خردورزی و ارزیابی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یکی از بزرگترین نعمتهای الهی به انسانها، نعمت عقل و نیروی خردورزی است. کلمه عقل با حالت اسمی در قرآن نیامده و تمام کاربردهای آن مربوط به بهرهگیری از این نیرو و در قالب فعل است.
استفاده از این نعمت الهی و تخریب و تقویت آن در اختیار خود انسان است. دانستن یک نعمت مهم نیست. راکد نگذاشتن و استفاده درست از آن، مسأله مهم در انجام وظیفه است.
نقش حساس عقل و فواید فراوان آن در زندگی از خورشید روشنتر و از بدیهیترین آگاهیها و دانستههای تمام جوامع بشری است؛ در حالی که ارزش دیگر اشیا به وسیله عقل سنجیده میشود، چگونه امکان دارد کسی در ارزش نیروی تعقل تردید کند؟!
عقل نیرویی است که حفظ، تقویت و پاسداری از سلامت و شکوفایی آن مهمترین و اولین وظیفهی انسانهاست، و شاید به همین دلیل شیخ کلینی1 معتبرترین کتاب حدیثی شیعه اصول کافی را با کتاب العقل والجهل آغاز کرده است. وی اولین حدیث اصول کافی را چنین نقل میکند:
عن ابی جعفر(ع): لمّا خَلَقَ اللهُ العقلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قالَ لَه أقْبِلْ فَأقْبَلَ ثُمَّ قالَ لَهُ أدْبِرْ فَأدْبَرَ ثُمّ قالَ: و عِزّتِی و جَلالِی ما خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أحَبُّ إلیَّ مِنْکَ و لا أکمَلْتُکَ إلاّ فِیمَنْ أحِبُّ. أمّا إنّی إیّاکَ آمُرُ و إیّاکَ أنْهی و إیّاکَ أعاقِبُ و إیَاکَ أثِیبُ؛([1]) خداوند عقل را آفرید، به او زبان بخشید و آن را گویا کرد. سپس به او گفت: پیش آى! پیش آمد و به او گفت: بازگرد! برگشت. فرمود: سوگند به عزت و جلالم، مخلوقی از تو محبوبتر نیافریدم. تو را تنها به کسانی که دوستشان دارم به طور کامل دادم. دستورات من همه متوجه توست و در نواهی نیز روی سخن من با توست. کیفرم و پاداشم نیز متوجه توست.
عقل؛ عزیزترین گوهر هستی است و هر کس از این نعمت بهره بیشتری دارد در آستان قدس ربوبی محبوبتر و برتر است.
عقل؛ چراغ فروزان زندگی انسانی است و زشت و زیبا را به خوبی نشان میدهد و خیر و شرّ را معرفی میکند و انسان را به خیر و صلاح فرا میخواند و از شرّ و فساد باز میدارد؛ همان گونه که پیامبر اکرم(ص)، سراج منیر است و به خوبیها بشارت میدهد و از خطرها و خطاها برحذر میدارد و بشیر و نذیر است، عقل هم در قلمرو حکومت خویش همین نقش روشنگری دعوتگری و هشدار دهی را به خوبی ایفا میکند.
عقل و وحى؛ یار و یاور و متمم و مکمّل یکدیگرند. اگر در جوامع بشری صد و بیست و چهار هزار پیامبر مبعوث شدهاند، به تعداد آدمیان گذشته و حال و آینده، خداوند، نیروی عقل و خرد را در نهاد انسانها قرار داده است.
پیامبر، نقش عقل برونی و عقل، نقش پیامبر درونی را ایفا میکند، هر دو ریشه در آسمان دارند، هر دو حجّت خدایند، هر دو بزرگترین حامیان انساناند، هر دو محبوب اوّل خدایند و هر دو جادهی عبادت و قرب الهی را نشان میدهند. هیچ یک از این دو، آزادی و اختیار را از انسان سلب نمیکنند، ولی هر دو منادی نجات و فلاح و سعادت انسان در دنیا و آخرتاند. تفکیک ناپذیری عقل و دین در برخی روایات به صراحت آمده است، اصولاً توحید و یگانه پرستی فرزند عقل نظری و عدالت اجتماعی و فردی مولود عقل عملی است.
قال ابوعبدالله7: مَن کَان عاقلاً کان له دینٌ و مَن کان له دینٌ دَخَلَ الجَنَّةَ([2])؛ امام صادق(ع) فرمود: هرکس عاقل باشد، دین دارد و هر کس دیندار باشد وارد بهشت میشود.
