نگاهی به نشر نوین شبهات کهن در مورد قرآن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در این نوشتار به چهارنمونه از موارد توهم اختلاف و تناقض درونی می پردازیم:
1. نسبت به رفتار با پدر و مادر مشرک، دستور قرآن چیست؟
2. آیا خداوند به فسوق و فحشا امر می کند؟!
3. قیامت چه مدت طول می کشد؟
4. براساس نقل قرآن خلقت آسمان و زمین چه مدت طول کشیده است؟
از آن جا که توهم شده است که پاسخ قرآن به این گونه پرسش ها یکسان نمی باشد و اطلاعات مختلفی ارایه شده است که در تناقض، یا تخالف با یکدیگر هستند؛ نوشتار ما در پی آن است که با مراجعه به برخی آرای تفسیری، روشن سازد که پندار تخالف در تمام موارد یاد شده برخاسته از بی توجهی در مضمون دقیق آیات است.
رفتار با پدر و مادر مشرک
قرآن در این مورد می فرماید:
(لاَ تجَِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتهَُمْ أُوْلَئکَ کَتَبَ فىِ قُلُوبهِِمُ الإیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الأنْهَارُ خَلِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ ألاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ المُْفْلِحُونَ)([1])؛ «قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند ـ هرچند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره ی آنان باشند ـ دوست بدارند. در دل این هاست که [خدا] ایمان را نوشته و آن ها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است، و آنان را به بهشت هایی که از زیر [درختان] آن جوی هایی روان است در می آورد؛ همیشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ایشان خشنود و آن ها از او خشنودند؛ اینانند حزب خدا. آری، حزب خداست که رستگارانند».
این آیه در نهی از دوستی و مودت با دشمنان خدا و رسول او صراحت دارد. این مطلب با اجازه ـ و بلکه دستور ـ خداوند به مصاحبت نیکو با والدین مشرک تنافی دارد؛ چرا که قرآن می فرماید: (وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلی أَن تُشْرِکَ بىِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فىِ الدُّنْیَا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إلَیَّ ثُمَّ إِلیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)([2])؛ «و اگر تو را وادارند تا درباره ی چیزی که تو را بدان دانشی نیست به من شرک ورزی، از آنان فرمان مَبر، و[لی] در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن، و راه کسی را پیروی کن که توبه کنان به سوی من باز می گردد؛ و [سرانجام] بازگشت شما به سوی من است، و از [حقیقت] آنچه انجام می دادید شما را با خبر خواهم کرد».
ریشه ی پندار تخالف در این مورد، خلط مفهوم مودت و مصاحبت است.
«مؤادة» در لغت به معنای «عقد القلب علی المحبة» است و بر دوستی حقیقی دلالت دارد. در حالی که «مصاحبت به معروف»، مدارا و مجامله ظاهری در حسن معاشرت است که چه بسا با کراهت قلبی همراه باشد. از جلوه های ادب اسلامی این است که انسان با پدر و مادر خود و سایر نزدیکان ـ حتی در صورت مخالفت در عقیده ـ حریم ظاهری را نگه دارد. حسن سلوک و معاشرت یک مطلب است و رابطه و علاقه باطنی مطلبی دیگر. این نکته از خلقیات شریف انسانی است که نه تنها نسبت به نزدیکان، بلکه در برخورد با همه ی مردم و به منظور تألیف قلوب، حسن معاشرت و سلوک نیکو حفظ شود.
تبیین امر خداوند به فسوق و فحشا
از یک سو قرآن کریم می فرماید: (إِنَّ اللَّهَ لاَ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ)([3])؛ «قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمی دهد، آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟».
چگونه می توان با کلام دیگر خداوند آن را سازگار نمود؛ آن جا که می فرماید:
(وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوافیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمیر)([4])؛ «و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوش گذرانانش را وامی داریم تا در آن به اتراف [و فساد] بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [یکسره] زیر و بم کنیم».
