موانع خردورزی
آرشیو
چکیده
متن
تعقل و خردورزی از امور نسبی و قابل کاهش و افزایش است. در روایات اسلامی عباراتی مثل کمال عقل، تمام عقل، وفور عقل، قوت عقل، غزارت عقل، رزانت عقل، صحّت عقل و فزونی و زیادت آن مطرح شده است. این نشان میدهد که خردورزی درجات و سطوحی دارد. گاهی رفتار انسان صد در صد در جهت تحقق هدف اوست. گاه رفتار انسان صد در صد در جهت مخالف اهداف و مقاصد عاقلانه و عادلانه است. گاهی رفتار از خط مستقیم هدف، انحراف دارد. درجات کجراهه و بیراهه روی هم بسیار متفاوت است. ضلال مبین و ضلال بعید نشان ناهماهنگی اعمال و افکار انسان با اهداف الهی است. خردورزی کامل آن است که از هرگونه توقف و رکود و کجراهه و بیراهه انسان را مصون میدارد. خردورزی کامل نوعی عصمت و مصونیت میآورد و از اینجاست که معصومین:، عقل کل هستند، دیگران به هر میزان بتوانند خویش را با امام معصوم هماهنگ کنند، رفتارهای آنان عاقلانه و عادلانه است. کسانی که از مسیر سعادت جاوید و عبادت الهی و جادّه قرب دور میشوند، عقل خویش را تعطیل و چشم خویش را کور و قطبنمای خویش را تخریب و قبلهی زندگی را گم میکنند. خرد، قبلهنمای فرد و جامعهی انسانی است و میزان بهرهگیری انسانها از این قبله نما بسیار متفاوت است.
عقاید؛ تعیین کننده اصلی هدف و راه و روش و فضای زندگی است. بدون بهرهمندی از اندیشههای آسمانی و الهی اقدامات عاقلانه امکانپذیر نیست.
درجات سقوط
مراحل سقوط فکری و عقلی و کم خردی انسانها در روایات اهل بیت: با عبارات مختلف بیان شده است. مرگ عقل، ذهاب عقل، نقص عقل، عدم عقل، خواب عقل، دهشت عقل، قلّت عقل، و خفّت آن در احادیث آمده است. این تعبیرها حاکی از درجات متفاوت سقوط عقلی و تنزّل فرهنگی انسانهاست. شناخت عوامل تأثیرگذار در زوال عقل و میزان این تأثیر، و مقابله با آن از وظایف مهم انسان است.
موانع شناخت با نگاهی دقیقتر همان عوامل سقوط فرهنگی و موانع خردورزی است. قرآن کریم در معرفی موانع هدایت و ریشه گمراهی به هواپرستى، کفر، شرک، اسراف، فسق و ظلم اشاره کرده است.
انسان به میزان نزدیکی به آفریننده هستى، امواج معرفت از قلب او میجوشد و هر چه از او دور گردد، توان فرهنگی و خردورزی خویش را از دست میدهد. هدایت فراگیر الهی همچون باران رحمت اوست، اما آیا باران پر برکت الهى، شورهزاران و سنگهای سخت را نیز بارور میسازد؟! برخورد نادرست با کانون نور و انعطاف ناپذیری در برابر آن بزرگترین عامل محرومیت فرهنگی و سقوط عقل است.
تعریف عقل
تعریفی که فرهنگ اهل بیت: از عاقل ارایه میدهد، دقیقترین و کاربردیترین تعریف است.
به این احادیث علوی(ع) توجه کنید:
العاقل من وعظته التّجارب([1])؛ خردمند کسی است که از تجارب پند گیرد.
العاقل یطلب الکمال، الجاهل یطلب المال([2])؛ خردمند در جستوجوی کمال است و جاهل در پی مال.
العاقل من صدق أقواله، أفعاله([3])؛ عاقل کسی است که رفتارش، گفتار او را تأیید کند.
العاقل من وقف حیث عرف([4])؛ عاقل کسی است که با توجه به شناخت خویش حرکت کند.
