ابعاد نوآوری قرآن در طرح گزاره های دینی نسبت به دیگر متون مقدس
آرشیو
چکیده
متن
قرآن کریم بارها آشکارا خود را تداوم کتاب مقدس معرفی می کند و پیوسته جایگاه خود را در سلسلهی ادیان توحیدی اعلام میدارد.. از این طریق به شکل رسمی تشابهاتی را که ممکن است با اسفار خمسه تورات، یا انجیل داشته باشد، تأیید می نماید. قرآن نسبت به تورات و انجیل ـ تعالیم و بشارت های واقعی انبیای گذشته ـ ناظر و مهیمن است و نقش تکمیل و تفصیل آن ها را دارد.. اما اگر با متون موجود کتاب مقدس مقایسه شود، علاوه بر دو نقش فوق حالت تنقیح و پالایش نیز دارد.. در این مقایسه امتیازات و جنبه های نوآوری قرآن ـ در اسلوب ارایهی معارف دینی و محتوا ـ پدیدار می شود.. نوشتار پیش رو برخی از این جنبه های ممتاز و نوآورانه را در نقاط اساسی معارف ادیان می کاود...
درآمد
قرآن بارها براین که از خانواده کتاب های پیشین است پای می فشارد و خود را به صورت های زیر معرفی می کند:
1. تصدیق کننده آنچه را پیش از آن آمده است:
(وَ هذا کِتابٌ أنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ...( ؛ «و این خجسته کتابی است که ما آن را فرو فرستادیم، [و کتاب هایی را که پیش از آن آمده تصدیق می کند...».
2. حاکم و ناظر بر کتاب های پیشین و نگاهبان آن ها:
(وَ أنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ...( ؛ «و ما این کتاب [= قرآن را به حقّ به سوی تو فرو فرستادیم، در حالی که تصدیق کننده ی کتاب های پیشین و حاکم بر آن هاست...».
3. تفصیل دهنده کتاب های پیشین:
(ما کانَ هذَا الْقُرْءَانُ أنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ(؛ «و چنان نیست که این قرآن از جانب غیر خدا [و به دروغ ساخته شده باشد. بلکه تصدیق [کننده ی آنچه پیش از آن است می باشد، و توضیحی از آن کتاب است، که در آن تردیدی نیست، [و از پروردگار جهانیان است».
واضح است، که آنچه به جهت تفصیل متن دیگری قرار گیرد نسبت به آن کامل تر و دقیق تر است. و این مسأله صرف نظر از انگاره ی تحریف آن کتب است؛ از این رو معارف و مطالب قرآن علاوه بر تفصیل و تکمیل، در پی تصحیح و تنقیح آن ها نیز خواهد بود.
پیداست که تفصیل و تکمیل یک متن نسبت به اصل آن، حاوی مطالب و گزاره های افزون تری بوده، و از حیث محتوا ممتاز است. اما سخن آن است که آیا در بیان اصل مطالب مشترک، اسلوب بیانی قرآن و نیز محتوا، همچنان دارای امتیاز و نوآوری است، یا همانند مطالب نقل شده است؟ برای قرآن با وجود همه اصراری که خود بر ذکر خویشاوندی با کتب پیشین دارد، شخصیتی مستقل و ممتاز محفوظ است؛ یعنی این کتاب با وجود اعلام آشکار تشابهات خویش با متون قبلى، ترکیب و شکل خاص خود را در معارف دینی حفظ نموده است.
اگر متن موجود کتب پیشین با قرآن مقایسه شود، برجستگی ها و امتیازاتی نظرگیر آشکار می شود، اما به دلیل انگاره ی تحریف این کتب، مقایسه جمله به جمله و جزیی مطالب قرآن با آن ها داوری دقیقی از امتیازات و نوآوری های قرآن به دست نمی دهد؛ بنابراین اگرچه داوری جزء به جزء آسان نیست، اما مقایسه ی اجمالی در برخی نقاط اساسی تفکر دینى، خالی از فایده نیست.
قسمت اول:
الف. توحید؛ تفکر توحیدی بر اثبات وحدانیت خداوند استوار است. متون کتب آسمانی همه ی ادیان توحیدی دستگاه کلامی خود را بر علت واحدی بنا می نهند که با صفاتی، چون علم و اراده جهان را می آفریند و تدبیر می کند، اما اسلام نظام ماورای مادی خود را عاقلانه تر و قاطعانه تر و روحانی تر پایه می نهد. در واقع متون عبری به نوعی تجسیم خدا قایل اند. گرایش تجسم و تصور خدا که در خواب حضرت یعقوب در سفر تکوین نقل شده است ـ اگرچه نظیر برخی متون اسلامی قابلیت تأویل دارد ـ با نگرش قرآن متفاوت است.
«سپس خدای جاوید بر فراز نردبان ظاهر می شود و می گوید من خدای جاوید هستم»؛ «چون آدم و حوا صدای پروردگار را که در فردوس در وقت وزیدن هوا بعد از پشین راه می رفت شنیدند...»؛ «خدای تعالی به ملائکه فرموده بود که زمانی خواهد آمد که من انسان شوم، پس باید که شما در آن وقت مرا انسان دانید و آن انسانی را که با من است او را خدا دانسته پرستش کنید».
