آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

اعتقاد به وجود دوازده جانشین برای پیامبر اکرم(ص) از سخنان صریح و بی­پرده خود آن بزرگوار پدیده آمده است؛ لذا این عقیده، عقیده­ای اسلامی است و نه مذهبى. نوشته حاضر، مقاله‌ای است منتخب از فصلنامه انتظار موعودشماره 25 و 26 که نویسنده گرانقدرجناب آقای غلام­حسین زینلی بدان پرداخته‌اند، که در چند شماره تقدیم حضور خوانندگان ارجمند می­نماییم.
آنچه گذشت:
صاحبان صحاح اهل سنت در منابع خود، از رسول خدا(ص) حدیثی نقل کرده‌اند که آن حضرت جانشینان خود را دوازده تن نامیده و برای آن‌ها، اوصافی برشمرده‌اند. که بر طبق آن اوصاف، مصادیق جانشینان دوازده‌گانه، امامان معصوم: هستند.
بخش سوم
اهل سنت و توجیهات چاره اندیشانه
چنان­که تاکنون دیدیم، در سند حدیث یاد شده، جای هیچ بحثی وجود ندارد. به همین دلیل، گفت­وگوهای عالمان مسلمان در مورد حدیث، به دلالت آن معطوف شده و در مورد مصادیق خلفای دوازده­گانه میان آنان گفت­وگوهای فراوانی روی داده است.
دانشمندان شیعه امامیه معتقدند، چنان­که نبوت پیامبر اسلام(ص) امری الهی است، تعیین جانشینان دوازده­گانه آن حضرت نیز امری است الهى، و از حیطه اختیارات امت اسلامی خارج است. اینان، بر همین اساس، و با توجه به روایات فراوانی که از طریق پیامبر(ص) در اختیار دارند، به اتفاق آرا مصادیق احادیث خلفای اثناعشر را امامان دوازده­گانه اهل­بیت رسول خدا(ص) دانسته­اند.
دانشمندان شیعه می­گویند: تردیدی وجود ندارد که بشارت رسول خدا(ص) به آمدن دوازده خلیفه پس از ایشان، یک سخن عادی نبوده، بلکه بشارت و فرمان مهم الهی است که توسط رسول خدا(ص) ابلاغ شده است؛ چرا که پیامبر، هیچ­گاه از سر هوس، سخن نمی­گوید([1])؛ به ویژه درباره­ی موضوع مهمی مانند جانشینان خود و رهبران امّت اسلامى.
حال که بشارت، الهی است و بشارت دهنده، بزرگ­ترین پیامبر الهی است، باید مصادیق بشارت نیز الهی و از جانب خدا بوده و تعیین آنان توسط خدا و پیامبر صورت گیرد.
معنا ندارد بشارت پیامبر(ص) الهی باشد و بشارت دهنده، پیامبر خدا باشد؛ ولی تعیین مصادیق بشارت آن­هم درباره چنین مسأله مهمی به عالمان دربار حاکمان اموی و عباسی واگذار شود، تا آنان براساس سلیقه و گرایش­های فکری خود کسانی را مصداق این بشارت، معرفی کنند و حاصل انتخاب آنان این باشد که عده­ای از عناصر شیطانی و اهریمنی از دودمان بنی­امیه و بنی­عباس به عنوان جانشین رسول خدا(ص) تعیین و معرفی شوند.
چگونه می­توان پذیرفت اسلام که برای کوچک­ترین مسایل جامعه اسلامى، چاره­اندیشی کرده و راه حل­های مناسب ارایه داده است، این مسأله مهم و اساسی جامعه اسلامی را نادیده گرفته و برای آن، هیچ طرح و برنامه­ای ارایه نکرده باشد و این مسأله را به مسلمانان، واگذار کرده باشد تا آنان، براساس ذوق و سلیقه خود، در این­باره تصمیم بگیرند. اگر حقیقت امر چنین باشد، این به معنای نقص اسلام است؛ در حالی که خداوند، در قرآن کریم به صراحت، اسلام را دینی کامل معرفی کرده است. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیین برگزیدم. ([2])
پس باید اسلام، دارای نظام سیاسی روشن و مشخص باشد که توسط رسول خدا(ص) به امت تعلیم شده باشد. چنین نظامى،‌جز نظام امامت نمی­تواند باشد؛ یعنی همان چیزی که در احادیث خلفای اثنا عشر آمده است.
این بود نظر دانشمندان تشیع. در مقابل، دانشمندان اهل سنت که نظر شیعیان را در بحث احادیث خلفای اثنا عشر نپذیرفته و خلافت پیامبر را امری بشری می­دانند، جمعشان به تفرقه گراییده و کوشیده­اند توجیه مناسب و قابل قبولی برای حدیث امامان اثنا عشر ارایه دهند. اینان، برای دستیابی به این هدف، از دو روش استفاده کرده­ند: ترتیب و گزینش.
