آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

شناخت سرمایه­های فرهنگی و بهره­گیری از آن مهم­ترین نیازهای جوامع انسانی است. عقل و وحى دو گوهر آسمانى؛ همچون دو چراغ فروزان و خورشید گیتی فروز آفاق زندگی بشر را نورانی می­کند و زمینه را برای اقدامات انسانی و ارزشی فراهم می­آورد. اگر در جهان آفرینش دو نعمت الهی را برترین بدانیم؛ درون انسان نعمت عقل بزرگ­ترین نعمت است و در نظام وجود پیام­آوران و اولیای الهی بزرگ­ترین نعمت بیرونی و عطیه­ی خدا به زمین و زمینیان.
انسان در سایه­سار عقل و وحی از سطح دیگر جانوران ارتقا می­یابد و مقام عالی فضیلت و اخلاق و انسانیت را فتح می­کند.
عقل و وحی دو چشم ضروری برای دیدن حقایق هستی و شرط هرگونه فعالیت انسانی و ارزشی و راهنمای فوز و فلاح جامعه­ی بشری است. شناخت عقل و وحی و پیروی از پیام­های این دو، تنها راه­کار هماهنگی رفتار انسان با قوانین الهی و نظام آفرینش به شمار می­آید.
انسان با شناخت قانون خدا و اطاعت از آن، دروازه­های بهشت را به روی خویش می­گشاید. و بدون پیروی از عقل و وحی راهی به سوی نیک­بختی دنیوی و سعادت جاوید وجود ندارد؛ چرا که عقل و وحی نرم­افزار کاربردی نظام آفرینش است، که بدون بهره­گیری از این دو نرم­افزار و نصب آن در قلب و مغز جامعه­ی انسانى، دیگر امکانات هدر می­رود و نصب ناقص آن نیز مشکلات فراوان در پی دارد.
گناه و معصیت، ناهماهنگی انسان با قوانین الهی است و این عقل و وحی است که انسان را با جهان هماهنگ می­سازد.
در حدیث شریف نبوی(ص) آمده است:
قیل له: ماالعقلُ؟ قال: العملُ بطاعة اللهِ و إنَّ العمّالَ بطاعةِ الله هُمُ العُقلاءُ؛ به آن بزرگوار گفتند: عقل چیست؟ فرمود: عمل به فرمان خداوند، عاقلان راستین آن­هایند که از خداوند اطاعت می­کنند.([1])
در کتاب کنزالفواید کراجکی از رسول اعظم(ص) نقل شد که فرمود:
أفضلُ النّاس، أعقلُ النّاس؛ برترین مردم عاقل­ترین ایشان است.([2])
امام صادق(ع) در پاسخ این پرسش که عقل چیست؟ فرمود: مُا عُبِدَ بِه الرّحمنُ واکْتُسِبَ بِهِ الجِنَانُ؛ عقل چیزی است که بدان خدای رحمان عبادت شود و بهشت به دست آید. سؤال کننده پرسید: پس در معاویه که معروف به هوشمندی بود، چه چیزی بود؟ حضرت فرمود: آنچه معاویه داشت، نکرا و شیطنت و چیزی شبیه عقل بود که عقل نیست.([3])
در کتاب حدیثی محاسن برقی از رسول گرامی9 نقل است، که فرمود:
خداوند چیزی بهتر از عقل در میان مردم توزیع نکرده است؛ بنابراین خواب عاقل از بیداری جاهل برتر است. افطار عاقل از روزه­داری جاهل بالاتر است. اقامت عاقل از کوچ و سفر جاهل برتر است. خداوند هیچ رسول و پیامبری را مبعوث نکرد، مگر وقتی عقل او کامل گردید و عقل او از عقل تمام امّت وی فراتر رفت و آنچه پیامبر بزرگوار9 در دل دارد، از دستاورد تمام تلاش­گران بالاتر است. هر خردمندی که فرایض الهی را به پا داشته از آن بزرگوار گرفته است. تمام عبادت کنندگان در پاداش عبادت به جایگاه "عاقل" نمی­رسند. به راستی عاقلان همان "اولوالألباب" هستند که خداوند فرموده است: )إنّما یتذکّر اولوالألباب(([4])؛ تنها خردمندان یادآور می­شوند.