اگرچه در قرآن نیز عباراتی موهم شبهه ی تجسیم موجود است، اما ابتکار قرآن در این است که به روشنی خدا را از پیرایه جسمانیت می پیراید و می فرماید:
(لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ اْلأَبْصارَ وَ هُوَ اللّطیفُ الْخَبیرُ(؛ «چشم ها او را در نمی یابند و اوست که دیدگان را در می یابد، و او لطیفِ آگاه است».
از سوی دیگر تعلیمات مذهبی یهود بر پایه ی برداشتی که از میثاق وعده داده شده به ابراهیم و امتیاز انتخاب یعقوب، یک نظام مذهبی قوم گرایانه است، که خداوند در چنین نظامى، مفهومی شبیه الوهیت قومی دارد. تا آن جا که عصاره ی نهضت های پیامبری از زمان عاموس تا اشعیای دوم واکنش های قهرآمیزی علیه این روحیه تخصیص گرایانه و انحصار طلب حاکم بر مذهب یهود بوده اند. تمام پیامبران؛ همچون ارمیا که به این نهضت اصلاح طلبانه وابستگی داشته، کوشیده اند تا دوباره خداوند را با خصلت جهانی اش به عنوان «رب العالمین» معرفی نماید، اما خدای قرآن از ابتدا تا انتها «رب العالمین» است که از سوی خودش، فرشتگان، پیامبران و مردمان با همین عنوان خوانده می شود.
تفکر مسیحیت نیز در اقنوم های الهى، نوعی ماهیت و مصدریت بشری ظاهر کرده و جزمیتی بر آن حاکم شده که همانا جزم و اعتقاد به خدایی زنده است، که بشر را ـ از خود ـ خلق می کند. تفسیرهای مسیحی که زاده ی این جزم هستند، با اقتباس از فرهنگ اسلامی منطق ارسطویی را به یاری گرفته و نظام کامل علوم الهی تثلیثی را خلق نمودند که بر پایه رمز تثلیث خداوند استوار است، اما در این مورد نگرش قرآنی به کلی از آن مبراست.
قرآن، نتیجه نهایی و کلام آخر تفکر توحیدی را قاطعانه اعلام کرده است. از نظر این کتاب، خداوند یک کل واحد تجزیه ناپذیر و فراگیر است که ربط و تعلق همه موجودات در تمامی عوالم به اوست و حقیقتش شباهتی به ماهیت بشری و خصوصیات و عوارض آن ندارد. به این ترتیب خدا را به نحوی قاطع از انحصارطلبی یهودیت و چندگانگی و کثرت گرایی مسیحیت رها ساخته است. اساس توحید در سوره ای کوتاه و بدون هیچ ابهامی آمده است:
(قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ? اللّهُ الصّمَدُ ? لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ? وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ(
در این آیات خطوط خاص تفکر قرآنى، آشکارا ظاهر می شود؛ یعنی کثرت گرایی مکتب تجسم و تصور خدا و شباهت به ماهیت بشری ـ به صورتی غیر قابل انکار ـ محکوم شده و قرابت و تطابق با دیگر اندیشه های توحیدی در روح و مضمون و کلمات این آیات وجود می یابد.
ب. معاد؛ یکی از مفاهیم اساسی در فرهنگ توحیدی، بقای روح است که نتیجه ی منطقی آن اعتقاد به قیامت و روز حساب و بهشت و جهنم است. در متون یهودی ـ که بیشتر نگران تشکیلات زمینی و دنیوی اولین جامعه توحیدی هستند ـ توجه بسیار ناچیز به این قلمرو اخروی شده است. در انجیل نیز به خصوص با تأکید بر سلطنت خداوند ـ تعلیماتی در جهت تشکیل جامعه توحیدی متکامل ـ توجه، بیشتر است.
اما قرآن به قلمرو علم الآخرة برجستگی و نظم قابل توجهی می بخشد. جریان بقای روح در قرآن بسیار پراحساس و با لحنی تأثیرگذار و شیوا بیان شده و این کتاب با چشم اندازهایی حیرت آور و شگفت زا، بقای روح را به تصویر درآورده است:
(وَ نُفِخَ فِی الصّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعیدِ ? وَ جاءَتْ کُلّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهیدٌ ? لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ ? وَ قالَ قَرینُهُ هذا ما لَدَیّ عَتیدٌ ? أَلْقِیا فی جَهَنّمَ کُلّ کَفّارٍ عَنیدٍ ? مَنّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُریبٍ ? الّذی جَعَلَ مَعَ اللّهِ إلهاً ءَاخَرَ فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشّدیدِ ? قالَ قَرینُهُ رَبّنا ما أطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فی ضَلالٍ بَعیدٍ ? قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیّ وَ قَدْ قَدّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعیدِ ? ما یُبَدّلُ الْقَوْلُ لَدَیّ وَ ما أنَا بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ ? یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنّمَ هَلِ امْتََلأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ ? وَ أزْلِفَتِ الْجَنّةُ لِلْمُتّقینَ غَیْرَ بَعیدٍ ? هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلّ ِ أَوّابٍ حَفیظٍ ? مَنْ خَشِیَ الرّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ ? ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ ? لَهُمْ ما یَشاؤُونَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ.(
بیان و تصویر متعدد و مکرر قرآن از صحنه قیامت و امور مربوط به آن، با چنان شرح و وصف هیجان آوری آمده است، که هرگز نمی توان در برابر توصیف شورانگیز عرصه ای که برای برخی بسیار دشوار و پرمحنت، و برای بعض دیگر ـ با وجود عظمت و ابهتش ـ بسیار مطلوب و دلپذیراست، بی تفاوت ماند.
