آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

ویژگی های رفتاری رسول خاتم(ص) در طرح و تبلیغ رسالت الهی بسیار است. برخی از آن ها همانند اصول فراگیر و جامع و برخی دیگر گستره ی محدودتری دارند. در این بخش، نخست به مواردی از شیوه های جامع پرداخته و سپس بعضی از مصادیق را مرور می کنیم.
1. رعایت تدریج در کاربرد ابزار تبلیغی؛
نزول تدریجی آیات هدایت گر قرآن کریم در طول 23 سال شاهد صریح رعایت تدریج در ابلاغ رسالت الهی است. خداوند متعال می فرماید: وَقُرءَاناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهَ تَنْزِیل)([1])؛ و قرآنی [با عظمت را] بخش بخش [برتو] نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی، و آن را به تدریج نازل کردیم.
در آیه ی دیگر پیامبر خدا را به رعایت ترتیب مأمور نموده، و می فرماید: (أدْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهْتَدینَ وَإنْ عَاقَبْتَمْ فَعَاقِبوا بِمِثلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرینَ)([2])؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه ای] که نیکوتر است مجادله نمای. در حقیقت، پروردگار تو به [حال] کسی که از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال] راه یافتگان [نیز] داناتر است و اگر عقوبت کردید، همان گونه که مورد عقوبت قرار گرفته اید [متجاوز را] به عقوبت رسانید، و اگر صبر کنید، البته آن برای شکیبایان بهتر است.
در این آیه بهره گیری از برهان و حکمت را به صورت مطلق و پند و اندرز نیکو را در نیمی از موارد تجویز می نماید و اگر کسی از راه منطق و استدلال پیروی نکرد و اندرز نیکو را بر نتابید و روی به جدل آورد، باید متناسب با شرایط به شیوه ای نیکوتر با او به مجادله پرداخت و در ضمن مجادله، از راه حق منحرف نشد و از حد انصاف پای فراتر ننهاد؛ زیرا هدف ما هدایت و رساندن پیام و دعوت به حق است و خداوند خود بهتر می داند که چه کسانی گمراه و چه کسانی هدایت یافته اند.
این شیوه که بر محور هدایت فکری مردم و تقویت روح تفکر و ژرف اندیشی استوار است همواره توسط پیامبر گرامی چه در دوره ی حضور در مکه و چه پس از هجرت به مدینه رعایت می شد، دعوت مکرر قرآن به تفکر و تدبر و تعقل و تأمل و تأکید پیامبر خدا(ص) به تذکر و یادآوری الطاف و نعم الهی جلوه هایی از گستره ی این شیوه در دعوت اسلامی است. مردم مدینه با همین سیره اسلام را پذیرفتند و نفوذ اسلام در بیشتر مناطق دنیا و دیروز و امروز نیز از همین راه بوده است. البته قرآن کریم ضمن اولویت بخشی مطلق به شیوه های مبتنی بر تعقل و حکمت، پیامبر گرامی(ص) را از کاربرد مشروط ابزارهای دیگر عقلایی منع نمی کند و حتی در آیه ی بعد تصریح می کند که اگر مخاطبان دعوت از گردونه ی برهان و حکمت و یا پند و اندرز نیکو و مجادله ی نیکوتر روی برتافتند و به حقوق طبیعی و اجتماعی مسلمانان تعدی نمودند، مسلمانان نیز می توانند برای جلوگیری از تعدی و ستم که یک حق عقلایی است، مقابله به مثل نمایند، اما این تجویز برای آگاهی و گرایش به حق و حفظ عزت اسلامی است و چنین تجویزی نباید مجوزی برای تعدی مسلمانان گردد؛ و بنابراین اگر راهی برای دست یابی به اهداف مزبور بدون کاربرد شیوه ی مقابله به مثل ممکن شد، بهتر است مسلمانان همان راه را بپیمایند و راه تحمل و پایداری پیشه کنند.