امام صادق(ع) میفرماید: العاقلُ مَن کانَ ذلولاً عِندَ إجابة الحقّ([5])؛ عاقل کسی است که در پذیرش حق تسلیم و فروتن باشد.
عقل نیروی هماهنگ کننده انسان با اهداف، وظایف و منافع و مصالح فرد و جامعه است. این نیرو در شناخت حقیقت و شرایط جاری و مصالح حال و آینده به انسان کمک میکند. به تعبیر برخی روایات، عقل؛ پیک حق است.
نشانههای خردورزى
خردورزی در ابعاد گوناگون زندگی انسان نمود دارد؛ از جمله محورهای زیر نقطههای بروز عقل مداری انسان است:
عقل در مدیریت زبان، کاربرد منطقی حواس و بهرهگیری منطقی از آن نقش آشکار دارد.
عقل در مدیریت رفتار، و انتخاب مناسبترین شیوه در شرایط گوناگون مؤثر است.
عقل در مدیریت عواطف، و کنترل مهر و کین و اعمال و اعلام آن تأثیرگذار است.
عقل در مدیریت اجتماعى، و معاشرت و چگونگی برخورد با دیگران نقش بنیادی دارد.
عقل در مدیریت وقت و عمر، و اغتنام فرصتها و چگونگی توزیع ساعات کار اثرگذار است.
عقل در آخرت گرایى، و انجام فعالیتهای مناسب برای جهان دیگر و عبادت الهی عامل اساسی است.
عقل در پاسخ گویى، و کم و کیف آن بالاترین نقش را دارد.
رفتار انسان در برابر لهو و لعب و مسابقات بیهوده ورزشى، میدان گستردهای برای انعکاس عقل مداری و ضعف خردورزی است.
برای شناخت عاقل و دیوانه واقعی باید شاخصهای خردورزی را در قرآن و سخنان معصومین: بشناسیم. توجّه به دو حدیث نبوی(ص) معیارها را در شناخت عقل مداری و جنون مشخص میکند:
1. إنّما المجنون من آثر الدّنیا عَلی الآخرة([6])؛ دیوانه کسی است که دنیا را بر آخرت برگزیند.
2. إنّما المجنون عبدٌ او أمةٌ أبلیا شبابهما فی غیر طاعة الله([7])؛ مجنون کسی است که جوانی خویش را در غیر طاعت الهی فرسوده کند.
دشمنان گوهر عقل
بدون تردید، گوهر خرد همچون دیگر اشیای گرانبها دشمنانی دارد. شناخت دشمنان و مراقبت از عقل در برابر سارقان فرهنگی وظیفهی بزرگ الهی اجتماعی است؛ و همان گونه که فرد باید مواظب اموال خود و دیگران باشد، باید از نیروی خرد خود و دیگر انسانها پاسداری نماید.
روایات اسلامی موانع خردورزی و دشمنان عقل را چنین شرح میدهد: ([8])
1. میگسارى، 2. قماربازى، 3. دروغ پراکنى، 4. شبههآفرینى، 5 . موسیقی و لهو و لعب، 6 . هوس زدگى، 7. رفاه گرایى، 8 . مدح و قدح بیجا، 9. خصومت و دشمنى، 10. پرخورى.
حرکت فطری و طبیعی انسان عاقلانه است. هیجانات بیجا از سوی اشخاص و رسانهها و افراط در محبّت و خصومت، مانع واقع بینی و تصمیمگیری عقلانی است. سرگرمی و غفلت از نیازها و خطهای واقعی مانع اقدام عاقلانه و خردمندانه است. امام علی(ع) در زمینه اشتغال به لهو و لعب و بازیهای گوناگون فرموده است:
1. مَن کَثُر لهوُه قلَّ عَقلُه([9])؛ هر کس سرگرمیاش زیاد شود، عقلش اندک گردد.
2. لَمْ یَعْقِل من وَلِهَ باللّعِبِ([10])؛ هر کس شیفته بازی شود، خردورزی ندارد.