صحنه های روز قیامت در قرآن، تصویری عینی و تجسمی ملموس دارد. شخصیت ها سخن میگویند و عمل می کنند. فرشتگان، شیطان، برگزیدگان رحمت الهی و مغضوبان، آنچنان عینی و واقعی تصویرشده اند که حتی جزییات و دقایق روانی در آن صحنه عظیم و آن وسعت شکوه مند از نظر دور نمیماند.
زمان واقعه نیز به شکل دقیق و وسیع تشریح شدهاست. اگرچه ممکن است فهم دقیق حقیقت این تشریح و توصیف برای بشر زمان هایی دراز به طول انجامد. داوری در روزی برابر با پنجاه هزار روز دنیوی به عمل میآید و برای مشخص نمودن فرجام متأثرکننده این نمایش هیجانآور و خارقالعاده، حصاری برافراشته می شود که در یک سوی آن سعادت ابدی و در سوی دیگر عقاب جاویدان خواهد بود و در دو سوی این حصار مقر ابدی رحمت شدگان و غضب شدگان قرار دارد.
هیچ منظره و دور نمایی از قیامت زندهتر و رنگینتر از آنچه که در بسیاری از سوره های قرآن مطرح شده، نیست؛ درحالی که کتاب مقدس از مشابه این تصویر پردازی و طرح هنرمندانه ی جزییات، تهی است.
ج. تکوین کائنات؛ در سفر پیدایش تورات، شکل آمرانه ی آفرینش را شاهدیم که از قول خداوند نقل می کند: «نور باشد، و نور شد».
همین شکل آمرانه ی تکوین به نحوی گیرا در (کُنْ فَیَکُونُ(؛ «باش، پس شد» قرآن درک می شود. این امر خود یکی از تشابهات آشکار میان قرآن و تورات است. قرآن به مراحل سیر تکوین موجودات توجه خاص دارد؛ و حال آن که در کتاب مقدس ذکر و تصویر این مراحل نیست:
1. قرآن از حالت اولیه جهان سخن می گوید:
(أوَلَمْ یَرَ الّذینَ کَفَرُوا أَنّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَیْ ءٍ حَیّ أفَلا یُؤْمِنُونَ(؛ «آیا کسانی که کفر ورزیدند ندانستند که آسمان ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختیم، و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم ایمان نمی آورند؟».
2. حالت مقدماتی این ماده را ذکر می کند:
(ثُمّ اسْتَوی إِلَی السّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِْلأَرْضِ ائْتِیا طَوْعًا أوْ کَرْهًا قالَتا أتَیْنا طائِعینَ(؛ «سپس آهنگ [آفرینشِ آسمان کرد، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: "خواه یا ناخواه بیایید." آن دو گفتند: "فرمان پذیر آمدیم."».
3. مدار و مقصد هر جرم را معین می سازد و بدین ترتیب ماده را در فضا، توزیع و تقسیم می نماید و از همین راه قوانین حاکم بر پدیده های مادی را خلق می کند:
(وَ هُوَ الّذی خَلَقَ الّیْلَ وَ النّهارَ وَ الشّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (؛ «و اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است. هر کدام از این دو در مداری [معین شناورند».
4. پدیده های بیولوژیک را می آفریند:
(أوَلَمْ یَرَ الّذینَ کَفَرُوا أَنّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَیْ ءٍ حَیّ أفَلا یُؤْمِنُونَ(؛ «آیا کسانی که کفر ورزیدند، ندانستند که آسمان ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختیم، و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم ایمان نمی آورند؟».
5 . بر کیفیت تکوین زمین ـ محل زندگی انسان ـ و خلقت موجودات در آن متمرکز می شود:
(وَ هُوَ الّذی مَدّ اْلأَرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أنـْهارًا وَ مِنْ کُلّ ِ الثّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی الّیْلَ النّهارَ إِنّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکّرُونَ (؛ «و اوست کسی که زمین را گسترانید و در آن، کوه ها و رودها نهاد، و از هرگونه میوه ای در آن، جفت جفت قرار داد. روز را به شب می پوشاند. قطعاً در این [امور برای مردمی که تفکر می کنند نشانه هایی وجود دارد».