خردورزی و حسابرسى
در جهان آفرینش همه چیز حساب شده و براساس دقت و نظم است، و هر چیز در جایگاه مناسب خود قرار دارد. به تعبیر شاعر:
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
موسای کلیم7 در پاسخ فرعون که گفت: خدای تو کیست؟ خدا را چنین معرفی کرد:
)قالَ رَبُّنَا الّذِی أعْطی کُلّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمّ هَدی(([3])؛ گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده؛ سپس آن را هدایت فرموده است. در جای دیگر فرمود:
)الّذی أحْسَنَ کُلّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأ خَلْقَ اْلإِنْسانِ مِنْ طینٍ(([4])؛ همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکوآفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.
اگر جهان منظم است و با کسی شوخی و تعارف خویشاوندی ندارد، انسان نمیتواند بدون نظم و حساب و کتاب در جهان زندگی کند، او نیز باید خود را با نظام آفرینش هماهنگ سازد و خود به حساب خویش رسیدگی نماید؛ در غیر این صورت جهان آفرینش به حساب او خواهد رسید! زندگی در غفلت و بیتوجه به حلال و حرام الهى، حرکتهای بیمحاسبه و توجه به آثار و پیامدها، و دور از یاد مبدأ و معاد، نشان حماقت و کم عقلی انسانها است. فعالیتهای ما باید تابعی از حرکت نظام آفرینش و براساس اهداف و مسیر تعیین شده از سوی آفریننده هستی باشد.
چه زیبا و گویاست سخن پیشوای اوّل، امیرالمؤمنین(ع) که فرمود: تعرف حماقة الرّجل فی تهوّره فی الأمور([5])؛ حماقت انسان را با گستاخی در کارها میتوان شناخت.
ندامت، نشان کوتاهی در بهرهگیری از عقل و انجام اقدامات و حرکات ناهماهنگ با خردورزی است؛ آنگاه که انسان بازتاب نامطلوب رفتار خویش را مشاهده مینماید و در بازشناسی حق از باطل، یا انتخاب حق دچار اشتباه میگردد، هنگام اقرار به خطا، توبه و پشیمانی و اصلاح اندیشه و رفتار است.
انسان پشیمان از خطا و اشتباه هنوز از نیروی عقل و خرد بهرهمند است، توبه میکند و به اصلاح رفتار خویش میکوشد؛ اما چنانچه بر راه کج خویش اصرار و تأکید نماید، حماقت و دیوانگی خویش را به نمایش گزارده است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:
الحِدّةُ ضَرْبٌ مِن الجنون لأنّ صاحِبَها یَنْدَمُ فإن لم یَنْدَمْ فَجُنونُهُ مستحکِمٌ([6])؛ تندخویی نوعی جنون است؛ زیرا شخص تندخو پشیمان میگردد و اگر پشیمان نشود، دیوانگی او پایدار است.
حسابرسى
واژهی حساب بیش از صدبار در قرآن کریم آمده است. گاه از محاسبات دقیق الهی سخن میگوید و در فرازی دیگر از محاسبات انسانی و انواع و ابعاد آن پرده بر میدارد.
واژهی حساب به معنای شمارش تعداد امور است. دانستن میزان و مقدار اشیا و نسبت آنها با یکدیگر از راه شمارش امکانپذیر است. یکی از بهترین راههای داوری در مورد مسایل معنوی و ارزیابی کیفى، تبدیل آن به نمادهای قابل محاسبه ریاضی است. اهمیت آمار و ریاضیات در دنیای امروز از بدیهیترین امور است. خردورزی ایجاب میکند، که در هر گونه برنامهریزی و تصمیمگیرى، به اعداد و ارقام مربوط با آن دسترسی یابیم. هر چه آمار و اطلاعات دقیقتر باشد، ادارهی جامعه با نظم و انسجام بیشتری مدیریت میگردد. مدیریت عقلانى، مدیریت ریاضی در زندگی اجتماعی است، و قوانین ریاضی حاکم بر جهان است؛ از اینرو رفتار انسان از نظم و دقت متناسب با آن برخوردار میباشد، اما چون سطح آگاهی انسان از اسرار هستی محدود است، باید از وحی الهی کمک بگیرد.
قرآن بارها از محاسبات دقیق الهی و محاسبات نادرست انسانها، سخن گفته است.
همهی انسانها در محاسبات خود کم، یا زیاد گرفتار اشتباه میشوند. قرآن چه زیبا در این باره سخن میگوید:
)أ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أنْ یُتْرَکَ سُدًی(([7])؛ )أ یَحْسَبُ أنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أحَدٌ(([8])؛ ) أ یَحْسَبُ أنْ لَمْ یَرَهُ أحَدٌ(([9]) ؛ )أ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ ألّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ(([10]).
