درآمدی بر نامههای پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)
آرشیو
چکیده
متن
چگونگی نگارش نامه شخصیت انسان را بازگو میکند، همانگونه که پیامآور و فرستاده چنین است. همچنانکه در نهج البلاغه میخوانیم: رسولک ترجمان عقلک و کتابک ابلغ من ینطق عنک([1])؛ فرستادهی تو بازگو کنندهی عقل توست و نامهات گویاترین چیزی است که از تو سخن میگوید.
رفتار و گفتار پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) نیز نشانگر شخصیت کامل ایشان است. به هر گوشه تاریخ که نظر میافکنیم، از نشانههای بیشمار این کمال در مییابیم که والاترین نمونه کسی جز پیامبر اعظم اسلام(صلی الله علیه و آله) نمیباشد.
رفتار حضرتش حتی با مخالفان و غیر مسلمانان نیز الگوی زیبایی برای پیروان است. در بررسی نامههای آن حضرت خطاب به پادشاهان و رؤسای کشورها و قبایل در دعوت به اسلام صفات والای یک انسان کامل متجلی میگردد و خواننده با مطالعهی این نوشتهها پی به شخصیت نویسندهای حکیم الهی میبرد. کسی که با موعظه نیکو و جدال احسن مخالف را دعوت به آیین و مسلک بهترینها میکند و با منطق کامل بر او چیره میشود. تا آنجا که عقل مخاطب در مقابل این همه منطق و حکمت به زانو درمیآید و اگر تعصبی در میان نباشد زبان به اقرار میگشاید.
تعداد نامههای پیامبر اعظم اسلام(صلی الله علیه و آله) زیاد است. حضرت برای پادشاهان و افرادی که در محدودهی سلطنت آنها بودند، نامه مینوشت. نگارش نامه برای کسری و افراد تحت سلطهاش؛ همچون باذان، بکربن وائل، اهل عمان، منذربن ساوی، مجوس هجر، هرمزان و ... و نیز برای قیصر روم و افراد تحت سیطرهی او همچون؛ اسقف نجران، مقومس، نجاشی، یهود خیبر، ضغاطر و ... نمونهای از موارد یاد شده است.([2])
این نوشتار به بررسی برخی نکات این نامههای پر خیر و برکت که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به نجاشی پادشاه حبشه، کسرای ایران و قیصر روم فرستاده است، میپردازد:
1. نامه به نجاشی:
أَنَّ رَسُولَ الله(صلی الله علیه و آله) بَعَثَ عَمْروبْنَ أُمَیَّة الضُّمَری إلَی النّجاشی فِی شأنِ جَعفَرِبنِ أبی طَالِب(علیه السلام) وَأصحابِهِ وَکَتَبَ مَعَهُ کِتَاباً: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ إلَی النّجَاشِی الأصْحَمِ صَاحِبِ الحَبَشَةِ سَلامٌ عَلَیْکَ إنّی أحمَدُ إلَیْکَ اللهَ الْمَلِکَ الْقُدُّوسَ الْمُؤمِنَ الْمُهَیْمِنَ وَأشْهَدُ أنَّ عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ(علیه السلام) رُوحُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ ألْقَاهَا إلی مَرْیَمَ الْبَتُولِ الطَّیِّبَةِ الْحَصِینَةِ فَحَمَلَتْ بِعِیسَی(علیه السلام) فَخَلَقَهُ مِنْ رُوحِهِ وَنَفَخَهُ کَمَا خَلَقَ آدَمَ بِیَدِهِ وَنَفَخَهُ فیهِ وَإنّی أدْعُوکَ إلَی اللهِ وَحْدَهُ لاَشَریکَ لَهُ وَالْمُوَالاةِ عَلَی طَاعَتِهِ وَأنْ تَتَّبِعَنِی وَتُؤمِنَ بِی وَ بِالَّذی جَاءَنی فإنّی رَسُولُ اللهِ قَدْ بَعَثْتُ إلَیْکُمْ إبْنَ عَمّی جَعْفَرَبْنَ أبی طَالِبٍ مَعَهُ نَفَرٌ مِنَ الْمُسْلِمینَ فَإذَا جَاءوکَ فَأَقِرَّهُمْ وَدَعِ التَّجَبُّرَ فَإنّی أدعُوکَ وَجیرَتَکَ إلَی اللهِ تَعَالَی وَقَدْ بَلَغْتُ وَنَصَحْتُ فَاقْبَلُوا نَصیحَتی وَالسَّلامُ عَلَی مَنِ التَّبَعَ الهُدَی([3])؛ به نام خداوند بخشندهی مهربان، از محمد(صلی الله علیه و آله) فرستادهی خدا، به سوی نجاشی اصحم، سلام بر تو، ستایش میکنم خدایی را که حاکم و مالک اصلی او است، از هر عیب منزه است، به مؤمنان امنیت میبخشد، و مراقب همه چیز است و گواهی میدهم عیسیبن مریم(علیها السلام) روح خدا و کلمه اوست، که او را به مریم(علیها السلام) که پاکدامن بود، القا کرد و در او از روحش دمید، چنانکه آدم(علیه السلام) را با دست قدرتش آفرید و در او دمید، من تو را به سوی خدایی که شریکی ندارد میخوانم، و اینکه به اطاعت من درآیی و به آنچه به من نازل شده ایمان آوری، تو و اطرافیانت را به سوی خداوند متعال دعوت میکنم، و این چنین است که پیامم را رسانده و اندرزتان دادم، پس اندرز مرا بپذیرید، و سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند.
آنگاه نجاشی به نامه آن حضرت(صلی الله علیه و آله) پاسخ داد و در آن ایمانش را نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و به آنچه بر او نازل شد اعلام کرد، و به عنوان حسن نیت هدایا و از جمله کنیزی به نام ماریهی قبطیه و نیز مقداری لباس و وسیلهی سواری و غیره به همراه 30 نفر از قسیسین را خدمت آن حضرت(صلی الله علیه و آله) روانه کرد تا در امر آن حضرت(صلی الله علیه و آله) تأمل نمایند. زمانی که به مدینه رسیدند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آنها را به اسلام دعوت فرمود، که همگی ایمان آوردند و سپس به سوی نجاشی بازگشتند.([4])
نکتههای آموزنده:
1. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) احترام و ادبی را که شایستهی یک نویسندهی موحد و مؤمن است نسبت به فردی کتابی رعایت فرمود.
2. اصولی را که براساس آن حضرت مبعوث گردید و خود به آنها پای بند است را به بهترین شیوه و رساترین بیان فرمود.
3. به صراحت و روشنی، دین و آیین خود را تبلیغ کرد و آنها را به پذیرش اسلام فرا خواند.
4. روش پسندیدهای را که قرآن برای دعوت اهل کتاب دستور میدهد به کار گرفت: ادْعُ إلَی سَبِیلِ ربِّکَ بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَدِلْهُم بِالّتی هِیَ أَحْسَنُ... ([5])؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله نمای....
میتوان رعایت دستور قرآنی فوق، توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را در موارد زیر خلاصه و بیان کرد:
الف. حکمت: جملهی إنّی أحْمَدُ إلَیْکَ اللهَ الْمَلِکَ الْقُدُّوسَ الْمُؤْمِنَ الْمُهَیْمِنَ که با توجه به آیات 23 تا 39 سورهی اسرﺀ;، وَقَضَی رَبُّکَ ألاَّ تَعْبُدُوا إلاّ إِیَّاهُ ... ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ... ؛ و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید.... این [سفارشها] از حکمتهایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است...، از مصادیق بارز حکمت است.
ب. موعظهی حسنه: از جملهی وَ أنْ تَتَّبِعَنِی وَ تُؤمِنَ وَبِالّذی جَاءنی... آشکار است.
