نظام اسلامى، توسعه و ترویج حجاب؛بایدها و نبایدها
آرشیو
چکیده
متن
نرویارویی قدرتهای استکباری با اسلام در اشکال گوناگون از بدو پیدایش این شریعت الهى، بخش قابل توجهی از تاریخ انسانی را در طی 14 قرن گذشته تشکیل میدهد. دشمنان اسلام در این کشاکش تاریخی همواره کوشیدهاند، تا از حضور و قدرت اسلام در جوامع اسلامی کاسته و از اسلام، دینی که مبارزه با هر نوع سرکشی و طغیان در برابر مبدأ هستی و جدال با هر گونه طاغوت و ستمکاری از تعالیم اساسی آن است، تنها اسمی بر جای گذارند که موفق نبودهاند.
هنگامی که غرب در اشکال مختلفِ مقابله با اسلام با ناکامی روبرو شد، به استعمار و تهاجم فرهنگی پرداخت و این برنامه از فرستادن مبلغان و مبشران مسیحی در ابتدا آغاز شد و با هدفدارتر کردن این تهاجم، شکلهای دیگری به خود گرفت.
اگر چه در قرون گذشته جنبشهای متعددی در راه نجات ایران از چنگال استعمارگران شکل گرفت، امّا تمامی آنها به واسطه عوامل متعددی چون ضعف رهبرى، عدم پشتیبانی تودهها و یا عدم اتکا به تودهها در مبارزه ناکام ماندند.
شاه بیت غزل حرکتهای اسلامی ضد استکبار، انقلاب اسلامی ایران بود که به رهبری خردمندی روحانی و فرزانهای وارسته، حضرت امام خمینی(ره)، محقق شد و منجر به براندازی رژیم شاهنشاهی گشت و پس از قرنها زمینه اجرا و تعالیم اسلام اصیل را فراهم نمود.
با توجه به آرمانهای انقلابی و ارزشهای اسلامی ملت مسلمان ایران، که آنها را از فرهنگ غرب و نفوذ آن جدا میسازد؛ پیکار فرهنگی با این ارزشها و آرمانها به گونهای همه جانبه صورت میگیرد. با حضور روزافزون مظاهر فرهنگی ضد اخلاقی در جامعه اسلامی و معضلاتی چون بدحجابی و فساد، و دیگر عوامل و اسباب تکنولوژی نوین در فرهنگ، طبیعی است که عنایت ویژه جامعه به این خطرات، مباحث و اظهار نظرات و پژوهشهای گوناگون را میطلبد.
پیامدهای شوم سیاسی بدحجابی و بیعفتی در کشورهای مختلف اسلامی موجب بیهویتی زنان و نسخ ارزشها شده و در جهت استحکام و استمرار حکومتهای استبدادی و استعماری و حکام وابسته زمینهها را فراهم نموده و خسارات و آسیبهای فراوانی بر پیکر ملت مسلمان وارد آورده است. تجربه نشان داده که در عرصة فرهنگ، تسامح و تعلل خطرآفرین است. در طول حیات جوامع هرگاه دولتها از مسیر فرهنگی مردم جدا افتادهاند، فرهنگ جریان مطلوب خویش را از دست داده و به گسیختگی مبتلا شده است.
انقلاب ارزشها، صیانت از ارزشها
بارزترین نمونه انقلاب اسلامى، انقلاب جهانی پیامبر اکرم(ص) در ارائه دین اسلام بود که تمام ساحتها، نهادها و ارزشهای جاهلیت حاکم بر جزیرة العرب را در هم ریخت و نظامی نوین را بنا نهاد. شهید مطهرى; در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی گفته است:
در انقلاب صدر اسلام در همان حال که انقلابی مذهبی بود، انقلابی سیاسى، اجتماعى، اقتصادی و حتی ادبی هم بود، خود قرآن اساساً مبدأ یک ادبیات جدید شد. این انقلاب، فرهنگ تازهای به جهان عرضه کرد و بنیانگذار تمدن جدیدی در جهان شد.
قبل از انقلاب اسلامی ایران همه ابزارهای فرهنگی اعم از سینما، تلویزیون، مکانهای عمومى، دانشگاهها، مطبوعات و مجلات، مبلغ شیوه زندگی غربی و مروج ارزشهای ضد اسلامی بود و ارزشهای اصیل اسلامی ضد ارزش معرفی میشد. انقلاب اسلامی با اذعان به این نکته که محیط از عوامل مؤثر در تربیت انسانهاست، پس از پیروزی در وهله نخست تمامی نمودهای عینی فساد را از ظاهر جامعه اسلامی زدود و خود مروج ارزشهایی چون عفاف و پاکدامنى، حجاب، ایثار و فداکاری و همدردی با محرومان و دفاع، قناعت و ساده زیستی شد. اما حفظ و صیانت از این ارزشها مهمتر جلوه کرده که عزمی عمومی و ملی را طلب میکند.
مفهوم شناسی حجاب
حجاب، ستر، پرده به پوششی گفته میشود که مانع از دیدن شیء پوشانده شده میشود. ([1]) کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن و هم به معنی پرده است، اما بیشتر استعمالش به معنی پرده میباشد. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نیست. آن پوشش حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
واژه حجاب در قرآن هفت بار به کار رفته و معنای آن در همه موارد چیزی است که از هر حیث مانع دیدن شود. ([2])
کلمه حجاب در مورد پوشش زنان، اصطلاح نسبتاً جدیدی است. در گذشته و به خصوص در اصطلاح فقها کلمه ستر که به معنی پوشش است، به کار میرفته است. نه کلمه حجاب. در آیات قرآن نیز که در مورد پوشش سخن میگوید، کلمه ستر به کار رفته است.
نگاهی به تاریخ
پیشینه
آنچه از تمدنهای کهن و آثار به جا مانده تاریخی به دست میآید، این است که پوشش به اسلام اختصاص ندارد؛ بلکه از قرنها قبل از میلاد، نقاشیها و نقش برجستهها در اقوام و ملل گذشته، پوشیده بودن بدن برای زنان را گواهی میدهد. همچنین آثار به جا مانده از مصر قدیم، یونان، ایران باستان و روم شاهدی بر صحت این مسأله هستند.
پوشش برای زنان در آیین و ادیان الهی به اشکالی که تمام بدن را بپوشاند، وجود داشته است. پوشش کامل در آیین زرتشت، یهود، مسیحیت و عدم اختلاط با مردان که به طور گسترده و سخت، هم تبلیغ شده و هم وجود داشته و عمل میشده است، بهترین آیینه فرهنگ حجاب در گذشته میباشد.
تعریف بدحجابى:
با توجه به تعریف حجاب به عنوان یکی از اصول و ارزشهای اسلامی و انسانی و تعیین حدود و چهارچوب آن در منابع قرآنی و اسلامی مفهوم بدحجابی نیز به روشنی مشخص خواهد شد.
منظور از حجاب، همان پوشش اسلامی به معنای پوشیدن تمامی بدن به جز گردی صورت و دستها از مچ به پایین، توأم با رفتار و گفتاری است که منجر به خودنمایی و جلب نظر نامحرم نگردد.
بنابراین پوشش اسلامى، میبایست دو مشخصه بارز داشته باشد:
الف حدود شرعی مذکوردر رسالههای عملیه لحاظ شود.
ب با خودنمایی و جلب نظر و نگاه نامحرم همراه نباشد.
براساس این تعریف از حجاب، مفهوم بد حجابی و مصادیق آن روشنتر میشود. به عبارتی دقیقتر هر نوع پوشش و زینت و آرایش که همراه با گفتار و رفتار تحریکآمیز همراه باشد، از مصادیق بد حجابی به شمار میآیند.
واژه بدحجابى، در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی طرح و تکرار شده است و تا قبل از پیروزی انقلاب در برابر واژه با حجاب از عبارت بیحجاب استفاده میشد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اکثریت بانوان به استفاده از حجاب و پوشش روی آوردند و اقلیتی نیز با وجود استفاده از روسری و تنپوش و حتی گاهی چادر، حدود شرعی پوشش و رفتار و گفتار را رعایت نمیکنند. این معضل و ناهنجاری در سالهای اخیر بنا به دلایلی رو به گسترش نهاده و به عنوان یک تهدید برای تحکیم خانوادهها و امنیت فرهنگی و اخلاقی جامعه مورد توجه و تأکید دلسوزان و دست اندرکاران فرهنگی قرار گرفته است.
فرهنگ و تهاجم فرهنگى
تعریف فرهنگ
قبل از پرداختن به عوامل و ریشههای بد حجابی و تشریح این پدیده، به سابقه تاریخی آن اشاره میکنیم.
در مورد فرهنگ، تعاریف گوناگون اظهار شده که تنوع آن به میزان زیادی معلول جایگاه و زوایای مختلف نگرش به آن و تا حدی متأثر از اقتضای طبیعت این مفهوم است.
فرهنگ، واژهای فارسی و مرکب از دو جزء فر و هنگ است. فر به معنای جلو، بالا و پیش آمده است و پیشوند فر در ترکیب با هنگ، فرهنگ را تشکیل میدهند که مفهومی متفاوت دارد.
در ادب فارسى، فرهنگ به معانی مختلفی چون دانش، علم، معرفت، ادب، تربیت، هنر، آموختن و به کار بستن، آموزش و پرورش، بینش و ایدئولوژی مذهبی آمده است. در عربی این کلمه معادل ثقافه و در انگلیسی کالچر culture به کار میرود. ([3]) در یکی از تعاریف آمده است:
فرهنگ، مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه از آن فرا میگیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد. ([4])
فرهنگ به مسایل ارزشی نیز اطلاق شده و هر چه ارزشی است، فرهنگی است؛ اما فرهنگ منحصر به ارزشها نیست. فرهنگ علاوه بر آن مشترکات ملى، مشترکات مذهبی ر افاده میکند. هنگامی که درون یک جامعه و ملت و در ارتباط با گروهها، تیپها و اصناف مختلف اجتماعى در نظر گرفته میشود، ناظر بر روحیات و منشهای اختصاصی آن گروهها است. فرهنگ در این بیان، هر نوع خوی و خصلت حاکم بر رفتار و روابط اجتماعى افراد، گروهها و نظامها را در مناسبات اقتصادى، سیاسى، قضایی و خانوادگى، در حوزه شمول خویش قرار میدهد. با ملاحظه این ظرایف در مجموع میتوان گفت:
1. فرهنگ اختصاص به انسان دارد.
