در محضر قرآن کریمفجر الهی
آرشیو
چکیده
متن
یلدای ظلم را امید رفته بود؛ زیرا طلایی طلایه داران خورشید را از پس افق میدید که مصمم و استوار در پی هجوم و محو ظلمت و تاریکی است تا آتش اندر بضاعت او افکنده و امّتی را از زنجیرش برهاند و اینچنین بود که خلایق از پس سالها مبارزه با این یلدای ستمی که شاهنشاهیاش میگفتند به انتظار طلوعی نشسته بود تا تاریخ ظلم 2500 ساله را با طلوع این شمس مذاب نماید؛ و دیار خویش را از یخ زدگی و سیاهی به بهاری شکوفا و روشن بدل نماید؛ و در این آرزو آنقدر مشتاق و بی صبر بود که میخواست مقدم این شمس قرن را با خون خویش به استقبال رود و کوه و دره بپیماید تا زودتر از موعدِ طلوع، جسم و جان را به اشعهی این خورشید برساند و آن را جلا دهد.
و سرانجام در دوازدهمین روزِ بهمن از سال پنجاه و هفت، مراد عاشقان، جانِ جانان، محبوب پیران، معشوق جوانان، راهبر خدا جویان و راه خداپویان و آن شمس پارسایان و ظلم ستیزان طلوع کرد؛ وَالْفَجْرِ([1])، یعنی او آمد؛ و او امام قرن، خمینی(قدّس سرّه) بود. وَ لَیَالٍ عَشْرٍ([2]) آمد تا ده روز با حرارت بتابد بر امتی که از ظلم یخ بسته و دیارش به خون رنگین گشته بود. و او بود که در پایان این ده روز، صلای 22 بهمن سر داد و آب شدن یخهای ظلم را اعلام کرد. آری، او آمد؛ آمد تا با دم مسیحایی خویش، جانهای نیم جان یافته را به حرکت دعوت نماید و آنان را، راه خدا نمایاند و خود بر براق راه نشیند و امت را، راهگشا گردد.
و اینک که بیست و هشت سال از آن طلوع میگذرد، آشکارا شاهدیم که چه میزان این واصل وارسته، امت را در سلوک خدایی رهگشا بود؛ او جوهرهی خدایی حزب الله را جوششی وصف ناپذیر بخشید، تا جایی که پیروان راهش، در سیر زندگی خویش جز به رضای خدا نیندیشیده و جز به راه او گام بر نمیدارند. باشد که پیوسته این چنین باشد و حاکمیت روح خدایی هر آن بر این دیار بیشتر و فزونتر گردد و کتاب انقلاب الۤمۤ ذلِکَ الْکِتَابُ...([3]) که شش حرف دارد، تا انقلاب حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) باقی بماند و به دست حضرتش سپرده شود و تا زمانی که در میان این امت است خوب آموخته شود.
الف حرف اول انقلاب است.
الف یعنی الفت، ایثار، ایستادگی و راست قامتی؛ یعنی اسلام را یاری دادن و زمینهای تشنه را آبیاری کردن، یعنی آفتاب را دیدن و به ستیز تاریکیها رفتن.
یعنی آشتی، آزادی، انفاق و احسان.
نون یعنی نفرت از بدیها، نادانیها، بیسوادیها و خرافه پرستیها.
نون یعنی نۤ وَالْقَلَمِ...([4]) را درست خواندن، ...وَ مَا یَسْطُرُونَ([5]) را درست فهمیدن.
یعنی نانها را سر یک سفره گذاشتن؛ سفرهی ساده و با صفای مردم، سفرهی خلق خدا.
یعنی نان فقر را به دوش کشیدن، نامردی و بی وفایی و نامردیها را فراموش کردن، ناز یتیمان را کشیدن و درد دل آنها را شنیدن و نوک کلاغهای بیگانه را چیدن.
قاف حرف سوم انقلاب است.
یعنی قول دادن و عمل کردن؛ یَأَیُّهَا الّذِینَ ءَامَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ...([6])؛ و قول و قرارها را فراموش نکردن. به قلّهی قُل هُوَاللهُ أحَدُ([7]) صعود کردن و در مسیر قال رسولالله(صلّیالله علیه و آله) قدم زدن. یعنی از جادهی قال الصادق(علیه السلام) و قال الباقر(علیه السلام) عبور کردن و به قائم موعود(عج الله تعالی فرجه) پیوستن. یعنی در همهی کارها قصد قربت داشتن، قند محبت در قندان فقرا چیدن، از کینه توزی با خودیها بریدن و از خود بزرگ بینیها اجتناب ورزیدن.