6 . به خلقت انسان و مراحل پیدایش وی توجه می شود:
(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ ? ثُمّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکینٍ ? ثُمّ خَلَقْنَا النّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظامًا فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْمًا ثُمّ أنـْشَأْناهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبارَکَ اللّهُ أحْسَنُ الْخالِقینَ(؛ «و به یقین، انسان را از عصاره ای از گِل آفریدیم ? سپس او را [به صورت نطفه ای در جایگاهی استوار قرار دادیم ? آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. پس علقه را به صورت مضغه گردانیدیم، و آن گاه مضغه را استخوان هایی ساختیم، بعد استخوان ها را با گوشتی پوشاندیم، آن گاه [جنین را در آفرینشی دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است!».
همان گونه که اشاره شد، آیات یادآوری و بسیاری از آیات دیگر قرآن، چگونگی پیدایش کیهان و انسان را کامل می سازد.
د. اخلاق در متون مقدس و قرآن؛ از منظر جهان بینی های غیر مذهبی ـ که زندگی انسان را بی هدف و معنا نمی دانند ـ اعمال انسان بر نفع شخصی مستقیم و فوری متکی است، و به همین دلیل منافع شخص در وهله اول به رفتارها رنگ و جهت می دهد، اما اخلاق توحیدی ـ با در نظر داشتن مصالح اشخاص ـ وزن اساسی را به فضیلت و لیاقت فردی متوجه می سازد، نه نفع او.
با توجه به این فضیلت، تورات اولین اساس نامه ی اخلاقی بشریت را در ده فرمان به نظم می آورد و انجیل رهنمودهای خود را در پیمان مسیح در کوهستان به دست می دهد.
وجه مشترک این دو منشور اخلاقی جنبه بازدارنده و ترغیب آن به کفّ نفس از ارتکاب منکرات است، اما ـ حتی با وجود پای بندی به این منشورها ـ بشر می تواند نسبت به اصل وجود شر، موضعی خنثی اختیار کند؛ در حالی که قرآن برای تکمیل اخلاق توحیدی یک اصل اثباتی اساسی و مهم را به صراحت اعلام می کند و آن، فرمان مبارزه با منکر است. قرآن به پیروانش می فرماید:
(کُنْتُمْ خَیْرَ أمّةٍ أخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ(؛ «شما بهترین امّتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید: به کار پسندیده فرمان می دهید، و از کار ناپسند باز می دارید، و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند، قطعاً برایشان بهتر بود؛ برخی از آنان مؤمنند و[لی بیشترشان نافرمانند».
نیز اخلاق توحید اسلامی مبتنی بر توحید ذاتی و صفاتی و افعالی است، و جایی برای هوا و هوس و اراده انسان مستقل نمی گذارد:
(وَ ما تَشاؤونَ إِلاّ أنْ یَشاءَ اللّهُ إِنّ اللّهَ کانَ عَلیمًا حَکیمً(؛ «و تا خدا نخواهد، [شم نخواهید خواست؛ قطعاً خدا دانای حکیم است».
از نظرگاهی دیگر، قرآن مفهوم اجر و جزا را که پایان اخلاق توحیدی است، منظم و معتدل ساخت. تورات و انجیل تمام حساب رسی ها را در «روز سلطنت خداوند» مستقر می سازند؛ به گونه ای که اخلاق منحصر به روز قیامت است و در نتیجه مسأله شکل فردی پیدا می کند.
اما قرآن در آنِ واحد بر ارزش اخلاقی فرد و بر سرنوشت دنیوی جمع تکیه می نماید. داوری و رسیدگی در روز جزا به صورت فردی است و افراد یکان یکان در پیشگاه خدا حاضر می شوند. به این معنا که اسباب مادی و قدرت ها و سلطنت ها و دوستان و پیروان افراد قادر به انجام کاری برای آن ها نیستند.
(وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أوّلَ مَرّةٍ...( ؛ «و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم [اکنون نیز تنها به سوی ما آمده اید...».
و گاه نیز چنین گوشزد می شود که خداوند مایل است وی را با مخلوقی که تنها آفریده است واگذارند:
(ذَرْنی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحیدً( ؛ «مرا با آن که [او ر تنها آفریدم واگذار».
اگرچه برای جمع اجر و جزای فوری قایل است و بر اثر گذاری اعمال در سرنوشت آنان ـ در همین دنیا ـ تأکید می شود:
(ألَمْ یَرَوْا کَمْ أهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أرْسَلْنَا السّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمْ فَأهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرینَ(؛ «آیا ندیده اند که پیش از آنان چه بسیار امّت ها را هلاک کردیم؟ [امّت هایی که در زمین به آنان امکاناتی دادیم که برای شما آن امکانات را فراهم نکرده ایم، و [باران های آسمان را پی در پی بر آنان فرو فرستادیم، و رودبارها از زیر [شهرهای آنان روان ساختیم. پس ایشان را به [سزای گناهانشان هلاک کردیم، و پس از آن نسل های دیگری پدید آوردیم».