2. به طور معمول، فرهنگ شامل رفتارها و کنشهایی که منشأ کاملاً غریزی و طبیعی دارند، نمیشود و به طور عمده به بخش ادراکی و ارزشی وجود انسان و جامعه مربوط است.
3. فرهنگ، مستلزم نسبت و عادت و به معنی دیگر، نوعی تکرار، تداوم و ثبات است.
4. در کاربرد عام، کلیه پدیدهها و مظاهر مادی و ویژگیهای معنوی جامعه را شامل میشود.
5 . نوعی احساس الزام و اجبار را از درون آدمی به او القا کرده و به نحوی در رفتار وی تأثیر میگذارد. از اینرو فرهنگ اعم از دین، دانش و اخلاق است.
در یک تعریف کلى: فرهنگ، بینش و منش هویت دهنده به انسان در حوزه زندگی اجتماعى است که به عنوان فرآورده برتر ذهن و فرآیند بسیار پیچیده فکر آدمی، تحت تأثیر عوامل موجود درونی و بیرونی در تمامی کارکردها، و مظاهر مادی و معنوی حیات وی تجلی یافته و مجموعة به هم تنیدهای از باورها، فضایل، ارزشها، آرمانها، هنرها، فنون و اعمال جامعه را شامل و بیانگر ساخت و تحول کیفی حیات هر ملت است.
فرهنگ در اسلام
مراد از فرهنگ در اسلام، همان تعبیری است که در متون روایی اسلام به آن ادب گفته شده و یا در قالب تعابیری چون اخلاق، معرفت، بصیرت، علم، هدایت، حکمت، عقل، تربیت و مکارم اخلاقی از آن یاد شده است.
در دیدگاه اسلام، فرهنگ و ادب به مفهوم عمیق و گسترده آن باید مبتنی بر فضایل اخلاقی و صفات حمیده باشد. فرهنگ در حالی که به اعتبارى، طریق وصول به اخلاق الهی بوده و طریقیت دارد، به اعتباری دیگر محتوای خود را از همان اخلاق متعالی الهی کسب کرده و موضوعیت دارد. فرهنگ اسلامی به شدت متأثر از وحی و معارف ناشی از وحی است.
البته این بدان معنا نیست که نقش و نیروی فرهنگ آفرین انسان انکار شود؛ زیرا بخشی عظیم از فرهنگ انسانی محصول اراده و اقدام اوست. اما براساس آنچه در معارف اسلام توحید افعالی خوانده میشود، ارادة انسان در طول ارادة الهی قرار دارد، نه در عرض آن. بر این اساس، در دیدگاه اسلام بخش بزرگ و بنیادی تمدن، فرهنگ و معارف بشری نه تنها به طور مستقیم دستاورد ادیان آسمانی و میراث پیامبران است؛ بلکه همان قسمتی که به طور مستقیم به دست انسانهای عادی پرداخته شده، به گونهای از انعکاس و ارتعاش تعالیم پیامبران الهی در طول تاریخ بشری تأثیر پذیر بوده است.
هجوم فرهنگى
هجوم فرهنگى در مفهوم عام خود پیشینهای به بلندای تاریخ انسان دارد. آنچه در قرآن کریم از تقابل همیشگی در جریان حق و باطل آمده است، اشاره به کشاکشی در درازای تاریخ میباشد که وجهی از آن، تهاجم فرهنگی دو حرکت مخالف با هم بوده است. در مطالعه جریان تاریخی تهاجم فرهنگی تفکرات مخالف بر ضد اسلام، باید تا تولد دین مبین اسلام به عقب برگردیم. اسلام با ظهور نورانی خود بزرگترین تحول تاریخ بشری را رقم زد. تأثیری که تعالیم آسمانی و ارزشهای فرهنگی آن در جامعه جاهلی اعراب جزیرة العرب و در نهایت جوامع پیرامون خود گذاشته بود، قدرت روحانی اسلام در تأثیر گذاری بر انسانها و تسخیر روح آنان را به ثبوت رساند.
ظهور اسلام با ویژگیهای منحصر به فرد خود، دشمنان را در مقابله با خود یکپارچه کرد. اولین سلاح آنها شمشیر بود، اما شمشیر در برابر دینی که عقل و جان پیروان خود را اقناع کرده بود، کارآیی نداشت. همانطورکه اروپا و غرب در دوران شکوفایی تمدن اسلامی و اوج قدرت آن در تمامی صحنههای زندگى، در عصر تاریک و وحشتناک قرون وسطی و در نهایت تعصب، وحشت و دوری از فضایل به سر میبرد. کشیشان و پاپهای متعصب، اروپا را با تکیه بر شمشیر و تحریک عواطف ساده و جاهلانه عوام به جنگ با تمدن درخشان اسلام فرستادند؛ تمدنی که تا پانصد سال مدارس اروپا را از لحاظ علمی تغذیه کرد و زمینه ورود اروپا به صحنه علم و اخلاق و صنعت را فراهم نمود. تهاجم نظامی و جنگهای مشهور صلیبی که باعث تخریب بسیاری از آثار تمدن و کشتار انسانها شد. از بین رفتن بسیاری از آثار تمدن اسلامی چون کتابخانهها، شهرهای آباد، بناهای تاریخی و از بین بردن دانشمندان نیز تحت تأثیر تحریکات پاپها بوده است. اروپا بالاخره با رنسانس موقعیت جدیدی از جهت اقتصاد، سیاست و تحولات فرهنگی یافت، و براساس موقعیت جدید و ظهور منافع نوین و رشد فزایندة جنبههای امپریالیستى، خود را برای رویارویی با اسلام و خطرات بالقوه آن آماده کرد. از سوی دیگر عوامل انحطاط داخلی چون موریانه، فرهنگ و تمدن اسلامی را از درون میپوساند و آنان را از اوج شکوفایی و قدرت به زیر میکشاند. مسلمانان به واقع از روح حقیقی اسلام دور شده بودند. جمله معروف الاسلام شیء والمسلمون شیء آخر دال بر همین معناست.
پس از رنسانس
پس از رنسانس، تهاجم غرب به جهان اسلام به دو صورت نظامی و فرهنگی درآمد. اگرچه کشورهای مسلمان در برابر تهاجمات نظامی عکسالعمل نشان میدادند، اما با کمال تأسف از وجه فرهنگی تهاجم غرب غفلت کرده و به تدریج تحت تأثیر آن قرار گرفتند، بدون آنکه احساسی خودآگاهانه از آن داشته باشند. برخی در این زمان پی برده بودند که نظام عالم در حال تغییر است، اما اغلب در برابر آن به بحث جدی نمیپرداختند. در این زمان جهان اسلامی نیز نتوانسته بود یکپارچگی خود را در برابر تفرق حفظ کند. اساساً تفکر معنوی و دینی با حسابگریهای دنیوی جدید نمیتوانست جمع شود و آنگاه که غرب به تفکر حسابگرانه رسید، شرق نیز اندیشة معنوی و دینی خود را از دست داد. پس تهاجم فرهنگی و عقل سوداگرانه، در سرزمینهای شرق اسلامی و ایران با ضعف مضاعف همراه شد.([5]) استعمار با افزایش قدرت خود به راحتی ملتهای خلع سلاح شده جهان سوم را تحت سلطه قرار میداد. در این دوران استیلای نظامى، راه حل معمول حاکمیت مستقیم در کشورهای ضعیف بود.
در دورة استعمار نوین، امپریالیسم جهانی در راه سلطه خود بر کشورها، به عواملی چون حاکمان محلی وابسته، روشنفکران وطنی شیفته غرب، فقر اقتصادی تودهها و نابودی اقتصاد ملی و بومی با وابسته نمودن آنها به تکنولوژی وارداتی فرد همراه با عواملی چون ضعف و رعب تودهها، خرافات، اختلاف عقیدتی و نژادی و دامن زدن بر آنها تکیه داشت. ایجاد کارتلها و مراکز مطبوعاتى، انستیتوها و مراکز فرهنگی از اساسیترین عوامل اشاعة فرهنگ بیگانه در دیگر کشورها به شمار میرود.
توسعه مفاسد و اعتیادات ویرانگر و گسترش دامنه فحشا و تفریحات حیوانیبه قولی یک نتیجه را در بر دارد و آن، اینکه مردم با مغزهایشان فکر نکنند؛ بلکه با پایین تنهشان زندگی کنند. ([6])
استعمار دریافته بود که برای تسلط بر ملتها در این مرحله باید، آدمها را از درون عوض کند. اگر دروازه مغز و دل او را به روی تهاجم و القائات او گشوده باشد، تسخیر دیگر دروازهها به راحتی صورت میگیرد. امپریالیسم اقتصادى و سیاسى وابسته به امپریالیسم فرهنگی است.
ایران سرزمین با سابقه درخشان تمدن اسلامى
ایران و ایرانی و ذخایر مادی فراوان همواره مطمع نظر استعمارگران بود. تمدن و فرهنگ کهن و سابقه درخشان ملت ایران نشان میدهد که غرب پیوسته با عنوان فریبآمیز تجدد و روشنفکری سعی و تلاش داشتند، تا بر منافع حیاتی آن دست یابند. در قالب برنامة توسعة اجتماعى، اقتصادى و سیاسى جامعه، سعی داشتند با نفوذ در سردمداران و حاکمان زمینه تقلید کامل از مظاهر فرهنگ غرب را ایجاد کنند. مقاومت توده مردم در برابر کوشش منور الفکرها و حاکمان دست نشانده، به سیاستگذاران حکومتی آموخته بود که نمیتوانند در نفی مستقیم باورهای مردم موفق باشند. لذا وجود فرهنگ جانشین برای طی دوره انتقال از فرهنگ خودی به فرهنگ غرب ضرورت یافت. هویت ایران باستان به عنوان فرهنگ جانشین انتخاب شد؛ زیرا خود، چهار چوبی مستحکم نداشته و میشد هر صورتی را به آن منسوب کرد.
همه تلاشها بر آن بود که:
الف. نسبت به مظاهر فرهنگ اسلامى، مبارزه بنیادین و حتی نظامی صورت گیرد.
