آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

چگونگی نگارش نامه شخصیت انسان را بازگو می­کند، همان­گونه که پیام­آور و فرستاده چنین است. همچنان­که در نهج البلاغه می­خوانیم: رسولک ترجمان عقلک و کتابک ابلغ من ینطق عنک([1])؛ فرستاده­ی تو بازگو کننده­ی عقل توست و نامه­ات گویاترین چیزی است که از تو سخن می­گوید.
رفتار و گفتار پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) نیز نشانگر شخصیت کامل ایشان است. به هر گوشه تاریخ که نظر می­افکنیم، از نشانه­های بی­شمار این کمال در می­یابیم که والاترین نمونه کسی جز پیامبر اعظم اسلام(صلی الله علیه و آله) نمی­باشد.
رفتار حضرتش حتی با مخالفان و غیر مسلمانان نیز الگوی زیبایی برای پیروان است. در بررسی نامه­های آن حضرت خطاب به پادشاهان و رؤسای کشورها و قبایل در دعوت به اسلام صفات والای یک انسان کامل متجلی می­گردد و خواننده با مطالعه­ی این نوشته­ها پی به شخصیت نویسنده­ای حکیم الهی می­برد. کسی که با موعظه نیکو و جدال احسن مخالف را دعوت به آیین و مسلک بهترین­ها می­کند و با منطق کامل بر او چیره می­شود. تا آن­جا که عقل مخاطب در مقابل این همه منطق و حکمت به زانو درمی­آید و اگر تعصبی در میان نباشد زبان به اقرار می­گشاید.
تعداد نامه­های پیامبر اعظم اسلام(صلی الله علیه و آله) زیاد است. حضرت برای پادشاهان و افرادی که در محدوده­ی سلطنت آن­ها بودند، نامه می­نوشت. نگارش نامه برای کسری و افراد تحت سلطه­اش؛ همچون باذان، بکربن وائل، اهل عمان، منذربن ساوی، مجوس هجر، هرمزان و ... و نیز برای قیصر روم و افراد تحت سیطره­ی او همچون؛ اسقف نجران، مقومس، نجاشی، یهود خیبر، ضغاطر و ... نمونه­ای از موارد یاد شده است.([2])
این نوشتار به بررسی برخی نکات این نامه­های پر خیر و برکت که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به نجاشی پادشاه حبشه، کسرای ایران و قیصر روم فرستاده است، می­پردازد:
1. نامه به نجاشی:
أَنَّ رَسُولَ الله(صلی الله علیه و آله) بَعَثَ عَمْروبْنَ أُمَیَّة الضُّمَری إلَی النّجاشی فِی شأنِ جَعفَرِبنِ أبی طَالِب(علیه السلام) وَأصحابِهِ وَکَتَبَ مَعَهُ کِتَاباً: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ إلَی النّجَاشِی الأصْحَمِ صَاحِبِ الحَبَشَةِ سَلامٌ عَلَیْکَ إنّی أحمَدُ إلَیْکَ اللهَ الْمَلِکَ الْقُدُّوسَ الْمُؤمِنَ الْمُهَیْمِنَ وَأشْهَدُ أنَّ عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ(علیه السلام) رُوحُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ ألْقَاهَا إلی مَرْیَمَ الْبَتُولِ الطَّیِّبَةِ الْحَصِینَةِ فَحَمَلَتْ بِعِیسَی(علیه السلام) فَخَلَقَهُ مِنْ رُوحِهِ وَنَفَخَهُ کَمَا خَلَقَ آدَمَ بِیَدِهِ وَنَفَخَهُ فیهِ وَإنّی أدْعُوکَ إلَی اللهِ وَحْدَهُ لاَشَریکَ لَهُ وَالْمُوَالاةِ عَلَی طَاعَتِهِ وَأنْ تَتَّبِعَنِی وَتُؤمِنَ بِی وَ بِالَّذی جَاءَنی فإنّی رَسُولُ اللهِ قَدْ بَعَثْتُ إلَیْکُمْ إبْنَ عَمّی جَعْفَرَبْنَ أبی طَالِبٍ مَعَهُ نَفَرٌ مِنَ الْمُسْلِمینَ فَإذَا جَاءوکَ فَأَقِرَّهُمْ وَدَعِ التَّجَبُّرَ فَإنّی أدعُوکَ وَجیرَتَکَ إلَی اللهِ تَعَالَی وَقَدْ بَلَغْتُ وَنَصَحْتُ فَاقْبَلُوا نَصیحَتی وَالسَّلامُ عَلَی مَنِ التَّبَعَ الهُدَی([3])؛ به نام خداوند بخشنده­ی مهربان، از محمد(صلی الله علیه و آله) فرستاده­ی خدا، به سوی نجاشی اصحم، سلام بر تو، ستایش می­کنم خدایی را که حاکم و مالک اصلی او است، از هر عیب منزه است، به مؤمنان امنیت می­بخشد، و مراقب همه چیز است و گواهی می­دهم عیسی­بن مریم(علیها السلام) روح خدا و کلمه اوست، که او را به مریم(علیها السلام) که پاکدامن بود، القا کرد و در او از روحش دمید، چنان­که آدم(علیه السلام) را با دست قدرتش آفرید و در او دمید، من تو را به سوی خدایی که شریکی ندارد می­خوانم، و این­که به اطاعت من درآیی و به آن­چه به من نازل شده ایمان آوری، تو و اطرافیانت را به سوی خداوند متعال دعوت می­کنم، و این چنین است که پیامم را رسانده و اندرزتان دادم، پس اندرز مرا بپذیرید، و سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند.