خدا و پیامبران الهی از انسان انتظار دارند؛ که وی از نیروی عقل خویش استفاده کند و راه زندگی بهتر را بجوید. فعالیت­های خویش را با دستورهای آسمانی هماهنگ سازد، و از جاده سعادت نلغزد، و در بیراهه گام برندارد. و سلامت و سعادت خویش را با خطر مواجه نسازد. نرده­های عقل و وحی در دو سوی صراط مستقیم نصب شده است. بشر با تعطیل و تخریب عقل و تکذیب وحى، جهنم را به روی خویش می­گشاید. عقل و وحی دوگوهر آسمانی است که آفاق زندگی انسان را روشن می­کند.
از حضرت موسی­بن جعفر 9 نقل شده که به هشام­بن حکم فرمود:
یا هشامُ! إنَّ لله علی­النّاس حجّتین، حجّةً ظاهرةً و حجّةً باطنةً؛ فامّا الظّاهرةُ فالرّسلُ والأنبیاءُ والائمةُ: و أمَّا الباطِنةُ، فَالعقولُ([5])؛ ای هشام خدای را بر مردم دو حجّت و راهنماست. حجتی آشکار و حجتی پنهان؛ حجّت آشکار الهی رسولان، انبیا و ائمه: هستند، و حجّت پنهان عقل­هاست.
نقش عقل در زندگی انسان نقشی بی­بدیل است. شناخت خدا، شناخت صفات الهى، شناخت نعمت­های خدا، شناخت آیات و نشانه­های پروردگار، شناخت حق و باطل، شناخت معروف و منکر، شناخت اولیای الهی و دشمنان خدا و خلق، شناخت دنیا و آخرت، شناخت قرآن و معارف آن همه و همه در پرتو عقل و اندیشه به دست می­آید.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است:
صدرُالعاقلِ صُندوق سِرِّه، لاغِنی کالعَقلِ ولافَقْرَ کالجَهْلِ ولامیراثَ کالأدب و... لامال اعودَمِنَ العقلِ ولاعقلَ کالتَدّبِیرِ([6])؛ سینه خردمند، صندوق اسرار اوست، هیچ بی­نیازی بسان خرد و روزی نیست، هیچ فقری مانند نادانی نیست، هیچ میراثی همانند، تربیت نیست، و هیچ ثروتی چون عقل ثمربخش نیست و هیچ خردمندی چون آینده­نگری و تدبیر نیست.
نیروی عقل از دیدگاه­های مختلف مورد توجه است:
گاهی آن را زیور انسان دانسته­اند؛ زینةُ الرّجل عَقْلُه.([7])
گاهی آن را ثروت و مایه­ی بی­نیازی بشر شمرده­اند؛ لاغنی کالعقل.([8])
گاه آن را ذخیره زندگی شمرده­اند؛ لاعُدة أنفعُ مِنَ العقل.([9])
گاه آن را ستون زندگی مؤمن و مرکب راه­وار انسان شمرده­اند.([10])
گاه آن را دوست نزدیک و یار و یاور انسان دانسته­اند.([11])
بی­تردید، مهم­ترین سرمایه فرهنگی جامعه­ی بشرى، عقل و اندیشه و قدرت تفکر و تحلیل و شناخت حق و باطل و راست و دروغ و نیک و بد و سود و زیان فرد و جامعه در شرایط و حوادث مختلف اجتماعی است.
شناخت ارزش­ها و ضدارزش­ها، شناخت نیازها و اولویت­بندی آن­ها، شناخت خودی و غیر خودى، شناخت دوستان و دشمنان، شناخت مبدأ و معاد، شناخت منابع فرهنگی زلال و آلوده و شناخت وظیفه در شرایط گوناگون؛ نماد خردورزی و عقل مداری است.
جایگاه خردورزی در قرآن
در قرآن کریم واژه­های هم­خانواده عقل 49 بار به کار رفته است.‌ واژه تفکر و مشتقات آن 18 بار مورد استفاده قرار گرفته است.