استفاده از ابزار زبان و گفت وگو به ویژه با رعایت مراتب در شیوه های مفاهمه و اولویت دادن به برهان و استدلال عقلانی بر خطابه و جدل و کاربرد ابزار تهدید و قدرت فیزیکی در صورت انتخاب این شیوه از سوی مخالفان با تأکید بر تجاوز ننمودن از حدّ عدالت پاسخ صریحی است بر کسانی که مغرضانه یا جاهلانه در پی تصویر دیگری از سیره ی تبلیغی اسلام و پیامبر بزرگ آن می باشند.
2. رعایت تدریج در طرح محتوای رسالت؛
طرح کلیات عقاید و گزاره های عقلانی و امور فطری یا بدیهیات اولیه که هر انسانی آن را می پذیرد و نیز محاسن آداب و اخلاق که پذیرفتن آن ها نیاز به استدلال و برهان ندارد و انطباق رفتار با آن ها محتاج سعی و کوشش بسیار نیست، شیوه ی رایج قرآن کریم در دوره 13 ساله ی مکه است. قرآن در مکه اصرار داشت تا مخاطبان خود را با فطرت و خویشتن خویش آشنا نماید و به پرسش های اساسی او پاسخ دهد، پرسش هایی چون: من کیستم، از کجا آمده ام، برای چه آمده ام، به کجا می روم و ...، اندک اندک مبانی توحید را به صورت مجمل و در لفافه بیان می نمود، دستورات شرعی را در قالب تذکرات اخلاقی و همه را در پوشش احکام بدیهی و فطری می آورد.([3]) برنامه ی قرآن کریم این بود تا در این مدت، حق را به مردم نشان دهد و آنان را در مسیر حق قرار دهد و دل آنان را از آلودگی شرک و بت پرستی پاک سازد و جامعه ی جاهلی را به سوی رشد و شکوفایی جهت دهد، امّا چنین رویکردی با فرهنگ حاکم در دو نقطه ی مقابل قرار داشت و اکثریت مردم به را حتی نمی توانستند از عادت ها و آداب و رسوم سنتی ـ هرچند خرافی و جاهلانه ـ روی برگردانند؛ از این رو قرآن کریم در عصر مکه تلاش نمود تا با تقویت باورهای توحیدی زمینه ی تخلّق به اخلاق الهی و ترک عادت های جاهلی را بر آنان آسان نماید. و پس از آن نیز ـ‌ ده سال مدینه ـ‌ تمامی احکام تکلیفی را یک جا ابلاغ ننمود، چن ن که دقت در آیات مربوط به تحریم شراب از نمونه های زیبای تدریج است. قرآن کریم نخست می فرماید: (وَ مِن ثَمَراتِ النَّخیلِ والأعنَابِ تَتَّخِدوُنَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً ...) ([4]) این آیه ـ که از سور مکی است ـ با ادبیات ویژه قرآنی، سَکَر ـ شراب ـ را در مقابل رزق نیکو قرار می دهد و سپس در مدینه از نماز خواندن در حال مستی منع می فرماید: (...لاَتَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأنْتُمْ سُکَارَی...)([5]) و پس از آن می فرماید: (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنّاسِ وإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا ...) ([6]) و پس از آماده شدن شرایط می فرماید: (... إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأنصَابُ وَالأَزْلَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجتَنبُوهُ...) ([7]).