3. لایَثوبُ العقلُ مع اللّعِبِ ([11])؛ عقل و بازی با هم جمع نمیشود.
4. أفضلُ العَقلِ مُجانَبةُ اللَّهو([12])؛ بهترین خردورزی دوری کردن از لهو و لعب است.
امیرالمؤمنین(ع) در غررالحکم فرموده است: العاقلُ مَن یملِکُ نفسه إذا غَضِب و إذا رَغِب و إذا رَهِب([13])؛ خردمند کسی است که در برابر خشم، در برابر خواسته و در برابر بیم و ترس، زمام خویش را از کف ندهد.
بیتردید مهمترین موانع خردورزی عبارت است از: خشم، عشق، بیم.
سه عاملی که در مرحلهی شناخت، مانع دید و توجه به بخش مهمّی از حقایق جهان است، و هنگام تصمیمگیری نیز قدرت انتخاب عادلانه و عاقلانه را از انسان سلب میکند. هر کس از این سه گردنهی بزرگ اخلاقی به سلامت بگذرد، مدال خردورزی را به کف خواهد آورد.
گناهان مانع روشن بینی و کسب معارف الهی و نشان سلطه ابعاد حیوانی بر نیروی عقلورزی است. جرم؛ سبب سنگینی و سقوط و هلاکت انسان است و تقوا؛ امنیت بخش انسان است. ([14])
عقل ایجاب میکند که انسان در این جهان به ایمان و تقوا و زهد و عبادت پناهنده شود. کفر بزرگترین مانع خردورزی است. بدون هدفداری و تشخیص درست آن، اقدام عاقلانه امکانپذیر نیست. برای انسان دارای هدف و مقصد عالی سو و جهت حرکت فرقی نمیکند. هدفدارى؛ شرط اوّل تشخیص و اقدام عاقلانه و جاهلانه است. بیهدفی از کفر بر میخیزد. خردورزی در فضای کفر امکان پذیر نیست و تنها مؤمنان به خداوند از خردمداری کامل بهرهمندند.
شاخصههای خردورزى
آیندهنگرى، مدارا، کنترل زبان، دوری از شهوت، دانشگرایی([15])، وحدت گرایی وولایت مداری شاخصهی خردورزی است.
پذیرش ولایت الهی نشان عقل است و پذیرش ولایت طاغوت نشان بیخردی است. شریعتگرایی نشان عقل است و هوسگرایی نشان بیعقلی است.
)ثُمّ جَعَلْناکَ عَلی شَریعَةٍ مِنَ اْلأمْرِ فَاتّبِعْها وَ لا تَتّبِعْ أهْواءَ الّذینَ لا یَعْلَمُونَ ? إِنّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللّهِ شَیْئًا وَ إِنّ الظّالِمینَ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اللّهُ وَلِیّ الْمُتّقینَ(([16]).
خداسالاری نشان عقل است. خلق سالاری نشان بیخردی است، خدا بر خلق حاکم است و خلق در برابر او کارهای نیست. اگر قرار باشد انسان یکی را انتخاب کند، عاقلانه کدام را بر میگزیند؟! )... ءَ أرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ(([17]). هوس زدگى بزرگترین مانع حق مداری و حقشناسی و حجاب معرفت و واقع بینی است.
)أ فَرَأیْتَ مَنِ اتّخَذَ إِلههُ هَواهُ وَ أضَلّهُ اللّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أفَلا تَذَکّرُونَ(([18])؛ حرکت براساس علم و یقین؛ حرکتی عاقلانه است. حرکت براساس حدس و گمان و آمال و آروزهای بیدلیل؛ عاقلانه نیست: )وَ قالُوا ما هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاّ الدّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ یَظُنّونَ (([19]) لجاجت، جدال و مراء، حرص و آزمندى، تقلید از پیشینیان، حرکت براساس حدس و گمان، اقدام براساس رأی و قیاس و غرور و خود برتر بینی و پرخورى از موانع بزرگ خردورزی است.
