مذهب و آینده ی آن!
آرشیو
چکیده
متن
نام برتراند راسل و شخصیت علمی و فلسفی او، برای مخاطبان ناآشنا نیست؛ از طرفی، نام و شخصیت علمی و فلسفی علامه محمدتقی جعفری1 برای مخاطبان آشناست.
از ویژگیهای مشترک این دو متفکر و فیلسوف توجه و اهتمام آنان به مقولههای مختلف در زمینه فلسفه، مذهب و انسان شناسی است.
نوشتار حاضر دربردارندهی نمونههایی از نقد علامه محمدتقی جعفری1 به افکار و اندیشههای راسل درباره پارهای از مهمترین مسایل کلامی است.([1])
حیات مذهب!
از جمله پرسشهای وایت از راسل این است که: آیا فکر میکنید که مذهب دارای سازمان، همچنان به وجود خود ادامه خواهد داد، و بشریت را در قبضه خود خواهد داشت؟
راسل: فکر میکنم این مسأله مربوط به این است که آیا مردم مشکلات اجتماعی خود را حل خواهند کرد یا نه؟ به عقیدهی من اگر جنگهای بزرگ و ناملایمات همچنان ادامه داشته باشد، و مردم زیادی با زندگی بدبختانهای به سر برند، احتمالاً مذهب باقی خواهد ماند؛ زیرا من مشاهده کردهام که عقیده به لطف خداوند با شواهد موجود نسبت معکوس دارد، وقتی شواهدی برای تأثیر الطاف خداوندی نیست، مردم به او معتقد میشوند و هنگامی که اوضاع به طور نیکو در جریان است و ممکن است به او معتقد شوند، بالعکس معتقد نیستند. بنابراین به نظر من اگر مردم مسایل اجتماعی خودشان را حل کنند، مذهب از بین خواهد رفت، و اگر مسایل اجتماعی خود را حل نکنند، فکر نمیکنم مذهب نابود شود...
علاّمه جعفری: این پاسخ راسل با پاسخ دیگر وی به پرسش دیگری که وایت از او پرسیده، منافات دارد؛ زیرا در آنجا مذهب را یک مسأله عادی معرفی کردند و به عصا دست گرفتن مردم از کشورها تشبیه کردند، ولی در اینجا معتقد شدند که مذهب کاملاً ریشه اجتماعی دارد.
در تحلیل و بررسی این جواب نیز نکاتی به نظر میرسد که در ذیل آنها را درج میکنیم:
1. علل اصلی اعتقاد به مذهب
تسلی و آرامش خاطر در مقابل ناگواریها و ناملایمات اجتماعی یکی از فواید گرویدن به مذهب است، نه علت اصلی آن. علل اصلی اعتقاد به مذهب، عظمت دستگاه جهان، و وجود نعمتها، و احساس توجه به موجود برتر و غیر اینها است. این حقیقت با نظر به روش بانیان مذاهب خیلی روشن است. چنانکه آیات بسیاری از قرآن کریم بر آن دلالت دارد. از جمله: آیات 72، 80 و 81 سورهی نحل، آیات 21، 22، 163 و 164 سورهی بقره، آیه 6 سورهی آل عمران، آیهی 189 سورهی اعراف. از این آیات به روشنی به دست میآید که بزرگترین عامل توجه به ماورای طبیعت به عنوان شالوده مذهب، توجه به قوانین هماهنگ طبیعت و وسایل آسایش است که خداوند متعال برای انسان آفریده است.
2. تفاوتهای انسانها در توجه به خدا
آنچه که واقعیت روش انسانها نشان میدهد این است که افراد بشر در توجه به خدا متفاوتند. عدهای ـ همان گونه که آقای راسل یادآور شده است ـ خدا را تنها برای رفع اضطراب و نکبت و بدبختیها میخواهند، و همین معنا صریحاً در چند آیه از قرآن کریم گوشزد شده است.([2])
در مقابل این اشخاص، عدهی دیگر به هنگام بروز نیکیها و وسایل آسایش به خداوند متوجه شده و در صورت بدبختی و بیچارگی کاملاً از خداوند رویگردان میباشند، همهی ما شنیدهایم که گرسنه دین ندارد، و در برخی از روایات معتبر آمده است که فقر یکی از علل کفر است.
البته در دین اسلام، هیچ یک از این دو حالت خوشی و بیچارگی به طور انحصار وسیلهی توجه به خدا نبوده، بلکه هر یک از آن دو میتواند از اسباب توجه به خداوند باشد. آنچه در این مورد به نظر میرسد این است که باید مقدمات و علل اعتقاد افراد به مذهب را دقیقاً بررسی کرد. عدهای مقدمات عقیده را به گونهای بررسی و تصدیق نمودهاند که در ناملایمات، بیشتر به خداوند متوجه میشوند، و عدهی دیگر به عکس؛ هرچه دستگاه هستی به میل و رغبت آنها بچرخد، تمایلشان به مذهب بیشتر است، ولی ـ چنان که گفتیم ـ هر دو پدیده در مسأله خداشناسی قابل استفاده است.