3. رعایت ترتیب و تدریج در گزینش مخاطبان دعوت؛
تذکر این نکته ضروری است که مدارا و رعایت تدریج در تحقق دعوت و رسالت الهی نه به معنای سهل انگاری و نرمش در برابر باطل است و نه زمینه ساز غفلت و فراموشی هدف است؛ بنابراین گرچه از نخست مقرر بوده است که قرآن کریم ـ و به دلالت التزامی ـ دعوت حضرت ختمی مرتبت(ص) مهیمن و سرآمد تمامی شرایع الهی و غیر الهی باشد و دین اسلام خاتِم و خاتَم تمامی ادیان گردد، امّا پیامبر خدا(ص) مأمور می شود تا این حرکت را نخست از خانه ی خویش آغاز نماید: (وثیابک فطهّر)([8]) ـ برخی تفسیر به طهارت خانواده و خویشان نموده اند ـ همسرش حضرت خدیجه و دو نوجوان خانه اش؛ علی(ع) که پرورش و تربیت او را از سال ها پیش به عهده گرفته بود و زید که رسماً فرزند خوانده ی او بود، نخستین گروندگان به دعوت پیامبر(ص) بودند؛ چرا که مأمور بود تا اولین دعوت عمومی را از خویشان شروع نماید: (وَ أنْذِرْ عَشیِرَتَکَ الأَقْرَبینَ)([9]) و سپس دعوت را به شهر مکه و پس از آن به پیرامون گسترش دهد: (وَ کَذَالِکَ أوْحَیْنَا إلَیْکَ قُرْءَاناً عَرَبِیّاً لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا...)([10]) و در مرحله ای دیگر می فرماید: (... وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرءَانُ لأُنْذرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ...) ([11]) پیام برای همه ی کسانی که آن را می شنوند و در می یابند، و سپس می فرماید: (قُلْ یَا أیُّهَا النَّاسُ إنِّّی رَسُولُ اللهِ إلَیْکُمْ جَمِیعاً...) ([12]) و سخن آخر و هدف نهایی از بعثت نبی خاتم این پیام است که: (وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالمَِینَ). ([13])
4. رعایت ترتیب و تفاوت استعدادها؛
استعدادهای بشر متفاوت است و پیامبر خاتم برای ابلاغ رسالت الهی و هدایت بشر به صلاح و سعادت این تفاوت ها را به دقت در نظر می آورد و با هر فرد و گروه به تناسب استعداد آنان برخورد می نمود. گاهی برخی از افراد در بند عادات و رسوم اسیر گردیده و گرفتار سکون و جمود می شوند و نیازمند نیرویی هستند تا زنجیرها را از دست و پای آنان برگیرد و منش و شخصیت و احساس آنان را بیدار نماید، نعمت های فراموش شده را به یاد آنان بیاورد و آنان را به خودشان بشناساند و غبار از گنجینه های خردشان برگیرد: و یذکّروهُم منسِیَّ نِعمَتِه، و یحتَجُّوا علیهم بالتّبلیغ، وَیُثِیروُا لهم دَفائِنَ العَقول،... ([14]) پیامبران الهی برای تذکر و یادآوری و بیداری آمده تا با تحریک اندیشه ها به آنان شکوفایی و بالندگی و پویایی بخشند و نسخه ای مورد اعتماد برای گزینش ها و پذیرش ها باشند و از همین رو قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی میزان و ذکر نام گرفته اند.
برخی دیگر فراتر از تذکر و هشدار، نیازمند آن هستند که قواعد هدایت و رشد بر گوش آنان خوانده شود و بر اصول و فروع زندگی سعادتمندانه آگاهی یابند و گام به گام با آیات الهی بر صراط مستقیم سیر کنند، و گروهی نیز به مرحله ای بالاتر نیاز دارند، باید مورد تعلیم و تربیت دقیق قرار گرفته، روزها و سال ها در کلاس های آموزشی و همراه با تشویق و انذار، نفس سرکش آنان با تربیت دینی و رسالت الهی انس بگیرند و اصلاح گردند، و بالاخره گروهی افزون بر همه ی این ها باید تمرین و ممارست و تربیتی طولانی مدت بیابند و به تدریج از آلودگی های شرک و جاهلیت رهایی یافته به اخلاق و اوصاف نیکو آراسته شوند. تمامی این مراتب را قرآن کریم برای پیامبر خدا(ص) ترسیم نمود: (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمّیّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یَعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ...) ([15])این آیه به مرحله ی تلاوت و ابلاغ آیات و تعلیم و آموزش و تربیت و پرورش اشاره می فرماید.