در راه حل نخست، آنان با گرایش به دودمان اموى، پس از رسول خدا(ص) از کسانی که دارای حاکمیت و سلطه ­–ظاهری بوده­اند به ترتیب دوازده نفر با بر شمرده و آنان را مصداق خلفای دوازده­گانه رسول خدا(ص) دانسته­اند. این دسته از عالمان اهل سنت به این مسأله که افرادی را که بر می­گزینند، واجد شرایط معمولی خلافت هستند یا نه، هیچ توجهی نداشته­اند؛ به همین دلیل، در این راه حل، یزیدبن معاویه و مروان و فرزندانش از خلفای رسول خدا دانسته شده­اند؛ اما حسن­بن علی(ع) نواده رسول خدا(ص) و یا عمربن عبدالعزیز که به عقیده دانشمندان اهل سنت، بهترین حاکم اموی است، از خلفای رسول خدا(ص) به شمار نیامده است؛ زیرا عدد خلفای دوازده­گانه، پیش از او کامل شده است.
گروهی از عالمان اهل سنت مانند جلال­الدین سیوطی که راه حل نخست را خالی از نقیصه نمی­دیده­اند، از آن، روی گردانده و راه حل دیگری را به جای آن برگزیده­اند. اینان، میان حاکمان اموی و عباسى، به جست­وجو پرداخته و از میان آنان، تعدادی را که به نظرشان از عمل­کرد بهتری برخوردار بوده­اند انتخاب کرده و به ضمیمه خلفای راشدین، دوازده­ نفر را برگزیده و به گمان خود، آنان را مصداق خلفای دوازده­گانه رسول خدا(ص) قرار داده­اند؛ اما غافل از این­که این راه حل نیز، همانند راه نخست با کاستی­هایی مواجه است که پذیرش آن را ناممکن می­سازد. ما به برخی از آن کاستی­ها اشاره خواهیم کرد.
نمونه­هایی از توجیهات ترتیبى
1. ابن حجر عسقلانى: در کتاب خود به نام فتح الباری فی شرح صحیح بخاری([3]) در شرح حدیث جابربن سمره، نخست، سخن قاضی عیاض را نقل می­کند که قایل است خلفای دوازده­گانه رسول خدا(ص) عبارتند از:
1. ابوبکر 2. عمر 3. عثمان 4. على[ع] 5 . معاویه 6 . یزید 7. عبدالملک مروان 8 . ولیدبن عبدالملک 9. سلیمان­بن عبدالملک 10. یزیدبن عبدالملک 11. هشام­بن عبدالملک 12. ولیدبن یزیدبن عبدالملک.
ابن حجر، سپس سخن قاضی عیاض را تحسین کرده و آن را بر سایر احتمالات دانشمندان اهل سنت در توجیه حدیث، ترجیح داده و نظر قاضی عیاض را می­پذیرد.
2. ابوحاتم: وی خلفای دوازده­گانه را چنین بر می­شمرد:
1. ابوبکر 2. عمر 3. عثمان 4. على[ع] 5 . معاویه 6 . یزید 7. معاویةبن یزید 8 . مروان­بن حکم 9. عبدالملک مروان 10. ولیدبن عبدالملک 11. سلیمان­بن عبد الملک 12. عمربن عبدالعزیز. ([4])
3. ابن تیمیه: خلفای داوازده­گانه عبارتند از:
1. ابوبکر 2. عمر 3. عثمان 4. على[ع] 5 . معاویه 6 . یزید 7. عبدالملک مروان 8 . ولیدبن عبدالملک 9. سلیمان­بن عبدالملک 10. یزیدبن عبدالملک 11. هشام­بن عبدالملک 12. عمربن عبدالعزیز.([5])
نمونه­ای از توجیهات گزینشى
سیوطی در این­باره می­نویسد: هشت تن از خلفای دوازده­گانه رسول خدا(ص) عبارتند از: 1. ابوبکر 2. عمر 3. عثمان 4. على[\] 5 . حسن­بن على[ع] 6 . معاویه 7. عبدالله­بن زبیر 8 . عمربن عبدالعزیز. وی آن­گاه احتمال داده است دو نفر دیگر از خلفای دوازده­گانه، المهتدی و الظاهر از حاکمان عباسی باشند؛ چون این دو نفر، به عقیده سیوطی افراد عادلی بوده­اند.
وی می­افزاید: و اما دو نفر دیگر باقی مانده­اند که باید منتظر آنان بمانیم. یکی از آن دو، مهدى[] است که از اهل­بیت پیامبر(ص) است.([6]) و نفر دوم را مسکوت گذاشته و از وی نام نمی­برد. بدین­سان دانشمندی با معلومات بسیار مانند سیوطی با همه تلاش­هایی که به عمل آورده، تنها توانسته است به گمان خود،‌ نام یازده نفر از خلفای دوازده­گانه رسول خدا(ص) را آن هم بر اساس حدس و گمان مشخص کند، و از تعیین نفر دوازدهم عاجز مانده است.
موارد یاد شده و توجیهاتی از این دست که تعداد آن در آثار عالمان اهل سنت به ده­ها مورد بالغ می­شود، به طور معمول، ترکیبی است از خلفای راشدین و حاکمان اموی و عباسى.
پی­نوشت:
[1]. النجم53 : 3 و 4.
[2]. المائدة5 : 3 .
[3]. فتح البارى، ج 13، ص 214.
[4]. محمد عظیم آبادى، عون المعبود فی شرح سنن ابی داود، ج 11، ص 361.
[5]. ناصربن عبدالله قفارى، اصول مذهب شیعه، ج 2، ص 674 ، نقل از منهاج السنة، ج 4، ص 206.
[6]. تاریخ الخلفاء، ص 12 10.

تبلیغات