کلمه­ی تدبّر با تأکید بر تدبّر در قرآن 4 بار آمده است.
تعبیر اولوالألباب 16 بار در قرآن عظیم به کار رفته است.
دعوت به تعقل و تفکر، میادین تفکر و تعقل، آثار تعقل و تدبر، و پیامدهای دوری از این گوهر آسمانى، و راکد گذاشتن آن و کمیت عاقلان و جاهلان یادآوری شده است.
شاید این آیه شریفه: ) إِنّ شَرّ الدّوَابّ ِ عِنْدَ اللّهِ الصّمّ الْبُکْمُ الّذینَ لا یَعْقِلُونَ(([12])؛ قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانی­اند که نمی­اندیشند؛ یکی از تندترین انتقادهای قرآن از اقدامات جاهلانه و غیرعاقلانه باشد. آن­ها که از شنیدن حق کر و از گفتن آن لال­اند و با وجود دو پیامبر درونی و برونی از آن بهره نمی­برند؛ انسان نیستند، بلکه جانورند. آن­هم از نوع بدترین جانوران! خلقت آسمان و زمین، تحولات شب و روز، آیات الهی در جهان و قرآن و حوادث عالم، بهترین راه­های تفکر و تذکّر و شناخت جهان و وظایف انسان است. رابطه عقل و ایمان، عقل و تقوا و عقل و جهل و بسیاری معارف دیگر در قرآن شریف آمده است. برای شناخت بهتر موضوع عقل و خرد در قرآن باید به تفسیر راهنما و دایرة المعارف موضوعی قرآن کریم مراجعه کرد، تا ابعاد مختلف آن روشن گردد.
واژه­شناسی عقل
واژه­های عقل، لُبّ، حِجا، نُهیَه، قلب، فؤاد، شعور، فطانت، فهم، حفظ، حلم، علم، فکر، حِجر، هدایت، رشد و معرفت که با اندکی تفاوت مسأله خردورزی و ابعاد و آثار و موانع و دستاوردهای بهره­گیری از این گوهر الهی را نشان می­دهد. گاهی اضداد عقل و پیامدهای عدم تعقل با واژه­هاى: جنون، سفه، حمق، بلاهت، جهل مورد نقد و هشدار قرآن و حدیث قرار گرفته است. جست­وجوی دقیق این کلمات در قرآن و روایات می­تواند، جایگاه تعقل و تفکر و آثار سوء بی­توجهی به این سرمایه­ی بزرگ الهی را نشان دهد.
ایمان کامل جز در پرتو عقل کامل پدید نمی­آید. اسحاق­بن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده است که آن بزرگوار فرمود: من کان عاقلاً کان له دین و من کان له دین کان له الجنّة [دخل الجنّة] ([13])؛ هرکس خردمند باشد، دین­دار است و هرکس دین­دار باشد، بهشت از آن اوست [وارد بهشت می­شود].
عقل با ایمان، تقوا، و عدالت پیوندی ناگسستنی دارد. عقل و علم، عقل و وحى، عقل و ایمان، عقل و توحید، عقل و پیامبران، عقل و عدل، عقل و امامت، عقل و اتحاد و برادری تفکیک ناپذیرند. دفاع از تعقل؛ دفاع از دانش، دفاع از پیام آسمانى، دفاع از یکتاپرستى، دفاع از پیام­آوران الهى، دفاع از عدل و امامت و دفاع از برادری و اخوت اسلامی است.
از سوی دیگر شبهه پراکنی پیرامون این حقایق، تلاش برای غبارآفرینی و تیره­سازی فضای عقل و اندیشه است.
امروز همه­ی جهان، ضرورت اتاق فکر، هسته­های مشورتى، مجالس شور و مشورت، هم­اندیشی و هم­فکری را باور دارند و در این­که فکر فردی و رأی و نظر یک فرد، یا افراد محدود راه­گشای بشر در مسایل بزرگ و مهم زندگی نیست، تردید ندارند. روزانه هزاران، بلکه میلیون­ها، نشست هم­فکری و مشورتی در سراسر جهان برگزار می­شود و هرچه انسان از عقل بیشتر بهره می­گیرد به بهشت نزدیک­تر می­شود.
