جایگاه عقل در فرهنگ اسلامى
آرشیو
چکیده
متن
شناخت سرمایههای فرهنگی و بهرهگیری از آن مهمترین نیازهای جوامع انسانی است. عقل و وحى دو گوهر آسمانى؛ همچون دو چراغ فروزان و خورشید گیتی فروز آفاق زندگی بشر را نورانی میکند و زمینه را برای اقدامات انسانی و ارزشی فراهم میآورد. اگر در جهان آفرینش دو نعمت الهی را برترین بدانیم؛ درون انسان نعمت عقل بزرگترین نعمت است و در نظام وجود پیامآوران و اولیای الهی بزرگترین نعمت بیرونی و عطیهی خدا به زمین و زمینیان.
انسان در سایهسار عقل و وحی از سطح دیگر جانوران ارتقا مییابد و مقام عالی فضیلت و اخلاق و انسانیت را فتح میکند.
عقل و وحی دو چشم ضروری برای دیدن حقایق هستی و شرط هرگونه فعالیت انسانی و ارزشی و راهنمای فوز و فلاح جامعهی بشری است. شناخت عقل و وحی و پیروی از پیامهای این دو، تنها راهکار هماهنگی رفتار انسان با قوانین الهی و نظام آفرینش به شمار میآید.
انسان با شناخت قانون خدا و اطاعت از آن، دروازههای بهشت را به روی خویش میگشاید. و بدون پیروی از عقل و وحی راهی به سوی نیکبختی دنیوی و سعادت جاوید وجود ندارد؛ چرا که عقل و وحی نرمافزار کاربردی نظام آفرینش است، که بدون بهرهگیری از این دو نرمافزار و نصب آن در قلب و مغز جامعهی انسانى، دیگر امکانات هدر میرود و نصب ناقص آن نیز مشکلات فراوان در پی دارد.
گناه و معصیت، ناهماهنگی انسان با قوانین الهی است و این عقل و وحی است که انسان را با جهان هماهنگ میسازد.
در حدیث شریف نبوی(ص) آمده است:
قیل له: ماالعقلُ؟ قال: العملُ بطاعة اللهِ و إنَّ العمّالَ بطاعةِ الله هُمُ العُقلاءُ؛ به آن بزرگوار گفتند: عقل چیست؟ فرمود: عمل به فرمان خداوند، عاقلان راستین آنهایند که از خداوند اطاعت میکنند.([1])
در کتاب کنزالفواید کراجکی از رسول اعظم(ص) نقل شد که فرمود:
أفضلُ النّاس، أعقلُ النّاس؛ برترین مردم عاقلترین ایشان است.([2])
امام صادق(ع) در پاسخ این پرسش که عقل چیست؟ فرمود: مُا عُبِدَ بِه الرّحمنُ واکْتُسِبَ بِهِ الجِنَانُ؛ عقل چیزی است که بدان خدای رحمان عبادت شود و بهشت به دست آید. سؤال کننده پرسید: پس در معاویه که معروف به هوشمندی بود، چه چیزی بود؟ حضرت فرمود: آنچه معاویه داشت، نکرا و شیطنت و چیزی شبیه عقل بود که عقل نیست.([3])
در کتاب حدیثی محاسن برقی از رسول گرامی9 نقل است، که فرمود:
خداوند چیزی بهتر از عقل در میان مردم توزیع نکرده است؛ بنابراین خواب عاقل از بیداری جاهل برتر است. افطار عاقل از روزهداری جاهل بالاتر است. اقامت عاقل از کوچ و سفر جاهل برتر است. خداوند هیچ رسول و پیامبری را مبعوث نکرد، مگر وقتی عقل او کامل گردید و عقل او از عقل تمام امّت وی فراتر رفت و آنچه پیامبر بزرگوار9 در دل دارد، از دستاورد تمام تلاشگران بالاتر است. هر خردمندی که فرایض الهی را به پا داشته از آن بزرگوار گرفته است. تمام عبادت کنندگان در پاداش عبادت به جایگاه "عاقل" نمیرسند. به راستی عاقلان همان "اولوالألباب" هستند که خداوند فرموده است: )إنّما یتذکّر اولوالألباب(([4])؛ تنها خردمندان یادآور میشوند.
خدا و پیامبران الهی از انسان انتظار دارند؛ که وی از نیروی عقل خویش استفاده کند و راه زندگی بهتر را بجوید. فعالیتهای خویش را با دستورهای آسمانی هماهنگ سازد، و از جاده سعادت نلغزد، و در بیراهه گام برندارد. و سلامت و سعادت خویش را با خطر مواجه نسازد. نردههای عقل و وحی در دو سوی صراط مستقیم نصب شده است. بشر با تعطیل و تخریب عقل و تکذیب وحى، جهنم را به روی خویش میگشاید. عقل و وحی دوگوهر آسمانی است که آفاق زندگی انسان را روشن میکند.
از حضرت موسیبن جعفر 9 نقل شده که به هشامبن حکم فرمود:
یا هشامُ! إنَّ لله علیالنّاس حجّتین، حجّةً ظاهرةً و حجّةً باطنةً؛ فامّا الظّاهرةُ فالرّسلُ والأنبیاءُ والائمةُ: و أمَّا الباطِنةُ، فَالعقولُ([5])؛ ای هشام خدای را بر مردم دو حجّت و راهنماست. حجتی آشکار و حجتی پنهان؛ حجّت آشکار الهی رسولان، انبیا و ائمه: هستند، و حجّت پنهان عقلهاست.
نقش عقل در زندگی انسان نقشی بیبدیل است. شناخت خدا، شناخت صفات الهى، شناخت نعمتهای خدا، شناخت آیات و نشانههای پروردگار، شناخت حق و باطل، شناخت معروف و منکر، شناخت اولیای الهی و دشمنان خدا و خلق، شناخت دنیا و آخرت، شناخت قرآن و معارف آن همه و همه در پرتو عقل و اندیشه به دست میآید.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است:
صدرُالعاقلِ صُندوق سِرِّه، لاغِنی کالعَقلِ ولافَقْرَ کالجَهْلِ ولامیراثَ کالأدب و... لامال اعودَمِنَ العقلِ ولاعقلَ کالتَدّبِیرِ([6])؛ سینه خردمند، صندوق اسرار اوست، هیچ بینیازی بسان خرد و روزی نیست، هیچ فقری مانند نادانی نیست، هیچ میراثی همانند، تربیت نیست، و هیچ ثروتی چون عقل ثمربخش نیست و هیچ خردمندی چون آیندهنگری و تدبیر نیست.
نیروی عقل از دیدگاههای مختلف مورد توجه است:
گاهی آن را زیور انسان دانستهاند؛ زینةُ الرّجل عَقْلُه.([7])
گاهی آن را ثروت و مایهی بینیازی بشر شمردهاند؛ لاغنی کالعقل.([8])
گاه آن را ذخیره زندگی شمردهاند؛ لاعُدة أنفعُ مِنَ العقل.([9])
گاه آن را ستون زندگی مؤمن و مرکب راهوار انسان شمردهاند.([10])
گاه آن را دوست نزدیک و یار و یاور انسان دانستهاند.([11])
بیتردید، مهمترین سرمایه فرهنگی جامعهی بشرى، عقل و اندیشه و قدرت تفکر و تحلیل و شناخت حق و باطل و راست و دروغ و نیک و بد و سود و زیان فرد و جامعه در شرایط و حوادث مختلف اجتماعی است.
شناخت ارزشها و ضدارزشها، شناخت نیازها و اولویتبندی آنها، شناخت خودی و غیر خودى، شناخت دوستان و دشمنان، شناخت مبدأ و معاد، شناخت منابع فرهنگی زلال و آلوده و شناخت وظیفه در شرایط گوناگون؛ نماد خردورزی و عقل مداری است.
جایگاه خردورزی در قرآن
در قرآن کریم واژههای همخانواده عقل 49 بار به کار رفته است. واژه تفکر و مشتقات آن 18 بار مورد استفاده قرار گرفته است.
کلمهی تدبّر با تأکید بر تدبّر در قرآن 4 بار آمده است.
تعبیر اولوالألباب 16 بار در قرآن عظیم به کار رفته است.
دعوت به تعقل و تفکر، میادین تفکر و تعقل، آثار تعقل و تدبر، و پیامدهای دوری از این گوهر آسمانى، و راکد گذاشتن آن و کمیت عاقلان و جاهلان یادآوری شده است.
شاید این آیه شریفه: ) إِنّ شَرّ الدّوَابّ ِ عِنْدَ اللّهِ الصّمّ الْبُکْمُ الّذینَ لا یَعْقِلُونَ(([12])؛ قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانیاند که نمیاندیشند؛ یکی از تندترین انتقادهای قرآن از اقدامات جاهلانه و غیرعاقلانه باشد. آنها که از شنیدن حق کر و از گفتن آن لالاند و با وجود دو پیامبر درونی و برونی از آن بهره نمیبرند؛ انسان نیستند، بلکه جانورند. آنهم از نوع بدترین جانوران! خلقت آسمان و زمین، تحولات شب و روز، آیات الهی در جهان و قرآن و حوادث عالم، بهترین راههای تفکر و تذکّر و شناخت جهان و وظایف انسان است. رابطه عقل و ایمان، عقل و تقوا و عقل و جهل و بسیاری معارف دیگر در قرآن شریف آمده است. برای شناخت بهتر موضوع عقل و خرد در قرآن باید به تفسیر راهنما و دایرة المعارف موضوعی قرآن کریم مراجعه کرد، تا ابعاد مختلف آن روشن گردد.
واژهشناسی عقل
واژههای عقل، لُبّ، حِجا، نُهیَه، قلب، فؤاد، شعور، فطانت، فهم، حفظ، حلم، علم، فکر، حِجر، هدایت، رشد و معرفت که با اندکی تفاوت مسأله خردورزی و ابعاد و آثار و موانع و دستاوردهای بهرهگیری از این گوهر الهی را نشان میدهد. گاهی اضداد عقل و پیامدهای عدم تعقل با واژههاى: جنون، سفه، حمق، بلاهت، جهل مورد نقد و هشدار قرآن و حدیث قرار گرفته است. جستوجوی دقیق این کلمات در قرآن و روایات میتواند، جایگاه تعقل و تفکر و آثار سوء بیتوجهی به این سرمایهی بزرگ الهی را نشان دهد.
ایمان کامل جز در پرتو عقل کامل پدید نمیآید. اسحاقبن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده است که آن بزرگوار فرمود: من کان عاقلاً کان له دین و من کان له دین کان له الجنّة [دخل الجنّة] ([13])؛ هرکس خردمند باشد، دیندار است و هرکس دیندار باشد، بهشت از آن اوست [وارد بهشت میشود].
عقل با ایمان، تقوا، و عدالت پیوندی ناگسستنی دارد. عقل و علم، عقل و وحى، عقل و ایمان، عقل و توحید، عقل و پیامبران، عقل و عدل، عقل و امامت، عقل و اتحاد و برادری تفکیک ناپذیرند. دفاع از تعقل؛ دفاع از دانش، دفاع از پیام آسمانى، دفاع از یکتاپرستى، دفاع از پیامآوران الهى، دفاع از عدل و امامت و دفاع از برادری و اخوت اسلامی است.
از سوی دیگر شبهه پراکنی پیرامون این حقایق، تلاش برای غبارآفرینی و تیرهسازی فضای عقل و اندیشه است.
امروز همهی جهان، ضرورت اتاق فکر، هستههای مشورتى، مجالس شور و مشورت، هماندیشی و همفکری را باور دارند و در اینکه فکر فردی و رأی و نظر یک فرد، یا افراد محدود راهگشای بشر در مسایل بزرگ و مهم زندگی نیست، تردید ندارند. روزانه هزاران، بلکه میلیونها، نشست همفکری و مشورتی در سراسر جهان برگزار میشود و هرچه انسان از عقل بیشتر بهره میگیرد به بهشت نزدیکتر میشود.
در منیة المرید، شهید بزرگوار از زبور نقل کرده است که خداوند به داوود فرمود: به احبار و رهبان بنیاسراییل بگو:
1. با پارسایان هم سخن شوند. اگر پارسایی نیافتند با دانشوران گفتوگو کنند، اگر دانشوری پیدا نشد، با عاقلان هم صحبت گردند؛ زیرا تقوا و علم و عقل سه درجه و پایهی بلند است که هر کدام را به آفریدگانم دهم او را هلاک نمیکنم.([14])
عقل، راهی به سوی خداشناسی و نعمتشناسی و آیه شناسى، و شناخت صفات جمال و جلال ربوبی است.
عقل، ابزاری برای شناخت خود و دیگران و سرمایههای فراوان فرد و جامعه است.
عقل، در ادارهی بهتر زندگی اجتماعی بهترین یار و یاور مدیران و مسؤولان اجتماعی است.
عقل، در تمام مباحث اصول دین حاکم و داورنهایی است و در مباحث اعتقادی پرتوی مطمئنتر از این نور الهی و آینهای زلالتر از آن وجود ندارد.
در برخی مباحث اصول فقه عقل تنها منبع نور و معرفت است و در مستقلات عقلیه تنها عقل است که ظلم و عدل و حسن و قبح را میفهمد و به علاوه فهم مسایلى، چون: اجتماع ضدین، ارتفاع نقضین و برخی مباحث دانش منطق تنها در سایهی عقل، قابل فهم و توضیح برای مخاطبان دیگر است.