قرآن پیوسته ما را به درنگ در سرنوشت تمدن ها و ملت های نابود شده، فرا می خواند:
( قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ(؛ «قطعاً پیش از شما سنّت هایی [بوده و سپری شده است. پس، در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟».
ادامه ی نوشتار را به بررسی ابعاد نوآوری قرآن در بیان حکایت های تاریخی وا می گذاریم.
درآمد
قرآن بارها براین که از خانواده کتاب های پیشین است پای می فشارد و خود را به صورت های زیر معرفی می کند:
1. تصدیق کننده آنچه را پیش از آن آمده است:
(وَ هذا کِتابٌ أنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ...( ؛ «و این خجسته کتابی است که ما آن را فرو فرستادیم، [و کتاب هایی را که پیش از آن آمده تصدیق می کند...».
2. حاکم و ناظر بر کتاب های پیشین و نگاهبان آن ها:
(وَ أنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ...( ؛ «و ما این کتاب [= قرآن را به حقّ به سوی تو فرو فرستادیم، در حالی که تصدیق کننده ی کتاب های پیشین و حاکم بر آن هاست...».
3. تفصیل دهنده کتاب های پیشین:
(ما کانَ هذَا الْقُرْءَانُ أنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ(؛ «و چنان نیست که این قرآن از جانب غیر خدا [و به دروغ ساخته شده باشد. بلکه تصدیق [کننده ی آنچه پیش از آن است می باشد، و توضیحی از آن کتاب است، که در آن تردیدی نیست، [و از پروردگار جهانیان است».
واضح است، که آنچه به جهت تفصیل متن دیگری قرار گیرد نسبت به آن کامل تر و دقیق تر است. و این مسأله صرف نظر از انگاره ی تحریف آن کتب است؛ از این رو معارف و مطالب قرآن علاوه بر تفصیل و تکمیل، در پی تصحیح و تنقیح آن ها نیز خواهد بود.
پیداست که تفصیل و تکمیل یک متن نسبت به اصل آن، حاوی مطالب و گزاره های افزون تری بوده، و از حیث محتوا ممتاز است. اما سخن آن است که آیا در بیان اصل مطالب مشترک، اسلوب بیانی قرآن و نیز محتوا، همچنان دارای امتیاز و نوآوری است، یا همانند مطالب نقل شده است؟ برای قرآن با وجود همه اصراری که خود بر ذکر خویشاوندی با کتب پیشین دارد، شخصیتی مستقل و ممتاز محفوظ است؛ یعنی این کتاب با وجود اعلام آشکار تشابهات خویش با متون قبلى، ترکیب و شکل خاص خود را در معارف دینی حفظ نموده است.
اگر متن موجود کتب پیشین با قرآن مقایسه شود، برجستگی ها و امتیازاتی نظرگیر آشکار می شود، اما به دلیل انگاره ی تحریف این کتب، مقایسه جمله به جمله و جزیی مطالب قرآن با آن ها داوری دقیقی از امتیازات و نوآوری های قرآن به دست نمی دهد؛ بنابراین اگرچه داوری جزء به جزء آسان نیست، اما مقایسه ی اجمالی در برخی نقاط اساسی تفکر دینى، خالی از فایده نیست.
قسمت اول:
الف. توحید؛ تفکر توحیدی بر اثبات وحدانیت خداوند استوار است. متون کتب آسمانی همه ی ادیان توحیدی دستگاه کلامی خود را بر علت واحدی بنا می نهند که با صفاتی، چون علم و اراده جهان را می آفریند و تدبیر می کند، اما اسلام نظام ماورای مادی خود را عاقلانه تر و قاطعانه تر و روحانی تر پایه می نهد. در واقع متون عبری به نوعی تجسیم خدا قایل اند. گرایش تجسم و تصور خدا که در خواب حضرت یعقوب در سفر تکوین نقل شده است ـ اگرچه نظیر برخی متون اسلامی قابلیت تأویل دارد ـ با نگرش قرآن متفاوت است.
«سپس خدای جاوید بر فراز نردبان ظاهر می شود و می گوید من خدای جاوید هستم»؛ «چون آدم و حوا صدای پروردگار را که در فردوس در وقت وزیدن هوا بعد از پشین راه می رفت شنیدند...»؛ «خدای تعالی به ملائکه فرموده بود که زمانی خواهد آمد که من انسان شوم، پس باید که شما در آن وقت مرا انسان دانید و آن انسانی را که با من است او را خدا دانسته پرستش کنید».
اگرچه در قرآن نیز عباراتی موهم شبهه ی تجسیم موجود است، اما ابتکار قرآن در این است که به روشنی خدا را از پیرایه جسمانیت می پیراید و می فرماید:
(لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ اْلأَبْصارَ وَ هُوَ اللّطیفُ الْخَبیرُ(؛ «چشم ها او را در نمی یابند و اوست که دیدگان را در می یابد، و او لطیفِ آگاه است».
