت دارد(13) و در قبال آن مسؤول میباشد. تمامی آنچه در طبیعت است، برای انسان آفریده شده(14) و بدیهی است که در تسخیر او میباشد(15) و از آن جا که هدف از خلقت انسان اطاعت ازخداوند بزرگ و پرستش اوست(16)، لذا او بی نهایت طلب است. خواستههای انسان را پایانی نیست و همین وی را به عدم آرامش ناشی از عدم توفیق در نیل به همه خواستههایش میکشاند، مگر این که او با یاد خداوند خود را به آرامش برساند.(17)در جهان بینی توحیدیای که اسلام ارائه میکند جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است(18) و یک قطبی و تک محوری است(19). ماهیت جهان از اویی و به سوی اویی است(20) و چنانچه لحظهای عنایت پروردگار هستی از آن قطع شود، نابود میشود و به نیستی میگراید. بر این باور، جهان یک واقعیت متغیر و متحرک و لذا یک حدوث مستمر است که دائم در حال خلق شدن میباشد(21)ی جهان هستی با شرایطی که برای آنها برشمرده شد، تسبیحکنان(22) به جانب خداوند شناورند(23) در این جهان بینی، جهان از نظام متقن علّی برخوردار میباشد و فیض مستمر پروردگار و تقدیر او تنها از مسیر علل و اسباب خاص به جریان میافتد.(24) در کنار این نظام علت و معلولی بر جهان مجموعهای از سنن و قوانین لایتغیر حاکم است(25)که لازمه آن است. در نگرش اسلام به جهان هستی هیچ جایی برای بروز و دوام خرافات و انتساب جهل و نادانی انسان نسبت به حوادث جهان به پروردگار یا نیروهای موهوم و جعلی وجود ندارد؛ از جمله سنتهای الهی که قرآن بارها و بارها متذکر آن است پیروزی حق بر باطل است و وعده داده شده است که حق و اهل او پیروزند.(26)این سنت، روح امید و حرکت و مبارزه با هرگونه مظاهر شرک و کفر و ظلم و بیعدالتی را در جامعه اسلامی همواره زنده نگه میدارد.
همچنین از سنتهای تغییرناپذیر الهی آن است که سرنوشت هیچ قومی به دست خداوند تغییر نمیکند مگر آن که مقدمتا مردم آن قوم به تغییر سرنوشت خود اهتمام نمایند.(27) این سنت قاطع غیرقابل تغییر وتحویل در بردارنده سه اصل قانون علت و معلول عمومی، ضرورت علت و معلول و سنخیت علت و معلول است که به همراه اصل منتهی شدن همه جهان هستی به یک علت العلل که همانا خداوند بزرگ است، ارتباط و پیوستگی قاطع بین همه حوادث جهان را نتیجه میدهد.(28)
در جهان بینی اسلامی زمین و آسمان به حق و به عدل برپاست(29) و عدل به مفهوم اجتماعی هدف نبوت و به مفهوم فلسفی مبنای معاداست.(30)عدل از صفات خداوند است (31)و مخالف عدل یعنی ظلم و ستم از حضرت باریتعالی تنزیه شده است.(32)هان مخلوقی موزون و متعادل است(33) و عدل الهی نیز که هم درباره خداوند و هم درباره بشر صادق است، عبارت است از رعایت استحقاقها وعطا کردن به هر ذی حقی آنچه را که مستحق آن است.(34)
در جهان بینی اسلامی انسان مختار و آزاد است و هیچ جبر و ضرورتی اختیار او را سلب نمیکند.(35) او مسؤول خویش و جامعه خویش است(36) و زندگی اش در این جهان به پایان نمیرسد، بلکه جهان ابدی و جاودانه دیگری است که بعداز مرگ فرا میرسد؛ جهانی که در آن هر انسانی آنچه را که در دنیای مادی کاشته است میدرود(37) و در آن جهان، ذرهای از آنچه انسان از قبل فرستاده است، کم و کاست نمیشود(38) و همگی به او اعطا میگرد.