بخشی از مسایل اصول فقه در پرتو عقل روشن میشود. بدون مباحث حکمت الهى، و سیره عقلا، دانش منطق، فلسفه، و اصول فقه و مبانی حقوق بیپایه است.
تکریم خردمندان
آنچه به عنوان حرمتگذاری به پیران، تکریم بازنشستگان و احترام و احسان بر والدین در فرهنگ اسلام مورد توجه قرار گرفته، بخشی از آن به پاس خردورزى، دانش تجربی و خدمات قبلی است و خود ساختاری اجرایی برای بهرهگیری از اطلاعات و تجارب نسلهای قبلی محسوب میشود.
جامعهای که به کهنسالان خویش حرمت ننهد و از تجارب نسلهای قبلی بهره نگیرد، مجبور است همیشه از صفر آغاز کند و امکانات فراوان را از دست بدهد.
تأکید این قلم است که آدمهای قدیمی میراث فرهنگی راستیناند، باید به جای صرف هزینههای کلان برای ساختمانها و سنگ نبشتهها، خاطرات و اطلاعات نسلهای قبلی محفوظ بماند.
و بیش از تشویق خاطر بر ویرانهها و کاخها و آثار باستانى، باید دغدغه انتقال آگاهیها، اطلاعات، تجربیات، عواطف و هنر نسل پیشین را داشته باشیم.
عقل در انتقال و حفاظت از دانشها، تولید علم و هنر، تبادل تجارب و روشها نقش نمادی دارد. در فلسفه و کلام، در اصول دین، در فروع دین، در مدیریت، در جامعهشناسى، در بیان حقوق، در اصول فقه، و حتی در فهم درست علوم قرآن و حدیث جایگاهی بلند دارد. عقل هم چراغ است و هم ترمز، هم عامل حرکت است و هم اهرم جهت بخش، عقل، سلطان عادل کشور جود انسان است، چراغ راهنمای هوشمند در چهارراه زندگی است.
نه تنها معارف نظری انسان مدیون و مرهون عقل فطری و اکتسابی انسان است، بلکه تمام دانشهای تجربی و کاربردی بدون بهرهگیری از نیروی عقل و اندیشه مشکلی از زندگی انسان حل نمیسازد. اندیشه و تفکر عاقلانه، بخش مفید در زندگی اجتماعی است. البته خیالپردازی و فیلمهای دروغین بحث دیگر دارد. در دنیای اخلاق فقط آداب و اخلاق منطبق بر عقل و روش عاقلان گره از زندگی بشر میگشاید. سازمانها و نهادهای اجتماعی به میزانی که با عقل هماهنگ باشد، دارای ارزش و ماندگاری است. رفتار غیر عاقلانه در هر سطح و هر حوزه، و به هر میزان، ظلم و بیداد شناخته میشود. و هرچه شدّت و حدّت وسعت آن بیشتر باشد، ظلمی بزرگتر است.
عقل معاد و عقل معاش
فعالیتهای انسان به سه دسته تقسیم میشود:
1. فعالیتهایی که در سعادت جاوید و آخرت انسان نقش دارد و همچون عبادات، کارهای ارزشى، انفاق، ایثار و خدمترسانی به بندگان خدا، برای رضای خدا و به قصد قربت انجام میشود.
2. فعالیتهایی که در جهت تأمین منطقی و منصفانه حوایج دنیوی انسان است و نیازهای طبیعی و غریزی انسان را برطرف میسازد.
3. کارها و اقداماتی که دردی از دنیا و آخرت انسان درمان نمیکند، بلکه به دلیل فخر فروشی و امتیاز طلبى، عادت و سرگرمى، یا کمرویی و همرنگی با جماعت انجام میگیرد.
نوع اوّل از فعالیتها کاملاً منطقی است و از پشتوانه عقل قوی برخوردار است. و انسان باید بیش از هرچیز به فکر سعادت جاودانه خویش باشد، این تلاشها مولود عقل معاد است.
نوع دوّم از فعالیتها در حدّ تأمین نیازهای واقعی خود و وابستگان، کارهای مشروع و اقتصادی و اقداماتی عاقلانه است؛ زیرا انسان بدون تأمین روزی حلال، حتی از عبادات و خدمت کردن به دیگران هم باز میماند.
نوع سوّم که گاهی به بهانه تفریح و ورزش صورت میگیرد، اگر پس از تأمین نیازهای واقعی دنیا و آخرت و با هزینه مشروع و حاصل دستاورد خویش و در حدّ معقول انجام شود، تلاشی عقلانی و منطقی است.
امّا بدون پرداختن به نیازهای اخروى و دنیوی و رسیدگی به وظایف الهی و اجتماعى، فقط به فکر تفریح و شادی و ورزش بودن و به آتش بیکاری و مصرفگرایی و وقتگذرانی و مسابقات ورزشی داخلی و خارجی دامن زدن کاری عاقلانه نیست.
اشتباه بزرگ سیاست گذاران ما این است که امکانات بیتالمال را به نیازهای نوع سوم اختصاص دادهاند، در شرایطی که هنوز نیازهای علمى، ایمانى، عبادی برآورده نشده و نیازهای دفاعى، درمانى، امنیتی و نیازهای اولیه جامعه بدون بودجه و بی سرو سامان و ناقص رها شده است، امروز تربیت بدنی و ورزش بخش عظیمی از اموال محرومان و اکثر اوقات صدا و سیما را آگاهانه، یا ناآگاهانه تصاحب میکند و بیتالمال صرف بازیهای مترفان میشود که با توجه به دیگر نیازهای اقتصاد و تندرستی و درمانى هیچ اولویتی ندارد.
به این گونه فعالیتهای بشری سوره جمعه چنین پرداخته است:
) فَإِذا قُضِیَتِ الصّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلّکُمْ تُفْلِحُونَ ?
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِمًا قُلْ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ مِنَ اللّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللّهُ خَیْرُ الرّازِقینَ(([15])؛ و چون نماز گزارده شد، در [روى] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که شما رستگار گردید ? و چون داد و ستد، یا سرگرمیای ببینند، به سوی آن روى آور میشوند، و تو را در حالی که ایستادهای ترک میکنند. بگو: "آنچه نزد خداست از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است، و خدا بهترین روزی دهندگان است.".
سالهاست که به بهانه تفریح و بازی و مسابقه، استادیومهای چند ده هزار نفرى، حتی روزهای جمعه و شبهای ماه رمضان، نسل جوان و نوجوان را از پرداختن به نیایش و عبادت و نماز باز میدارد. و این منکر بزرگ و فراگیر از صدا و سیما تبلیغ و تشویق میشود.
سالهاست برخی دانشگاهها در روزهای جمعه و همزمان با ساعت نماز جمعه در سراسر کشور کلاس برگزار میکنند و به تدریس و تجارت مشغولند و به نماز جمعه و فرهنگ جمعه بیتوجهی میشود.