ب. به شکلهای مختلف پیرامون فرهنگ و تمدن ایران باستان تبلیغ شود.
تشکیلات فراماسونرى، ایجاد مدارس به سبک جدید آموزش اروپایى، تقلید از معماری غربى، ایجاد انجمنهای روابط فرهنگی ایران و اروپا و آمریکا، حضور قدرتهای خارجی در صحنههای اقتصادى و سیاسى کشور و فعالیتهای رسانهای، همه، تلاشهایی بود که این اهداف را به منصة ظهور و تثبیت میرساند.
غرب همچنان القا میکرد که ملل جهان سوم و شرقی برای تداوم حیات خود و رسیدن به پیشرفت، باید فرهنگ خود را فراموش کرده و تجربیات غرب را تکرار کند.
حجاب در طول تاریخ حیات استعمار
حجاب یکی از اصول اسلامی است که در طول تاریخ حیات استعمار در مقابله با اسلام، مورد تهاجم شدید قرار گرفته است. انواع طرفندها و توطئههای استعماری انجام شد، تا این شاخص هویت زن اسلامی از او سلب شده و او نیز چون زن غربی به منجلاب پوچی و ابتذال در غلطد. یکی از مشهورترین جاسوسان بریتانیا به نام مستر همفر در اوایل قرن هیجدهم میلادی که به کشورهای اسلامی اعزام شد، تا زمینههای فرهنگی نفوذ استعمار انگلیس را شناسایی و گسترش دهد؛ در خاطرات خود پیرامون حجاب چنین گفته است:
... باید زنان مسلمان را فریب داد و از زیر چادر و عبا بیرون کشید، با این بیان که حجاب یک عادت است از خلفای بنی عباس و یک برنامه اسلامی نیست. پس از آنکه زنان را از چادر و عبا بیرون آوردیم، باید جوانان را تحریک کنیم که به دنبال آنان بیفتند، تا در میان مسلمانان فساد رواج پیدا کند.([7])
از توطئههای دیگر کشف حجاب که توسط غربزدگان داخلی در کشورهای اسلامی اجرا شد، این بود که به بهانه آزاد شدن زن از قید اسارتها و بند تعصب و مذهب سنتى، در حقیقت زن را به پایینترین مرحله حیوانى، یعنی وسیله شهوترانی سوق داد. کمال آتاترک یکی از چهرههای غربزده بود که پس از به قدرت رسیدن در ترکیه در تمام زمینههای اجتماعى به اسلام زدایی پرداخت. 479 مؤسسه آموزشی دینی با 18000 طلبه را تعطیل کرد. تمام اطلاعات تاریخی اسلام را از برنامه درسی مدارس حذف کرد. خط را عوض نموده و کشف حجاب کرد و در سال 1927 مقرر کرد که آموزش مختلط دختر و پسر در تمامی سطوح اجرا گردد. بسیاری از به اصطلاح طرفداران حقوق زن در زمان آتاترک به نام حقوق زن حملات شدیدی را علیه اسلام آغاز کردند. از سوی دیگر در ایران نیز رضاخان با هدایت سیاستهای غربی به بهانه مدرنیزاسیون، جا پای آتاترک گذارد. سیاستهای ضد اسلامی رضاخان نیز به همان گونه بود. در سال 1348. ق لباس غربی برای تمام ایرانیها اجباری شد و در سال .1354 ق، رژیم به کشف حجاب دست زده و در سال 1355. ق اختلاط دختر و پسر در مراکز آموزش عالی معمول گردید.
حجاب، مقابلهها پس از انقلاب اسلامى
پس از انقلاب اسلامی در ایران و مسدود شدن بسیاری از راههای نفوذ فرهنگی دشمن، غرب با ابزار نوین و تبلیغات مسموم خود شروع به فرهنگ زدایی در بین اقشار مختلف جامعه نموده است. تبلیغ بیتفاوتی نسبت به حجاب یکی از محورهای عمده تهاجم فرهنگی دشمن بوده و در این راه میراث شوم بد حجابی و بیحجابی به جای مانده از رژیم پهلوی و عوامل دیگر نیز زمینهساز بوده است. بیتفاوتی بسیاری از دختران و زنان جامعه امروزی نسبت به رعایت حجاب و پوشیدن لباسهای زننده و محرک، از تجلیات نفوذ فرهنگی دشمن در سالیان گذشته بوده است. در این میان رسانههای ارتباط جمعی خارجی با تسلط قاهرانه خود بر افکار و به ویژه در بین نسل جوان، این ضد ارزشهای اسلامی را در جامعه اسلامی ترویج کرده است. بیحجابی و بد حجابی که به واقع بیشترین خسارات جسمی و روحی را بر زن وارد میکند، متأسفانه در برخی از اقشار جامعه، اکنون ملاک تجدد و پیشرفت تلقی میشود. بسیاری از مادران سالمند با حجاب، فرزندانی بد حجاب دارند و این نیست، مگر تأثیر امواج فرهنگی بیگانه بر نسل جوان و فاصلهای که از این جهت بین نسل انقلابی و پیشین جامعة ما و نسل جوان فعلی ایجاد شده است.
عوامل بد حجابى
اگر جامعه و رابطه آن با فرد را به بدن انسان و عوامل درونی و برونی تشبیه کنیم، بیشک به این نکته میرسیم که هر چه مقاومت درونی بیشتر باشد، تأثیر آسیبهای بیرونی بر بدن انسان کمتر خواهد بود. لذا میزان موفقیت متولیان و حاکمان و دولتها در حفظ سلامت ساختار جامعه از درون، تأثیر به سزایی در مقاوم سازی افراد و جامعه در برابر آفتها و فشارهای بیرونی خواهد داشت.
مسئولان فرهنگی کشور در طراحی و تدوین و قانونگزاری و مرحلة قضایی و اجرایی مبتنی بر سیاست و روند واحد، موفق نبودند. فقدان الگوی مشخص و مدرن در حوزه برخورد و واکنش نسبت به معضلات فرهنگی از جمله مقوله بد حجابى، سردرگمی در عمل، دوباره کاری و اقدامات موازی و گاهی متضاد، واقعیتی است که بسیاری از زمینههای داخلی را در ایجاد این مشکل و مقابله با آن فراهم نموده است.
عوامل بد حجابى
خانواده: خانواده به مثابه اصل اولیة جامعه بوده که شخصیت فکری و روانی انسان را شکل میدهد. فرزندان از اعمال و حالات پدر و مادر تأثیر گرفته و اعضای خانواده نسبت به هنجارها و ارزشهای دینی از خانواده تأثیر میگیرند. عواملی چون فروپاشی نظام خانواده، اعتیاد و بزهکارى، سهلانگاری در مفاسد اخلاقی فرزندان، ضعف اعتقادات دینی و عدم مشارکت اولیا در برنامههای مذهبى، فقر، رفاه بیش از حد و درآمدهای نامشروع و بالأخص مادران بیتوجه به رعایت شئونات، باعث رواج این رویهبدحجابی در فرزندان میشود.
آموزش و پرورش و نهادهای آموزشى: چه بسا خانوادههایی که فرزندان خود را براساس موازین اخلاقی و اسلامی تربیت کرده باشند، ولی پس از وارد شدن به محیط مدرسه و اجتماع دچار انحراف و آلودگیهای اخلاقی بشوند. محیط مدرسه، رفتار معلمان، مراسم مذهبی در مدرسه و توجه نداشتن مدیران به ضرورت رعایت پوشش، عدم ترویج مقوله عفاف و حجاب در مدارس و نپرداختن به آن در متون آموزشى، باعث رواج معضل بدحجابی در مدارس و تأثیرگذاری آن بر نسل جوان خواهد بود.
جلوههای یک ارزش نازیبا و ناشیانه: مطمئناً در آموزش و تربیت، ابزارها، نقش مهم را ایفا میکنند؛ کتاب و تصاویر نقش فوقالعادهای در ذهن و زندگی دانشآموز دارند. با یک بررسی اجمالی در کتابهای درسی مدارس در طول سالهای بعد از انقلاب، این واقعیت تلخ آشکارتر خواهد شد که اکثر تصاویر به زنان و دختران با حجاب نازیبا و ناشیانه اختصاص یافته است. در تصاویر، زنان و دختران با حجاب، اغلب به کارهای سطحی و غیر پویا و مردان به کارهای کلیدی و عمیق و حیاتی مشغول هستند. هیچ تصویری از زنان با حجاب در حال انجام فعالیتهای علمی و تخصصی چون پزشکی و مهندسی و ... دیده نمیشود. از زنان ادیب و دانشمند، فقیه و عالم اثری نیست. این فضا رویکرد به پوشش و فرهنگ اسلامی را به شدت تضعیف مینماید.
مراکز آموزش عالى: فضای حاکم بر مراکز آموزش عالى، اختلاط دختران و پسران جوان در محیط کلاس و فضای آموزشى، حساسیت دوران جوانى، تغییرات عمده در گفتار، پوشش، رفتار در مقابل غیر همجنس و عدم نظارت صحیح و سامان یافته بر رفتار و زندگی دانشجویان در این دوران، دسترسی آسان و ارزان دانشجویان به رسانههای الکترونیکماهواره و اینترنت و مجلات و کتب برون مرزی و تبلیغ آموزههای غربی بر روابط بین دختران و پسران میل به بدحجابی را تشدید میکند.
در این میان عملکرد غلط بعضی از دستاندرکاران، زمینهای برای مقابله فراهم نموده است. علاوه بر این که گاهی در ردههای آموزش عالى، مسأله شکل سیاسى به خود گرفته و برخورد سیاسى نیز میشود و صفوف ضد انقلاب و انقلابی تشکیل میگردد.