در رهنمودهای علوی(ع) از موانع خردورزی انسان اینگونه سخن به میان آمده است:
عُجْبُ المْـَرءِ بنَفسِه أحدُ حُسّادِ عَقلهِ([20])؛ خودشیفتگی انسان یکی از حسودان عقل اوست.
أکثَرُ مَصارِع العُقُولِ تحت بُروقِ المطامع([21])؛ بیشترین لغزشگاههای خرد در زیر برق آزمندیهاست.
مَن لَم یملِک غضبه لَم یَملِک عقله([22])؛ هر کس زمام خویش را نداشته باشد، زمام عقل خود را ندارد.
لاتجتمع الفطنة والبطنة([23])؛ هوشمندی و پرخورى با هم جمع نمیشود.
غرور علمی یکی از موانع بزرگ خردورزی است. گاه دانستن چند اصطلاح علمى، خواندن چند کتاب خارجی و داخلى، گرفتن مدارک و مدارج حوزوی و دانشگاهی و ...، سبب غرور علمی میشود؛ و حال آنکه اوج عقل مداری آن است که به نادانی خویش اعتراف کنیم و اگر در مقام فرشتگان الهی نیز قرار گرفتیم، با صراحت بگوییم: )قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلّمْتَنا إِنّکَ أنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ(([24]).
انسان در انتخاب صلح و جنگ، مصالح و منافع خویش را مینگرد و این اقدام خود را براساس عقل میداند، اما مبارزهای که انسان یقین به شکست خود دارد، اقدامی غیر عاقلانه است؛ از اینرو چه کسی میتواند با خدا مبارزه کند و آن را اقدامی عاقلانه به حساب آورد؟!.([25]) بنابراین گناه نوعی حماقت و جنون است و توبه نشان خردورزی و عقل مداری است.
کسانی که خدا را فراموش میکنند، و هدف را وارونه میفهمند، به مرحلهای میرسند که فعالیتهای عاقلانه را غیر عاقلانه میدانند و عقل را با جنون و سفاهت اشتباه میگیرند. عقل کل را به جنون و سفاهت متهم میکنند: )ثُمّ تَوَلّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلّمٌ مَجْنُونٌ(([26]).
وقتی پیامبری ندای توحید برمیآورد مردم در سه راهی قرار میگیرند: 1. ایمان، 2. انکار، 3. اعتزال.
عاقلانه آن است که اگر ایمان نمیآورد، با رسول الهی مبارزه نکند، بلکه از مسیر حرکت او کنار برود و مانع راه نشود؛ در حالیکه پاسداری از امتیازات و نان و نام دنیوی او را به مخالفت با پیامبر الهی و معاملهی حقیقت برای به چنگ آوردن مصلحت وا میدارد.
برتری جویی و اسرافکاری اقداماتی ضد عقل و خرد است. برتری جویی با کارهایی که مایه برتری نیست؛ همانند روشن کردن بخاری برای خنک شدن هواست. بالیدن به داشتههای دیگران، و غرور بیجا، نشان دوری از خردورزی است.
پینوشت:
[1]. میزان الحکمة، ش 13408.
[2]. همان، ش 13409.
[3]. همان، 1390.
[4]. همان، 1391.
[5]. همان، 13427.
[6] . میزان الحکمة، ج 1، ص 443.
[7]. همان.
[8] . ر.ک؛ کتاب العقل والجهل منابع حدیث.
[9] . غررالحکم، ش 13425.
[10]. همان، ش 13454.
[11]. همان، ش 13455.
[12]. همان، 13456.
[13]. همان، 13477.
[14]. )إِنّ الْمُتّقینَ فی مَقامٍ أمینٍ (الدّخان (44) : 51.
[15]. قال الکاظم(ع): إنّ العاقل رَضِیَ بالدُّون مِن الدُّنیا مَع الحکمة، ولم یَرضَ بالدُّون مِن الحکمة مع الدّنیا فلذلک رَبِحَت تجارَتُهم؛ میزان الحکمة، ج 8 ، ص 3893.