در منیة المرید، شهید بزرگوار از زبور نقل کرده است که خداوند به داوود فرمود: به احبار و رهبان بنی­اسراییل بگو:
1. با پارسایان هم سخن شوند. اگر پارسایی نیافتند با دانشوران گفت­وگو کنند، اگر دانشوری پیدا نشد، با عاقلان هم صحبت گردند؛ زیرا تقوا و علم و عقل سه درجه و پایه­ی بلند است که هر کدام را به آفریدگانم دهم او را هلاک نمی­کنم.([14])
عقل، راهی به سوی خداشناسی و نعمت­شناسی و آیه شناسى، و شناخت صفات جمال و جلال ربوبی است.
عقل، ابزاری برای شناخت خود و دیگران و سرمایه­های فراوان فرد و جامعه است.
عقل، در اداره­ی بهتر زندگی اجتماعی بهترین یار و یاور مدیران و مسؤولان اجتماعی است.
عقل، در تمام مباحث اصول دین حاکم و داورنهایی است و در مباحث اعتقادی پرتوی مطمئن­تر از این نور الهی و آینه­ای زلال­تر از آن وجود ندارد.
در برخی مباحث اصول فقه عقل تنها منبع نور و معرفت است و در مستقلات عقلیه تنها عقل است که ظلم و عدل و حسن و قبح را می­فهمد و به علاوه فهم مسایلى، چون:‌ اجتماع ضدین، ارتفاع نقضین و برخی مباحث دانش منطق تنها در سایه­ی عقل، قابل فهم و توضیح برای مخاطبان دیگر است.
بخشی از مسایل اصول فقه در پرتو عقل روشن می­شود. بدون مباحث حکمت الهى، و سیره عقلا، دانش منطق، فلسفه، و اصول فقه و مبانی حقوق بی­پایه است.
تکریم خردمندان
آنچه به عنوان حرمت­گذاری به پیران، تکریم بازنشستگان و احترام و احسان بر والدین در فرهنگ اسلام مورد توجه قرار گرفته، بخشی از آن به پاس خردورزى، دانش تجربی و خدمات قبلی است و خود ساختاری اجرایی برای بهره­گیری از اطلاعات و تجارب نسل­های قبلی محسوب می­شود.
جامعه­ای که به کهن­سالان خویش حرمت ننهد و از تجارب نسل­های قبلی بهره نگیرد، مجبور است همیشه از صفر آغاز کند و امکانات فراوان را از دست بدهد.
تأکید این قلم است که آدم­های قدیمی میراث فرهنگی راستین­اند، باید به جای صرف هزینه­های کلان برای ساختمان­ها و سنگ نبشته­ها، خاطرات و اطلاعات نسل­های قبلی محفوظ بماند.
و بیش از تشویق خاطر بر ویرانه­ها و کاخ­ها و آثار باستانى، باید دغدغه انتقال آگاهی­ها، اطلاعات، تجربیات، عواطف و هنر نسل پیشین را داشته باشیم.
عقل در انتقال و حفاظت از دانش­ها، تولید علم و هنر، تبادل تجارب و روش­ها نقش نمادی دارد. در فلسفه و کلام، در اصول دین،‌ در فروع دین، در مدیریت، در جامعه­شناسى، در بیان حقوق، در اصول فقه، و حتی در فهم درست علوم قرآن و حدیث جایگاهی بلند دارد. عقل هم چراغ است و هم ترمز، هم عامل حرکت است و هم اهرم جهت بخش­، عقل، سلطان عادل کشور جود انسان است، چراغ راهنمای هوشمند در چهارراه زندگی است.