رسانههای گروهی و نقش و تأثیر آنها: در دنیای فعلى، رسانهها نقشهای متعددی را ایفا میکنند، نقش فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و در عرصههای مختلف نیز فعالیت دارند؛ تولیدات رسانهای در زمینه کتاب، فیلم، مجلات، مطبوعات، رادیو، تلویزیون، سینما، ویدئو و ماهواره وجود دارند. در دنیای امروز رسانهها با اتخاذ سیاستهای فرهنگی در توده مردم و فرهنگ آنها نفوذ داشته و جایگاه ویژهای دارند. در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات، دیگر هیچ محدودیتی در مرزها نمیتوان قائل شد. تلویزیون و جاذبههای خاص آن و تحریک احساسات و رواج لهو و لعب، آگهیهای تجاری با تصاویر، آنچنان فریبنده است که آدمی را مدتها به دنیایی خارج از واقعیات سوق میدهد. البته در رویکرد جدید تلویزیون نسبت به دین گامهای مؤثری برداشته شده که هم مفید و مؤثر است و هم جای تقدیر دارد، اما دین شعری است آن جهانی و تلویزیون نثری این جهانی. دین در تلویزیون و سینما از جنبههای تقدس و الهی و عمیق عاری است.
جذابیت برنامهها باید به گونهای باشد که نسل جوان را پایبند خود کند و تحت تأثیر مثبت قرار دهد، به فرمایش امام(ره) تلویزیون به مثابه دانشگاه باشد. در تلویزیون امروز استفاده ابزاری از جذابیتهای زنان در تبلیغ کالاهای مصرفی، رواج اختلاط زنان و مردان، روابط ناسالم دختران و پسران، گسترش بدحجابى و خودنمایى، خودآرایی و تبلیغ مدگرایى، در رشد این ناهنجاری در جامعه و شکسته شدن قبح بد حجابی و رقابت در مصرف و توجه به جنس مخالف عامل ترویج دهندهای است، که نه تنها نتوانستهایم مقابله صحیح با آن را داشته باشیم؛ بلکه خواسته یا ناخواسته ابزاری بودهایم در جهت منافع مهاجمین فرهنگی و اهداف آنان. سینما، تئاتر، ویدئو، پخش مستقیم ماهوارهاى، کانالهای ماهوارهای و تضاد تصاویر و پیامهای آنها در جهت مخالفت با معیارها و ارزشهایی که از طریق هیئتها و نمازهای جمعه و مبلغان دینی عرضه میشود، باعث شده به دلیل جاذبه بیشتر رسانهها از مقبولیت بیشتر برخوردار بوده و تأثیر گذارتر باشند. در نتیجه زنان از اصالتهای فرهنگی و تاریخی خویش جدا شدهاند.
رسانههای جمعی همانقدر که در ایجاد خودباوری و هویتسازی و اعتماد به نفس تأثیر دارند، در ایجاد روحیه تحقیر، خودکمبینی و ابتذال هم میتوانند مؤثر باشند. زنی که در جامعه به مدارج ترقی و تعالی و کمالات رسیده و از جهت فکری و معنوی رشد نموده باشد، دیگر بعید است پوشیدن لباسهای تننما و مصرف لباس و لوازم آرایشى، معرف شخصیت او باشد؛ اما رسانهها در القاء روحیه تنوع طلبى، تعویض لباس، رنگ و وسواس در این مورد، نقش آفرینند. هماکنون مقدار ارسال تولیدات رسانههای گروهی غربی به کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین که تقریباً دو سوم جهان را در خود جای دادهاند، 100 برابر بیشتر از مقداری میباشد که در جهت عکس یعنی از این کشورها به جهان سرمایهداری جریان دارد.
عوامل فرا مرزى: به جز عامل رسانهای که محدودیت در مرزهای جغرافیایی نداشت و لازم بود که نقش رسانهها به طور عمومی و به عنوان عامل جهانی و عنصری در دست استعمارگران مورد توجه و بررسی قرار گیرد و نیز توسعة پر شتاب رسانههای الکترونیکی که در تمام جوامع شرایط خاصی را ایجاد میکند، عواملی چون برگزاری مراسم جشنها و تکثیر فیلمها و عکسهای مبتذل که در توسعه عریانی و بیحجابی نقش بسیار پررنگی دارند، تلاش احزاب و باندهای وابسته به فساد غربى، مسأله تورهای مسافرتی جهانگردی و نظام ناهماهنگ و ناهمگون آن، تلاش دولتهای استعمارگر در مقوله جهانیسازی برای یکسان نمودن لباس، آداب معاشرت، روابط زنان و مردان و نفوذ در لایههای فرهنگی ملتها تحت شعارهای دموکراسى، آزادى، برابری و طرح شعارهای انسانی آرمانى، در ایجاد و گسترش بحران بدحجابی در کشورهای اسلامی به خصوص ایران قابل توجه و بررسی است.
شناخت ریشهها و راهکارها
اگر بحث حجاب را به عنوان یک ضرورت دین، از عنوان فردی حقالله بودن فراتر ببینیم؛ یعنی به عنوان یک مقوله اجتماعى به آن بنگریم و با توجه به فشارهای استعمار که قبلاً به آن پرداختیم که غرب در پی تحمیل قالبها و علایق خود به ملتهاست، حتماً باید به پیامدهای بدحجابی و آثار آن توجه عمیق نمود و راهکارهای متناسب با آن در ابعاد مختلف طرح شود.
بدحجابى، ناهنجاری اجتماعى
از آنجا که مقولات اجتماعى پیوند وثیق و معناداری را با دیگر پدیدههای فرهنگی، سیاسى، اقتصادى داشته و رابطه علت و معلول بین آنها حاکم است، بدحجابى نیز به عنوان یکی از ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعى در تمام موارد نامبرده تأثیرگذار است. مسائلی مانند بالا رفتن آستانه رضایتمندی در التذاذهای نامشروع در مردان و در نتیجه توجه به زنان بدحجاب در بیرون از محیط خانواده، تحقیر زنان در جامعه و به جای بهرهگیری مطلوب و مشروع از استعدادها و توانمندیهای فکرى، عملی و معنوی زنان در بیرون از محیط خانواده، از نیروی جاذبه و زیبایی ظاهری آنان در حد مانکنهای پشت ویترین و بهرهگیری برای فروش کالاها و تبلیغ محصولات تجارى، آلودگیهای اخلاقی در جامعه و مبتلا شدن به فساد در جوانان و افزایش روزافزون طلاق، که درصدی از آنان به این ناهنجاری بر میگردد. همچنین پایین آمدن سطح ازدواج و میل جوانان به این مهم، طراحی و تولید لباسهایی که بر مبنای ارضای نیازهای جسمی و جنسی عرضه میشوند، همگی از اثرات منفی معضل بدحجابى است. بدحجابى عاملی است که اعتقادات افراد را تحت تأثیر قرار داده و بیاعتنایی به فریضه حجاب و عفاف گاهی بیتوجهی و سهلانگاری در دیگر اصول و ارزشها را نیز به همراه دارد، از جمله عقدههایی نسبت به دین و فرائض دیگری چون امر به معروف و نهی از منکر و اخلاق و فرهنگ به بار میآورد. علامه شهید مطهرى(ره) در اینباره مینویسد: اگر انسان در عمل شهوتران، مادهپرست و اسیر شهوت گردید، تدریجاً افکار و اندیشههایش هم به حکم اصل انطباق با محیط، خود را با محیط روحی و اخلاقی او سازگار میکنند، یعنی اندیشههای متعالی خداشناسى، خداپرستی و خدادوستی جای خود را به افکار پست مادیگری میدهند.... ([8])
اگر بیحجابی را عاملی برای نفوذ سیاستهای استعماری بدانیم که یقیناً اینگونه است و تاریخ هم گواهی میدهد؛ بنابراین حجاب، کرامت و بزرگی زن مسلمان و نه گفتن به استعمار و سیاستهای آن است.
در حالی که ترویج بیحجابی و حمایت از بدحجاب استمرار سیاستهای غرب در کشورهای جهان سوم و وابسته است. مطمئناً سلامت آحاد جامعه در مقاومت و پایداری و هوشمندی آنان موثر است؛ ولی وجود ناهنجاریها عاملی است برای عدم سلامت روحی و روانى، در هم کوبیدن ارزشها، تضعیف نقشهای مثبت در جامعه برای زنان و دختران مسلمان و بالأخره در یک نگاه، جامعهای که ناهنجاریه در آن رشد کند، تعالی خود را از دست داده و ثبات و آرامش و امنیت روانی در آن حاکم نیست.
پس از طلوع
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در پی حضور جدی و تهدیدگر فرهنگ غربی در جامعه اسلامى، در شکلی و قالبی نوین، خطری که کیان فرهنگی ما را تهدید میکند، به گونهای است که باید در راه مبارزه با آن از وحدت نظر و عمل برخوردار بود.
کوششهایی که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی جهت استقرار و ترویج فرهنگ اسلامی در جامعه و مبارزه با هجوم فرهنگ بیگانه انجام گرفته است، عموماً یکسو نبوده و صاحبنظران و سیاستگزارانچنانکه در گذشته اشاره شد از وحدت در رأی و عمل برخوردار نبودهاند. این تفرق در آرا و شیوههای عمل، معضلی در سیاستهای فرهنگی کشور است. یکی از موارد اختلاف، عدم توافق بر سر شیوههای برخورد با مظاهر ضد فرهنگی در جامعه است. گروهی در راه سیاستگزاری فرهنگی بر این اندیشهاند که شدت و خشونت را باید پیشه کرد و با وضع قوانین اجباری، معیارهای مطلوب فرهنگی را تقاضا نمود. باورمندان این اندیشه، صرفاً به ظواهر مینگرند و از باطن غربزدگی و بیهویتی فرهنگی غافلند. آنان توجه ندارند که گنداب خود باختگی فرهنگی هزاران منفذ دارد که اگر یکی را ببندى، از گوشه دیگر سر در میآورد.
از سوی دیگر گروهی اعطای آزادىهای بیشتر را در عرصه فرهنگ، توصیه کرده و به حرکتهای اسلامی با طعنه مینگرند. این گروه نیز در تلقی خود، تنها یک روی سکه را میبینند و توجه ندارند که در برابر هجوم فرهنگى، اگر یک سنگر را از دست دادیم، سنگرهای بعدی آسانتر فتح خواهد شد. مرداب غربزدگی را باید از ریشه خشکاند.
پینوشت:
[1]. المنجد، ماده حجب، ج 1، ص 107 و دهخدا، ج 5، ص 7638.
[2]. ص38 : 32، الأحزاب33 : 54، فصلت41 : 5، مریم19 : 17، الشوری42 : 51، الأسراء17 : 45، الأعراف7 : 46.
[3]. معین، محمد، ج 2، ص 2538.