آن­گاه نجاشی به نامه آن حضرت(صلی الله علیه و آله) پاسخ داد و در آن ایمانش را نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و به آنچه بر او نازل شد اعلام کرد، و به عنوان حسن نیت هدایا و از جمله کنیزی به نام ماریه­ی قبطیه و نیز مقداری لباس و وسیله­ی سواری و غیره به همراه 30 نفر از قسیسین را خدمت آن حضرت(صلی الله علیه و آله) روانه کرد تا در امر آن حضرت(صلی الله علیه و آله) تأمل نمایند. زمانی که به مدینه رسیدند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آن­ها را به اسلام دعوت فرمود، که همگی ایمان آوردند و سپس به سوی نجاشی بازگشتند.([4])
نکته­های آموزنده:
1. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) احترام و ادبی را که شایسته­ی یک نویسنده­ی موحد و مؤمن است نسبت به فردی کتابی رعایت فرمود.
2. اصولی را که براساس آن حضرت مبعوث گردید و خود به آن­ها پای بند است را به بهترین شیوه و رساترین بیان فرمود.
3. به صراحت و روشنی، دین و آیین خود را تبلیغ کرد و آن­ها را به پذیرش اسلام فرا خواند.
4. روش پسندیده­ای را که قرآن برای دعوت اهل کتاب دستور می­دهد به کار گرفت: ادْعُ إلَی سَبِیلِ ربِّکَ بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَدِلْهُم بِالّتی هِیَ أَحْسَنُ... ([5])؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه­ای] که نیکوتر است مجادله نمای....
می­توان رعایت دستور قرآنی فوق، توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را در موارد زیر خلاصه و بیان کرد:
الف. حکمت: جمله­ی إنّی أحْمَدُ إلَیْکَ اللهَ الْمَلِکَ الْقُدُّوسَ الْمُؤْمِنَ الْمُهَیْمِنَ که با توجه به آیات 23 تا 39 سوره­ی اسرﺀ;، وَقَضَی رَبُّکَ ألاَّ تَعْبُدُوا إلاّ إِیَّاهُ ... ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ... ؛ و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید.... این [سفارش­ها] از حکمت­هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است...، از مصادیق بارز حکمت است.
ب. موعظه­ی حسنه: از جمله­ی وَ أنْ تَتَّبِعَنِی وَ تُؤمِنَ وَبِالّذی جَاءنی... آشکار است.
ج. جدال احسن: جمله­ی أَشْهَدُ أنَّ عیسَی ابنَ مَرْیَم(علیها السلام) روحُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ ألْقَاهَا إلی مَرْیَمَ...، همان چیزی که مورد قبول و پذیرش نجاشی مسیحی بود.
5 . به مصداق آیه­ی شریفه­ی: وَلاَ تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أحْسَنُ فَإذَا الّذی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَوَةٌ کَأََنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ([6])؛ و نیکی با بدی یکسان نیست. [بدی را] به آن­چه خود بهتر است دفع کن؛ آن­گاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یک­دل می­گردد.