نه تنها معارف نظری انسان مدیون و مرهون عقل فطری و اکتسابی انسان است، بلکه تمام دانش­های تجربی و کاربردی بدون بهره­گیری از نیروی عقل و اندیشه مشکلی از زندگی انسان حل نمی­سازد. اندیشه و تفکر عاقلانه، بخش مفید در زندگی اجتماعی است. البته خیال­پردازی و فیلم­های دروغین بحث دیگر دارد. در دنیای اخلاق فقط آداب و اخلاق منطبق بر عقل و روش عاقلان گره از زندگی بشر می­گشاید. سازمان­ها و نهادهای اجتماعی به میزانی که با عقل هماهنگ باشد، دارای ارزش و ماندگاری است. رفتار غیر عاقلانه در هر سطح و هر حوزه، و به هر میزان، ظلم و بیداد شناخته می­شود. و هرچه شدّت و حدّت وسعت آن بیشتر باشد، ظلمی بزرگ­تر است.
عقل معاد و عقل معاش
فعالیت­های انسان به سه دسته تقسیم می­شود:
1. فعالیت­هایی که در سعادت جاوید و آخرت انسان نقش دارد و همچون عبادات، کارهای ارزشى، انفاق، ایثار و خدمت­رسانی به بندگان خدا، برای رضای خدا و به قصد قربت انجام می­شود.
2. فعالیت­هایی که در جهت تأمین منطقی و منصفانه حوایج دنیوی انسان است و نیازهای طبیعی و غریزی انسان را برطرف می­سازد.
3. کارها و اقداماتی که دردی از دنیا و آخرت انسان درمان نمی­کند، بلکه به دلیل فخر فروشی و امتیاز طلبى، عادت و سرگرمى، یا کم­رویی و هم­رنگی با جماعت انجام می­گیرد.
نوع اوّل از فعالیت­ها کاملاً منطقی است و از پشتوانه عقل قوی برخوردار است. و انسان باید بیش از هرچیز به فکر سعادت جاودانه خویش باشد، این تلاش­ها مولود عقل معاد است.
نوع دوّم از فعالیت­ها در حدّ تأمین نیازهای واقعی خود و وابستگان، کارهای مشروع و اقتصادی و اقداماتی عاقلانه است؛ زیرا انسان بدون تأمین روزی حلال، حتی از عبادات و خدمت­ کردن به دیگران هم باز می­ماند.
نوع سوّم که گاهی به بهانه تفریح و ورزش صورت می­گیرد، اگر پس از تأمین نیازهای واقعی دنیا و آخرت و با هزینه مشروع و حاصل دستاورد خویش و در حدّ معقول انجام شود، تلاشی عقلانی و منطقی است.
امّا بدون پرداختن به نیازهای اخروى و دنیوی و رسیدگی به وظایف الهی و اجتماعى، فقط به فکر تفریح و شادی و ورزش بودن و به آتش بی­کاری و مصرف­گرایی و وقت­گذرانی و مسابقات ورزشی داخلی و خارجی دامن زدن کاری عاقلانه نیست.
اشتباه بزرگ سیاست گذاران ما این است که امکانات بیت­المال را به نیازهای نوع سوم اختصاص داده­اند، در شرایطی که هنوز نیازهای علمى، ایمانى، عبادی برآورده نشده و نیازهای دفاعى، درمانى، امنیتی و نیازهای اولیه جامعه بدون بودجه و بی سرو سامان و ناقص رها شده است، امروز تربیت بدنی و ورزش بخش عظیمی از اموال محرومان و اکثر اوقات صدا و سیما را آگاهانه، یا ناآگاهانه تصاحب می­کند و بیت­المال صرف بازی­های مترفان می­شود که با توجه به دیگر نیازهای اقتصاد و تندرستی و درمانى هیچ اولویتی ندارد.
به این گونه فعالیت­های بشری سوره جمعه چنین پرداخته است:
) فَإِذا قُضِیَتِ الصّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلّکُمْ تُفْلِحُونَ ?
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِمًا قُلْ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ مِنَ اللّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللّهُ خَیْرُ الرّازِقینَ(([15])؛ و چون نماز گزارده شد، در [روى] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که شما رستگار گردید ? و چون داد و ستد، یا سرگرمی­ای ببینند، به سوی آن روى آور می­شوند، و تو را در حالی که ایستاده­ای ترک می­کنند. بگو: "آنچه نزد خداست از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است، و خدا بهترین روزی دهندگان است.".