[4]. روح الامینى، محمود، زمینه فرهنگشناسى، ص 12.
[5]. مدد پور، محمد، تجدد و دین زدایی در فرهنگ و هنر، ص 75 .
[6]. همان، ص 15.
[7]. مطهرى، مرتضى، مسأله حجابخاطرات مستر همفر، ص 153.
[8]. مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، اقتباس.
هنگامی که غرب در اشکال مختلفِ مقابله با اسلام با ناکامی روبرو شد، به استعمار و تهاجم فرهنگی پرداخت و این برنامه از فرستادن مبلغان و مبشران مسیحی در ابتدا آغاز شد و با هدفدارتر کردن این تهاجم، شکلهای دیگری به خود گرفت.
اگر چه در قرون گذشته جنبشهای متعددی در راه نجات ایران از چنگال استعمارگران شکل گرفت، امّا تمامی آنها به واسطه عوامل متعددی چون ضعف رهبرى، عدم پشتیبانی تودهها و یا عدم اتکا به تودهها در مبارزه ناکام ماندند.
شاه بیت غزل حرکتهای اسلامی ضد استکبار، انقلاب اسلامی ایران بود که به رهبری خردمندی روحانی و فرزانهای وارسته، حضرت امام خمینی(ره)، محقق شد و منجر به براندازی رژیم شاهنشاهی گشت و پس از قرنها زمینه اجرا و تعالیم اسلام اصیل را فراهم نمود.
با توجه به آرمانهای انقلابی و ارزشهای اسلامی ملت مسلمان ایران، که آنها را از فرهنگ غرب و نفوذ آن جدا میسازد؛ پیکار فرهنگی با این ارزشها و آرمانها به گونهای همه جانبه صورت میگیرد. با حضور روزافزون مظاهر فرهنگی ضد اخلاقی در جامعه اسلامی و معضلاتی چون بدحجابی و فساد، و دیگر عوامل و اسباب تکنولوژی نوین در فرهنگ، طبیعی است که عنایت ویژه جامعه به این خطرات، مباحث و اظهار نظرات و پژوهشهای گوناگون را میطلبد.
پیامدهای شوم سیاسی بدحجابی و بیعفتی در کشورهای مختلف اسلامی موجب بیهویتی زنان و نسخ ارزشها شده و در جهت استحکام و استمرار حکومتهای استبدادی و استعماری و حکام وابسته زمینهها را فراهم نموده و خسارات و آسیبهای فراوانی بر پیکر ملت مسلمان وارد آورده است. تجربه نشان داده که در عرصة فرهنگ، تسامح و تعلل خطرآفرین است. در طول حیات جوامع هرگاه دولتها از مسیر فرهنگی مردم جدا افتادهاند، فرهنگ جریان مطلوب خویش را از دست داده و به گسیختگی مبتلا شده است.
انقلاب ارزشها، صیانت از ارزشها
بارزترین نمونه انقلاب اسلامى، انقلاب جهانی پیامبر اکرم(ص) در ارائه دین اسلام بود که تمام ساحتها، نهادها و ارزشهای جاهلیت حاکم بر جزیرة العرب را در هم ریخت و نظامی نوین را بنا نهاد. شهید مطهرى; در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی گفته است:
در انقلاب صدر اسلام در همان حال که انقلابی مذهبی بود، انقلابی سیاسى، اجتماعى، اقتصادی و حتی ادبی هم بود، خود قرآن اساساً مبدأ یک ادبیات جدید شد. این انقلاب، فرهنگ تازهای به جهان عرضه کرد و بنیانگذار تمدن جدیدی در جهان شد.
قبل از انقلاب اسلامی ایران همه ابزارهای فرهنگی اعم از سینما، تلویزیون، مکانهای عمومى، دانشگاهها، مطبوعات و مجلات، مبلغ شیوه زندگی غربی و مروج ارزشهای ضد اسلامی بود و ارزشهای اصیل اسلامی ضد ارزش معرفی میشد. انقلاب اسلامی با اذعان به این نکته که محیط از عوامل مؤثر در تربیت انسانهاست، پس از پیروزی در وهله نخست تمامی نمودهای عینی فساد را از ظاهر جامعه اسلامی زدود و خود مروج ارزشهایی چون عفاف و پاکدامنى، حجاب، ایثار و فداکاری و همدردی با محرومان و دفاع، قناعت و ساده زیستی شد. اما حفظ و صیانت از این ارزشها مهمتر جلوه کرده که عزمی عمومی و ملی را طلب میکند.
مفهوم شناسی حجاب
حجاب، ستر، پرده به پوششی گفته میشود که مانع از دیدن شیء پوشانده شده میشود. ([1]) کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن و هم به معنی پرده است، اما بیشتر استعمالش به معنی پرده میباشد. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نیست. آن پوشش حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
واژه حجاب در قرآن هفت بار به کار رفته و معنای آن در همه موارد چیزی است که از هر حیث مانع دیدن شود. ([2])
کلمه حجاب در مورد پوشش زنان، اصطلاح نسبتاً جدیدی است. در گذشته و به خصوص در اصطلاح فقها کلمه ستر که به معنی پوشش است، به کار میرفته است. نه کلمه حجاب. در آیات قرآن نیز که در مورد پوشش سخن میگوید، کلمه ستر به کار رفته است.
نگاهی به تاریخ
پیشینه
آنچه از تمدنهای کهن و آثار به جا مانده تاریخی به دست میآید، این است که پوشش به اسلام اختصاص ندارد؛ بلکه از قرنها قبل از میلاد، نقاشیها و نقش برجستهها در اقوام و ملل گذشته، پوشیده بودن بدن برای زنان را گواهی میدهد. همچنین آثار به جا مانده از مصر قدیم، یونان، ایران باستان و روم شاهدی بر صحت این مسأله هستند.
پوشش برای زنان در آیین و ادیان الهی به اشکالی که تمام بدن را بپوشاند، وجود داشته است. پوشش کامل در آیین زرتشت، یهود، مسیحیت و عدم اختلاط با مردان که به طور گسترده و سخت، هم تبلیغ شده و هم وجود داشته و عمل میشده است، بهترین آیینه فرهنگ حجاب در گذشته میباشد.
تعریف بدحجابى:
با توجه به تعریف حجاب به عنوان یکی از اصول و ارزشهای اسلامی و انسانی و تعیین حدود و چهارچوب آن در منابع قرآنی و اسلامی مفهوم بدحجابی نیز به روشنی مشخص خواهد شد.
منظور از حجاب، همان پوشش اسلامی به معنای پوشیدن تمامی بدن به جز گردی صورت و دستها از مچ به پایین، توأم با رفتار و گفتاری است که منجر به خودنمایی و جلب نظر نامحرم نگردد.
بنابراین پوشش اسلامى، میبایست دو مشخصه بارز داشته باشد:
الف حدود شرعی مذکوردر رسالههای عملیه لحاظ شود.
ب با خودنمایی و جلب نظر و نگاه نامحرم همراه نباشد.
براساس این تعریف از حجاب، مفهوم بد حجابی و مصادیق آن روشنتر میشود. به عبارتی دقیقتر هر نوع پوشش و زینت و آرایش که همراه با گفتار و رفتار تحریکآمیز همراه باشد، از مصادیق بد حجابی به شمار میآیند.
واژه بدحجابى، در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی طرح و تکرار شده است و تا قبل از پیروزی انقلاب در برابر واژه با حجاب از عبارت بیحجاب استفاده میشد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اکثریت بانوان به استفاده از حجاب و پوشش روی آوردند و اقلیتی نیز با وجود استفاده از روسری و تنپوش و حتی گاهی چادر، حدود شرعی پوشش و رفتار و گفتار را رعایت نمیکنند. این معضل و ناهنجاری در سالهای اخیر بنا به دلایلی رو به گسترش نهاده و به عنوان یک تهدید برای تحکیم خانوادهها و امنیت فرهنگی و اخلاقی جامعه مورد توجه و تأکید دلسوزان و دست اندرکاران فرهنگی قرار گرفته است.
فرهنگ و تهاجم فرهنگى
تعریف فرهنگ
قبل از پرداختن به عوامل و ریشههای بد حجابی و تشریح این پدیده، به سابقه تاریخی آن اشاره میکنیم.
در مورد فرهنگ، تعاریف گوناگون اظهار شده که تنوع آن به میزان زیادی معلول جایگاه و زوایای مختلف نگرش به آن و تا حدی متأثر از اقتضای طبیعت این مفهوم است.
فرهنگ، واژهای فارسی و مرکب از دو جزء فر و هنگ است. فر به معنای جلو، بالا و پیش آمده است و پیشوند فر در ترکیب با هنگ، فرهنگ را تشکیل میدهند که مفهومی متفاوت دارد.
در ادب فارسى، فرهنگ به معانی مختلفی چون دانش، علم، معرفت، ادب، تربیت، هنر، آموختن و به کار بستن، آموزش و پرورش، بینش و ایدئولوژی مذهبی آمده است. در عربی این کلمه معادل ثقافه و در انگلیسی کالچر culture به کار میرود. ([3]) در یکی از تعاریف آمده است:
فرهنگ، مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه از آن فرا میگیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد. ([4])
فرهنگ به مسایل ارزشی نیز اطلاق شده و هر چه ارزشی است، فرهنگی است؛ اما فرهنگ منحصر به ارزشها نیست. فرهنگ علاوه بر آن مشترکات ملى، مشترکات مذهبی ر افاده میکند. هنگامی که درون یک جامعه و ملت و در ارتباط با گروهها، تیپها و اصناف مختلف اجتماعى در نظر گرفته میشود، ناظر بر روحیات و منشهای اختصاصی آن گروهها است. فرهنگ در این بیان، هر نوع خوی و خصلت حاکم بر رفتار و روابط اجتماعى افراد، گروهها و نظامها را در مناسبات اقتصادى، سیاسى، قضایی و خانوادگى، در حوزه شمول خویش قرار میدهد. با ملاحظه این ظرایف در مجموع میتوان گفت:
1. فرهنگ اختصاص به انسان دارد.
2. به طور معمول، فرهنگ شامل رفتارها و کنشهایی که منشأ کاملاً غریزی و طبیعی دارند، نمیشود و به طور عمده به بخش ادراکی و ارزشی وجود انسان و جامعه مربوط است.