تجارت فردی و بازیهای افراد، چندان مشکلی ایجاد نمیکند، ولی برنامهریزی برای کشاندن جوانان به کلاسها و اختصاص مساجد به پیران، یا خلوت کردن آن و برگزاری کلاسها همزمان با نماز جمعه و برگزاری بازیهایی با عنوان جام رمضان، خطا و خیانت به فرهنگ اسلامی است.
علل مظلومیت فرهنگى
اگر بودجه فرهنگ اسلامى، صرف میراث تاریخی سلاطین جبّار قبل از اسلام گردد، اگر امکاناتی که باید صرف انسانها شود در خدمت ویرانهها و خانههای سلاطین و خوانین ظالم قرار گیرد، بودجهای که باید صرف مردم بم شود به بازسازی بیمنطق ارگ تاریخی بم اختصاص یابد؛ طبیعی است که فرهنگ به معنای ایمان و اخلاق و دانش مظلوم و محروم خواهد ماند. سالهاست که به جای حمایت از تولید، امکانات کشور صرف بازی و سرگرمی و مسابقات و آمد و شد تیمها به کشورهای خارجی و آوردن مربی و مشاوران ورزشی بیگانه با فکر و فرهنگ اسلامی میشود. و روز به روز بر دامنهی آن افزوده میگردد. اگر تابه حال این اسراف و ولخرجی بر مردان اختصاص داشت، هماکنون مسابقات ورزشی بانوان و اخبار ورزشی آنان پیگیری میشود. وندالیسم و اتفاقات غیر عاقلانه و ویرانگرانه و تخریب و شکستن شیشههای وسایل نقلیه عمومی و خصوصی که پس از هر برد و باخت تیمهای ورزشی اتفاق میافتد، برای یک بار کافی بود که مدیران کشور در بودجه ورزش و تبلیغات ورزشی صدا و سیما تجدید نظر کنند، ولی تکرار آن نشان میدهد که خردورزی کافی بر بودجهها، بر صدا و سیما، و بر تربیت بدنی حاکم نیست؛ و حال آنکه امام صادق(ع) میفرماید: لایلسَعُ العاقلُ من جُحْرِ مَرَّتین([16])؛ عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود. امروز صدا و سیما آنقدر ورزش و مسابقات ورزشی گوناگون را بزرگ کرده که از آن حق پخش تلویزیونی را مطالبه میکنند.
اگر امروز از فقر اخلاق و ضعف حاکمیت ارزشها در زندگی عمومی گلهمندیم، ریشهی این مسایل به عدم بهرهگیری فردی و اجتماعی از نیروى عقل باز میگردد. تولید و تروىج بیاندازه کالا و برنامههای تبلیغاتی و فاقد منطق و پخش موسیقی و ورزشهای بیثمر از یک سو، فقر و مشکلات اقتصادی مردم از سوی دیگر، زمینه خردورزی را از میان برده است. گروهی از فقر و ناداری فرصتی برای اندیشه و تعقل ندارند و گروهی به دلیل اتراف و اسراف و شرکت در مسابقات بیمرز و مداوم تجمّل فرصتی برای تعقل و تفکر پیدا نمیکنند. برای برخی فقر عامل اقدامات غیر عاقلانه است و در زندگی برخی ثروت بیاندازه عامل گوشه نشینی عقل و اندیشه شده است.
تبعیض و فاصلهی شدید طبقاتى، هر دو گروه را به سوی اقدامات فاقد پشتوانه عقلی سوق میدهد. آمار بالای جرایم و معاصی در گروهها و طبقات بالای اقتصادی و به گونهای در میان محرومان و فقیرترین اقشار اجتماعی به نوعی دیگر نشان میدهد، که عقل و خرد بر رفتار مترفان و مستضعفان حاکم نیست. این گروهها کمتر فرصت تفکّر و تعقل و بهرهگیری از این گوهر ملکوتی را دارند؛ و حال آنکه امروز کل جامعه به تقویت خردورزی نیاز دارد:
1. حفظ تجارب و نشر و گسترش آن از طریق صدا و سیما([17])،
2. تکیه بر عقل جمعی و تأکید بر مشاوره در کلیهی امور زندگى،
3. تحقیق و تأمّل و خودداری از اقدامات تندخویانه و عجولانه،
4. مردم دوستی و ارتباط صمیمانه با مردم.
در این زمینه رسول اکرم9 فرموده است: رأسُ العقلِ بعد الإیمان التودّد إلی النّاس([18])؛ سرچشمه عقل پس از ایمان به خداوند، دوستی با مردم است.
5 . معاشرت با خردمندان، عامل اصلاح اخلاق و رفتار عاقلانه است.
امیرالمؤمنین(ع) نیز فرمود: فسادُ الأخلاق معاشرة السّفها و صلاح الأخلاق معاشرة العقلا([19])؛ فساد اخلاقی ریشه در معاشرت سبک مغزان دارد و اصلاح اخلاق در پرتو همنشینی با عاقلان به دست میآید.
6 . گسترش عدالت اقتصادی و اجتماعى.
عدالت هم فرزند عقل و خرد است، و هم پدر و مادر رفتار عاقلانه در دیگران. به هر نسبت که امکانات الهی عادلانه در جامعه توزیع شود، زمینه رشد فکری و فرهنگی پدید میآید و بخش فرهنگ از هیمنهی اقتصاد و سیاست آزاد میشود.
در فضای عدالتمحورى، عقل و وحى بر زندگی بشر فرمان میراند، ولی در محیط استثمار و بیداد عقل و وحى به اسارت شیاطین و سلاطین در میآید.
به امید روزی که در دولت مبارک حضرت مهدوی عقل هر فرد برابر با عقل چهل انسان عاقل باشد. إنشاءالله مباحث خردورزی را در شمارههای آینده پی خواهیم گرفت.
پینوشت:
[1]. عوالم العلوم، ج 2، ص 64 و بحارالأنوار، ج 1، ص 131.
[2]. همان، ص 29 و همان، ص 160.
[3]. محاسن برقى، ج 1، ص 195 و همان، ص 167.
[4]. همان، ص 193.
[5]. کافى، ج 1، ص 16.
[6] . الفتال النیشابورى، روضة الواعظین، ص 4.
[7]. عوالم العلوم، ج 2، ص 13 و 32 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[8]. همان، ج 12، ص 12 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[9]. همان، ج 2، ص 13 و ص 34 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[10]. همان، ص 9.
[11]. همان، ص 36.
[12]. الأنفال (8) : 22.
[13]. ثواب الأعمال، ج 1، ص 37 و بحارالأنوار، ج 114، ص 192.
[14]. عوالم العلوم، ج 2، ص 5 .
[15]. الجمعه (62) : 10 و 11.