ریشه ی این اشکال نیز بی توجهی به یکی از سنت های الهی است؛ زیرا عقوبتی نیست، مگر پس از بیان آن. به عبارت دیگر چنانچه انسان ها پس از راهنمایی به سوی سعادت، موجبات شقاوت خویش را فراهم نمایند و از راه خدا سرپیچی کنند، عذاب بر آن ها فرود می آید. اگر آیه ی شریفه خصوص مترفان را یادآور شده، بدان جهت است که آنان ریشه ی فسادند و عامه ی مردم با گزینش های نادرست خود، آنان را الگو قرار می دهند.
مرحوم طبرسی در یکی از وجوه تفسیر این آیه می نویسد:
«معنای آیه این است: آن گاه که اراده کردیم اهل قریه ای را پس از قیام حجت و ارسال رسل بر آنان هلاک کنیم، به مترفان آنان؛ یعنی رؤسا و ثروتمندانشان امر می کنیم که از پیامبران تبعیت کنند؛ یعنی امری پس از امر که در حق ایشان تکرار شده است و برای ایشان بیّنه به دنبال بیّنه می آید تا عاصیان انذار شوند و حجت تأکید شود، اما اینان عصیان و کفران کردند و با معاصی راه فسق را پیش گرفتند».([5])
مدت زمان درنگ در قیامت
در یک جا قرآن کریم مدت زمان قیامت را یک هزار سال ذکر می کند:
(یُدَبِّرُ الأمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الأرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ)([6])؛ «کار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمین، اداره می کند؛ آن گاه [نتیجه و گزارش آن] در روزی که مقدارش ـ آن چنان که شما [آدمیان] بر می شمارید ـ هزار سال است، به سوی او بالا می رود».
و در جای دیگر همین مدت را پنجاه هزار سال تعیین می فرماید:
(تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ)([7])؛ «فرشتگان و روح، در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می روند». با این بیان ها مدت این روز چیست؟! مقدار آن هزار سال یا پنجاه هزار سال است؟!
مرحوم قمی در تفسیر آیه نخست می نویسد: «مراد این است که تمام اموری که تدبیر میکند و امر نهی ای که صادر مینماید و اعمال همه بندگان که در آن روز ظاهر می شود؛ پس مقدار آن روز هزار سال از سالهای دنیاست».([8] )
شیخ کلینی(قدس سره) در کافی از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود: «قیامت پنجاه موقف دارد که هر موقف، هزار سال طول می کشد.»؛ آن گاه آیه دوم را قرائت می کند.([9])
با این بیان هیچ گونه تنافی مابین دو آیه نیست. کردار بندگان، تمامی شؤون زندگی دنیا و آنچه از تدابیر الهی و اوامر و نواهی و تشریع در آن هاست و همه ی آنچه مردم از خوب و بد انجام میدهند، در روز قیامت در مواقف پنجاه گانه که زمان هر موقف آن هزار سال است، ظاهر می شود.
مدت خلقت آسمان وزمین
برخی از آیات قرآن کریم موهم این پندار است که زمان خلقت آسمان و زمین و آنچه در آن هاست، هشت روز بوده و خلقت آسمان ها پس از آفرینش زمین است:
(قُلْ أئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الأَرْضَ فىِ یَوْمَینْ ِ وَ تجَعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَالِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ)
(وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ َ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فىِ أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائلِینَ)
(ثُم َّ اسْتَوَی إِلىَ السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائعِینَ)
(فَقَضَهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فىِ یَوْمَینْ ِ وَ أَوْحَی فىِ کُل ِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ حِفْظًا ذَالِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ)([10])؛ «بگو: آیا این شمایید که واقعاً به آن کسی که زمین را در دو هنگام آفرید، کفر می ورزید، و برای او همتایانی قرار می دهید؟ این است پروردگار جهانیان. „ و در [زمین]، از فراز آن [لنگرآسا] کوه ها نهاد و در آن خیر فراوان پدید آورد، و مواد خوراکی آن را در چهار روز اندازه گیری کرد [که] برای خواهندگان، درست [و متناسب با نیازهایشان] است. „ سپس آهنگ [آفرینش] آسمان کرد، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمان پذیر آمدیم. „ پس آن ها را [به صورت] هفت آسمان، در دو هنگام مقرّر داشت و در هر آسمانی کار [مربوط به] آن را وحی فرمود، و آسمان [این] دنیا را به چراغ ها آذین کردیم و [آن را نیک] نگاه داشتیم؛ این است اندازه گیریِ آن نیرومند دان».