این جهان بینی با اجزایی که برای آن برشمرده شد، هر انسانی را به اندازه درکی که از آن خواهد داشت،چنان مجهز به ارکان و ابزار توفیق در کوشش برای تغییر جهان هستی در راستای نیل به اهداف وامی دارد که هیچ جای شک و شبههای برای رهایی از رکود و غفلت و سوء تخصیص در منابع و امکانات باقی نمیگذارد.
درباره عدالت
در خصوص عدالت به عنوان یک غایت مطلوب، همه نظامهای اقتصادی و اجتماعی به ابراز دغدغه خاطر پرداختهاند و حداقل در نظریه نشان دادهاند که تلاشهای خودشان را حول محوری از عدالت طراحی میکنند.
هرچند در مکانیسم و شیوه حصول عدالت بحثهای چالشی وجود دارد و به لحاظ برخورداری از شرایط قضاوت ارزشی بسادگی نمیتوان روشهای منجر به ایجاد یا احیا و ابقای عدالت را نشان داد، لیکن آنچه به نظام اقتصادی ـ اجتماعی اسلام بر میگردد آن است که مجاز شمردن انسانها به تصرف در طبیعت و بهرهبرداری از حاصل این تصرف موجب میگردد امکانات و زمینههای لازم برای فراهم شدن فرصتهای مساوی با دیگران در اختیار انسانها قرار گیرد که در بیان مکاتب مختلف از این شرایط و تمهیدات منجر به آن به عدالت اجتماعی تعبیر میشود.(39) اسلام بر کسب آموزش (40)، حفظ سلامتی و تندرستی،(41) مذمت بیکاری،(42)، توزیع مجدد درآمد از طریق انفاق(43)، وقف،(44) وصیت به ثلث اموال، رعایت حال فقرا و تهیدستان(45)، مالکیت ناشی ازکار، مذمت و حرمت درآمد غیرمتناسب باکار،(46) برابری انسانها،(47) زنده کردن امتی از طریق احیای یک فرد(48)تقبیح زندگی مسرفانه و تجملمآبانه(49) و وظیفه دولت برای رسیدگی به امور محرومان(50) تأکید فراوان داشته است که همه آنها در راستای نظریه تأمین فرصتهای یکسان برای آحاد مردم است. بدیهی است پس ازفراهم شدن فرصتهای یکسان که همان عدالت اجتماعی است، افراد متناسب با کوشش و تلاش و استعدادهای خویش صاحب درآمد، ثروت و قدرت میگردند و تفاوتهای موجود ناشی از کار در آن مرحله، عین عدالت اقتصادی است.
جمع بندی
اسلام دینی است که میتواند انفجار اندیشه ناب الهی تلقی گردد ؛ دینی که در روند تاریخی حضور خویش چنان عمل نمود که میتوان با قاطعیت گفت وقتی اندکی از آن در عمل اجرا گردید علوم و فنون را شکوفا کرد، و با هدفگیری رفع فقر، عدالت اجتماعی و اقتصادی را بر محیط پیرامونی خویش حاکم ساخت. بررسی دستاوردهای دوران تمدن درخشان اسلامی حاکی از آن است که اسلام نه تنها مانع توسعه نبوده است، بلکه مشحون از عناصری است که به عنوان عامل توسعه عمل میکنند و دستاورد عملی آنها عدالت است. درجای جای اندیشه اسلامی از میان بردن فقر و برپایی عدالت موردنظر است وحتی حاکمیت بر مردم نیز وقتی از اعتبار برخوردار است که برای احقاق حق مظلومی ازظالمی باشد. تأکید بیش از حد اسلام بر فقرزدایی و عدالت گستری که مورد اشاره قرار گرفت، به شخصیت والای انسان اجازه ظهور و هویت میدهد و او را در ایفای تعهداتی که در قبال خویش و جامعه خود دارد از کارآیی لازم برخوردار مینماید. نکته مهم آن است که امروزه انسان از طریق تلاش عقلانی خویش به دستاوردهای