[16]. عوالم العلوم، ج 2، ص 71 و بحارالأنوار، ج 1، ص 133.
[17]. العاقل من وعظت التجارب، همان، ص 66 .
[18]. عوالی اللئالى، ص 5 و بحارالأنوار، ج 1، ص 131.
[19]. بحارالأنوار، ج 1، ص 160.
انسان در سایهسار عقل و وحی از سطح دیگر جانوران ارتقا مییابد و مقام عالی فضیلت و اخلاق و انسانیت را فتح میکند.
عقل و وحی دو چشم ضروری برای دیدن حقایق هستی و شرط هرگونه فعالیت انسانی و ارزشی و راهنمای فوز و فلاح جامعهی بشری است. شناخت عقل و وحی و پیروی از پیامهای این دو، تنها راهکار هماهنگی رفتار انسان با قوانین الهی و نظام آفرینش به شمار میآید.
انسان با شناخت قانون خدا و اطاعت از آن، دروازههای بهشت را به روی خویش میگشاید. و بدون پیروی از عقل و وحی راهی به سوی نیکبختی دنیوی و سعادت جاوید وجود ندارد؛ چرا که عقل و وحی نرمافزار کاربردی نظام آفرینش است، که بدون بهرهگیری از این دو نرمافزار و نصب آن در قلب و مغز جامعهی انسانى، دیگر امکانات هدر میرود و نصب ناقص آن نیز مشکلات فراوان در پی دارد.
گناه و معصیت، ناهماهنگی انسان با قوانین الهی است و این عقل و وحی است که انسان را با جهان هماهنگ میسازد.
در حدیث شریف نبوی(ص) آمده است:
قیل له: ماالعقلُ؟ قال: العملُ بطاعة اللهِ و إنَّ العمّالَ بطاعةِ الله هُمُ العُقلاءُ؛ به آن بزرگوار گفتند: عقل چیست؟ فرمود: عمل به فرمان خداوند، عاقلان راستین آنهایند که از خداوند اطاعت میکنند.([1])
در کتاب کنزالفواید کراجکی از رسول اعظم(ص) نقل شد که فرمود:
أفضلُ النّاس، أعقلُ النّاس؛ برترین مردم عاقلترین ایشان است.([2])
امام صادق(ع) در پاسخ این پرسش که عقل چیست؟ فرمود: مُا عُبِدَ بِه الرّحمنُ واکْتُسِبَ بِهِ الجِنَانُ؛ عقل چیزی است که بدان خدای رحمان عبادت شود و بهشت به دست آید. سؤال کننده پرسید: پس در معاویه که معروف به هوشمندی بود، چه چیزی بود؟ حضرت فرمود: آنچه معاویه داشت، نکرا و شیطنت و چیزی شبیه عقل بود که عقل نیست.([3])
در کتاب حدیثی محاسن برقی از رسول گرامی9 نقل است، که فرمود:
خداوند چیزی بهتر از عقل در میان مردم توزیع نکرده است؛ بنابراین خواب عاقل از بیداری جاهل برتر است. افطار عاقل از روزهداری جاهل بالاتر است. اقامت عاقل از کوچ و سفر جاهل برتر است. خداوند هیچ رسول و پیامبری را مبعوث نکرد، مگر وقتی عقل او کامل گردید و عقل او از عقل تمام امّت وی فراتر رفت و آنچه پیامبر بزرگوار9 در دل دارد، از دستاورد تمام تلاشگران بالاتر است. هر خردمندی که فرایض الهی را به پا داشته از آن بزرگوار گرفته است. تمام عبادت کنندگان در پاداش عبادت به جایگاه "عاقل" نمیرسند. به راستی عاقلان همان "اولوالألباب" هستند که خداوند فرموده است: )إنّما یتذکّر اولوالألباب(([4])؛ تنها خردمندان یادآور میشوند.
خدا و پیامبران الهی از انسان انتظار دارند؛ که وی از نیروی عقل خویش استفاده کند و راه زندگی بهتر را بجوید. فعالیتهای خویش را با دستورهای آسمانی هماهنگ سازد، و از جاده سعادت نلغزد، و در بیراهه گام برندارد. و سلامت و سعادت خویش را با خطر مواجه نسازد. نردههای عقل و وحی در دو سوی صراط مستقیم نصب شده است. بشر با تعطیل و تخریب عقل و تکذیب وحى، جهنم را به روی خویش میگشاید. عقل و وحی دوگوهر آسمانی است که آفاق زندگی انسان را روشن میکند.
از حضرت موسیبن جعفر 9 نقل شده که به هشامبن حکم فرمود:
یا هشامُ! إنَّ لله علیالنّاس حجّتین، حجّةً ظاهرةً و حجّةً باطنةً؛ فامّا الظّاهرةُ فالرّسلُ والأنبیاءُ والائمةُ: و أمَّا الباطِنةُ، فَالعقولُ([5])؛ ای هشام خدای را بر مردم دو حجّت و راهنماست. حجتی آشکار و حجتی پنهان؛ حجّت آشکار الهی رسولان، انبیا و ائمه: هستند، و حجّت پنهان عقلهاست.
نقش عقل در زندگی انسان نقشی بیبدیل است. شناخت خدا، شناخت صفات الهى، شناخت نعمتهای خدا، شناخت آیات و نشانههای پروردگار، شناخت حق و باطل، شناخت معروف و منکر، شناخت اولیای الهی و دشمنان خدا و خلق، شناخت دنیا و آخرت، شناخت قرآن و معارف آن همه و همه در پرتو عقل و اندیشه به دست میآید.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است:
صدرُالعاقلِ صُندوق سِرِّه، لاغِنی کالعَقلِ ولافَقْرَ کالجَهْلِ ولامیراثَ کالأدب و... لامال اعودَمِنَ العقلِ ولاعقلَ کالتَدّبِیرِ([6])؛ سینه خردمند، صندوق اسرار اوست، هیچ بینیازی بسان خرد و روزی نیست، هیچ فقری مانند نادانی نیست، هیچ میراثی همانند، تربیت نیست، و هیچ ثروتی چون عقل ثمربخش نیست و هیچ خردمندی چون آیندهنگری و تدبیر نیست.
نیروی عقل از دیدگاههای مختلف مورد توجه است:
گاهی آن را زیور انسان دانستهاند؛ زینةُ الرّجل عَقْلُه.([7])
گاهی آن را ثروت و مایهی بینیازی بشر شمردهاند؛ لاغنی کالعقل.([8])
گاه آن را ذخیره زندگی شمردهاند؛ لاعُدة أنفعُ مِنَ العقل.([9])
گاه آن را ستون زندگی مؤمن و مرکب راهوار انسان شمردهاند.([10])
گاه آن را دوست نزدیک و یار و یاور انسان دانستهاند.([11])
بیتردید، مهمترین سرمایه فرهنگی جامعهی بشرى، عقل و اندیشه و قدرت تفکر و تحلیل و شناخت حق و باطل و راست و دروغ و نیک و بد و سود و زیان فرد و جامعه در شرایط و حوادث مختلف اجتماعی است.