1. نسبت به رفتار با پدر و مادر مشرک، دستور قرآن چیست؟
2. آیا خداوند به فسوق و فحشا امر می کند؟!
3. قیامت چه مدت طول می کشد؟
4. براساس نقل قرآن خلقت آسمان و زمین چه مدت طول کشیده است؟
از آن جا که توهم شده است که پاسخ قرآن به این گونه پرسش ها یکسان نمی باشد و اطلاعات مختلفی ارایه شده است که در تناقض، یا تخالف با یکدیگر هستند؛ نوشتار ما در پی آن است که با مراجعه به برخی آرای تفسیری، روشن سازد که پندار تخالف در تمام موارد یاد شده برخاسته از بی توجهی در مضمون دقیق آیات است.
رفتار با پدر و مادر مشرک
قرآن در این مورد می فرماید:
(لاَ تجَِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتهَُمْ أُوْلَئکَ کَتَبَ فىِ قُلُوبهِِمُ الإیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الأنْهَارُ خَلِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ ألاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ المُْفْلِحُونَ)([1])؛ «قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند ـ هرچند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره ی آنان باشند ـ دوست بدارند. در دل این هاست که [خدا] ایمان را نوشته و آن ها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است، و آنان را به بهشت هایی که از زیر [درختان] آن جوی هایی روان است در می آورد؛ همیشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ایشان خشنود و آن ها از او خشنودند؛ اینانند حزب خدا. آری، حزب خداست که رستگارانند».
این آیه در نهی از دوستی و مودت با دشمنان خدا و رسول او صراحت دارد. این مطلب با اجازه ـ و بلکه دستور ـ خداوند به مصاحبت نیکو با والدین مشرک تنافی دارد؛ چرا که قرآن می فرماید: (وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلی أَن تُشْرِکَ بىِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فىِ الدُّنْیَا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إلَیَّ ثُمَّ إِلیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)([2])؛ «و اگر تو را وادارند تا درباره ی چیزی که تو را بدان دانشی نیست به من شرک ورزی، از آنان فرمان مَبر، و[لی] در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن، و راه کسی را پیروی کن که توبه کنان به سوی من باز می گردد؛ و [سرانجام] بازگشت شما به سوی من است، و از [حقیقت] آنچه انجام می دادید شما را با خبر خواهم کرد».
ریشه ی پندار تخالف در این مورد، خلط مفهوم مودت و مصاحبت است.
«مؤادة» در لغت به معنای «عقد القلب علی المحبة» است و بر دوستی حقیقی دلالت دارد. در حالی که «مصاحبت به معروف»، مدارا و مجامله ظاهری در حسن معاشرت است که چه بسا با کراهت قلبی همراه باشد. از جلوه های ادب اسلامی این است که انسان با پدر و مادر خود و سایر نزدیکان ـ حتی در صورت مخالفت در عقیده ـ حریم ظاهری را نگه دارد. حسن سلوک و معاشرت یک مطلب است و رابطه و علاقه باطنی مطلبی دیگر. این نکته از خلقیات شریف انسانی است که نه تنها نسبت به نزدیکان، بلکه در برخورد با همه ی مردم و به منظور تألیف قلوب، حسن معاشرت و سلوک نیکو حفظ شود.
تبیین امر خداوند به فسوق و فحشا
از یک سو قرآن کریم می فرماید: (إِنَّ اللَّهَ لاَ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ)([3])؛ «قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمی دهد، آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟».
چگونه می توان با کلام دیگر خداوند آن را سازگار نمود؛ آن جا که می فرماید:
(وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوافیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمیر)([4])؛ «و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوش گذرانانش را وامی داریم تا در آن به اتراف [و فساد] بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [یکسره] زیر و بم کنیم».
ریشه ی این اشکال نیز بی توجهی به یکی از سنت های الهی است؛ زیرا عقوبتی نیست، مگر پس از بیان آن. به عبارت دیگر چنانچه انسان ها پس از راهنمایی به سوی سعادت، موجبات شقاوت خویش را فراهم نمایند و از راه خدا سرپیچی کنند، عذاب بر آن ها فرود می آید. اگر آیه ی شریفه خصوص مترفان را یادآور شده، بدان جهت است که آنان ریشه ی فسادند و عامه ی مردم با گزینش های نادرست خود، آنان را الگو قرار می دهند.