3. فرهنگ، مستلزم نسبت و عادت و به معنی دیگر، نوعی تکرار، تداوم و ثبات است.
4. در کاربرد عام، کلیه پدیدهها و مظاهر مادی و ویژگیهای معنوی جامعه را شامل میشود.
5 . نوعی احساس الزام و اجبار را از درون آدمی به او القا کرده و به نحوی در رفتار وی تأثیر میگذارد. از اینرو فرهنگ اعم از دین، دانش و اخلاق است.
در یک تعریف کلى: فرهنگ، بینش و منش هویت دهنده به انسان در حوزه زندگی اجتماعى است که به عنوان فرآورده برتر ذهن و فرآیند بسیار پیچیده فکر آدمی، تحت تأثیر عوامل موجود درونی و بیرونی در تمامی کارکردها، و مظاهر مادی و معنوی حیات وی تجلی یافته و مجموعة به هم تنیدهای از باورها، فضایل، ارزشها، آرمانها، هنرها، فنون و اعمال جامعه را شامل و بیانگر ساخت و تحول کیفی حیات هر ملت است.
فرهنگ در اسلام
مراد از فرهنگ در اسلام، همان تعبیری است که در متون روایی اسلام به آن ادب گفته شده و یا در قالب تعابیری چون اخلاق، معرفت، بصیرت، علم، هدایت، حکمت، عقل، تربیت و مکارم اخلاقی از آن یاد شده است.
در دیدگاه اسلام، فرهنگ و ادب به مفهوم عمیق و گسترده آن باید مبتنی بر فضایل اخلاقی و صفات حمیده باشد. فرهنگ در حالی که به اعتبارى، طریق وصول به اخلاق الهی بوده و طریقیت دارد، به اعتباری دیگر محتوای خود را از همان اخلاق متعالی الهی کسب کرده و موضوعیت دارد. فرهنگ اسلامی به شدت متأثر از وحی و معارف ناشی از وحی است.
البته این بدان معنا نیست که نقش و نیروی فرهنگ آفرین انسان انکار شود؛ زیرا بخشی عظیم از فرهنگ انسانی محصول اراده و اقدام اوست. اما براساس آنچه در معارف اسلام توحید افعالی خوانده میشود، ارادة انسان در طول ارادة الهی قرار دارد، نه در عرض آن. بر این اساس، در دیدگاه اسلام بخش بزرگ و بنیادی تمدن، فرهنگ و معارف بشری نه تنها به طور مستقیم دستاورد ادیان آسمانی و میراث پیامبران است؛ بلکه همان قسمتی که به طور مستقیم به دست انسانهای عادی پرداخته شده، به گونهای از انعکاس و ارتعاش تعالیم پیامبران الهی در طول تاریخ بشری تأثیر پذیر بوده است.
هجوم فرهنگى
هجوم فرهنگى در مفهوم عام خود پیشینهای به بلندای تاریخ انسان دارد. آنچه در قرآن کریم از تقابل همیشگی در جریان حق و باطل آمده است، اشاره به کشاکشی در درازای تاریخ میباشد که وجهی از آن، تهاجم فرهنگی دو حرکت مخالف با هم بوده است. در مطالعه جریان تاریخی تهاجم فرهنگی تفکرات مخالف بر ضد اسلام، باید تا تولد دین مبین اسلام به عقب برگردیم. اسلام با ظهور نورانی خود بزرگترین تحول تاریخ بشری را رقم زد. تأثیری که تعالیم آسمانی و ارزشهای فرهنگی آن در جامعه جاهلی اعراب جزیرة العرب و در نهایت جوامع پیرامون خود گذاشته بود، قدرت روحانی اسلام در تأثیر گذاری بر انسانها و تسخیر روح آنان را به ثبوت رساند.
ظهور اسلام با ویژگیهای منحصر به فرد خود، دشمنان را در مقابله با خود یکپارچه کرد. اولین سلاح آنها شمشیر بود، اما شمشیر در برابر دینی که عقل و جان پیروان خود را اقناع کرده بود، کارآیی نداشت. همانطورکه اروپا و غرب در دوران شکوفایی تمدن اسلامی و اوج قدرت آن در تمامی صحنههای زندگى، در عصر تاریک و وحشتناک قرون وسطی و در نهایت تعصب، وحشت و دوری از فضایل به سر میبرد. کشیشان و پاپهای متعصب، اروپا را با تکیه بر شمشیر و تحریک عواطف ساده و جاهلانه عوام به جنگ با تمدن درخشان اسلام فرستادند؛ تمدنی که تا پانصد سال مدارس اروپا را از لحاظ علمی تغذیه کرد و زمینه ورود اروپا به صحنه علم و اخلاق و صنعت را فراهم نمود. تهاجم نظامی و جنگهای مشهور صلیبی که باعث تخریب بسیاری از آثار تمدن و کشتار انسانها شد. از بین رفتن بسیاری از آثار تمدن اسلامی چون کتابخانهها، شهرهای آباد، بناهای تاریخی و از بین بردن دانشمندان نیز تحت تأثیر تحریکات پاپها بوده است. اروپا بالاخره با رنسانس موقعیت جدیدی از جهت اقتصاد، سیاست و تحولات فرهنگی یافت، و براساس موقعیت جدید و ظهور منافع نوین و رشد فزایندة جنبههای امپریالیستى، خود را برای رویارویی با اسلام و خطرات بالقوه آن آماده کرد. از سوی دیگر عوامل انحطاط داخلی چون موریانه، فرهنگ و تمدن اسلامی را از درون میپوساند و آنان را از اوج شکوفایی و قدرت به زیر میکشاند. مسلمانان به واقع از روح حقیقی اسلام دور شده بودند. جمله معروف الاسلام شیء والمسلمون شیء آخر دال بر همین معناست.
پس از رنسانس
پس از رنسانس، تهاجم غرب به جهان اسلام به دو صورت نظامی و فرهنگی درآمد. اگرچه کشورهای مسلمان در برابر تهاجمات نظامی عکسالعمل نشان میدادند، اما با کمال تأسف از وجه فرهنگی تهاجم غرب غفلت کرده و به تدریج تحت تأثیر آن قرار گرفتند، بدون آنکه احساسی خودآگاهانه از آن داشته باشند. برخی در این زمان پی برده بودند که نظام عالم در حال تغییر است، اما اغلب در برابر آن به بحث جدی نمیپرداختند. در این زمان جهان اسلامی نیز نتوانسته بود یکپارچگی خود را در برابر تفرق حفظ کند. اساساً تفکر معنوی و دینی با حسابگریهای دنیوی جدید نمیتوانست جمع شود و آنگاه که غرب به تفکر حسابگرانه رسید، شرق نیز اندیشة معنوی و دینی خود را از دست داد. پس تهاجم فرهنگی و عقل سوداگرانه، در سرزمینهای شرق اسلامی و ایران با ضعف مضاعف همراه شد.([5]) استعمار با افزایش قدرت خود به راحتی ملتهای خلع سلاح شده جهان سوم را تحت سلطه قرار میداد. در این دوران استیلای نظامى، راه حل معمول حاکمیت مستقیم در کشورهای ضعیف بود.
در دورة استعمار نوین، امپریالیسم جهانی در راه سلطه خود بر کشورها، به عواملی چون حاکمان محلی وابسته، روشنفکران وطنی شیفته غرب، فقر اقتصادی تودهها و نابودی اقتصاد ملی و بومی با وابسته نمودن آنها به تکنولوژی وارداتی فرد همراه با عواملی چون ضعف و رعب تودهها، خرافات، اختلاف عقیدتی و نژادی و دامن زدن بر آنها تکیه داشت. ایجاد کارتلها و مراکز مطبوعاتى، انستیتوها و مراکز فرهنگی از اساسیترین عوامل اشاعة فرهنگ بیگانه در دیگر کشورها به شمار میرود.
توسعه مفاسد و اعتیادات ویرانگر و گسترش دامنه فحشا و تفریحات حیوانیبه قولی یک نتیجه را در بر دارد و آن، اینکه مردم با مغزهایشان فکر نکنند؛ بلکه با پایین تنهشان زندگی کنند. ([6])
استعمار دریافته بود که برای تسلط بر ملتها در این مرحله باید، آدمها را از درون عوض کند. اگر دروازه مغز و دل او را به روی تهاجم و القائات او گشوده باشد، تسخیر دیگر دروازهها به راحتی صورت میگیرد. امپریالیسم اقتصادى و سیاسى وابسته به امپریالیسم فرهنگی است.
ایران سرزمین با سابقه درخشان تمدن اسلامى
ایران و ایرانی و ذخایر مادی فراوان همواره مطمع نظر استعمارگران بود. تمدن و فرهنگ کهن و سابقه درخشان ملت ایران نشان میدهد که غرب پیوسته با عنوان فریبآمیز تجدد و روشنفکری سعی و تلاش داشتند، تا بر منافع حیاتی آن دست یابند. در قالب برنامة توسعة اجتماعى، اقتصادى و سیاسى جامعه، سعی داشتند با نفوذ در سردمداران و حاکمان زمینه تقلید کامل از مظاهر فرهنگ غرب را ایجاد کنند. مقاومت توده مردم در برابر کوشش منور الفکرها و حاکمان دست نشانده، به سیاستگذاران حکومتی آموخته بود که نمیتوانند در نفی مستقیم باورهای مردم موفق باشند. لذا وجود فرهنگ جانشین برای طی دوره انتقال از فرهنگ خودی به فرهنگ غرب ضرورت یافت. هویت ایران باستان به عنوان فرهنگ جانشین انتخاب شد؛ زیرا خود، چهار چوبی مستحکم نداشته و میشد هر صورتی را به آن منسوب کرد.
همه تلاشها بر آن بود که:
الف. نسبت به مظاهر فرهنگ اسلامى، مبارزه بنیادین و حتی نظامی صورت گیرد.
ب. به شکلهای مختلف پیرامون فرهنگ و تمدن ایران باستان تبلیغ شود.
تشکیلات فراماسونرى، ایجاد مدارس به سبک جدید آموزش اروپایى، تقلید از معماری غربى، ایجاد انجمنهای روابط فرهنگی ایران و اروپا و آمریکا، حضور قدرتهای خارجی در صحنههای اقتصادى و سیاسى کشور و فعالیتهای رسانهای، همه، تلاشهایی بود که این اهداف را به منصة ظهور و تثبیت میرساند.