شناخت ارزشها و ضدارزشها، شناخت نیازها و اولویتبندی آنها، شناخت خودی و غیر خودى، شناخت دوستان و دشمنان، شناخت مبدأ و معاد، شناخت منابع فرهنگی زلال و آلوده و شناخت وظیفه در شرایط گوناگون؛ نماد خردورزی و عقل مداری است.
جایگاه خردورزی در قرآن
در قرآن کریم واژههای همخانواده عقل 49 بار به کار رفته است. واژه تفکر و مشتقات آن 18 بار مورد استفاده قرار گرفته است.
کلمهی تدبّر با تأکید بر تدبّر در قرآن 4 بار آمده است.
تعبیر اولوالألباب 16 بار در قرآن عظیم به کار رفته است.
دعوت به تعقل و تفکر، میادین تفکر و تعقل، آثار تعقل و تدبر، و پیامدهای دوری از این گوهر آسمانى، و راکد گذاشتن آن و کمیت عاقلان و جاهلان یادآوری شده است.
شاید این آیه شریفه: ) إِنّ شَرّ الدّوَابّ ِ عِنْدَ اللّهِ الصّمّ الْبُکْمُ الّذینَ لا یَعْقِلُونَ(([12])؛ قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانیاند که نمیاندیشند؛ یکی از تندترین انتقادهای قرآن از اقدامات جاهلانه و غیرعاقلانه باشد. آنها که از شنیدن حق کر و از گفتن آن لالاند و با وجود دو پیامبر درونی و برونی از آن بهره نمیبرند؛ انسان نیستند، بلکه جانورند. آنهم از نوع بدترین جانوران! خلقت آسمان و زمین، تحولات شب و روز، آیات الهی در جهان و قرآن و حوادث عالم، بهترین راههای تفکر و تذکّر و شناخت جهان و وظایف انسان است. رابطه عقل و ایمان، عقل و تقوا و عقل و جهل و بسیاری معارف دیگر در قرآن شریف آمده است. برای شناخت بهتر موضوع عقل و خرد در قرآن باید به تفسیر راهنما و دایرة المعارف موضوعی قرآن کریم مراجعه کرد، تا ابعاد مختلف آن روشن گردد.
واژهشناسی عقل
واژههای عقل، لُبّ، حِجا، نُهیَه، قلب، فؤاد، شعور، فطانت، فهم، حفظ، حلم، علم، فکر، حِجر، هدایت، رشد و معرفت که با اندکی تفاوت مسأله خردورزی و ابعاد و آثار و موانع و دستاوردهای بهرهگیری از این گوهر الهی را نشان میدهد. گاهی اضداد عقل و پیامدهای عدم تعقل با واژههاى: جنون، سفه، حمق، بلاهت، جهل مورد نقد و هشدار قرآن و حدیث قرار گرفته است. جستوجوی دقیق این کلمات در قرآن و روایات میتواند، جایگاه تعقل و تفکر و آثار سوء بیتوجهی به این سرمایهی بزرگ الهی را نشان دهد.
ایمان کامل جز در پرتو عقل کامل پدید نمیآید. اسحاقبن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده است که آن بزرگوار فرمود: من کان عاقلاً کان له دین و من کان له دین کان له الجنّة [دخل الجنّة] ([13])؛ هرکس خردمند باشد، دیندار است و هرکس دیندار باشد، بهشت از آن اوست [وارد بهشت میشود].
عقل با ایمان، تقوا، و عدالت پیوندی ناگسستنی دارد. عقل و علم، عقل و وحى، عقل و ایمان، عقل و توحید، عقل و پیامبران، عقل و عدل، عقل و امامت، عقل و اتحاد و برادری تفکیک ناپذیرند. دفاع از تعقل؛ دفاع از دانش، دفاع از پیام آسمانى، دفاع از یکتاپرستى، دفاع از پیامآوران الهى، دفاع از عدل و امامت و دفاع از برادری و اخوت اسلامی است.
از سوی دیگر شبهه پراکنی پیرامون این حقایق، تلاش برای غبارآفرینی و تیرهسازی فضای عقل و اندیشه است.
امروز همهی جهان، ضرورت اتاق فکر، هستههای مشورتى، مجالس شور و مشورت، هماندیشی و همفکری را باور دارند و در اینکه فکر فردی و رأی و نظر یک فرد، یا افراد محدود راهگشای بشر در مسایل بزرگ و مهم زندگی نیست، تردید ندارند. روزانه هزاران، بلکه میلیونها، نشست همفکری و مشورتی در سراسر جهان برگزار میشود و هرچه انسان از عقل بیشتر بهره میگیرد به بهشت نزدیکتر میشود.
در منیة المرید، شهید بزرگوار از زبور نقل کرده است که خداوند به داوود فرمود: به احبار و رهبان بنیاسراییل بگو:
1. با پارسایان هم سخن شوند. اگر پارسایی نیافتند با دانشوران گفتوگو کنند، اگر دانشوری پیدا نشد، با عاقلان هم صحبت گردند؛ زیرا تقوا و علم و عقل سه درجه و پایهی بلند است که هر کدام را به آفریدگانم دهم او را هلاک نمیکنم.([14])
عقل، راهی به سوی خداشناسی و نعمتشناسی و آیه شناسى، و شناخت صفات جمال و جلال ربوبی است.
عقل، ابزاری برای شناخت خود و دیگران و سرمایههای فراوان فرد و جامعه است.
عقل، در ادارهی بهتر زندگی اجتماعی بهترین یار و یاور مدیران و مسؤولان اجتماعی است.
عقل، در تمام مباحث اصول دین حاکم و داورنهایی است و در مباحث اعتقادی پرتوی مطمئنتر از این نور الهی و آینهای زلالتر از آن وجود ندارد.
در برخی مباحث اصول فقه عقل تنها منبع نور و معرفت است و در مستقلات عقلیه تنها عقل است که ظلم و عدل و حسن و قبح را میفهمد و به علاوه فهم مسایلى، چون: اجتماع ضدین، ارتفاع نقضین و برخی مباحث دانش منطق تنها در سایهی عقل، قابل فهم و توضیح برای مخاطبان دیگر است.
بخشی از مسایل اصول فقه در پرتو عقل روشن میشود. بدون مباحث حکمت الهى، و سیره عقلا، دانش منطق، فلسفه، و اصول فقه و مبانی حقوق بیپایه است.