محاسبات انسانی بارها مورد نقد و نهی صریح خداوند عزوجل قرار گرفته است:
)... إِنّهُمُ اتّخَذُوا الشّیاطینَ أوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ یَحْسَبُونَ أنّهُمْ مُهْتَدُونَ(([11])؛ ... آنان شیاطین را به جای خدا، دوستان [خود] گرفتهاند و میپندارند که راه یافتگانند. آیات 102 تا 105 سوره کهف این مطلب را یادآور شده است؛ از آن جمله:
)أ فَحَسِبَ الّذینَ کَفَرُوا أنْ یَتّخِذُوا عِبادِی مِنْ دُونِی أوْلِیاءَ إِنّا أعْتَدْنا جَهَنّمَ لِلْکافِرینَ نُزُلاً(([12])؛ آیا کسانی که کفر ورزیدهاند، پنداشتهاند که [میتوانند] به جای من، بندگانم را سرپرستی بگیرند؟ ما جهنم را آماده کردهایم تا جایگاه پذیرایی کافران باشد.
اشتباه در محاسبههای عقیدتى، سیاسى، اقتصادی و فرهنگی در زندگی انسانها فراوان به چشم میخورد. قرآن مجید در پنج مورد با به کارگیری عبارت لاتحسبنَّ بر این امر تأکید نموده است:
)وَ لا تَحْسَبَنّ الّذینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللّهِ أمْواتًا...(([13])؛ )وَ لا تَحْسَبَنّ اللّهَ غافِلاً عَمّا یَعْمَلُ الظّالِمُونَ...(([14])؛ )فَلا تَحْسَبَنّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ...(([15])؛ )لا تَحْسَبَنّ الّذینَ کَفَرُوا مُعْجِزینَ فِی اْلأرْضِ...(([16])؛ )لا تَحْسَبَنّ الّذینَ یَفْرَحُونَ بِما أتَوْا وَ یُحِبّونَ أنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ ألیمٌ(([17])؛
البته گمان مبر کسانی که بدانچه کردهاند شادمانی میکنند و دوست دارند به آنچه نکردهاند مورد ستایش قرار گیرند، قطعاً گمان مَبَر که برای آنان نجاتی از عذاب است، [که] عذابی دردناک خواهند داشت.
از آنجا که محاسبات غلط در زندگی فرد و جامعه هر روز تکرار میشود و انسان بر مبنای این محاسبات بر خود و دیگران زیان وارد میسازد، بالا بردن دقت محاسبات انسانی و تکیه بر محاسبات دقیق الهی و توبه از اشتباهات و قصور و تقصیرها فریضهی همیشگی است. هر سال و هر ماه، بلکه هر هفته و هر روز انسان باید به محاسبهی اعمال و وظایف خویش بپردازد. بازنگری و اصلاح افکار و اعمال، و درخواست عفو و بخشش از خداوند متعال و بندگان او که دانسته یا ندانسته مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند، وظیفهی عمومی انسانهاست، که باید همیشه دست به دعا برداشت و بر این امر اقرار نمود: )... رَبّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنّ مِنَ الْخاسِرینَ(([18]).
فرا رسیدن سال نو بر بسیاری از ما بهانهی غفلت بیشتر و سرگرمیهای مضاعف میشود و حال آنکه باید فرصتی برای محاسبة النفس و رسیدگی به کارنامه خویش باشد. اگر برای افرادی که در جامعه اسلامی مدیریت و مسؤولیت اجتماعی ندارند، و پست و مقام و امکانات عمومی را در اختیار نگرفتهاند، محاسبة النفس و رسیدگی به کارنامه فردی خویش کافی باشد، برای مدیران و مسؤولان دستگاههای مختلف فرهنگى، اقتصادى، بهداشتى، درمانى، سیاسى، امنیتی و ... لازم، ولی ناکافی است.
هر چه قلمرو و حوزهی اختیارات و امکانات شخص گسترده و فراسو باشد، محاسبه و ارزیابی عملکرد او نیز دقیقتر و ... خواهد بود.
هیچگاه با تبادل لوح تقدیر و تمجید و تعریف و ستایش دیگران که از روی حسن نیّت یا به مصلحت بیان میشود، فریب نخوریم و به تعبیر حضرت آیةالله جوادی آملی رشوههای معنوی را بهتر بشناسیم.