در صورتی که انسان، از این روش پسندیده و دستور قرآنی پیروی کند، به تعبیر قرآن کریم می­تواند دشمنی را به دوست و محبّت تبدیل نماید. نجاشی نیز که چنین زمینه­ای را در خود داشت با خواندن این نامه منقلب گردید و پاسخ آن را با هدایا نزد آن حضرت فرستاد.
2. نامه به کسری پادشاه ایران:
بسم الله الرحمن الرحیم، من محمد رسول­الله الی کسری عظیم فارس، سلام علی من اتّبع الهدی و آمن بالله و رسوله و شهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له و أنّ محمداً عبده و رسوله، ادعوک بدعایة الله؛ فإنّی أنا رسول­الله إلی النّاس کافّة لانذر من کان حیا و یحقّ القول علی الکافرین. اسلم تسلم، فإن ابیت فعلیک اثم المجوس.([7])
3. نامه به قیصر روم:
بسم الله الرحمن الرحیم: من محمدبن عبدالله الی هرقل عظیم الروم، سلام علی من اتّبع الهدی؛ امّا بعد؛ فإنّی ادعوک بدعایة الإسلام، اسلم تسلم، یؤتک الله أجرک مرّتین، فإن تولّیت فإنّما علیک اثم الاریسیین و قُلْ یَا أهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إلَی کَلِمَةٍ سَوَاءِ َبیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ ألاَّ نَعْبُدَ إلاَّ اللَه وَلاَنُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَیَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أرْبَاباً مِّن دُونِ اللهِ فَإن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدوُا بِأَنّا مُسْلِمُونَ([8]).([9])
نکته­های لطیف:
1. نامه­ها با نام خدای بخشنده و مهربان آغاز گردید از صفات قهر و غضب خدا سخنی به میان نیامد.
2. با این­که مخاطب نامه کسری و قیصر پادشاهان سرزمین­های بزرگ ایران و روم آن زمان هستند، نام پیامبر(صلی الله علیه و آله) ابتدا و نام این دو پادشاه در ادامه آمده است. می­توان گفت: این روش اشاره به سیادت و برتری اسلام بر دیگر ادیان و مذاهب دارد.
4. در نامه از حس مسؤولیت پذیری انسان یاد شده است. با این توضیح که رهبر و مسؤول یک ملت عهده­دار سعادت و بدبختی آن ملت است؛ بنابراین با انتخاب درست می­تواند ملت خود را به سعادت برساند و با انتخاب ناشایست مسؤول تیره بختی ملت خود خواهد بود.
در مسأله پذیرش و عدم پذیرش اسلام نیز چنین است؛ چنانچه از پذیرفتن اسلام سرباز زنند گناه ملت را هم به دوش خواهند کشید؛ چرا که مسبب باقی ماندن آن­ها بر کفر هستند.([10])
3. چون سلام به معنای تحیت مسلمان به مسلمان است و چنانچه کسی از هدایت تبعیت نکند، سلامی بر او نیست؛ از همین رو ابتدای نامه سلام من اتبع الهدی آمده است.
6 . اسلم، تسلم نیز به این معناست که اگر دین اسلام را بپذیرید و دعوت الهی را اجابت کنید، از عقاب الهی در آخرت و عواقب کفر و الحاد در دنیا در امان خواهید بود.
7. چنانچه پادشاهان اهل کتاب اسلام می­آوردند، ملت­ها نیز به آیین آن­ها در خواهند آمد: الناس علی دین ملوکهم و دو اجر دریافت می­کنند؛([11]) یکی به خاطر اسلام آوردن خود و دیگری به خاطر اسلام آوردن اتباع، که این خود نقطه امید و تشویق پادشاهان است.
5 . در نامه­ها دو اصل تربیتی انذار و تبشیر در نظر گرفته شده است.
پی­نوشت:
[1]. نهج البلاغه، حکمت 301.
[2]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 508 ـ 316.
[3]. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 18، ص 420 ـ 418.
[4]. همان.
[5] . النّحل 16 :‌ 125.
[6] . فصّلت 41 : 34.
[7]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 316.
[8] . آل عمران 3 : 64 .
[9]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 390 و 391.
[10]. همان، ص 325 و ص 395 ؛ اشاره به آیات 13 عنکبوت و 25 نحل و 160 نسﺀ;.
[11]. القصص 28 : 54 ـ 52 .

تبلیغات