البته در نهایت افرادی یافت می شوند که جز با تهدید و انذار و مقابله به مثل از ستم و تعدی و حق کشی و سدّ راه خدا که راه سعادت و خوشبختی است، دست بر نمی دارند و با آنان باید همچون جراحانی رفتار کرد که مجبورند برای حفظ سلامت انسان عضو آلوده را از تماس با دیگر اعضا دور نمایند و پیامبر خدا در طول 23 سال رسالت خود و به ویژه در ده سال مدینه تمامی این مراتب را رعایت می فرمود و مسلمانان جز پس از دعوت به توحید و نبوت، حق جهاد با مشرکان را نداشتند. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: لمّا وجّهنی رسول الله الی الیمن قال یا علی: لاتقاتل احداً حتی تدعوه إلی الإسلام. و ایم الله لئن یهدی الله علی یدیک رجلاً خیر لک ممّا طلعت علیه الشمس و غربت ولک ولاؤه؛ آن گاه که رسول خدا مرا به یمن فرستاد، فرمود: ای علی تا کسی را دعوت به اسلام نکرده ای با او نجنگ و به خدا سوگند اگر یک نفر به دست تو هدایت شود از همه ی آنچه خورشید بر او می تابد برای تو ارزشمندتر است. علاوه بر این که یاری و هم پیمانی او را برای خود تضمین نموده ای.([16])
آنچه گذشت ترسیمی خلاصه از رفتارشناسی پیامبر خدا(ص) در طرح دعوت الهی و ابلاغ رسالت جهانی و ابدی اسلام بود. در این میان برخی از ویژگی های روحی و رفتاری آن حضرت که در گسترش دعوت به اسلام مؤثر بود که در قرآن کریم و احادیث نیز بدان اشاره شده است. در این قسمت نمونه هایی از آن ویژگی ها یادآوری می شود:
الف. ویژگی های مبنایی و‌ راه بردی:
1 . اخلاص؛ تمامی پیامبران الهی مردم را به راه خدا دعوت نموده و آنان را برای خدا خواسته اند. سخن آغاز و انجام آنان این بوده است که: (قُلْ هَذِهِ سَبیلِی أَدْعُوا إِلَی اللهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أنَا وَمَنِ اتّبَعنِی...)([17]) و در آیه سوره ی نحل حضرت ختمی مرتبت مأمور شد که (ادْعُ إلی سبیلِ ربّک...) و براساس همین تربیت موظف می شود تا بگوید: (قُلْ إنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ)([18]) دعوت به خدا و به راه خدا و برای خداست. نه برای خویش و نه برای خانواده و خویشانش امتیازی می جوید، بلکه او تنها به تکلیف خود عمل می کند و منّتی بر مخاطبان ندارد؛ چنان که همه ی پیامبران یک صدا گفته اند: ما از کسی پاداش نمی خواهیم.([19]) پیامبر ختمی مرتبت(ص) در چهار مورد بر این نکته تأکید می نماید.([20]) آنان تنها یک مقام داشتند و تا آخر بر همان یک خط پایدار ماندند: (الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إلاَّ اللهَ وَکَفَی بِاللهِ حَسِیب)([21]) و همین نشانه ی سرفرازی و بی نیازی و استغنای آنان از ما سوی الله بود.
2 . یقین؛ تا انسان به راهی که برگزیده است باور نداشته باشد، نمی تواند راهنما و مشوق دیگران باشد. قرآن کریم رهبران الهی را با دو صفت ویژه معرفی می نماید: (وَجَعَلْنَا مِنهُم أَئمّةً یَهدوُنَ بِأَمرِنَا لَمَّا صَبَروُا و کَانُوا بِآیاتِنَا یُوقِنُون)([22]) و به راستی اگر کسی به حقانیت و صحت راه خویش یقین نداشته باشد، چگونه می تواند خود و محبوب ترین نزدیکان خویش را در برابر کشیشانی که تمامی عمر خود را در صومعه و به عبادت خدا گذرانده اند، به صحنه آورده و در معرض نفرین آنان قرار دهد، و یا در برابر آن همه آزار و توهین که از سوی مشرکان و خویشان دید، مقاومت نماید.