3. مذهب جایگزین ندارد
تا پرسشهای چهارگانهی: از کجا آمدهام؟ به کجا آمدهام؟ برای چه آمدهام؟ به کجا خواهم رفت؟ به حل نهایی و قطعی نرسد ـ چنانکه قوانین شناسایی ما اظهار ناتوانی از حل نهایی آنها میکند ـ مذهب با ریشه عمیقی که دارد، انسان را به خود جلب خواهد کرد؛ مگر اینکه ثابت کنیم که این پرسشها نباید مطرح شود! ولی آیا ما میتوانیم افکار را از طرح این سؤالات باز داریم؟ در حالیکه بدون توجه به اینکه: ممکن است در آینده کشف شود، بشر این پرسشهای عمیق را در مقابل خود مطرح دیده است.
زیربنای مذهب
اساس مذهب از مقوله پدیدههای ثابت است، اگرچه در آینده تغییر شکل و تحولاتی هم در مذهب صورت گیرد، ولی اساس آن تزلزل ناپذیر به نظر میرسد؛ زیرا اگر چه برای عدهای از نفوس زیربنای مذهب یک مشت قضایای قابل زوال میباشد، ولی در مقابل گروه دیگری مذهب را نتیجهی یک احساس درونی ضروری و علت مطلق بر دستگاه هستی (خد) میدانند، و همچنین نتیجهی این میدانند که اگر مذهب نتواند به پرسشهای چهارگانه از کجا آمدهام؟ به کجا آمدهام؟ برای چه آمدهام؟ به کجا میروم؟ را پاسخ دهد، هیچ منطقی قدرت جواب این چهار سؤال را نداشته و هیچ منطقی هم پیدا نمیشود که انسان را به بیجا بودن این سؤالات قانع سازد. اگر این مسأله را درست بررسی کنیم، خواهیم دید که احساس مزبور، و چهار سؤال یاد شده، از عهد غارنشینی، مطابق وسایل پرستش که به طور فراوان کشف شده است تا به امروز، از ثابتترین پدیدههای روانی بشر بوده، و در این پدیده، قرن بیستم با عهد غارنشینی تفاوتی ندارد. به عبارت دیگر، اساس این پدیده دستخوش تحولات عوامل در امتداد دورانها قرار نگرفته است.
پینوشت:
[1]. ر.ک؛ علامه محمدتقی جعفری، توضیح و بررسی مصاحبه راسل ـ وایت.
[2]. الإسرء (17) : 67 و العنکبوت (29) : 65 و لقمان (31) : 32.
از ویژگیهای مشترک این دو متفکر و فیلسوف توجه و اهتمام آنان به مقولههای مختلف در زمینه فلسفه، مذهب و انسان شناسی است.
نوشتار حاضر دربردارندهی نمونههایی از نقد علامه محمدتقی جعفری1 به افکار و اندیشههای راسل درباره پارهای از مهمترین مسایل کلامی است.([1])
حیات مذهب!
از جمله پرسشهای وایت از راسل این است که: آیا فکر میکنید که مذهب دارای سازمان، همچنان به وجود خود ادامه خواهد داد، و بشریت را در قبضه خود خواهد داشت؟
راسل: فکر میکنم این مسأله مربوط به این است که آیا مردم مشکلات اجتماعی خود را حل خواهند کرد یا نه؟ به عقیدهی من اگر جنگهای بزرگ و ناملایمات همچنان ادامه داشته باشد، و مردم زیادی با زندگی بدبختانهای به سر برند، احتمالاً مذهب باقی خواهد ماند؛ زیرا من مشاهده کردهام که عقیده به لطف خداوند با شواهد موجود نسبت معکوس دارد، وقتی شواهدی برای تأثیر الطاف خداوندی نیست، مردم به او معتقد میشوند و هنگامی که اوضاع به طور نیکو در جریان است و ممکن است به او معتقد شوند، بالعکس معتقد نیستند. بنابراین به نظر من اگر مردم مسایل اجتماعی خودشان را حل کنند، مذهب از بین خواهد رفت، و اگر مسایل اجتماعی خود را حل نکنند، فکر نمیکنم مذهب نابود شود...
علاّمه جعفری: این پاسخ راسل با پاسخ دیگر وی به پرسش دیگری که وایت از او پرسیده، منافات دارد؛ زیرا در آنجا مذهب را یک مسأله عادی معرفی کردند و به عصا دست گرفتن مردم از کشورها تشبیه کردند، ولی در اینجا معتقد شدند که مذهب کاملاً ریشه اجتماعی دارد.