از سوی دیگر تعلیمات مذهبی یهود بر پایه ی برداشتی که از میثاق وعده داده شده به ابراهیم و امتیاز انتخاب یعقوب، یک نظام مذهبی قوم گرایانه است، که خداوند در چنین نظامى، مفهومی شبیه الوهیت قومی دارد. تا آن جا که عصاره ی نهضت های پیامبری از زمان عاموس تا اشعیای دوم واکنش های قهرآمیزی علیه این روحیه تخصیص گرایانه و انحصار طلب حاکم بر مذهب یهود بوده اند. تمام پیامبران؛ همچون ارمیا که به این نهضت اصلاح طلبانه وابستگی داشته، کوشیده اند تا دوباره خداوند را با خصلت جهانی اش به عنوان «رب العالمین» معرفی نماید، اما خدای قرآن از ابتدا تا انتها «رب العالمین» است که از سوی خودش، فرشتگان، پیامبران و مردمان با همین عنوان خوانده می شود.
تفکر مسیحیت نیز در اقنوم های الهى، نوعی ماهیت و مصدریت بشری ظاهر کرده و جزمیتی بر آن حاکم شده که همانا جزم و اعتقاد به خدایی زنده است، که بشر را ـ از خود ـ خلق می کند. تفسیرهای مسیحی که زاده ی این جزم هستند، با اقتباس از فرهنگ اسلامی منطق ارسطویی را به یاری گرفته و نظام کامل علوم الهی تثلیثی را خلق نمودند که بر پایه رمز تثلیث خداوند استوار است، اما در این مورد نگرش قرآنی به کلی از آن مبراست.
قرآن، نتیجه نهایی و کلام آخر تفکر توحیدی را قاطعانه اعلام کرده است. از نظر این کتاب، خداوند یک کل واحد تجزیه ناپذیر و فراگیر است که ربط و تعلق همه موجودات در تمامی عوالم به اوست و حقیقتش شباهتی به ماهیت بشری و خصوصیات و عوارض آن ندارد. به این ترتیب خدا را به نحوی قاطع از انحصارطلبی یهودیت و چندگانگی و کثرت گرایی مسیحیت رها ساخته است. اساس توحید در سوره ای کوتاه و بدون هیچ ابهامی آمده است:
(قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ? اللّهُ الصّمَدُ ? لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ? وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ(
در این آیات خطوط خاص تفکر قرآنى، آشکارا ظاهر می شود؛ یعنی کثرت گرایی مکتب تجسم و تصور خدا و شباهت به ماهیت بشری ـ به صورتی غیر قابل انکار ـ محکوم شده و قرابت و تطابق با دیگر اندیشه های توحیدی در روح و مضمون و کلمات این آیات وجود می یابد.
ب. معاد؛ یکی از مفاهیم اساسی در فرهنگ توحیدی، بقای روح است که نتیجه ی منطقی آن اعتقاد به قیامت و روز حساب و بهشت و جهنم است. در متون یهودی ـ که بیشتر نگران تشکیلات زمینی و دنیوی اولین جامعه توحیدی هستند ـ توجه بسیار ناچیز به این قلمرو اخروی شده است. در انجیل نیز به خصوص با تأکید بر سلطنت خداوند ـ تعلیماتی در جهت تشکیل جامعه توحیدی متکامل ـ توجه، بیشتر است.
اما قرآن به قلمرو علم الآخرة برجستگی و نظم قابل توجهی می بخشد. جریان بقای روح در قرآن بسیار پراحساس و با لحنی تأثیرگذار و شیوا بیان شده و این کتاب با چشم اندازهایی حیرت آور و شگفت زا، بقای روح را به تصویر درآورده است:
(وَ نُفِخَ فِی الصّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعیدِ ? وَ جاءَتْ کُلّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهیدٌ ? لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ ? وَ قالَ قَرینُهُ هذا ما لَدَیّ عَتیدٌ ? أَلْقِیا فی جَهَنّمَ کُلّ کَفّارٍ عَنیدٍ ? مَنّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُریبٍ ? الّذی جَعَلَ مَعَ اللّهِ إلهاً ءَاخَرَ فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشّدیدِ ? قالَ قَرینُهُ رَبّنا ما أطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فی ضَلالٍ بَعیدٍ ? قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیّ وَ قَدْ قَدّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعیدِ ? ما یُبَدّلُ الْقَوْلُ لَدَیّ وَ ما أنَا بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ ? یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنّمَ هَلِ امْتََلأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ ? وَ أزْلِفَتِ الْجَنّةُ لِلْمُتّقینَ غَیْرَ بَعیدٍ ? هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلّ ِ أَوّابٍ حَفیظٍ ? مَنْ خَشِیَ الرّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ ? ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ ? لَهُمْ ما یَشاؤُونَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ.(
بیان و تصویر متعدد و مکرر قرآن از صحنه قیامت و امور مربوط به آن، با چنان شرح و وصف هیجان آوری آمده است، که هرگز نمی توان در برابر توصیف شورانگیز عرصه ای که برای برخی بسیار دشوار و پرمحنت، و برای بعض دیگر ـ با وجود عظمت و ابهتش ـ بسیار مطلوب و دلپذیراست، بی تفاوت ماند.