ج. جدال احسن: جملهی أَشْهَدُ أنَّ عیسَی ابنَ مَرْیَم(علیها السلام) روحُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ ألْقَاهَا إلی مَرْیَمَ...، همان چیزی که مورد قبول و پذیرش نجاشی مسیحی بود.
5 . به مصداق آیهی شریفهی: وَلاَ تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أحْسَنُ فَإذَا الّذی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَوَةٌ کَأََنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ([6])؛ و نیکی با بدی یکسان نیست. [بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.
در صورتی که انسان، از این روش پسندیده و دستور قرآنی پیروی کند، به تعبیر قرآن کریم میتواند دشمنی را به دوست و محبّت تبدیل نماید. نجاشی نیز که چنین زمینهای را در خود داشت با خواندن این نامه منقلب گردید و پاسخ آن را با هدایا نزد آن حضرت فرستاد.
2. نامه به کسری پادشاه ایران:
بسم الله الرحمن الرحیم، من محمد رسولالله الی کسری عظیم فارس، سلام علی من اتّبع الهدی و آمن بالله و رسوله و شهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له و أنّ محمداً عبده و رسوله، ادعوک بدعایة الله؛ فإنّی أنا رسولالله إلی النّاس کافّة لانذر من کان حیا و یحقّ القول علی الکافرین. اسلم تسلم، فإن ابیت فعلیک اثم المجوس.([7])
3. نامه به قیصر روم:
بسم الله الرحمن الرحیم: من محمدبن عبدالله الی هرقل عظیم الروم، سلام علی من اتّبع الهدی؛ امّا بعد؛ فإنّی ادعوک بدعایة الإسلام، اسلم تسلم، یؤتک الله أجرک مرّتین، فإن تولّیت فإنّما علیک اثم الاریسیین و قُلْ یَا أهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إلَی کَلِمَةٍ سَوَاءِ َبیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ ألاَّ نَعْبُدَ إلاَّ اللَه وَلاَنُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَیَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أرْبَاباً مِّن دُونِ اللهِ فَإن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدوُا بِأَنّا مُسْلِمُونَ([8]).([9])
نکتههای لطیف:
1. نامهها با نام خدای بخشنده و مهربان آغاز گردید از صفات قهر و غضب خدا سخنی به میان نیامد.
2. با اینکه مخاطب نامه کسری و قیصر پادشاهان سرزمینهای بزرگ ایران و روم آن زمان هستند، نام پیامبر(صلی الله علیه و آله) ابتدا و نام این دو پادشاه در ادامه آمده است. میتوان گفت: این روش اشاره به سیادت و برتری اسلام بر دیگر ادیان و مذاهب دارد.
4. در نامه از حس مسؤولیت پذیری انسان یاد شده است. با این توضیح که رهبر و مسؤول یک ملت عهدهدار سعادت و بدبختی آن ملت است؛ بنابراین با انتخاب درست میتواند ملت خود را به سعادت برساند و با انتخاب ناشایست مسؤول تیره بختی ملت خود خواهد بود.
در مسأله پذیرش و عدم پذیرش اسلام نیز چنین است؛ چنانچه از پذیرفتن اسلام سرباز زنند گناه ملت را هم به دوش خواهند کشید؛ چرا که مسبب باقی ماندن آنها بر کفر هستند.([10])
3. چون سلام به معنای تحیت مسلمان به مسلمان است و چنانچه کسی از هدایت تبعیت نکند، سلامی بر او نیست؛ از همین رو ابتدای نامه سلام من اتبع الهدی آمده است.
6 . اسلم، تسلم نیز به این معناست که اگر دین اسلام را بپذیرید و دعوت الهی را اجابت کنید، از عقاب الهی در آخرت و عواقب کفر و الحاد در دنیا در امان خواهید بود.
7. چنانچه پادشاهان اهل کتاب اسلام میآوردند، ملتها نیز به آیین آنها در خواهند آمد: الناس علی دین ملوکهم و دو اجر دریافت میکنند؛([11]) یکی به خاطر اسلام آوردن خود و دیگری به خاطر اسلام آوردن اتباع، که این خود نقطه امید و تشویق پادشاهان است.