در تحلیل و بررسی این جواب نیز نکاتی به نظر میرسد که در ذیل آنها را درج میکنیم:
1. علل اصلی اعتقاد به مذهب
تسلی و آرامش خاطر در مقابل ناگواریها و ناملایمات اجتماعی یکی از فواید گرویدن به مذهب است، نه علت اصلی آن. علل اصلی اعتقاد به مذهب، عظمت دستگاه جهان، و وجود نعمتها، و احساس توجه به موجود برتر و غیر اینها است. این حقیقت با نظر به روش بانیان مذاهب خیلی روشن است. چنانکه آیات بسیاری از قرآن کریم بر آن دلالت دارد. از جمله: آیات 72، 80 و 81 سورهی نحل، آیات 21، 22، 163 و 164 سورهی بقره، آیه 6 سورهی آل عمران، آیهی 189 سورهی اعراف. از این آیات به روشنی به دست میآید که بزرگترین عامل توجه به ماورای طبیعت به عنوان شالوده مذهب، توجه به قوانین هماهنگ طبیعت و وسایل آسایش است که خداوند متعال برای انسان آفریده است.
2. تفاوتهای انسانها در توجه به خدا
آنچه که واقعیت روش انسانها نشان میدهد این است که افراد بشر در توجه به خدا متفاوتند. عدهای ـ همان گونه که آقای راسل یادآور شده است ـ خدا را تنها برای رفع اضطراب و نکبت و بدبختیها میخواهند، و همین معنا صریحاً در چند آیه از قرآن کریم گوشزد شده است.([2])
در مقابل این اشخاص، عدهی دیگر به هنگام بروز نیکیها و وسایل آسایش به خداوند متوجه شده و در صورت بدبختی و بیچارگی کاملاً از خداوند رویگردان میباشند، همهی ما شنیدهایم که گرسنه دین ندارد، و در برخی از روایات معتبر آمده است که فقر یکی از علل کفر است.
البته در دین اسلام، هیچ یک از این دو حالت خوشی و بیچارگی به طور انحصار وسیلهی توجه به خدا نبوده، بلکه هر یک از آن دو میتواند از اسباب توجه به خداوند باشد. آنچه در این مورد به نظر میرسد این است که باید مقدمات و علل اعتقاد افراد به مذهب را دقیقاً بررسی کرد. عدهای مقدمات عقیده را به گونهای بررسی و تصدیق نمودهاند که در ناملایمات، بیشتر به خداوند متوجه میشوند، و عدهی دیگر به عکس؛ هرچه دستگاه هستی به میل و رغبت آنها بچرخد، تمایلشان به مذهب بیشتر است، ولی ـ چنان که گفتیم ـ هر دو پدیده در مسأله خداشناسی قابل استفاده است.
3. مذهب جایگزین ندارد
تا پرسشهای چهارگانهی: از کجا آمدهام؟ به کجا آمدهام؟ برای چه آمدهام؟ به کجا خواهم رفت؟ به حل نهایی و قطعی نرسد ـ چنانکه قوانین شناسایی ما اظهار ناتوانی از حل نهایی آنها میکند ـ مذهب با ریشه عمیقی که دارد، انسان را به خود جلب خواهد کرد؛ مگر اینکه ثابت کنیم که این پرسشها نباید مطرح شود! ولی آیا ما میتوانیم افکار را از طرح این سؤالات باز داریم؟ در حالیکه بدون توجه به اینکه: ممکن است در آینده کشف شود، بشر این پرسشهای عمیق را در مقابل خود مطرح دیده است.
زیربنای مذهب
اساس مذهب از مقوله پدیدههای ثابت است، اگرچه در آینده تغییر شکل و تحولاتی هم در مذهب صورت گیرد، ولی اساس آن تزلزل ناپذیر به نظر میرسد؛ زیرا اگر چه برای عدهای از نفوس زیربنای مذهب یک مشت قضایای قابل زوال میباشد، ولی در مقابل گروه دیگری مذهب را نتیجهی یک احساس درونی ضروری و علت مطلق بر دستگاه هستی (خد) میدانند، و همچنین نتیجهی این میدانند که اگر مذهب نتواند به پرسشهای چهارگانه از کجا آمدهام؟ به کجا آمدهام؟ برای چه آمدهام؟ به کجا میروم؟ را پاسخ دهد، هیچ منطقی قدرت جواب این چهار سؤال را نداشته و هیچ منطقی هم پیدا نمیشود که انسان را به بیجا بودن این سؤالات قانع سازد. اگر این مسأله را درست بررسی کنیم، خواهیم دید که احساس مزبور، و چهار سؤال یاد شده، از عهد غارنشینی، مطابق وسایل پرستش که به طور فراوان کشف شده است تا به امروز، از ثابتترین پدیدههای روانی بشر بوده، و در این پدیده، قرن بیستم با عهد غارنشینی تفاوتی ندارد. به عبارت دیگر، اساس این پدیده دستخوش تحولات عوامل در امتداد دورانها قرار نگرفته است.
پینوشت:
[1]. ر.ک؛ علامه محمدتقی جعفری، توضیح و بررسی مصاحبه راسل ـ وایت.
[2]. الإسرء (17) : 67 و العنکبوت (29) : 65 و لقمان (31) : 32.