3. صبر و عزم؛ در آیه پیشین به جایگاه صبر در رهبری و هدایت اشاره شد و جز آن نیز بارها به پیامبر گرامی(ص) فرمان صبر داده شده است که: (فَاصْبِر کَمَا صَبَرَ أُولُوالعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ...)([23]) و شگفت این که با ارایه یک نمونه از بی صبری مردان الهی به پیامبر خدا هشدار داده و می فرماید: (فَاصْبِر لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلتَکُنْ کَصَاحِبِ الحُوتِ إذْنَادَی و هُوَ مَکْظُومٌ)([24]) ؛ پس در [امتثال] حکم پروردگارت شکیبایی بورز، و مانند همدم ماهی [یونس] مباش؛ آن گاه که اندوه زده ندا سر داد. حضرت صادق(ع) می فرماید: هیچ گاه خداوند دانش خویش را بر کسی که در پایداری و شکیبایی امتحان نداده است، واگذار نمی کند؛ از همین رو رسول خدا(ص) مأمور بود تا برآزار خویشان شکیبایی ورزد و جز در شرایطی که خدا فرمان داده بود با آنان جهاد ننماید....([25]) و این حدیث اشاره به آیات پیشین از سوره نحل است که در پایان به پیامبر فرمود: اگر صبر پیشه گیری، نتیجه ای بهتر خواهد داشت و در آخر فرمود: (وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إلاَّ بِاللهِ ولاَتَحْزَنْ عَلَیْهِم وَلاَتَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُروُنَ).([26])
4. صداقت و صراحت؛ در حدیثی که از حضرت صادق(ع) نقل شده است، می فرماید: إنّ الله عزّوجلّ لم یبعث نبیّاً الاّ بصدق الحدیث و أداء الأمانة إلی البرّو الفاجر([27]) و در حدیث دیگری عایشه می گوید: هیچ اخلاقی نزد رسول خدا(ص) منفورتر از دروغ نبود و اگر سخن دروغی از یارانش به گوش او می رسید از دیدار او روی بر می تافت تا روزی که توبه نماید.([28]) او مأمور بود تا بدون هیچ پنهان کاری به کفار اعلام نماید: (لأعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَلاَأنْتُمْ عابِدوُنَ مَا أعبد ... لَکُمْ دِینکُمْ وَلِیَ دِین)([29]) و امیرالمؤمنین می فرماید: أمرنا رسول الله(ص) أن نلقی أهل المعاصی بوجوه مکفّهره([30])؛ رسول خدا(ص) به ما فرمان داده بود تا با گنه کاران با چهره ی درهم گرفته برخورد کنیم.
5 . صلابت و استقامت؛ خدای متعال در دو مورد پیامبرش را امر می کند تا راه پایداری پیشه کند. در یک مورد او و همراهانش را فرا می خواند و می فرماید: (فَاسْتَقِم کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ...) ([31]) و در مورد دیگر امر به دعوت را با استقامت همراه می کند: (فَلِذلِکَ فَادْعُ وَاْستَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ...) ([32]) ؛ پس چون فراغت یافتی، به طاعت در کوش. و در هر دو مورد تصریح می کند که استقامت مأموریتی از پیش اعلام شده است. و در آیه ی دیگر به رسول خویش فرمان می دهد: (فإذا فرغت فانصب)([33]) هرگاه از مأموریتی فارغ شدی به مأموریت دیگر بپرداز، و امیرالمؤمنین(ع) این صلابت و پایداری را این گونه ترسیم می کند که: ولقد کنّا مع رسول الله(ص)... ما آن گاه که با رسول خدا بودیم پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود را ـ‌ که در برابر راه حق ایستاده بودند ـ‌ می کشتیم و این امر تأثیری در ما نداشت جز آن که ایمان، تسلیم، حرکت در صراط مستقیم، شکیبایی بر دردهای ناگوار و تلاش ما در جهاد با دشمن را می افزود.([34])
6 . شرح صدر؛ اولین درخواست حضرت موسی(ع) پس از فرمان رسالت شرح صدر است: (قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْریِ وَ یَسِّرلِی أمْرِی)([35]) و خدای متعال با زبان امتنان به پیامبر خاتم(ص) می فرماید: (ألَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ)([36]) و خود آن بزرگوار می فرماید: أکثر دعایی و دعاء الأنبیاء قبلی بعرفة... اللّهمّ اجعل فی قلبی نوراً و فی سمعی نوراً و فی بصری نوراً، اللّهم اشرح لی صدری و یسّرلی امری.([37]) و این همه نشانه ی ارتباط سعه ی صدر با رسالت و رهبری است، سعه ی صدر برای تحمل بار سنگین هدایت، برای تحمل مشکلات و سختی ها، برای تحمل آزارها و نادانی ها و...