لام یعنی در برابر همهی بتها، ل گفتن. یعنی لالهها را آب دادن و لانهها را ویران نکردن. یعنی به لَنْ تَنَالُوا الْبِرِّ حَتّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ...([8]) عمل کردن. یعنی لا إله إلاّ الله را به دانشگاه بردن و ... لَّیْسَ لِلإنسَانِ إلاَّ مَا سَعَی([9]) را در همهی ادارهها و کارخانهها راه دادن.
در برابر همهی وعدههای کوتاه و طولانی، لا قولّ إلاّ بالعمل([10]) گفتن و در برابر همهی میزگردها و تبلیغهای خواب آلود و کسالت آور و آمارهای گیج کننده، ...لِمَ تَقُولُوَن مَالاَتَفْعَلُونَ([11]) مطرح کردن.
الف دوم نیز تکرار همان حرف اول است. یادآوری به آنچه میدانستیم، ولی از یاد بردهایم.
باء حرف آخر صحیفهی انقلاب است. یعنی همهی کارها را با نام او آغاز کردن و با نام و نشان او پیش بردن و به پایان و سامان رساندن؛ با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم آغازیدن و با اَلْحَمدُلله رَبَّ الْعالَمین([12]) به پایان رساندن.
باء بردباری در برابر همهی طوفانها و سختیهای کمرشکن؛ یعنی از آغاز تا فرجام تنها بندهی خدا بودن، تنها از او فرمان پذیرفتن و بردگی بشر را نپذیرفتن.
یعنی درها را به روی درماندگان گشودن و با اهداف امام و انقلاب و خون شهدا بازی نکردن.
و اینک! بیایید تا صحیفهی انقلاب را هر روز ورق بزنیم، با طهارت و حضور قلب تلاوتش کنیم و آیه آیهاش را به خاطر بسپاریم. در برابر همهی شیطانها و وسوسهگریهای پنهان و آشکار أعوذ بالله بگوییم. هیچ حرفی از حرفهای انقلاب را ناگفته و هیچ درد دلی را ناشنیده نگذاریم.
بیایید با ناله و زاری دست نیاز به سوی بینیاز مطلق بالا بریم و از او بخواهیم که ما را از درگاه بیمنتهای خویش ناامید نکند و تا طلوع آن حجت بزرگ خدا، امام مهدی(عجالله تعالی فرجه) خامنهای عزیز را نگهدارد و این انقلاب را به انقلاب حضرتش برساند.
پینوشت:
[1]. الفجر 89 : 1.
[2]. الفجر 89 : 2.
[3]. البقره 2 : 1 و 2.
[4]. القلم 68 : 1.
[5] . القلم 68 : 1.
[6] . المائده 5 : 1.
[7]. الإخلاص 112 : 1.
[8] . آل عمران 3 : 92.
[9]. النّجم 53 : 39.
[10]. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 89 .
[11]. الصّف 61 : 2.
[12]. الفاتحه 1 : 1.
و سرانجام در دوازدهمین روزِ بهمن از سال پنجاه و هفت، مراد عاشقان، جانِ جانان، محبوب پیران، معشوق جوانان، راهبر خدا جویان و راه خداپویان و آن شمس پارسایان و ظلم ستیزان طلوع کرد؛ وَالْفَجْرِ([1])، یعنی او آمد؛ و او امام قرن، خمینی(قدّس سرّه) بود. وَ لَیَالٍ عَشْرٍ([2]) آمد تا ده روز با حرارت بتابد بر امتی که از ظلم یخ بسته و دیارش به خون رنگین گشته بود. و او بود که در پایان این ده روز، صلای 22 بهمن سر داد و آب شدن یخهای ظلم را اعلام کرد. آری، او آمد؛ آمد تا با دم مسیحایی خویش، جانهای نیم جان یافته را به حرکت دعوت نماید و آنان را، راه خدا نمایاند و خود بر براق راه نشیند و امت را، راهگشا گردد.
و اینک که بیست و هشت سال از آن طلوع میگذرد، آشکارا شاهدیم که چه میزان این واصل وارسته، امت را در سلوک خدایی رهگشا بود؛ او جوهرهی خدایی حزب الله را جوششی وصف ناپذیر بخشید، تا جایی که پیروان راهش، در سیر زندگی خویش جز به رضای خدا نیندیشیده و جز به راه او گام بر نمیدارند. باشد که پیوسته این چنین باشد و حاکمیت روح خدایی هر آن بر این دیار بیشتر و فزونتر گردد و کتاب انقلاب الۤمۤ ذلِکَ الْکِتَابُ...([3]) که شش حرف دارد، تا انقلاب حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) باقی بماند و به دست حضرتش سپرده شود و تا زمانی که در میان این امت است خوب آموخته شود.
الف حرف اول انقلاب است.
الف یعنی الفت، ایثار، ایستادگی و راست قامتی؛ یعنی اسلام را یاری دادن و زمینهای تشنه را آبیاری کردن، یعنی آفتاب را دیدن و به ستیز تاریکیها رفتن.
یعنی آشتی، آزادی، انفاق و احسان.
نون یعنی نفرت از بدیها، نادانیها، بیسوادیها و خرافه پرستیها.
نون یعنی نۤ وَالْقَلَمِ...([4]) را درست خواندن، ...وَ مَا یَسْطُرُونَ([5]) را درست فهمیدن.
یعنی نانها را سر یک سفره گذاشتن؛ سفرهی ساده و با صفای مردم، سفرهی خلق خدا.
یعنی نان فقر را به دوش کشیدن، نامردی و بی وفایی و نامردیها را فراموش کردن، ناز یتیمان را کشیدن و درد دل آنها را شنیدن و نوک کلاغهای بیگانه را چیدن.
قاف حرف سوم انقلاب است.
یعنی قول دادن و عمل کردن؛ یَأَیُّهَا الّذِینَ ءَامَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ...([6])؛ و قول و قرارها را فراموش نکردن. به قلّهی قُل هُوَاللهُ أحَدُ([7]) صعود کردن و در مسیر قال رسولالله(صلّیالله علیه و آله) قدم زدن. یعنی از جادهی قال الصادق(علیه السلام) و قال الباقر(علیه السلام) عبور کردن و به قائم موعود(عج الله تعالی فرجه) پیوستن. یعنی در همهی کارها قصد قربت داشتن، قند محبت در قندان فقرا چیدن، از کینه توزی با خودیها بریدن و از خود بزرگ بینیها اجتناب ورزیدن.
لام یعنی در برابر همهی بتها، ل گفتن. یعنی لالهها را آب دادن و لانهها را ویران نکردن. یعنی به لَنْ تَنَالُوا الْبِرِّ حَتّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ...([8]) عمل کردن. یعنی لا إله إلاّ الله را به دانشگاه بردن و ... لَّیْسَ لِلإنسَانِ إلاَّ مَا سَعَی([9]) را در همهی ادارهها و کارخانهها راه دادن.
در برابر همهی وعدههای کوتاه و طولانی، لا قولّ إلاّ بالعمل([10]) گفتن و در برابر همهی میزگردها و تبلیغهای خواب آلود و کسالت آور و آمارهای گیج کننده، ...لِمَ تَقُولُوَن مَالاَتَفْعَلُونَ([11]) مطرح کردن.
الف دوم نیز تکرار همان حرف اول است. یادآوری به آنچه میدانستیم، ولی از یاد بردهایم.
باء حرف آخر صحیفهی انقلاب است. یعنی همهی کارها را با نام او آغاز کردن و با نام و نشان او پیش بردن و به پایان و سامان رساندن؛ با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم آغازیدن و با اَلْحَمدُلله رَبَّ الْعالَمین([12]) به پایان رساندن.
باء بردباری در برابر همهی طوفانها و سختیهای کمرشکن؛ یعنی از آغاز تا فرجام تنها بندهی خدا بودن، تنها از او فرمان پذیرفتن و بردگی بشر را نپذیرفتن.
یعنی درها را به روی درماندگان گشودن و با اهداف امام و انقلاب و خون شهدا بازی نکردن.
و اینک! بیایید تا صحیفهی انقلاب را هر روز ورق بزنیم، با طهارت و حضور قلب تلاوتش کنیم و آیه آیهاش را به خاطر بسپاریم. در برابر همهی شیطانها و وسوسهگریهای پنهان و آشکار أعوذ بالله بگوییم. هیچ حرفی از حرفهای انقلاب را ناگفته و هیچ درد دلی را ناشنیده نگذاریم.
بیایید با ناله و زاری دست نیاز به سوی بینیاز مطلق بالا بریم و از او بخواهیم که ما را از درگاه بیمنتهای خویش ناامید نکند و تا طلوع آن حجت بزرگ خدا، امام مهدی(عجالله تعالی فرجه) خامنهای عزیز را نگهدارد و این انقلاب را به انقلاب حضرتش برساند.
پینوشت:
[1]. الفجر 89 : 1.
[2]. الفجر 89 : 2.
[3]. البقره 2 : 1 و 2.
[4]. القلم 68 : 1.
[5] . القلم 68 : 1.
[6] . المائده 5 : 1.
[7]. الإخلاص 112 : 1.
[8] . آل عمران 3 : 92.
[9]. النّجم 53 : 39.
[10]. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 89 .
[11]. الصّف 61 : 2.
[12]. الفاتحه 1 : 1.