از حساب اموال تا حساب اعمال
امام صادق(ع) فرموده است:
فحاسِبوا أنفسَکم قبل أن تحاسَبوا فإنّ فی القیامة خمسین موقفاً، کلُّ موقفٍ مُقامُ ألفِ سنةٍ ثمّ فلهذه الآیة([19]):)...فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ ألْفَ سَنَةٍ(([20]) ؛ پیش از آن که به حساب شما رسیدگی کنند، خود به حساب خویش برسید، به راستی در قیامت پنجاه ایستگاه است، که هر ایستگاه هزار سال شما طول میکشد؛ سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود که: در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.
در پایان هر سال نه تنها به حساب اموال و درآمدها و بدهیهای خویش باید رسیدگی کرد و حق و حقوق خدا و خلق خدا را پرداخت نمود، بلکه رسیدگی به افکار و احوال و اعمال خویش از اولویت بیشتری برخوردار است و باید به وظایف رها شده و گناه و تقصیرهای فردی و اجتماعی بیشتر اندیشید.
پیامبر اعظم(ص) فرمود:
ألا أنبّئکُم بأکْیَسِ الکیِّسِینَ وأحمقِ الحُمقاءِ قالوا بلی یا رسولالله9 قال: أکْیَسُ الکَیِّسینَ مَن حاسَبَ نفسَه وَعَمِلَ لِما بعد الموتِ و أحْمَقُ الحُمَقاءِ مَنِ اتَّبَعَ نفسُهُ هواهُ و تَمَنِّی عَلَی اللهِ الأمانِى...([21])؛ آیا شما را از زیرکترین هوشمندان و احمقترین کم خردان آگاه نکنم؟! گفتند: آری یا رسولالله9! فرمود: باهوشترین هوشمندان کسی است که به حساب خویش رسیدگی کند و برای پس از مرگ کاری انجام دهد، و احمقترین احمقها، کسی است که جان را پیرو هوای نفس قرار دهد و از خداوند انتظارات بیجا داشته باشد.
در این هنگام مردی از حضرت سؤال نمود: یا رسولالله9! انسان چگونه به حساب خویش رسیدگی کند؟ حضرت فرمود: وقتی صبح را به شب آورد، روی به خویشتن کند و بگوید: ای نفس این روزی بود که بر تو گذشت و هرگز به سویت باز نمیگردد و خداوند از تو میپرسد در چه کاری آن را گذراندی و در آن چه کردى؟ آیا به یاد خدا بودى؟ او را ستودى؟ حق برادر مؤمن خویش را ادا کردی و اندوه او را زدودى؟ حق او را در غیاب وی نسبت به خانواده و فرزندانش پاس داشتى؟ پس از مرگ او درباره بازماندگانش حق او را رعایت کردى؟ آیا با آبروی خویش از غیبت برادر مؤمن جلوگیری کردى؟ مسلمانی را در کاری یاری نمودى؟ امروز نیز چه کردى؟ و ....
بنابر فرمایشات رسول اعظم(ص) حسابرسى به افکار و اقوال و آثار و احوال و مواضع و عملکرد خویش، وظیفهای الهی است که ریشه در خردمندی و خردورزی و رهنمودهای قرآن و سنت نبوی9 دارد. امید است که در آغاز سال جدید و اوایل سیامین سال پیروزی انقلاب اسلامی کلیهی نهادهای کشور موفقیتها، موانع، خدمات و کوتاهیهای گذشته و حال خویش را در ابعاد مختلف آموزشى، پژوهشى، اطلاعرسانى، خدمت رسانی و ... مورد نقد و بررسی منصفانه قرار دهند. و کارنامه خویش را به گونهای تنظیم و آشکار سازند تا شایستهی تقدیم به محضر خدای عزوجل باشد. )وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...(([22])
پینوشت:
[1]. اصول کافى، ج 1، ص 10 با ترجمه سید جواد مصطفوى.
[2]. اصول کافى، ج 1، ص 12.
[3]. طه20 : 50 .
[4]. سجده32 : 7.
[5] . غررالحکم، ج 2، ص 303.
[6] . نهج البلاغه، حکمت ش 255 دشتى.
[7]. القیامة75 : 36.
[8]. البلد90 : 5 .
[9]. البلد90 : 7 .
[10]. القیامة75 : 3.
[11]. الأعراف7 : 30.
[12]. الکهف18 :102.
[13]. آل عمران3 : 169.
[14]. ابراهیم14 : 42.
[15]. ابراهیم14 : 47.
[16]. النور24 : 57.
[17]. آل عمران3 : 188.
[18]. الأعراف7 : 23.
[19]. بحارالأنوار، ج 67 ، ص 126.
