نقاشی از منابعی است که با آن میتوان به معانی آثار تاریخی معماری و درک گذشتگان از آنها دست یافت. یکی از وجوه اصلی فضا ساختارِ آن (روابط اجزای فضا با هم و با کل) است؛ و چون فضا در معماری اسلامی اهمیتی فراوان دارد، بررسی و تحلیل ساختارِ فضا در نگارههای اسلامی کاری است لازم .برای این کار، ابتدا باید به خصوصیات نگارههای ایرانی پرداخت. مضمون بیشتر این آثار ملهم از شعر پارسی، خصوصاً آثار شعرای طراز اول، است. نکتة دیگر آنکه نگارگر ایرانی جهان را نه از دید خود که به صورت بایسته تصویر میکرد؛ و علاوه بر این، نگارههای ایرانی غالباً بیتوجه به زمان و مکان تصویر شده و صحنه به مدد نشانه و تمثیل مصور گشته و فضا بسته و محدود به صحنة حادثه است. اما اهمیت و ویژگیهای نگارههای دورة مورد نظر، (ایلخانی و تیموری و اوایل صفوی) اینهاست: تقارن با دورة رواج شیوة آذری در معماری؛ تعدد و تنوع؛ اشتمال بر مکاتب و شیوههای مختلف نگارگری؛ وفور فضاهای معماری در آنها و نمودن ریزهکاریهای معماری و مناظر طبیعی. در کل، ویژگیهای ساختار فضای معماری و درکِ آن در نگارههای قرن هفتم تا قرن دهم هجری قمری بدین شرح است: جزء کامل است و کل ناقص؛ جزء واقعی است و کل نمادین، ولی حقیقی؛ فضا به صورت متداوم و در زمانها و جهات مختلف و در ترکیب با هم درک میشده است؛ کلیت فضا با درک جزء به جزء فضاهای خردتر فهم میشده است؛ درک فضای معماریْ هندسی و در تقابل با محیط طبیعی بوده است؛ ساختار هندسی قائم بوده است؛ درک فضا کاملتر و واضحتر از قبل شده است.