تکریم خردمندان
آنچه به عنوان حرمتگذاری به پیران، تکریم بازنشستگان و احترام و احسان بر والدین در فرهنگ اسلام مورد توجه قرار گرفته، بخشی از آن به پاس خردورزى، دانش تجربی و خدمات قبلی است و خود ساختاری اجرایی برای بهرهگیری از اطلاعات و تجارب نسلهای قبلی محسوب میشود.
جامعهای که به کهنسالان خویش حرمت ننهد و از تجارب نسلهای قبلی بهره نگیرد، مجبور است همیشه از صفر آغاز کند و امکانات فراوان را از دست بدهد.
تأکید این قلم است که آدمهای قدیمی میراث فرهنگی راستیناند، باید به جای صرف هزینههای کلان برای ساختمانها و سنگ نبشتهها، خاطرات و اطلاعات نسلهای قبلی محفوظ بماند.
و بیش از تشویق خاطر بر ویرانهها و کاخها و آثار باستانى، باید دغدغه انتقال آگاهیها، اطلاعات، تجربیات، عواطف و هنر نسل پیشین را داشته باشیم.
عقل در انتقال و حفاظت از دانشها، تولید علم و هنر، تبادل تجارب و روشها نقش نمادی دارد. در فلسفه و کلام، در اصول دین، در فروع دین، در مدیریت، در جامعهشناسى، در بیان حقوق، در اصول فقه، و حتی در فهم درست علوم قرآن و حدیث جایگاهی بلند دارد. عقل هم چراغ است و هم ترمز، هم عامل حرکت است و هم اهرم جهت بخش، عقل، سلطان عادل کشور جود انسان است، چراغ راهنمای هوشمند در چهارراه زندگی است.
نه تنها معارف نظری انسان مدیون و مرهون عقل فطری و اکتسابی انسان است، بلکه تمام دانشهای تجربی و کاربردی بدون بهرهگیری از نیروی عقل و اندیشه مشکلی از زندگی انسان حل نمیسازد. اندیشه و تفکر عاقلانه، بخش مفید در زندگی اجتماعی است. البته خیالپردازی و فیلمهای دروغین بحث دیگر دارد. در دنیای اخلاق فقط آداب و اخلاق منطبق بر عقل و روش عاقلان گره از زندگی بشر میگشاید. سازمانها و نهادهای اجتماعی به میزانی که با عقل هماهنگ باشد، دارای ارزش و ماندگاری است. رفتار غیر عاقلانه در هر سطح و هر حوزه، و به هر میزان، ظلم و بیداد شناخته میشود. و هرچه شدّت و حدّت وسعت آن بیشتر باشد، ظلمی بزرگتر است.
عقل معاد و عقل معاش
فعالیتهای انسان به سه دسته تقسیم میشود:
1. فعالیتهایی که در سعادت جاوید و آخرت انسان نقش دارد و همچون عبادات، کارهای ارزشى، انفاق، ایثار و خدمترسانی به بندگان خدا، برای رضای خدا و به قصد قربت انجام میشود.
2. فعالیتهایی که در جهت تأمین منطقی و منصفانه حوایج دنیوی انسان است و نیازهای طبیعی و غریزی انسان را برطرف میسازد.
3. کارها و اقداماتی که دردی از دنیا و آخرت انسان درمان نمیکند، بلکه به دلیل فخر فروشی و امتیاز طلبى، عادت و سرگرمى، یا کمرویی و همرنگی با جماعت انجام میگیرد.
نوع اوّل از فعالیتها کاملاً منطقی است و از پشتوانه عقل قوی برخوردار است. و انسان باید بیش از هرچیز به فکر سعادت جاودانه خویش باشد، این تلاشها مولود عقل معاد است.
نوع دوّم از فعالیتها در حدّ تأمین نیازهای واقعی خود و وابستگان، کارهای مشروع و اقتصادی و اقداماتی عاقلانه است؛ زیرا انسان بدون تأمین روزی حلال، حتی از عبادات و خدمت کردن به دیگران هم باز میماند.
نوع سوّم که گاهی به بهانه تفریح و ورزش صورت میگیرد، اگر پس از تأمین نیازهای واقعی دنیا و آخرت و با هزینه مشروع و حاصل دستاورد خویش و در حدّ معقول انجام شود، تلاشی عقلانی و منطقی است.
امّا بدون پرداختن به نیازهای اخروى و دنیوی و رسیدگی به وظایف الهی و اجتماعى، فقط به فکر تفریح و شادی و ورزش بودن و به آتش بیکاری و مصرفگرایی و وقتگذرانی و مسابقات ورزشی داخلی و خارجی دامن زدن کاری عاقلانه نیست.
اشتباه بزرگ سیاست گذاران ما این است که امکانات بیتالمال را به نیازهای نوع سوم اختصاص دادهاند، در شرایطی که هنوز نیازهای علمى، ایمانى، عبادی برآورده نشده و نیازهای دفاعى، درمانى، امنیتی و نیازهای اولیه جامعه بدون بودجه و بی سرو سامان و ناقص رها شده است، امروز تربیت بدنی و ورزش بخش عظیمی از اموال محرومان و اکثر اوقات صدا و سیما را آگاهانه، یا ناآگاهانه تصاحب میکند و بیتالمال صرف بازیهای مترفان میشود که با توجه به دیگر نیازهای اقتصاد و تندرستی و درمانى هیچ اولویتی ندارد.
به این گونه فعالیتهای بشری سوره جمعه چنین پرداخته است:
) فَإِذا قُضِیَتِ الصّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلّکُمْ تُفْلِحُونَ ?
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِمًا قُلْ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ مِنَ اللّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللّهُ خَیْرُ الرّازِقینَ(([15])؛ و چون نماز گزارده شد، در [روى] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که شما رستگار گردید ? و چون داد و ستد، یا سرگرمیای ببینند، به سوی آن روى آور میشوند، و تو را در حالی که ایستادهای ترک میکنند. بگو: "آنچه نزد خداست از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است، و خدا بهترین روزی دهندگان است.".
سالهاست که به بهانه تفریح و بازی و مسابقه، استادیومهای چند ده هزار نفرى، حتی روزهای جمعه و شبهای ماه رمضان، نسل جوان و نوجوان را از پرداختن به نیایش و عبادت و نماز باز میدارد. و این منکر بزرگ و فراگیر از صدا و سیما تبلیغ و تشویق میشود.
سالهاست برخی دانشگاهها در روزهای جمعه و همزمان با ساعت نماز جمعه در سراسر کشور کلاس برگزار میکنند و به تدریس و تجارت مشغولند و به نماز جمعه و فرهنگ جمعه بیتوجهی میشود.
تجارت فردی و بازیهای افراد، چندان مشکلی ایجاد نمیکند، ولی برنامهریزی برای کشاندن جوانان به کلاسها و اختصاص مساجد به پیران، یا خلوت کردن آن و برگزاری کلاسها همزمان با نماز جمعه و برگزاری بازیهایی با عنوان جام رمضان، خطا و خیانت به فرهنگ اسلامی است.