[20]. المعارج70 : 4.
[21]. بحارالأنوار، ج 67 ، ص 69 .
[22]. التوبه9 : 105
استفاده از این نعمت الهی و تخریب و تقویت آن در اختیار خود انسان است. دانستن یک نعمت مهم نیست. راکد نگذاشتن و استفاده درست از آن، مسأله مهم در انجام وظیفه است.
نقش حساس عقل و فواید فراوان آن در زندگی از خورشید روشنتر و از بدیهیترین آگاهیها و دانستههای تمام جوامع بشری است؛ در حالی که ارزش دیگر اشیا به وسیله عقل سنجیده میشود، چگونه امکان دارد کسی در ارزش نیروی تعقل تردید کند؟!
عقل نیرویی است که حفظ، تقویت و پاسداری از سلامت و شکوفایی آن مهمترین و اولین وظیفهی انسانهاست، و شاید به همین دلیل شیخ کلینی1 معتبرترین کتاب حدیثی شیعه اصول کافی را با کتاب العقل والجهل آغاز کرده است. وی اولین حدیث اصول کافی را چنین نقل میکند:
عن ابی جعفر(ع): لمّا خَلَقَ اللهُ العقلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قالَ لَه أقْبِلْ فَأقْبَلَ ثُمَّ قالَ لَهُ أدْبِرْ فَأدْبَرَ ثُمّ قالَ: و عِزّتِی و جَلالِی ما خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أحَبُّ إلیَّ مِنْکَ و لا أکمَلْتُکَ إلاّ فِیمَنْ أحِبُّ. أمّا إنّی إیّاکَ آمُرُ و إیّاکَ أنْهی و إیّاکَ أعاقِبُ و إیَاکَ أثِیبُ؛([1]) خداوند عقل را آفرید، به او زبان بخشید و آن را گویا کرد. سپس به او گفت: پیش آى! پیش آمد و به او گفت: بازگرد! برگشت. فرمود: سوگند به عزت و جلالم، مخلوقی از تو محبوبتر نیافریدم. تو را تنها به کسانی که دوستشان دارم به طور کامل دادم. دستورات من همه متوجه توست و در نواهی نیز روی سخن من با توست. کیفرم و پاداشم نیز متوجه توست.
عقل؛ عزیزترین گوهر هستی است و هر کس از این نعمت بهره بیشتری دارد در آستان قدس ربوبی محبوبتر و برتر است.
عقل؛ چراغ فروزان زندگی انسانی است و زشت و زیبا را به خوبی نشان میدهد و خیر و شرّ را معرفی میکند و انسان را به خیر و صلاح فرا میخواند و از شرّ و فساد باز میدارد؛ همان گونه که پیامبر اکرم(ص)، سراج منیر است و به خوبیها بشارت میدهد و از خطرها و خطاها برحذر میدارد و بشیر و نذیر است، عقل هم در قلمرو حکومت خویش همین نقش روشنگری دعوتگری و هشدار دهی را به خوبی ایفا میکند.
عقل و وحى؛ یار و یاور و متمم و مکمّل یکدیگرند. اگر در جوامع بشری صد و بیست و چهار هزار پیامبر مبعوث شدهاند، به تعداد آدمیان گذشته و حال و آینده، خداوند، نیروی عقل و خرد را در نهاد انسانها قرار داده است.
پیامبر، نقش عقل برونی و عقل، نقش پیامبر درونی را ایفا میکند، هر دو ریشه در آسمان دارند، هر دو حجّت خدایند، هر دو بزرگترین حامیان انساناند، هر دو محبوب اوّل خدایند و هر دو جادهی عبادت و قرب الهی را نشان میدهند. هیچ یک از این دو، آزادی و اختیار را از انسان سلب نمیکنند، ولی هر دو منادی نجات و فلاح و سعادت انسان در دنیا و آخرتاند. تفکیک ناپذیری عقل و دین در برخی روایات به صراحت آمده است، اصولاً توحید و یگانه پرستی فرزند عقل نظری و عدالت اجتماعی و فردی مولود عقل عملی است.
قال ابوعبدالله7: مَن کَان عاقلاً کان له دینٌ و مَن کان له دینٌ دَخَلَ الجَنَّةَ([2])؛ امام صادق(ع) فرمود: هرکس عاقل باشد، دین دارد و هر کس دیندار باشد وارد بهشت میشود.