[16]. الجاثیه (45) : 18 و 19.
[17]. یوسف (12) : 39.
[18]. الجاثیه (45) : 23.
[19]. الجاثیه (45) : 24.
[20]. نهج البلاغه، حکمت 212.
[21]. نهج البلاغه، حکمت 219.
[22]. وسایل، ج 15، ص 360.
[23]. غررالحکم، ج 2، ص 836 .
[24]. البقره (2) : 32.
[25]. قال الکاظم(ع): إنّ العاقل اللّبیب مَن تَرَک مَالاَطاقة لَهُ بِه، وأکثرُ الصَّوابِ فِی خِلافِ الهَوى؛ میزان الحمة، ج 8 ، ص 3892.
[26]. الدّخان (44) : 14.
عقاید؛ تعیین کننده اصلی هدف و راه و روش و فضای زندگی است. بدون بهرهمندی از اندیشههای آسمانی و الهی اقدامات عاقلانه امکانپذیر نیست.
درجات سقوط
مراحل سقوط فکری و عقلی و کم خردی انسانها در روایات اهل بیت: با عبارات مختلف بیان شده است. مرگ عقل، ذهاب عقل، نقص عقل، عدم عقل، خواب عقل، دهشت عقل، قلّت عقل، و خفّت آن در احادیث آمده است. این تعبیرها حاکی از درجات متفاوت سقوط عقلی و تنزّل فرهنگی انسانهاست. شناخت عوامل تأثیرگذار در زوال عقل و میزان این تأثیر، و مقابله با آن از وظایف مهم انسان است.
موانع شناخت با نگاهی دقیقتر همان عوامل سقوط فرهنگی و موانع خردورزی است. قرآن کریم در معرفی موانع هدایت و ریشه گمراهی به هواپرستى، کفر، شرک، اسراف، فسق و ظلم اشاره کرده است.
انسان به میزان نزدیکی به آفریننده هستى، امواج معرفت از قلب او میجوشد و هر چه از او دور گردد، توان فرهنگی و خردورزی خویش را از دست میدهد. هدایت فراگیر الهی همچون باران رحمت اوست، اما آیا باران پر برکت الهى، شورهزاران و سنگهای سخت را نیز بارور میسازد؟! برخورد نادرست با کانون نور و انعطاف ناپذیری در برابر آن بزرگترین عامل محرومیت فرهنگی و سقوط عقل است.
تعریف عقل
تعریفی که فرهنگ اهل بیت: از عاقل ارایه میدهد، دقیقترین و کاربردیترین تعریف است.
به این احادیث علوی(ع) توجه کنید:
العاقل من وعظته التّجارب([1])؛ خردمند کسی است که از تجارب پند گیرد.
العاقل یطلب الکمال، الجاهل یطلب المال([2])؛ خردمند در جستوجوی کمال است و جاهل در پی مال.
العاقل من صدق أقواله، أفعاله([3])؛ عاقل کسی است که رفتارش، گفتار او را تأیید کند.
العاقل من وقف حیث عرف([4])؛ عاقل کسی است که با توجه به شناخت خویش حرکت کند.
امام صادق(ع) میفرماید: العاقلُ مَن کانَ ذلولاً عِندَ إجابة الحقّ([5])؛ عاقل کسی است که در پذیرش حق تسلیم و فروتن باشد.
عقل نیروی هماهنگ کننده انسان با اهداف، وظایف و منافع و مصالح فرد و جامعه است. این نیرو در شناخت حقیقت و شرایط جاری و مصالح حال و آینده به انسان کمک میکند. به تعبیر برخی روایات، عقل؛ پیک حق است.
نشانههای خردورزى
خردورزی در ابعاد گوناگون زندگی انسان نمود دارد؛ از جمله محورهای زیر نقطههای بروز عقل مداری انسان است:
عقل در مدیریت زبان، کاربرد منطقی حواس و بهرهگیری منطقی از آن نقش آشکار دارد.