غرب همچنان القا میکرد که ملل جهان سوم و شرقی برای تداوم حیات خود و رسیدن به پیشرفت، باید فرهنگ خود را فراموش کرده و تجربیات غرب را تکرار کند.
حجاب در طول تاریخ حیات استعمار
حجاب یکی از اصول اسلامی است که در طول تاریخ حیات استعمار در مقابله با اسلام، مورد تهاجم شدید قرار گرفته است. انواع طرفندها و توطئههای استعماری انجام شد، تا این شاخص هویت زن اسلامی از او سلب شده و او نیز چون زن غربی به منجلاب پوچی و ابتذال در غلطد. یکی از مشهورترین جاسوسان بریتانیا به نام مستر همفر در اوایل قرن هیجدهم میلادی که به کشورهای اسلامی اعزام شد، تا زمینههای فرهنگی نفوذ استعمار انگلیس را شناسایی و گسترش دهد؛ در خاطرات خود پیرامون حجاب چنین گفته است:
... باید زنان مسلمان را فریب داد و از زیر چادر و عبا بیرون کشید، با این بیان که حجاب یک عادت است از خلفای بنی عباس و یک برنامه اسلامی نیست. پس از آنکه زنان را از چادر و عبا بیرون آوردیم، باید جوانان را تحریک کنیم که به دنبال آنان بیفتند، تا در میان مسلمانان فساد رواج پیدا کند.([7])
از توطئههای دیگر کشف حجاب که توسط غربزدگان داخلی در کشورهای اسلامی اجرا شد، این بود که به بهانه آزاد شدن زن از قید اسارتها و بند تعصب و مذهب سنتى، در حقیقت زن را به پایینترین مرحله حیوانى، یعنی وسیله شهوترانی سوق داد. کمال آتاترک یکی از چهرههای غربزده بود که پس از به قدرت رسیدن در ترکیه در تمام زمینههای اجتماعى به اسلام زدایی پرداخت. 479 مؤسسه آموزشی دینی با 18000 طلبه را تعطیل کرد. تمام اطلاعات تاریخی اسلام را از برنامه درسی مدارس حذف کرد. خط را عوض نموده و کشف حجاب کرد و در سال 1927 مقرر کرد که آموزش مختلط دختر و پسر در تمامی سطوح اجرا گردد. بسیاری از به اصطلاح طرفداران حقوق زن در زمان آتاترک به نام حقوق زن حملات شدیدی را علیه اسلام آغاز کردند. از سوی دیگر در ایران نیز رضاخان با هدایت سیاستهای غربی به بهانه مدرنیزاسیون، جا پای آتاترک گذارد. سیاستهای ضد اسلامی رضاخان نیز به همان گونه بود. در سال 1348. ق لباس غربی برای تمام ایرانیها اجباری شد و در سال .1354 ق، رژیم به کشف حجاب دست زده و در سال 1355. ق اختلاط دختر و پسر در مراکز آموزش عالی معمول گردید.
حجاب، مقابلهها پس از انقلاب اسلامى
پس از انقلاب اسلامی در ایران و مسدود شدن بسیاری از راههای نفوذ فرهنگی دشمن، غرب با ابزار نوین و تبلیغات مسموم خود شروع به فرهنگ زدایی در بین اقشار مختلف جامعه نموده است. تبلیغ بیتفاوتی نسبت به حجاب یکی از محورهای عمده تهاجم فرهنگی دشمن بوده و در این راه میراث شوم بد حجابی و بیحجابی به جای مانده از رژیم پهلوی و عوامل دیگر نیز زمینهساز بوده است. بیتفاوتی بسیاری از دختران و زنان جامعه امروزی نسبت به رعایت حجاب و پوشیدن لباسهای زننده و محرک، از تجلیات نفوذ فرهنگی دشمن در سالیان گذشته بوده است. در این میان رسانههای ارتباط جمعی خارجی با تسلط قاهرانه خود بر افکار و به ویژه در بین نسل جوان، این ضد ارزشهای اسلامی را در جامعه اسلامی ترویج کرده است. بیحجابی و بد حجابی که به واقع بیشترین خسارات جسمی و روحی را بر زن وارد میکند، متأسفانه در برخی از اقشار جامعه، اکنون ملاک تجدد و پیشرفت تلقی میشود. بسیاری از مادران سالمند با حجاب، فرزندانی بد حجاب دارند و این نیست، مگر تأثیر امواج فرهنگی بیگانه بر نسل جوان و فاصلهای که از این جهت بین نسل انقلابی و پیشین جامعة ما و نسل جوان فعلی ایجاد شده است.
عوامل بد حجابى
اگر جامعه و رابطه آن با فرد را به بدن انسان و عوامل درونی و برونی تشبیه کنیم، بیشک به این نکته میرسیم که هر چه مقاومت درونی بیشتر باشد، تأثیر آسیبهای بیرونی بر بدن انسان کمتر خواهد بود. لذا میزان موفقیت متولیان و حاکمان و دولتها در حفظ سلامت ساختار جامعه از درون، تأثیر به سزایی در مقاوم سازی افراد و جامعه در برابر آفتها و فشارهای بیرونی خواهد داشت.
مسئولان فرهنگی کشور در طراحی و تدوین و قانونگزاری و مرحلة قضایی و اجرایی مبتنی بر سیاست و روند واحد، موفق نبودند. فقدان الگوی مشخص و مدرن در حوزه برخورد و واکنش نسبت به معضلات فرهنگی از جمله مقوله بد حجابى، سردرگمی در عمل، دوباره کاری و اقدامات موازی و گاهی متضاد، واقعیتی است که بسیاری از زمینههای داخلی را در ایجاد این مشکل و مقابله با آن فراهم نموده است.
عوامل بد حجابى
خانواده: خانواده به مثابه اصل اولیة جامعه بوده که شخصیت فکری و روانی انسان را شکل میدهد. فرزندان از اعمال و حالات پدر و مادر تأثیر گرفته و اعضای خانواده نسبت به هنجارها و ارزشهای دینی از خانواده تأثیر میگیرند. عواملی چون فروپاشی نظام خانواده، اعتیاد و بزهکارى، سهلانگاری در مفاسد اخلاقی فرزندان، ضعف اعتقادات دینی و عدم مشارکت اولیا در برنامههای مذهبى، فقر، رفاه بیش از حد و درآمدهای نامشروع و بالأخص مادران بیتوجه به رعایت شئونات، باعث رواج این رویهبدحجابی در فرزندان میشود.
آموزش و پرورش و نهادهای آموزشى: چه بسا خانوادههایی که فرزندان خود را براساس موازین اخلاقی و اسلامی تربیت کرده باشند، ولی پس از وارد شدن به محیط مدرسه و اجتماع دچار انحراف و آلودگیهای اخلاقی بشوند. محیط مدرسه، رفتار معلمان، مراسم مذهبی در مدرسه و توجه نداشتن مدیران به ضرورت رعایت پوشش، عدم ترویج مقوله عفاف و حجاب در مدارس و نپرداختن به آن در متون آموزشى، باعث رواج معضل بدحجابی در مدارس و تأثیرگذاری آن بر نسل جوان خواهد بود.
جلوههای یک ارزش نازیبا و ناشیانه: مطمئناً در آموزش و تربیت، ابزارها، نقش مهم را ایفا میکنند؛ کتاب و تصاویر نقش فوقالعادهای در ذهن و زندگی دانشآموز دارند. با یک بررسی اجمالی در کتابهای درسی مدارس در طول سالهای بعد از انقلاب، این واقعیت تلخ آشکارتر خواهد شد که اکثر تصاویر به زنان و دختران با حجاب نازیبا و ناشیانه اختصاص یافته است. در تصاویر، زنان و دختران با حجاب، اغلب به کارهای سطحی و غیر پویا و مردان به کارهای کلیدی و عمیق و حیاتی مشغول هستند. هیچ تصویری از زنان با حجاب در حال انجام فعالیتهای علمی و تخصصی چون پزشکی و مهندسی و ... دیده نمیشود. از زنان ادیب و دانشمند، فقیه و عالم اثری نیست. این فضا رویکرد به پوشش و فرهنگ اسلامی را به شدت تضعیف مینماید.
مراکز آموزش عالى: فضای حاکم بر مراکز آموزش عالى، اختلاط دختران و پسران جوان در محیط کلاس و فضای آموزشى، حساسیت دوران جوانى، تغییرات عمده در گفتار، پوشش، رفتار در مقابل غیر همجنس و عدم نظارت صحیح و سامان یافته بر رفتار و زندگی دانشجویان در این دوران، دسترسی آسان و ارزان دانشجویان به رسانههای الکترونیکماهواره و اینترنت و مجلات و کتب برون مرزی و تبلیغ آموزههای غربی بر روابط بین دختران و پسران میل به بدحجابی را تشدید میکند.
در این میان عملکرد غلط بعضی از دستاندرکاران، زمینهای برای مقابله فراهم نموده است. علاوه بر این که گاهی در ردههای آموزش عالى، مسأله شکل سیاسى به خود گرفته و برخورد سیاسى نیز میشود و صفوف ضد انقلاب و انقلابی تشکیل میگردد.
رسانههای گروهی و نقش و تأثیر آنها: در دنیای فعلى، رسانهها نقشهای متعددی را ایفا میکنند، نقش فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و در عرصههای مختلف نیز فعالیت دارند؛ تولیدات رسانهای در زمینه کتاب، فیلم، مجلات، مطبوعات، رادیو، تلویزیون، سینما، ویدئو و ماهواره وجود دارند. در دنیای امروز رسانهها با اتخاذ سیاستهای فرهنگی در توده مردم و فرهنگ آنها نفوذ داشته و جایگاه ویژهای دارند. در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات، دیگر هیچ محدودیتی در مرزها نمیتوان قائل شد. تلویزیون و جاذبههای خاص آن و تحریک احساسات و رواج لهو و لعب، آگهیهای تجاری با تصاویر، آنچنان فریبنده است که آدمی را مدتها به دنیایی خارج از واقعیات سوق میدهد. البته در رویکرد جدید تلویزیون نسبت به دین گامهای مؤثری برداشته شده که هم مفید و مؤثر است و هم جای تقدیر دارد، اما دین شعری است آن جهانی و تلویزیون نثری این جهانی. دین در تلویزیون و سینما از جنبههای تقدس و الهی و عمیق عاری است.