خردورزی و حسابرسى
در جهان آفرینش همه چیز حساب شده و براساس دقت و نظم است، و هر چیز در جایگاه مناسب خود قرار دارد. به تعبیر شاعر:
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
موسای کلیم7 در پاسخ فرعون که گفت: خدای تو کیست؟ خدا را چنین معرفی کرد:
)قالَ رَبُّنَا الّذِی أعْطی کُلّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمّ هَدی(([3])؛ گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده؛ سپس آن را هدایت فرموده است. در جای دیگر فرمود:
)الّذی أحْسَنَ کُلّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأ خَلْقَ اْلإِنْسانِ مِنْ طینٍ(([4])؛ همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکوآفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.
اگر جهان منظم است و با کسی شوخی و تعارف خویشاوندی ندارد، انسان نمیتواند بدون نظم و حساب و کتاب در جهان زندگی کند، او نیز باید خود را با نظام آفرینش هماهنگ سازد و خود به حساب خویش رسیدگی نماید؛ در غیر این صورت جهان آفرینش به حساب او خواهد رسید! زندگی در غفلت و بیتوجه به حلال و حرام الهى، حرکتهای بیمحاسبه و توجه به آثار و پیامدها، و دور از یاد مبدأ و معاد، نشان حماقت و کم عقلی انسانها است. فعالیتهای ما باید تابعی از حرکت نظام آفرینش و براساس اهداف و مسیر تعیین شده از سوی آفریننده هستی باشد.
چه زیبا و گویاست سخن پیشوای اوّل، امیرالمؤمنین(ع) که فرمود: تعرف حماقة الرّجل فی تهوّره فی الأمور([5])؛ حماقت انسان را با گستاخی در کارها میتوان شناخت.
ندامت، نشان کوتاهی در بهرهگیری از عقل و انجام اقدامات و حرکات ناهماهنگ با خردورزی است؛ آنگاه که انسان بازتاب نامطلوب رفتار خویش را مشاهده مینماید و در بازشناسی حق از باطل، یا انتخاب حق دچار اشتباه میگردد، هنگام اقرار به خطا، توبه و پشیمانی و اصلاح اندیشه و رفتار است.
انسان پشیمان از خطا و اشتباه هنوز از نیروی عقل و خرد بهرهمند است، توبه میکند و به اصلاح رفتار خویش میکوشد؛ اما چنانچه بر راه کج خویش اصرار و تأکید نماید، حماقت و دیوانگی خویش را به نمایش گزارده است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:
الحِدّةُ ضَرْبٌ مِن الجنون لأنّ صاحِبَها یَنْدَمُ فإن لم یَنْدَمْ فَجُنونُهُ مستحکِمٌ([6])؛ تندخویی نوعی جنون است؛ زیرا شخص تندخو پشیمان میگردد و اگر پشیمان نشود، دیوانگی او پایدار است.
حسابرسى
واژهی حساب بیش از صدبار در قرآن کریم آمده است. گاه از محاسبات دقیق الهی سخن میگوید و در فرازی دیگر از محاسبات انسانی و انواع و ابعاد آن پرده بر میدارد.
واژهی حساب به معنای شمارش تعداد امور است. دانستن میزان و مقدار اشیا و نسبت آنها با یکدیگر از راه شمارش امکانپذیر است. یکی از بهترین راههای داوری در مورد مسایل معنوی و ارزیابی کیفى، تبدیل آن به نمادهای قابل محاسبه ریاضی است. اهمیت آمار و ریاضیات در دنیای امروز از بدیهیترین امور است. خردورزی ایجاب میکند، که در هر گونه برنامهریزی و تصمیمگیرى، به اعداد و ارقام مربوط با آن دسترسی یابیم. هر چه آمار و اطلاعات دقیقتر باشد، ادارهی جامعه با نظم و انسجام بیشتری مدیریت میگردد. مدیریت عقلانى، مدیریت ریاضی در زندگی اجتماعی است، و قوانین ریاضی حاکم بر جهان است؛ از اینرو رفتار انسان از نظم و دقت متناسب با آن برخوردار میباشد، اما چون سطح آگاهی انسان از اسرار هستی محدود است، باید از وحی الهی کمک بگیرد.
قرآن بارها از محاسبات دقیق الهی و محاسبات نادرست انسانها، سخن گفته است.
همهی انسانها در محاسبات خود کم، یا زیاد گرفتار اشتباه میشوند. قرآن چه زیبا در این باره سخن میگوید:
)أ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أنْ یُتْرَکَ سُدًی(([7])؛ )أ یَحْسَبُ أنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أحَدٌ(([8])؛ ) أ یَحْسَبُ أنْ لَمْ یَرَهُ أحَدٌ(([9]) ؛ )أ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ ألّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ(([10]).