عقل در مدیریت رفتار، و انتخاب مناسبترین شیوه در شرایط گوناگون مؤثر است.
عقل در مدیریت عواطف، و کنترل مهر و کین و اعمال و اعلام آن تأثیرگذار است.
عقل در مدیریت اجتماعى، و معاشرت و چگونگی برخورد با دیگران نقش بنیادی دارد.
عقل در مدیریت وقت و عمر، و اغتنام فرصتها و چگونگی توزیع ساعات کار اثرگذار است.
عقل در آخرت گرایى، و انجام فعالیتهای مناسب برای جهان دیگر و عبادت الهی عامل اساسی است.
عقل در پاسخ گویى، و کم و کیف آن بالاترین نقش را دارد.
رفتار انسان در برابر لهو و لعب و مسابقات بیهوده ورزشى، میدان گستردهای برای انعکاس عقل مداری و ضعف خردورزی است.
برای شناخت عاقل و دیوانه واقعی باید شاخصهای خردورزی را در قرآن و سخنان معصومین: بشناسیم. توجّه به دو حدیث نبوی(ص) معیارها را در شناخت عقل مداری و جنون مشخص میکند:
1. إنّما المجنون من آثر الدّنیا عَلی الآخرة([6])؛ دیوانه کسی است که دنیا را بر آخرت برگزیند.
2. إنّما المجنون عبدٌ او أمةٌ أبلیا شبابهما فی غیر طاعة الله([7])؛ مجنون کسی است که جوانی خویش را در غیر طاعت الهی فرسوده کند.
دشمنان گوهر عقل
بدون تردید، گوهر خرد همچون دیگر اشیای گرانبها دشمنانی دارد. شناخت دشمنان و مراقبت از عقل در برابر سارقان فرهنگی وظیفهی بزرگ الهی اجتماعی است؛ و همان گونه که فرد باید مواظب اموال خود و دیگران باشد، باید از نیروی خرد خود و دیگر انسانها پاسداری نماید.
روایات اسلامی موانع خردورزی و دشمنان عقل را چنین شرح میدهد: ([8])
1. میگسارى، 2. قماربازى، 3. دروغ پراکنى، 4. شبههآفرینى، 5 . موسیقی و لهو و لعب، 6 . هوس زدگى، 7. رفاه گرایى، 8 . مدح و قدح بیجا، 9. خصومت و دشمنى، 10. پرخورى.
حرکت فطری و طبیعی انسان عاقلانه است. هیجانات بیجا از سوی اشخاص و رسانهها و افراط در محبّت و خصومت، مانع واقع بینی و تصمیمگیری عقلانی است. سرگرمی و غفلت از نیازها و خطهای واقعی مانع اقدام عاقلانه و خردمندانه است. امام علی(ع) در زمینه اشتغال به لهو و لعب و بازیهای گوناگون فرموده است:
1. مَن کَثُر لهوُه قلَّ عَقلُه([9])؛ هر کس سرگرمیاش زیاد شود، عقلش اندک گردد.
2. لَمْ یَعْقِل من وَلِهَ باللّعِبِ([10])؛ هر کس شیفته بازی شود، خردورزی ندارد.
3. لایَثوبُ العقلُ مع اللّعِبِ ([11])؛ عقل و بازی با هم جمع نمیشود.
4. أفضلُ العَقلِ مُجانَبةُ اللَّهو([12])؛ بهترین خردورزی دوری کردن از لهو و لعب است.
امیرالمؤمنین(ع) در غررالحکم فرموده است: العاقلُ مَن یملِکُ نفسه إذا غَضِب و إذا رَغِب و إذا رَهِب([13])؛ خردمند کسی است که در برابر خشم، در برابر خواسته و در برابر بیم و ترس، زمام خویش را از کف ندهد.
بیتردید مهمترین موانع خردورزی عبارت است از: خشم، عشق، بیم.