این ها و جز این ها خصوصیاتی است که در موضع گیری ها و برخوردهای هدایت گرانه ی پیامبر خاتم نقش ویژه داشت و آن حضرت با بهره مندی از آن ها شبانه روز و بدون لحظه ای قرار و آرام در تبلیغ رسالت الهی می کوشید. بخش دیگری از این خصوصیات ویژگی های رفتاری آن حضرت است که مستقیماً برای انجام رسالت خویش به کار می برد و همواره پس از رحلت او چونان خاطراتی خوش بر زبان یارانش تکرار می شد.
دومین ویژگی روحی و رفتاری رسول اعظم(ص) که نقش کابردی دارد را در شماره ی آینده پی می گیریم.
ادامه دارد...
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1]. الإسرا (17) : 106.
[2]. النّحل (16) : 125 و 126.
[3]. ر.ک؛ ابتدای سوره ه ی مدثر و شمس و الأنعام (6) : 153 ـ‌151 .
[4]. النّحل (16) : 67 .
[5] . النّساء(4) : 43.
[6] . البقره (2) : 219.
[7]. المائده (5) : 90 ر.ک؛ علامه طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 4 ، ص160 ـ 155 و سید قطب، فی ظلال القرآن، آغاز تفسیر سوره انعام.
[8] . المدثّر (74) : 4.
[9]. الشّعراء(26) : 214.
[10]. الشّوری (42) : 7.
[11]. الأنعام (6) : 19.
[12]. الأعراف (7) : 158.
[13]. الأنبیاء(21) : 107.
[14]. نهج البلاغه، خطبه ی اول، فراز 35.
[15]. الجمعه (62) : 2.
[16]. کافی، ج 5 ، ص 36، ح 2.
[17]. یوسف (12) : 108.
[18]. الأنعام (6) : 162.
[19]. ر.ک؛ الشعراء (26) : 109، 127، 145، 164، 180.
[20]. ر.ک؛ آیات الشوری (42) : 23، الأنعام (6) :90، ص (38) : 86 و الفرقان (25) : 57 .
[21]. الأحزاب (33) : 39.
[22]. السّجده (32) : 24.
[23]. الأحقاف (46) : 35.
[24]. القلم (68) : 48.
[25]. اصول کافی، ج 1، ص 243.
[26]. النّحل (16) : 127.
[27]. علامه طباطبایی1، سنن النبی، ص 64 .
[28]. گروهی از نویسندگان، پژوهشکده باقرالعلوم، سنن الرسول الاعظم(ص)، ص 242، ح 632 .
[29]. الکافرون (109) : 1
[30]. وسائل الشیعه، ج 1، ص 413.
[31]. هود (11) : 112.
[32]. الشّوری (43) : 15.
[33]. الشّرح (94) : 7.
[34]. نهج البلاغه، خطبه ی 56 .
[35]. الطّه (20) : 25 و 26.
[36]. الشّرح (94) : 1.
[37]. محمد محمدی ری شهری، التبلیغ فی الکتاب و السنة، ص 121.

تبلیغات