آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

و ناگهان باران، از شاعران عراقی در تبعید، از مجموعه «شعر مقاومت عرب»، ترجمه موسی بیدج، رابعه، تهران 1381، 176 صفحه. و ناگهان باران جنگی است از سروده های شاعران عراقی در تبعید. این اثر، که سومین عنوان از مجموعه «شعر مقاومت عرب» است، مشتمل است بر مقدمه ای به نام «آواز خوانی شبانه» به قلم مترجم و برگردان اشعار 23 شاعر عراقی. در میان شاعران این مجموعه نام هایی چون احمد مطر و نازک الملائکه به چشم می خورد که خوانندگان فارسی زبان پیش تر نیز با ترجمه هایی از آثار آنان آشنا شده اند. درباره ترجمه شعر و میزان امانت داری در آن اتفاق نظر وجود ندارد. مع الوصف، صاحب نظران در یک اصل متفق القولند که محصول ترجمه شعر باید خود شعر باشد. به عبارتی دیگر، شعر ترجمه نمی شود بلکه بازآفرینی و بازسرایی می شود، به گونه ای که حاصل کار در زبان مقصد را بتوان شعر خواند. با قبول این اصل، مسئله ضرورت رعایت سبک شاعر در ترجمه حل می شود. در باب مجموعه های حاوی اشعار شاعران متعدد، خواننده زبان مقصد توقع دارد تفاوت های سبکی در ترجمه منعکس گردد. برای اجابت این تقاضا، مترجم باید بکوشد از سبک شاعر و زبان او دور نیفتد و آن را به گونه ای، در زبان ترجمه، بازتاباند. اگر زبان شعر فخیم است این فخامت در ترجمه نیز جلوه گر شود، اگر به زبان گفتار نزدیک است در ترجمه نیز زبان زنده گفتاری اختیار شود و اگر با چاشنی طنز آمیخته است زبان ترجمه نیز طنز آمیز باشد. و البته این هر دو مقصود – حفظ شعریت و رعایت سبک در ترجمه شعر - وقتی حاصل می شود که مترجم زبان آور و چیره دست باشد و هم با شاعران زبان مبدا انس و الفت و سنخیت روحی پیدا کرده باشد. حال این سوال پیش می آید که، به حکم ماهیت شاعرانگی، ترجمه مجموعه و ناگهان باران، به چه میزانی از این حیث موفق بوده است؟ پیداست که اشعار 23 شاعر عراقی که در این مجموعه گرد آمده به یک زبان و سبک نیست. حتی اگر همه این شاعران از یک درد – درد وطن و غم غربت – سخن گفته باشند و درون مایه اشعار همه آنان اجتماعی – سیاسی باشد، می توان شعر آنها را فقط در محتوا به هم نزدیک دانست، نه در صورت و زبان. باید گفت که این تفاوت صورت و زبان در ترجمه چندانی بازتاب نیافته است. مثلا السیاب روستازاده با مصالح زندگی روستایی به بیان نیازها و خواسته های وطنی می پردازد، در حالی که در سروده های النواب از نمادهای مذهبی برای بیان مکنونات شاعر بهره گیری شده است. اما، با یکدستی زبان مترجم این تفاوت ها رنگ باخته اند. در مقدمه مترجم آمده است که احمد مطر اشیا و گفت و گوهای یومیه را در شعر خود وارد کرده و زبانش سرشار از طنز است. اما، این زبان در ترجمه به کلی دگرگون گشته و از گفت و گوهای یومیه دور و از طنز خالی شده است و خاصیت «پلاکارد»ی را که به شعر او نسبت می دهند ندارد. عبارت «از ستوهم فریاد برآوردم» یا «از خشم دلم کاستم» که مترجم در ترجمه شعر کوتاه پوزش به کار برده نه تنها از زبان زنده دورند بلکه فخیم جلوه می کنند و بار زبان شعر را سنگین کرده اند. حاصل این که خواننده با گزیده ای از اشعار 23 شاعر رو به روست، اما احساس می کند که همه آنها سروده یک شاعرند و شاخص های شعرتک تک شاعران را باز نمی یابد ...

تبلیغات