مرحوم طبرسی در یکی از وجوه تفسیر این آیه می نویسد:
«معنای آیه این است: آن گاه که اراده کردیم اهل قریه ای را پس از قیام حجت و ارسال رسل بر آنان هلاک کنیم، به مترفان آنان؛ یعنی رؤسا و ثروتمندانشان امر می کنیم که از پیامبران تبعیت کنند؛ یعنی امری پس از امر که در حق ایشان تکرار شده است و برای ایشان بیّنه به دنبال بیّنه می آید تا عاصیان انذار شوند و حجت تأکید شود، اما اینان عصیان و کفران کردند و با معاصی راه فسق را پیش گرفتند».([5])
مدت زمان درنگ در قیامت
در یک جا قرآن کریم مدت زمان قیامت را یک هزار سال ذکر می کند:
(یُدَبِّرُ الأمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الأرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ)([6])؛ «کار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمین، اداره می کند؛ آن گاه [نتیجه و گزارش آن] در روزی که مقدارش ـ آن چنان که شما [آدمیان] بر می شمارید ـ هزار سال است، به سوی او بالا می رود».
و در جای دیگر همین مدت را پنجاه هزار سال تعیین می فرماید:
(تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ)([7])؛ «فرشتگان و روح، در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می روند». با این بیان ها مدت این روز چیست؟! مقدار آن هزار سال یا پنجاه هزار سال است؟!
مرحوم قمی در تفسیر آیه نخست می نویسد: «مراد این است که تمام اموری که تدبیر میکند و امر نهی ای که صادر مینماید و اعمال همه بندگان که در آن روز ظاهر می شود؛ پس مقدار آن روز هزار سال از سالهای دنیاست».([8] )
شیخ کلینی(قدس سره) در کافی از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود: «قیامت پنجاه موقف دارد که هر موقف، هزار سال طول می کشد.»؛ آن گاه آیه دوم را قرائت می کند.([9])
با این بیان هیچ گونه تنافی مابین دو آیه نیست. کردار بندگان، تمامی شؤون زندگی دنیا و آنچه از تدابیر الهی و اوامر و نواهی و تشریع در آن هاست و همه ی آنچه مردم از خوب و بد انجام میدهند، در روز قیامت در مواقف پنجاه گانه که زمان هر موقف آن هزار سال است، ظاهر می شود.
مدت خلقت آسمان وزمین
برخی از آیات قرآن کریم موهم این پندار است که زمان خلقت آسمان و زمین و آنچه در آن هاست، هشت روز بوده و خلقت آسمان ها پس از آفرینش زمین است:
(قُلْ أئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الأَرْضَ فىِ یَوْمَینْ ِ وَ تجَعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَالِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ)
(وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ َ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فىِ أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائلِینَ)
(ثُم َّ اسْتَوَی إِلىَ السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائعِینَ)
(فَقَضَهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فىِ یَوْمَینْ ِ وَ أَوْحَی فىِ کُل ِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ حِفْظًا ذَالِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ)([10])؛ «بگو: آیا این شمایید که واقعاً به آن کسی که زمین را در دو هنگام آفرید، کفر می ورزید، و برای او همتایانی قرار می دهید؟ این است پروردگار جهانیان. „ و در [زمین]، از فراز آن [لنگرآسا] کوه ها نهاد و در آن خیر فراوان پدید آورد، و مواد خوراکی آن را در چهار روز اندازه گیری کرد [که] برای خواهندگان، درست [و متناسب با نیازهایشان] است. „ سپس آهنگ [آفرینش] آسمان کرد، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمان پذیر آمدیم. „ پس آن ها را [به صورت] هفت آسمان، در دو هنگام مقرّر داشت و در هر آسمانی کار [مربوط به] آن را وحی فرمود، و آسمان [این] دنیا را به چراغ ها آذین کردیم و [آن را نیک] نگاه داشتیم؛ این است اندازه گیریِ آن نیرومند دان».