سال­هاست که به بهانه تفریح و بازی و مسابقه، استادیوم­های چند ده هزار نفرى، حتی روزهای جمعه و شب­های ماه رمضان، نسل جوان و نوجوان را از پرداختن به نیایش و عبادت و نماز باز می­دارد. و این منکر بزرگ و فراگیر از صدا و سیما تبلیغ و تشویق می­شود.
سال­هاست برخی دانشگاه­ها در روزهای جمعه و هم­زمان با ساعت نماز جمعه در سراسر کشور کلاس برگزار می­کنند و به تدریس و تجارت مشغولند و به نماز جمعه و فرهنگ جمعه بی­توجهی می­شود.
تجارت فردی و بازی­های افراد، چندان مشکلی ایجاد نمی­کند، ولی برنامه­ریزی برای کشاندن جوانان به کلاس­ها و اختصاص مساجد به پیران، یا خلوت کردن آن و برگزاری کلاس­ها هم­زمان با نماز جمعه و برگزاری بازی­هایی با عنوان جام رمضان، خطا و خیانت به فرهنگ اسلامی است.
علل مظلومیت فرهنگى
اگر بودجه فرهنگ اسلامى، صرف میراث تاریخی سلاطین جبّار قبل از اسلام گردد، اگر امکاناتی که باید صرف انسان­ها شود در خدمت ویرانه­ها و خانه­های سلاطین و خوانین ظالم قرار گیرد، بودجه­ای که باید صرف مردم بم شود به بازسازی بی­منطق ارگ تاریخی بم اختصاص ­یابد؛ طبیعی است که فرهنگ به معنای ایمان و اخلاق و دانش مظلوم و محروم خواهد ماند. سال­هاست که به جای حمایت از تولید، امکانات کشور صرف بازی و سرگرمی و مسابقات و آمد و شد تیم­ها به کشورهای خارجی و آوردن مربی و مشاوران ورزشی بیگانه با فکر و فرهنگ اسلامی می­شود. و روز به روز بر دامنه­ی آن افزوده می­گردد. اگر تابه حال این اسراف و ولخرجی­ بر مردان اختصاص داشت، هم­اکنون مسابقات ورزشی بانوان و اخبار ورزشی آنان پی­گیری می­شود. وندالیسم و اتفاقات غیر عاقلانه و ویران­گرانه و تخریب و شکستن شیشه­های وسایل نقلیه عمومی و خصوصی که پس از هر برد و باخت تیم­های ورزشی اتفاق می­افتد، برای یک بار کافی بود که مدیران کشور در بودجه ورزش و تبلیغات ورزشی صدا و سیما تجدید نظر کنند، ولی تکرار آن نشان می­دهد که خردورزی کافی بر بودجه­ها، بر صدا و سیما، و بر تربیت بدنی حاکم نیست؛ و حال­ آن­که امام صادق(ع) می­فرماید: لایلسَعُ العاقلُ من جُحْرِ مَرَّتین([16])؛ عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی­شود. امروز صدا و سیما آن­قدر ورزش و مسابقات ورزشی گوناگون را بزرگ کرده که از آن حق پخش تلویزیونی را مطالبه می­کنند.
اگر امروز از فقر اخلاق و ضعف حاکمیت ارزش­ها در زندگی عمومی گله­مندیم، ریشه­ی این مسایل به عدم بهره­گیری فردی و اجتماعی از نیروى عقل باز می­گردد. تولید و تروىج بی­اندازه کالا و برنامه­های تبلیغاتی و فاقد منطق و پخش موسیقی و ورزش­های بی­ثمر از یک سو، فقر و مشکلات اقتصادی مردم از سوی دیگر، زمینه خردورزی را از میان برده است. گروهی از فقر و ناداری فرصتی برای اندیشه و تعقل ندارند و گروهی به دلیل اتراف و اسراف و شرکت در مسابقات بی­مرز و مداوم تجمّل فرصتی برای تعقل و تفکر پیدا نمی­کنند. برای برخی فقر عامل اقدامات غیر عاقلانه است و در زندگی برخی ثروت بی­اندازه عامل گوشه نشینی عقل و اندیشه شده است.