سه عاملی که در مرحلهی شناخت، مانع دید و توجه به بخش مهمّی از حقایق جهان است، و هنگام تصمیمگیری نیز قدرت انتخاب عادلانه و عاقلانه را از انسان سلب میکند. هر کس از این سه گردنهی بزرگ اخلاقی به سلامت بگذرد، مدال خردورزی را به کف خواهد آورد.
گناهان مانع روشن بینی و کسب معارف الهی و نشان سلطه ابعاد حیوانی بر نیروی عقلورزی است. جرم؛ سبب سنگینی و سقوط و هلاکت انسان است و تقوا؛ امنیت بخش انسان است. ([14])
عقل ایجاب میکند که انسان در این جهان به ایمان و تقوا و زهد و عبادت پناهنده شود. کفر بزرگترین مانع خردورزی است. بدون هدفداری و تشخیص درست آن، اقدام عاقلانه امکانپذیر نیست. برای انسان دارای هدف و مقصد عالی سو و جهت حرکت فرقی نمیکند. هدفدارى؛ شرط اوّل تشخیص و اقدام عاقلانه و جاهلانه است. بیهدفی از کفر بر میخیزد. خردورزی در فضای کفر امکان پذیر نیست و تنها مؤمنان به خداوند از خردمداری کامل بهرهمندند.
شاخصههای خردورزى
آیندهنگرى، مدارا، کنترل زبان، دوری از شهوت، دانشگرایی([15])، وحدت گرایی وولایت مداری شاخصهی خردورزی است.
پذیرش ولایت الهی نشان عقل است و پذیرش ولایت طاغوت نشان بیخردی است. شریعتگرایی نشان عقل است و هوسگرایی نشان بیعقلی است.
)ثُمّ جَعَلْناکَ عَلی شَریعَةٍ مِنَ اْلأمْرِ فَاتّبِعْها وَ لا تَتّبِعْ أهْواءَ الّذینَ لا یَعْلَمُونَ ? إِنّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللّهِ شَیْئًا وَ إِنّ الظّالِمینَ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اللّهُ وَلِیّ الْمُتّقینَ(([16]).
خداسالاری نشان عقل است. خلق سالاری نشان بیخردی است، خدا بر خلق حاکم است و خلق در برابر او کارهای نیست. اگر قرار باشد انسان یکی را انتخاب کند، عاقلانه کدام را بر میگزیند؟! )... ءَ أرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ(([17]). هوس زدگى بزرگترین مانع حق مداری و حقشناسی و حجاب معرفت و واقع بینی است.
)أ فَرَأیْتَ مَنِ اتّخَذَ إِلههُ هَواهُ وَ أضَلّهُ اللّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أفَلا تَذَکّرُونَ(([18])؛ حرکت براساس علم و یقین؛ حرکتی عاقلانه است. حرکت براساس حدس و گمان و آمال و آروزهای بیدلیل؛ عاقلانه نیست: )وَ قالُوا ما هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاّ الدّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ یَظُنّونَ (([19]) لجاجت، جدال و مراء، حرص و آزمندى، تقلید از پیشینیان، حرکت براساس حدس و گمان، اقدام براساس رأی و قیاس و غرور و خود برتر بینی و پرخورى از موانع بزرگ خردورزی است.
در رهنمودهای علوی(ع) از موانع خردورزی انسان اینگونه سخن به میان آمده است:
عُجْبُ المْـَرءِ بنَفسِه أحدُ حُسّادِ عَقلهِ([20])؛ خودشیفتگی انسان یکی از حسودان عقل اوست.
أکثَرُ مَصارِع العُقُولِ تحت بُروقِ المطامع([21])؛ بیشترین لغزشگاههای خرد در زیر برق آزمندیهاست.
مَن لَم یملِک غضبه لَم یَملِک عقله([22])؛ هر کس زمام خویش را نداشته باشد، زمام عقل خود را ندارد.
لاتجتمع الفطنة والبطنة([23])؛ هوشمندی و پرخورى با هم جمع نمیشود.