صحنه های روز قیامت در قرآن، تصویری عینی و تجسمی ملموس دارد. شخصیت ها سخن میگویند و عمل می کنند. فرشتگان، شیطان، برگزیدگان رحمت الهی و مغضوبان، آنچنان عینی و واقعی تصویرشده اند که حتی جزییات و دقایق روانی در آن صحنه عظیم و آن وسعت شکوه مند از نظر دور نمیماند.
زمان واقعه نیز به شکل دقیق و وسیع تشریح شدهاست. اگرچه ممکن است فهم دقیق حقیقت این تشریح و توصیف برای بشر زمان هایی دراز به طول انجامد. داوری در روزی برابر با پنجاه هزار روز دنیوی به عمل میآید و برای مشخص نمودن فرجام متأثرکننده این نمایش هیجانآور و خارقالعاده، حصاری برافراشته می شود که در یک سوی آن سعادت ابدی و در سوی دیگر عقاب جاویدان خواهد بود و در دو سوی این حصار مقر ابدی رحمت شدگان و غضب شدگان قرار دارد.
هیچ منظره و دور نمایی از قیامت زندهتر و رنگینتر از آنچه که در بسیاری از سوره های قرآن مطرح شده، نیست؛ درحالی که کتاب مقدس از مشابه این تصویر پردازی و طرح هنرمندانه ی جزییات، تهی است.
ج. تکوین کائنات؛ در سفر پیدایش تورات، شکل آمرانه ی آفرینش را شاهدیم که از قول خداوند نقل می کند: «نور باشد، و نور شد».
همین شکل آمرانه ی تکوین به نحوی گیرا در (کُنْ فَیَکُونُ(؛ «باش، پس شد» قرآن درک می شود. این امر خود یکی از تشابهات آشکار میان قرآن و تورات است. قرآن به مراحل سیر تکوین موجودات توجه خاص دارد؛ و حال آن که در کتاب مقدس ذکر و تصویر این مراحل نیست:
1. قرآن از حالت اولیه جهان سخن می گوید:
(أوَلَمْ یَرَ الّذینَ کَفَرُوا أَنّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَیْ ءٍ حَیّ أفَلا یُؤْمِنُونَ(؛ «آیا کسانی که کفر ورزیدند ندانستند که آسمان ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختیم، و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم ایمان نمی آورند؟».
2. حالت مقدماتی این ماده را ذکر می کند:
(ثُمّ اسْتَوی إِلَی السّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِْلأَرْضِ ائْتِیا طَوْعًا أوْ کَرْهًا قالَتا أتَیْنا طائِعینَ(؛ «سپس آهنگ [آفرینشِ آسمان کرد، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: "خواه یا ناخواه بیایید." آن دو گفتند: "فرمان پذیر آمدیم."».
3. مدار و مقصد هر جرم را معین می سازد و بدین ترتیب ماده را در فضا، توزیع و تقسیم می نماید و از همین راه قوانین حاکم بر پدیده های مادی را خلق می کند:
(وَ هُوَ الّذی خَلَقَ الّیْلَ وَ النّهارَ وَ الشّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (؛ «و اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است. هر کدام از این دو در مداری [معین شناورند».
4. پدیده های بیولوژیک را می آفریند:
(أوَلَمْ یَرَ الّذینَ کَفَرُوا أَنّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَیْ ءٍ حَیّ أفَلا یُؤْمِنُونَ(؛ «آیا کسانی که کفر ورزیدند، ندانستند که آسمان ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختیم، و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم ایمان نمی آورند؟».
5 . بر کیفیت تکوین زمین ـ محل زندگی انسان ـ و خلقت موجودات در آن متمرکز می شود:
(وَ هُوَ الّذی مَدّ اْلأَرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أنـْهارًا وَ مِنْ کُلّ ِ الثّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی الّیْلَ النّهارَ إِنّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکّرُونَ (؛ «و اوست کسی که زمین را گسترانید و در آن، کوه ها و رودها نهاد، و از هرگونه میوه ای در آن، جفت جفت قرار داد. روز را به شب می پوشاند. قطعاً در این [امور برای مردمی که تفکر می کنند نشانه هایی وجود دارد».
6 . به خلقت انسان و مراحل پیدایش وی توجه می شود:
(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ ? ثُمّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکینٍ ? ثُمّ خَلَقْنَا النّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظامًا فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْمًا ثُمّ أنـْشَأْناهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبارَکَ اللّهُ أحْسَنُ الْخالِقینَ(؛ «و به یقین، انسان را از عصاره ای از گِل آفریدیم ? سپس او را [به صورت نطفه ای در جایگاهی استوار قرار دادیم ? آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. پس علقه را به صورت مضغه گردانیدیم، و آن گاه مضغه را استخوان هایی ساختیم، بعد استخوان ها را با گوشتی پوشاندیم، آن گاه [جنین را در آفرینشی دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است!».