محاسبات انسانی بارها مورد نقد و نهی صریح خداوند عزوجل قرار گرفته است:
)... إِنّهُمُ اتّخَذُوا الشّیاطینَ أوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ یَحْسَبُونَ أنّهُمْ مُهْتَدُونَ(([11])؛ ... آنان شیاطین را به جای خدا، دوستان [خود] گرفتهاند و میپندارند که راه یافتگانند. آیات 102 تا 105 سوره کهف این مطلب را یادآور شده است؛ از آن جمله:
)أ فَحَسِبَ الّذینَ کَفَرُوا أنْ یَتّخِذُوا عِبادِی مِنْ دُونِی أوْلِیاءَ إِنّا أعْتَدْنا جَهَنّمَ لِلْکافِرینَ نُزُلاً(([12])؛ آیا کسانی که کفر ورزیدهاند، پنداشتهاند که [میتوانند] به جای من، بندگانم را سرپرستی بگیرند؟ ما جهنم را آماده کردهایم تا جایگاه پذیرایی کافران باشد.
اشتباه در محاسبههای عقیدتى، سیاسى، اقتصادی و فرهنگی در زندگی انسانها فراوان به چشم میخورد. قرآن مجید در پنج مورد با به کارگیری عبارت لاتحسبنَّ بر این امر تأکید نموده است:
)وَ لا تَحْسَبَنّ الّذینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللّهِ أمْواتًا...(([13])؛ )وَ لا تَحْسَبَنّ اللّهَ غافِلاً عَمّا یَعْمَلُ الظّالِمُونَ...(([14])؛ )فَلا تَحْسَبَنّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ...(([15])؛ )لا تَحْسَبَنّ الّذینَ کَفَرُوا مُعْجِزینَ فِی اْلأرْضِ...(([16])؛ )لا تَحْسَبَنّ الّذینَ یَفْرَحُونَ بِما أتَوْا وَ یُحِبّونَ أنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ ألیمٌ(([17])؛
البته گمان مبر کسانی که بدانچه کردهاند شادمانی میکنند و دوست دارند به آنچه نکردهاند مورد ستایش قرار گیرند، قطعاً گمان مَبَر که برای آنان نجاتی از عذاب است، [که] عذابی دردناک خواهند داشت.
از آنجا که محاسبات غلط در زندگی فرد و جامعه هر روز تکرار میشود و انسان بر مبنای این محاسبات بر خود و دیگران زیان وارد میسازد، بالا بردن دقت محاسبات انسانی و تکیه بر محاسبات دقیق الهی و توبه از اشتباهات و قصور و تقصیرها فریضهی همیشگی است. هر سال و هر ماه، بلکه هر هفته و هر روز انسان باید به محاسبهی اعمال و وظایف خویش بپردازد. بازنگری و اصلاح افکار و اعمال، و درخواست عفو و بخشش از خداوند متعال و بندگان او که دانسته یا ندانسته مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند، وظیفهی عمومی انسانهاست، که باید همیشه دست به دعا برداشت و بر این امر اقرار نمود: )... رَبّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنّ مِنَ الْخاسِرینَ(([18]).
فرا رسیدن سال نو بر بسیاری از ما بهانهی غفلت بیشتر و سرگرمیهای مضاعف میشود و حال آنکه باید فرصتی برای محاسبة النفس و رسیدگی به کارنامه خویش باشد. اگر برای افرادی که در جامعه اسلامی مدیریت و مسؤولیت اجتماعی ندارند، و پست و مقام و امکانات عمومی را در اختیار نگرفتهاند، محاسبة النفس و رسیدگی به کارنامه فردی خویش کافی باشد، برای مدیران و مسؤولان دستگاههای مختلف فرهنگى، اقتصادى، بهداشتى، درمانى، سیاسى، امنیتی و ... لازم، ولی ناکافی است.
هر چه قلمرو و حوزهی اختیارات و امکانات شخص گسترده و فراسو باشد، محاسبه و ارزیابی عملکرد او نیز دقیقتر و ... خواهد بود.
هیچگاه با تبادل لوح تقدیر و تمجید و تعریف و ستایش دیگران که از روی حسن نیّت یا به مصلحت بیان میشود، فریب نخوریم و به تعبیر حضرت آیةالله جوادی آملی رشوههای معنوی را بهتر بشناسیم.