غرور علمی یکی از موانع بزرگ خردورزی است. گاه دانستن چند اصطلاح علمى، خواندن چند کتاب خارجی و داخلى، گرفتن مدارک و مدارج حوزوی و دانشگاهی و ...، سبب غرور علمی میشود؛ و حال آنکه اوج عقل مداری آن است که به نادانی خویش اعتراف کنیم و اگر در مقام فرشتگان الهی نیز قرار گرفتیم، با صراحت بگوییم: )قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلّمْتَنا إِنّکَ أنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ(([24]).
انسان در انتخاب صلح و جنگ، مصالح و منافع خویش را مینگرد و این اقدام خود را براساس عقل میداند، اما مبارزهای که انسان یقین به شکست خود دارد، اقدامی غیر عاقلانه است؛ از اینرو چه کسی میتواند با خدا مبارزه کند و آن را اقدامی عاقلانه به حساب آورد؟!.([25]) بنابراین گناه نوعی حماقت و جنون است و توبه نشان خردورزی و عقل مداری است.
کسانی که خدا را فراموش میکنند، و هدف را وارونه میفهمند، به مرحلهای میرسند که فعالیتهای عاقلانه را غیر عاقلانه میدانند و عقل را با جنون و سفاهت اشتباه میگیرند. عقل کل را به جنون و سفاهت متهم میکنند: )ثُمّ تَوَلّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلّمٌ مَجْنُونٌ(([26]).
وقتی پیامبری ندای توحید برمیآورد مردم در سه راهی قرار میگیرند: 1. ایمان، 2. انکار، 3. اعتزال.
عاقلانه آن است که اگر ایمان نمیآورد، با رسول الهی مبارزه نکند، بلکه از مسیر حرکت او کنار برود و مانع راه نشود؛ در حالیکه پاسداری از امتیازات و نان و نام دنیوی او را به مخالفت با پیامبر الهی و معاملهی حقیقت برای به چنگ آوردن مصلحت وا میدارد.
برتری جویی و اسرافکاری اقداماتی ضد عقل و خرد است. برتری جویی با کارهایی که مایه برتری نیست؛ همانند روشن کردن بخاری برای خنک شدن هواست. بالیدن به داشتههای دیگران، و غرور بیجا، نشان دوری از خردورزی است.
پینوشت:
[1]. میزان الحکمة، ش 13408.
[2]. همان، ش 13409.
[3]. همان، 1390.
[4]. همان، 1391.
[5]. همان، 13427.
[6] . میزان الحکمة، ج 1، ص 443.
[7]. همان.
[8] . ر.ک؛ کتاب العقل والجهل منابع حدیث.
[9] . غررالحکم، ش 13425.
[10]. همان، ش 13454.
[11]. همان، ش 13455.
[12]. همان، 13456.
[13]. همان، 13477.
[14]. )إِنّ الْمُتّقینَ فی مَقامٍ أمینٍ (الدّخان (44) : 51.
[15]. قال الکاظم(ع): إنّ العاقل رَضِیَ بالدُّون مِن الدُّنیا مَع الحکمة، ولم یَرضَ بالدُّون مِن الحکمة مع الدّنیا فلذلک رَبِحَت تجارَتُهم؛ میزان الحکمة، ج 8 ، ص 3893.
[16]. الجاثیه (45) : 18 و 19.
[17]. یوسف (12) : 39.
[18]. الجاثیه (45) : 23.
[19]. الجاثیه (45) : 24.
[20]. نهج البلاغه، حکمت 212.
[21]. نهج البلاغه، حکمت 219.
[22]. وسایل، ج 15، ص 360.
[23]. غررالحکم، ج 2، ص 836 .
[24]. البقره (2) : 32.
[25]. قال الکاظم(ع): إنّ العاقل اللّبیب مَن تَرَک مَالاَطاقة لَهُ بِه، وأکثرُ الصَّوابِ فِی خِلافِ الهَوى؛ میزان الحمة، ج 8 ، ص 3892.
[26]. الدّخان (44) : 14.