همان گونه که اشاره شد، آیات یادآوری و بسیاری از آیات دیگر قرآن، چگونگی پیدایش کیهان و انسان را کامل می سازد.
د. اخلاق در متون مقدس و قرآن؛ از منظر جهان بینی های غیر مذهبی ـ که زندگی انسان را بی هدف و معنا نمی دانند ـ اعمال انسان بر نفع شخصی مستقیم و فوری متکی است، و به همین دلیل منافع شخص در وهله اول به رفتارها رنگ و جهت می دهد، اما اخلاق توحیدی ـ با در نظر داشتن مصالح اشخاص ـ وزن اساسی را به فضیلت و لیاقت فردی متوجه می سازد، نه نفع او.
با توجه به این فضیلت، تورات اولین اساس نامه ی اخلاقی بشریت را در ده فرمان به نظم می آورد و انجیل رهنمودهای خود را در پیمان مسیح در کوهستان به دست می دهد.
وجه مشترک این دو منشور اخلاقی جنبه بازدارنده و ترغیب آن به کفّ نفس از ارتکاب منکرات است، اما ـ حتی با وجود پای بندی به این منشورها ـ بشر می تواند نسبت به اصل وجود شر، موضعی خنثی اختیار کند؛ در حالی که قرآن برای تکمیل اخلاق توحیدی یک اصل اثباتی اساسی و مهم را به صراحت اعلام می کند و آن، فرمان مبارزه با منکر است. قرآن به پیروانش می فرماید:
(کُنْتُمْ خَیْرَ أمّةٍ أخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ(؛ «شما بهترین امّتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید: به کار پسندیده فرمان می دهید، و از کار ناپسند باز می دارید، و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند، قطعاً برایشان بهتر بود؛ برخی از آنان مؤمنند و[لی بیشترشان نافرمانند».
نیز اخلاق توحید اسلامی مبتنی بر توحید ذاتی و صفاتی و افعالی است، و جایی برای هوا و هوس و اراده انسان مستقل نمی گذارد:
(وَ ما تَشاؤونَ إِلاّ أنْ یَشاءَ اللّهُ إِنّ اللّهَ کانَ عَلیمًا حَکیمً(؛ «و تا خدا نخواهد، [شم نخواهید خواست؛ قطعاً خدا دانای حکیم است».
از نظرگاهی دیگر، قرآن مفهوم اجر و جزا را که پایان اخلاق توحیدی است، منظم و معتدل ساخت. تورات و انجیل تمام حساب رسی ها را در «روز سلطنت خداوند» مستقر می سازند؛ به گونه ای که اخلاق منحصر به روز قیامت است و در نتیجه مسأله شکل فردی پیدا می کند.
اما قرآن در آنِ واحد بر ارزش اخلاقی فرد و بر سرنوشت دنیوی جمع تکیه می نماید. داوری و رسیدگی در روز جزا به صورت فردی است و افراد یکان یکان در پیشگاه خدا حاضر می شوند. به این معنا که اسباب مادی و قدرت ها و سلطنت ها و دوستان و پیروان افراد قادر به انجام کاری برای آن ها نیستند.
(وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أوّلَ مَرّةٍ...( ؛ «و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم [اکنون نیز تنها به سوی ما آمده اید...».
و گاه نیز چنین گوشزد می شود که خداوند مایل است وی را با مخلوقی که تنها آفریده است واگذارند:
(ذَرْنی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحیدً( ؛ «مرا با آن که [او ر تنها آفریدم واگذار».
اگرچه برای جمع اجر و جزای فوری قایل است و بر اثر گذاری اعمال در سرنوشت آنان ـ در همین دنیا ـ تأکید می شود:
(ألَمْ یَرَوْا کَمْ أهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أرْسَلْنَا السّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمْ فَأهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرینَ(؛ «آیا ندیده اند که پیش از آنان چه بسیار امّت ها را هلاک کردیم؟ [امّت هایی که در زمین به آنان امکاناتی دادیم که برای شما آن امکانات را فراهم نکرده ایم، و [باران های آسمان را پی در پی بر آنان فرو فرستادیم، و رودبارها از زیر [شهرهای آنان روان ساختیم. پس ایشان را به [سزای گناهانشان هلاک کردیم، و پس از آن نسل های دیگری پدید آوردیم».
قرآن پیوسته ما را به درنگ در سرنوشت تمدن ها و ملت های نابود شده، فرا می خواند:
( قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ(؛ «قطعاً پیش از شما سنّت هایی [بوده و سپری شده است. پس، در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟».
ادامه ی نوشتار را به بررسی ابعاد نوآوری قرآن در بیان حکایت های تاریخی وا می گذاریم.