تبعیض و فاصله­ی شدید طبقاتى، هر دو گروه را به سوی اقدامات فاقد پشتوانه عقلی سوق می­دهد. آمار بالای جرایم و معاصی در گروه­ها و طبقات بالای اقتصادی و به گونه­ای در میان محرومان و فقیرترین اقشار اجتماعی به نوعی دیگر نشان می­دهد، که عقل و خرد بر رفتار مترفان و مستضعفان حاکم نیست. این گروه­ها کمتر فرصت تفکّر و تعقل و بهره­گیری از این گوهر ملکوتی را دارند؛ و حال آن­که ‌امروز کل جامعه به تقویت خردورزی نیاز دارد:
1. حفظ تجارب و نشر و گسترش آن از طریق صدا و سیما([17])،
2. تکیه بر عقل جمعی و تأکید بر مشاوره در کلیه­ی امور زندگى،
3. تحقیق و تأمّل و خودداری از اقدامات تندخویانه و عجولانه،
4. مردم دوستی و ارتباط صمیمانه با مردم.
در این زمینه رسول اکرم9 فرموده است: رأسُ العقلِ بعد الإیمان التودّد إلی النّاس([18])؛ سرچشمه عقل پس از ایمان به خداوند، دوستی با مردم است.
5 . معاشرت با خردمندان، عامل اصلاح اخلاق و رفتار عاقلانه است.
امیرالمؤمنین(ع) نیز فرمود: فسادُ الأخلاق معاشرة السّفها و صلاح الأخلاق معاشرة العقلا([19])؛ فساد اخلاقی ریشه در معاشرت سبک مغزان دارد و اصلاح اخلاق در پرتو هم­نشینی با عاقلان به دست می­آید.
6 . گسترش عدالت اقتصادی و اجتماعى.
عدالت هم فرزند عقل و خرد است، و هم پدر و مادر رفتار عاقلانه در دیگران. به هر نسبت که امکانات الهی عادلانه در جامعه توزیع شود، زمینه رشد فکری و فرهنگی پدید می­آید و بخش فرهنگ از هیمنه­ی اقتصاد و سیاست آزاد می­شود.
در فضای عدالت­محورى، عقل و وحى بر زندگی بشر فرمان می­راند، ولی در محیط استثمار و بی­داد عقل و وحى به اسارت شیاطین و سلاطین در می­آید.
به امید روزی که در دولت مبارک حضرت مهدوی عقل هر فرد برابر با عقل چهل انسان عاقل باشد. إن­شاءالله مباحث خردورزی را در شماره­های آینده پی­ خواهیم گرفت.
پی­نوشت:
[1]. عوالم العلوم، ج 2، ص 64 و بحارالأنوار، ج 1، ص 131.
[2]. همان، ص 29 و همان، ص 160.
[3]. محاسن برقى، ج 1، ص 195 و همان، ص 167.
[4]. همان، ص 193.
[5]. کافى، ج 1، ص 16.
[6] . الفتال النیشابورى، روضة الواعظین، ص 4.
[7]. عوالم العلوم، ج 2، ص 13 و 32 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[8]. همان، ج 12، ص 12 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[9]. همان، ج 2، ص 13 و ص 34 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[10]. همان، ص 9.
[11]. همان، ص 36.
[12]. الأنفال (8) : 22.
[13]. ثواب الأعمال، ج 1، ص 37 و بحارالأنوار، ج 114، ص 192.
[14]. عوالم العلوم، ج 2، ص 5 .
[15]. الجمعه (62) : 10 و 11.
[16]. عوالم العلوم، ج 2، ص 71 و بحارالأنوار، ج 1، ص 133.
[17]. العاقل من وعظت التجارب، همان، ص 66 .
[18]. عوالی اللئالى، ص 5 و بحارالأنوار، ج 1، ص 131.
[19]. بحارالأنوار، ج 1، ص 160.

تبلیغات