عظیمی در توسعه و مآلاً در متحول کردن ارزشهای فرامادی خویش دست یازیده است، لیکن هیچ کس منکر بحران هویت و فقدان عنصر سعادت در زندگی عمومی انسان در دنیای توسعه یافته نمیشود. به نظر ما دلیل آن در حرکت منحصرا عقلانی بشر و بدون پشتیبانی آن از کلام و دستاورد حیانی دین است، در حالی که اجرایی شدن اسلام که میتواند برخورداری وسیع از وحی و در عین حال به کار گرفتن توان علمی و عقلی بشر تعبیر گردد،خود عین عنصر توسعه است و عدالت راستین که متضمن توسعه نیز میباشد، از همین مقوله مهم سرچشمه میگیرد. هرچند امروزه نیز برای تعداد زیادی از اندیشمندان درک این معنی که علمی شدن بشر در راستای دینی شدن جامعه بشری است چندان مشکل نیست، لیکن به نظر ما جهان فردا جهان اندیشههای انسانی و در نهایت جهان اندیشههای دینی است که شکوفایی عناصر و حیانی را با پشتیبانی دانش و علوم عقلانی انسانی عجین نموده، دینداری را به معنای توسعهیافتگیای تفسیر میکند که در آن، عدالت محور اساسی حرکت است، بحران هویت وجود ندارد و تلاش برای توسعهیافتگی در تلاش برای بسط و تعمیق هرچه بیشتر ادراک از دین و پیاده کردن آن از طریق عاملیت انسانها خلاصه میشود.
پی نوشتها
______________________________
1. Gerald M. Meier.
2.Leading Issues in Economic Development, p.8
3. Black.C.E
4. رشد و توسعه از دیدگاه اسلام ومکتبهای غربی ـ ترجمه الشرقالاوسط.
5.تحولفرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ص 10.
6. همان، ص489.
7. همان، ص 488.
8. بنگرید به: انعام /115.
9. بنگرید به: اعراف /171.
10. بنگرید به: بقره /32ـ31.
11. بنگرید به: انعام /65.
12. بنگرید به: بقره /30.
13. بنگرید به: هود /61.
14. بنگرید به: بقره /29.
15. بنگرید به: جاثیه /13.
16. بنگرید به: ذاریات /56.
17. بنگرید به: رعد /28.
18. بنگرید به: نمل /88.
19. بنگرید به: بقره /115، فاطر/ 15.
20. بنگرید به: بقره /156، شوری / 53، نازعات/ 44.
21. بنگرید به: الرحمن /29.
22. بنگرید به: آیه اول سورههای حدید، حشر، صف، تغابن و اعلی.
23. بنگرید به: بنی اسرائیل /44.
24. بنگرید به: نازعات /44.
25. بنگرید به: فاطر /43.
26. بنگرید به: صافات /173.
27. بنگرید به: رعد /11.
28. بنگرید به: عدل الهی ، ص 83.
29. بنگرید به: احقاف /3.
30. بنگرید به: عدل الهی، ص 4.
31. بنگرید به: آل عمران /18.
32. بنگرید به: توبه /70.
33. بنگرید به: الرحمن /7.
34. عدل الهی، ص 216.
35. وحی و نبوت، ص 147.
36. « کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته».
37. بنگرید به: کهف /49.
38. بنگرید به: زلزال /8ـ6.
39. Koblen. Comparative Economic Systems,P.25.
40. بنگرید به: اصول کافی، ج 1 ،ص 25.
41. بنگرید به: نهج الفصاحه، ص 216.
42.بنگرید به: وسائل الشیعه، ج 12، ص37.
43. حدید/7، توبه 34ـ35.
44. مستدرک الرسائل، ج2،ص514.
45. ذاریات/19.
46. بقره /188.
47. حجرات /18.
48. مائده /35.
49. قصص /58،واقعه41ـ47.
50. بنگرید به: نهج البلاغه، عهدنامه مالک.