جذابیت برنامهها باید به گونهای باشد که نسل جوان را پایبند خود کند و تحت تأثیر مثبت قرار دهد، به فرمایش امام(ره) تلویزیون به مثابه دانشگاه باشد. در تلویزیون امروز استفاده ابزاری از جذابیتهای زنان در تبلیغ کالاهای مصرفی، رواج اختلاط زنان و مردان، روابط ناسالم دختران و پسران، گسترش بدحجابى و خودنمایى، خودآرایی و تبلیغ مدگرایى، در رشد این ناهنجاری در جامعه و شکسته شدن قبح بد حجابی و رقابت در مصرف و توجه به جنس مخالف عامل ترویج دهندهای است، که نه تنها نتوانستهایم مقابله صحیح با آن را داشته باشیم؛ بلکه خواسته یا ناخواسته ابزاری بودهایم در جهت منافع مهاجمین فرهنگی و اهداف آنان. سینما، تئاتر، ویدئو، پخش مستقیم ماهوارهاى، کانالهای ماهوارهای و تضاد تصاویر و پیامهای آنها در جهت مخالفت با معیارها و ارزشهایی که از طریق هیئتها و نمازهای جمعه و مبلغان دینی عرضه میشود، باعث شده به دلیل جاذبه بیشتر رسانهها از مقبولیت بیشتر برخوردار بوده و تأثیر گذارتر باشند. در نتیجه زنان از اصالتهای فرهنگی و تاریخی خویش جدا شدهاند.
رسانههای جمعی همانقدر که در ایجاد خودباوری و هویتسازی و اعتماد به نفس تأثیر دارند، در ایجاد روحیه تحقیر، خودکمبینی و ابتذال هم میتوانند مؤثر باشند. زنی که در جامعه به مدارج ترقی و تعالی و کمالات رسیده و از جهت فکری و معنوی رشد نموده باشد، دیگر بعید است پوشیدن لباسهای تننما و مصرف لباس و لوازم آرایشى، معرف شخصیت او باشد؛ اما رسانهها در القاء روحیه تنوع طلبى، تعویض لباس، رنگ و وسواس در این مورد، نقش آفرینند. هماکنون مقدار ارسال تولیدات رسانههای گروهی غربی به کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین که تقریباً دو سوم جهان را در خود جای دادهاند، 100 برابر بیشتر از مقداری میباشد که در جهت عکس یعنی از این کشورها به جهان سرمایهداری جریان دارد.
عوامل فرا مرزى: به جز عامل رسانهای که محدودیت در مرزهای جغرافیایی نداشت و لازم بود که نقش رسانهها به طور عمومی و به عنوان عامل جهانی و عنصری در دست استعمارگران مورد توجه و بررسی قرار گیرد و نیز توسعة پر شتاب رسانههای الکترونیکی که در تمام جوامع شرایط خاصی را ایجاد میکند، عواملی چون برگزاری مراسم جشنها و تکثیر فیلمها و عکسهای مبتذل که در توسعه عریانی و بیحجابی نقش بسیار پررنگی دارند، تلاش احزاب و باندهای وابسته به فساد غربى، مسأله تورهای مسافرتی جهانگردی و نظام ناهماهنگ و ناهمگون آن، تلاش دولتهای استعمارگر در مقوله جهانیسازی برای یکسان نمودن لباس، آداب معاشرت، روابط زنان و مردان و نفوذ در لایههای فرهنگی ملتها تحت شعارهای دموکراسى، آزادى، برابری و طرح شعارهای انسانی آرمانى، در ایجاد و گسترش بحران بدحجابی در کشورهای اسلامی به خصوص ایران قابل توجه و بررسی است.
شناخت ریشهها و راهکارها
اگر بحث حجاب را به عنوان یک ضرورت دین، از عنوان فردی حقالله بودن فراتر ببینیم؛ یعنی به عنوان یک مقوله اجتماعى به آن بنگریم و با توجه به فشارهای استعمار که قبلاً به آن پرداختیم که غرب در پی تحمیل قالبها و علایق خود به ملتهاست، حتماً باید به پیامدهای بدحجابی و آثار آن توجه عمیق نمود و راهکارهای متناسب با آن در ابعاد مختلف طرح شود.
بدحجابى، ناهنجاری اجتماعى
از آنجا که مقولات اجتماعى پیوند وثیق و معناداری را با دیگر پدیدههای فرهنگی، سیاسى، اقتصادى داشته و رابطه علت و معلول بین آنها حاکم است، بدحجابى نیز به عنوان یکی از ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعى در تمام موارد نامبرده تأثیرگذار است. مسائلی مانند بالا رفتن آستانه رضایتمندی در التذاذهای نامشروع در مردان و در نتیجه توجه به زنان بدحجاب در بیرون از محیط خانواده، تحقیر زنان در جامعه و به جای بهرهگیری مطلوب و مشروع از استعدادها و توانمندیهای فکرى، عملی و معنوی زنان در بیرون از محیط خانواده، از نیروی جاذبه و زیبایی ظاهری آنان در حد مانکنهای پشت ویترین و بهرهگیری برای فروش کالاها و تبلیغ محصولات تجارى، آلودگیهای اخلاقی در جامعه و مبتلا شدن به فساد در جوانان و افزایش روزافزون طلاق، که درصدی از آنان به این ناهنجاری بر میگردد. همچنین پایین آمدن سطح ازدواج و میل جوانان به این مهم، طراحی و تولید لباسهایی که بر مبنای ارضای نیازهای جسمی و جنسی عرضه میشوند، همگی از اثرات منفی معضل بدحجابى است. بدحجابى عاملی است که اعتقادات افراد را تحت تأثیر قرار داده و بیاعتنایی به فریضه حجاب و عفاف گاهی بیتوجهی و سهلانگاری در دیگر اصول و ارزشها را نیز به همراه دارد، از جمله عقدههایی نسبت به دین و فرائض دیگری چون امر به معروف و نهی از منکر و اخلاق و فرهنگ به بار میآورد. علامه شهید مطهرى(ره) در اینباره مینویسد: اگر انسان در عمل شهوتران، مادهپرست و اسیر شهوت گردید، تدریجاً افکار و اندیشههایش هم به حکم اصل انطباق با محیط، خود را با محیط روحی و اخلاقی او سازگار میکنند، یعنی اندیشههای متعالی خداشناسى، خداپرستی و خدادوستی جای خود را به افکار پست مادیگری میدهند.... ([8])
اگر بیحجابی را عاملی برای نفوذ سیاستهای استعماری بدانیم که یقیناً اینگونه است و تاریخ هم گواهی میدهد؛ بنابراین حجاب، کرامت و بزرگی زن مسلمان و نه گفتن به استعمار و سیاستهای آن است.
در حالی که ترویج بیحجابی و حمایت از بدحجاب استمرار سیاستهای غرب در کشورهای جهان سوم و وابسته است. مطمئناً سلامت آحاد جامعه در مقاومت و پایداری و هوشمندی آنان موثر است؛ ولی وجود ناهنجاریها عاملی است برای عدم سلامت روحی و روانى، در هم کوبیدن ارزشها، تضعیف نقشهای مثبت در جامعه برای زنان و دختران مسلمان و بالأخره در یک نگاه، جامعهای که ناهنجاریه در آن رشد کند، تعالی خود را از دست داده و ثبات و آرامش و امنیت روانی در آن حاکم نیست.
پس از طلوع
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در پی حضور جدی و تهدیدگر فرهنگ غربی در جامعه اسلامى، در شکلی و قالبی نوین، خطری که کیان فرهنگی ما را تهدید میکند، به گونهای است که باید در راه مبارزه با آن از وحدت نظر و عمل برخوردار بود.
کوششهایی که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی جهت استقرار و ترویج فرهنگ اسلامی در جامعه و مبارزه با هجوم فرهنگ بیگانه انجام گرفته است، عموماً یکسو نبوده و صاحبنظران و سیاستگزارانچنانکه در گذشته اشاره شد از وحدت در رأی و عمل برخوردار نبودهاند. این تفرق در آرا و شیوههای عمل، معضلی در سیاستهای فرهنگی کشور است. یکی از موارد اختلاف، عدم توافق بر سر شیوههای برخورد با مظاهر ضد فرهنگی در جامعه است. گروهی در راه سیاستگزاری فرهنگی بر این اندیشهاند که شدت و خشونت را باید پیشه کرد و با وضع قوانین اجباری، معیارهای مطلوب فرهنگی را تقاضا نمود. باورمندان این اندیشه، صرفاً به ظواهر مینگرند و از باطن غربزدگی و بیهویتی فرهنگی غافلند. آنان توجه ندارند که گنداب خود باختگی فرهنگی هزاران منفذ دارد که اگر یکی را ببندى، از گوشه دیگر سر در میآورد.
از سوی دیگر گروهی اعطای آزادىهای بیشتر را در عرصه فرهنگ، توصیه کرده و به حرکتهای اسلامی با طعنه مینگرند. این گروه نیز در تلقی خود، تنها یک روی سکه را میبینند و توجه ندارند که در برابر هجوم فرهنگى، اگر یک سنگر را از دست دادیم، سنگرهای بعدی آسانتر فتح خواهد شد. مرداب غربزدگی را باید از ریشه خشکاند.
پینوشت:
[1]. المنجد، ماده حجب، ج 1، ص 107 و دهخدا، ج 5، ص 7638.
[2]. ص38 : 32، الأحزاب33 : 54، فصلت41 : 5، مریم19 : 17، الشوری42 : 51، الأسراء17 : 45، الأعراف7 : 46.
[3]. معین، محمد، ج 2، ص 2538.
[4]. روح الامینى، محمود، زمینه فرهنگشناسى، ص 12.
[5]. مدد پور، محمد، تجدد و دین زدایی در فرهنگ و هنر، ص 75 .
[6]. همان، ص 15.
[7]. مطهرى، مرتضى، مسأله حجابخاطرات مستر همفر، ص 153.
[8]. مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، اقتباس.