علل مظلومیت فرهنگى
اگر بودجه فرهنگ اسلامى، صرف میراث تاریخی سلاطین جبّار قبل از اسلام گردد، اگر امکاناتی که باید صرف انسانها شود در خدمت ویرانهها و خانههای سلاطین و خوانین ظالم قرار گیرد، بودجهای که باید صرف مردم بم شود به بازسازی بیمنطق ارگ تاریخی بم اختصاص یابد؛ طبیعی است که فرهنگ به معنای ایمان و اخلاق و دانش مظلوم و محروم خواهد ماند. سالهاست که به جای حمایت از تولید، امکانات کشور صرف بازی و سرگرمی و مسابقات و آمد و شد تیمها به کشورهای خارجی و آوردن مربی و مشاوران ورزشی بیگانه با فکر و فرهنگ اسلامی میشود. و روز به روز بر دامنهی آن افزوده میگردد. اگر تابه حال این اسراف و ولخرجی بر مردان اختصاص داشت، هماکنون مسابقات ورزشی بانوان و اخبار ورزشی آنان پیگیری میشود. وندالیسم و اتفاقات غیر عاقلانه و ویرانگرانه و تخریب و شکستن شیشههای وسایل نقلیه عمومی و خصوصی که پس از هر برد و باخت تیمهای ورزشی اتفاق میافتد، برای یک بار کافی بود که مدیران کشور در بودجه ورزش و تبلیغات ورزشی صدا و سیما تجدید نظر کنند، ولی تکرار آن نشان میدهد که خردورزی کافی بر بودجهها، بر صدا و سیما، و بر تربیت بدنی حاکم نیست؛ و حال آنکه امام صادق(ع) میفرماید: لایلسَعُ العاقلُ من جُحْرِ مَرَّتین([16])؛ عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود. امروز صدا و سیما آنقدر ورزش و مسابقات ورزشی گوناگون را بزرگ کرده که از آن حق پخش تلویزیونی را مطالبه میکنند.
اگر امروز از فقر اخلاق و ضعف حاکمیت ارزشها در زندگی عمومی گلهمندیم، ریشهی این مسایل به عدم بهرهگیری فردی و اجتماعی از نیروى عقل باز میگردد. تولید و تروىج بیاندازه کالا و برنامههای تبلیغاتی و فاقد منطق و پخش موسیقی و ورزشهای بیثمر از یک سو، فقر و مشکلات اقتصادی مردم از سوی دیگر، زمینه خردورزی را از میان برده است. گروهی از فقر و ناداری فرصتی برای اندیشه و تعقل ندارند و گروهی به دلیل اتراف و اسراف و شرکت در مسابقات بیمرز و مداوم تجمّل فرصتی برای تعقل و تفکر پیدا نمیکنند. برای برخی فقر عامل اقدامات غیر عاقلانه است و در زندگی برخی ثروت بیاندازه عامل گوشه نشینی عقل و اندیشه شده است.
تبعیض و فاصلهی شدید طبقاتى، هر دو گروه را به سوی اقدامات فاقد پشتوانه عقلی سوق میدهد. آمار بالای جرایم و معاصی در گروهها و طبقات بالای اقتصادی و به گونهای در میان محرومان و فقیرترین اقشار اجتماعی به نوعی دیگر نشان میدهد، که عقل و خرد بر رفتار مترفان و مستضعفان حاکم نیست. این گروهها کمتر فرصت تفکّر و تعقل و بهرهگیری از این گوهر ملکوتی را دارند؛ و حال آنکه امروز کل جامعه به تقویت خردورزی نیاز دارد:
1. حفظ تجارب و نشر و گسترش آن از طریق صدا و سیما([17])،
2. تکیه بر عقل جمعی و تأکید بر مشاوره در کلیهی امور زندگى،
3. تحقیق و تأمّل و خودداری از اقدامات تندخویانه و عجولانه،
4. مردم دوستی و ارتباط صمیمانه با مردم.
در این زمینه رسول اکرم9 فرموده است: رأسُ العقلِ بعد الإیمان التودّد إلی النّاس([18])؛ سرچشمه عقل پس از ایمان به خداوند، دوستی با مردم است.
5 . معاشرت با خردمندان، عامل اصلاح اخلاق و رفتار عاقلانه است.
امیرالمؤمنین(ع) نیز فرمود: فسادُ الأخلاق معاشرة السّفها و صلاح الأخلاق معاشرة العقلا([19])؛ فساد اخلاقی ریشه در معاشرت سبک مغزان دارد و اصلاح اخلاق در پرتو همنشینی با عاقلان به دست میآید.
6 . گسترش عدالت اقتصادی و اجتماعى.
عدالت هم فرزند عقل و خرد است، و هم پدر و مادر رفتار عاقلانه در دیگران. به هر نسبت که امکانات الهی عادلانه در جامعه توزیع شود، زمینه رشد فکری و فرهنگی پدید میآید و بخش فرهنگ از هیمنهی اقتصاد و سیاست آزاد میشود.
در فضای عدالتمحورى، عقل و وحى بر زندگی بشر فرمان میراند، ولی در محیط استثمار و بیداد عقل و وحى به اسارت شیاطین و سلاطین در میآید.
به امید روزی که در دولت مبارک حضرت مهدوی عقل هر فرد برابر با عقل چهل انسان عاقل باشد. إنشاءالله مباحث خردورزی را در شمارههای آینده پی خواهیم گرفت.
پینوشت:
[1]. عوالم العلوم، ج 2، ص 64 و بحارالأنوار، ج 1، ص 131.
[2]. همان، ص 29 و همان، ص 160.
[3]. محاسن برقى، ج 1، ص 195 و همان، ص 167.
[4]. همان، ص 193.
[5]. کافى، ج 1، ص 16.
[6] . الفتال النیشابورى، روضة الواعظین، ص 4.
[7]. عوالم العلوم، ج 2، ص 13 و 32 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[8]. همان، ج 12، ص 12 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[9]. همان، ج 2، ص 13 و ص 34 و بحارالأنوار، ج 1، ص 95.
[10]. همان، ص 9.
[11]. همان، ص 36.
[12]. الأنفال (8) : 22.
[13]. ثواب الأعمال، ج 1، ص 37 و بحارالأنوار، ج 114، ص 192.
[14]. عوالم العلوم، ج 2، ص 5 .
[15]. الجمعه (62) : 10 و 11.
[16]. عوالم العلوم، ج 2، ص 71 و بحارالأنوار، ج 1، ص 133.
[17]. العاقل من وعظت التجارب، همان، ص 66 .
[18]. عوالی اللئالى، ص 5 و بحارالأنوار، ج 1، ص 131.
[19]. بحارالأنوار، ج 1، ص 160.