از حساب اموال تا حساب اعمال
امام صادق(ع) فرموده است:
فحاسِبوا أنفسَکم قبل أن تحاسَبوا فإنّ فی القیامة خمسین موقفاً، کلُّ موقفٍ مُقامُ ألفِ سنةٍ ثمّ فلهذه الآیة([19]):)...فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ ألْفَ سَنَةٍ(([20]) ؛ پیش از آن که به حساب شما رسیدگی کنند، خود به حساب خویش برسید، به راستی در قیامت پنجاه ایستگاه است، که هر ایستگاه هزار سال شما طول میکشد؛ سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود که: در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.
در پایان هر سال نه تنها به حساب اموال و درآمدها و بدهیهای خویش باید رسیدگی کرد و حق و حقوق خدا و خلق خدا را پرداخت نمود، بلکه رسیدگی به افکار و احوال و اعمال خویش از اولویت بیشتری برخوردار است و باید به وظایف رها شده و گناه و تقصیرهای فردی و اجتماعی بیشتر اندیشید.
پیامبر اعظم(ص) فرمود:
ألا أنبّئکُم بأکْیَسِ الکیِّسِینَ وأحمقِ الحُمقاءِ قالوا بلی یا رسولالله9 قال: أکْیَسُ الکَیِّسینَ مَن حاسَبَ نفسَه وَعَمِلَ لِما بعد الموتِ و أحْمَقُ الحُمَقاءِ مَنِ اتَّبَعَ نفسُهُ هواهُ و تَمَنِّی عَلَی اللهِ الأمانِى...([21])؛ آیا شما را از زیرکترین هوشمندان و احمقترین کم خردان آگاه نکنم؟! گفتند: آری یا رسولالله9! فرمود: باهوشترین هوشمندان کسی است که به حساب خویش رسیدگی کند و برای پس از مرگ کاری انجام دهد، و احمقترین احمقها، کسی است که جان را پیرو هوای نفس قرار دهد و از خداوند انتظارات بیجا داشته باشد.
در این هنگام مردی از حضرت سؤال نمود: یا رسولالله9! انسان چگونه به حساب خویش رسیدگی کند؟ حضرت فرمود: وقتی صبح را به شب آورد، روی به خویشتن کند و بگوید: ای نفس این روزی بود که بر تو گذشت و هرگز به سویت باز نمیگردد و خداوند از تو میپرسد در چه کاری آن را گذراندی و در آن چه کردى؟ آیا به یاد خدا بودى؟ او را ستودى؟ حق برادر مؤمن خویش را ادا کردی و اندوه او را زدودى؟ حق او را در غیاب وی نسبت به خانواده و فرزندانش پاس داشتى؟ پس از مرگ او درباره بازماندگانش حق او را رعایت کردى؟ آیا با آبروی خویش از غیبت برادر مؤمن جلوگیری کردى؟ مسلمانی را در کاری یاری نمودى؟ امروز نیز چه کردى؟ و ....
بنابر فرمایشات رسول اعظم(ص) حسابرسى به افکار و اقوال و آثار و احوال و مواضع و عملکرد خویش، وظیفهای الهی است که ریشه در خردمندی و خردورزی و رهنمودهای قرآن و سنت نبوی9 دارد. امید است که در آغاز سال جدید و اوایل سیامین سال پیروزی انقلاب اسلامی کلیهی نهادهای کشور موفقیتها، موانع، خدمات و کوتاهیهای گذشته و حال خویش را در ابعاد مختلف آموزشى، پژوهشى، اطلاعرسانى، خدمت رسانی و ... مورد نقد و بررسی منصفانه قرار دهند. و کارنامه خویش را به گونهای تنظیم و آشکار سازند تا شایستهی تقدیم به محضر خدای عزوجل باشد. )وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...(([22])
پینوشت:
[1]. اصول کافى، ج 1، ص 10 با ترجمه سید جواد مصطفوى.
[2]. اصول کافى، ج 1، ص 12.
[3]. طه20 : 50 .
[4]. سجده32 : 7.
[5] . غررالحکم، ج 2، ص 303.
[6] . نهج البلاغه، حکمت ش 255 دشتى.
[7]. القیامة75 : 36.
[8]. البلد90 : 5 .
[9]. البلد90 : 7 .
[10]. القیامة75 : 3.
[11]. الأعراف7 : 30.
[12]. الکهف18 :102.
[13]. آل عمران3 : 169.
[14]. ابراهیم14 : 42.
[15]. ابراهیم14 : 47.
[16]. النور24 : 57.
[17]. آل عمران3 : 188.
[18]. الأعراف7 : 23.
[19]. بحارالأنوار، ج 67 ، ص 126.
[20]. المعارج70 : 4.
[21]. بحارالأنوار، ج 67 ، ص 69 .
[22]. التوبه9 : 105