5 . در نامهها دو اصل تربیتی انذار و تبشیر در نظر گرفته شده است.
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، حکمت 301.
[2]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 508 ـ 316.
[3]. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 18، ص 420 ـ 418.
[4]. همان.
[5] . النّحل 16 : 125.
[6] . فصّلت 41 : 34.
[7]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 316.
[8] . آل عمران 3 : 64 .
[9]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 390 و 391.
[10]. همان، ص 325 و ص 395 ؛ اشاره به آیات 13 عنکبوت و 25 نحل و 160 نسﺀ;.
[11]. القصص 28 : 54 ـ 52 .
رفتار و گفتار پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) نیز نشانگر شخصیت کامل ایشان است. به هر گوشه تاریخ که نظر میافکنیم، از نشانههای بیشمار این کمال در مییابیم که والاترین نمونه کسی جز پیامبر اعظم اسلام(صلی الله علیه و آله) نمیباشد.
رفتار حضرتش حتی با مخالفان و غیر مسلمانان نیز الگوی زیبایی برای پیروان است. در بررسی نامههای آن حضرت خطاب به پادشاهان و رؤسای کشورها و قبایل در دعوت به اسلام صفات والای یک انسان کامل متجلی میگردد و خواننده با مطالعهی این نوشتهها پی به شخصیت نویسندهای حکیم الهی میبرد. کسی که با موعظه نیکو و جدال احسن مخالف را دعوت به آیین و مسلک بهترینها میکند و با منطق کامل بر او چیره میشود. تا آنجا که عقل مخاطب در مقابل این همه منطق و حکمت به زانو درمیآید و اگر تعصبی در میان نباشد زبان به اقرار میگشاید.
تعداد نامههای پیامبر اعظم اسلام(صلی الله علیه و آله) زیاد است. حضرت برای پادشاهان و افرادی که در محدودهی سلطنت آنها بودند، نامه مینوشت. نگارش نامه برای کسری و افراد تحت سلطهاش؛ همچون باذان، بکربن وائل، اهل عمان، منذربن ساوی، مجوس هجر، هرمزان و ... و نیز برای قیصر روم و افراد تحت سیطرهی او همچون؛ اسقف نجران، مقومس، نجاشی، یهود خیبر، ضغاطر و ... نمونهای از موارد یاد شده است.([2])
این نوشتار به بررسی برخی نکات این نامههای پر خیر و برکت که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به نجاشی پادشاه حبشه، کسرای ایران و قیصر روم فرستاده است، میپردازد:
1. نامه به نجاشی:
أَنَّ رَسُولَ الله(صلی الله علیه و آله) بَعَثَ عَمْروبْنَ أُمَیَّة الضُّمَری إلَی النّجاشی فِی شأنِ جَعفَرِبنِ أبی طَالِب(علیه السلام) وَأصحابِهِ وَکَتَبَ مَعَهُ کِتَاباً: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ إلَی النّجَاشِی الأصْحَمِ صَاحِبِ الحَبَشَةِ سَلامٌ عَلَیْکَ إنّی أحمَدُ إلَیْکَ اللهَ الْمَلِکَ الْقُدُّوسَ الْمُؤمِنَ الْمُهَیْمِنَ وَأشْهَدُ أنَّ عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ(علیه السلام) رُوحُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ ألْقَاهَا إلی مَرْیَمَ الْبَتُولِ الطَّیِّبَةِ الْحَصِینَةِ فَحَمَلَتْ بِعِیسَی(علیه السلام) فَخَلَقَهُ مِنْ رُوحِهِ وَنَفَخَهُ کَمَا خَلَقَ آدَمَ بِیَدِهِ وَنَفَخَهُ فیهِ وَإنّی أدْعُوکَ إلَی اللهِ وَحْدَهُ لاَشَریکَ لَهُ وَالْمُوَالاةِ عَلَی طَاعَتِهِ وَأنْ تَتَّبِعَنِی وَتُؤمِنَ بِی وَ بِالَّذی جَاءَنی فإنّی رَسُولُ اللهِ قَدْ بَعَثْتُ إلَیْکُمْ إبْنَ عَمّی جَعْفَرَبْنَ أبی طَالِبٍ مَعَهُ نَفَرٌ مِنَ الْمُسْلِمینَ فَإذَا جَاءوکَ فَأَقِرَّهُمْ وَدَعِ التَّجَبُّرَ فَإنّی أدعُوکَ وَجیرَتَکَ إلَی اللهِ تَعَالَی وَقَدْ بَلَغْتُ وَنَصَحْتُ فَاقْبَلُوا نَصیحَتی وَالسَّلامُ عَلَی مَنِ التَّبَعَ الهُدَی([3])؛ به نام خداوند بخشندهی مهربان، از محمد(صلی الله علیه و آله) فرستادهی خدا، به سوی نجاشی اصحم، سلام بر تو، ستایش میکنم خدایی را که حاکم و مالک اصلی او است، از هر عیب منزه است، به مؤمنان امنیت میبخشد، و مراقب همه چیز است و گواهی میدهم عیسیبن مریم(علیها السلام) روح خدا و کلمه اوست، که او را به مریم(علیها السلام) که پاکدامن بود، القا کرد و در او از روحش دمید، چنانکه آدم(علیه السلام) را با دست قدرتش آفرید و در او دمید، من تو را به سوی خدایی که شریکی ندارد میخوانم، و اینکه به اطاعت من درآیی و به آنچه به من نازل شده ایمان آوری، تو و اطرافیانت را به سوی خداوند متعال دعوت میکنم، و این چنین است که پیامم را رسانده و اندرزتان دادم، پس اندرز مرا بپذیرید، و سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند.
آنگاه نجاشی به نامه آن حضرت(صلی الله علیه و آله) پاسخ داد و در آن ایمانش را نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و به آنچه بر او نازل شد اعلام کرد، و به عنوان حسن نیت هدایا و از جمله کنیزی به نام ماریهی قبطیه و نیز مقداری لباس و وسیلهی سواری و غیره به همراه 30 نفر از قسیسین را خدمت آن حضرت(صلی الله علیه و آله) روانه کرد تا در امر آن حضرت(صلی الله علیه و آله) تأمل نمایند. زمانی که به مدینه رسیدند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آنها را به اسلام دعوت فرمود، که همگی ایمان آوردند و سپس به سوی نجاشی بازگشتند.([4])
نکتههای آموزنده:
1. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) احترام و ادبی را که شایستهی یک نویسندهی موحد و مؤمن است نسبت به فردی کتابی رعایت فرمود.
2. اصولی را که براساس آن حضرت مبعوث گردید و خود به آنها پای بند است را به بهترین شیوه و رساترین بیان فرمود.
3. به صراحت و روشنی، دین و آیین خود را تبلیغ کرد و آنها را به پذیرش اسلام فرا خواند.
4. روش پسندیدهای را که قرآن برای دعوت اهل کتاب دستور میدهد به کار گرفت: ادْعُ إلَی سَبِیلِ ربِّکَ بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَدِلْهُم بِالّتی هِیَ أَحْسَنُ... ([5])؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله نمای....
میتوان رعایت دستور قرآنی فوق، توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را در موارد زیر خلاصه و بیان کرد:
الف. حکمت: جملهی إنّی أحْمَدُ إلَیْکَ اللهَ الْمَلِکَ الْقُدُّوسَ الْمُؤْمِنَ الْمُهَیْمِنَ که با توجه به آیات 23 تا 39 سورهی اسرﺀ;، وَقَضَی رَبُّکَ ألاَّ تَعْبُدُوا إلاّ إِیَّاهُ ... ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ... ؛ و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید.... این [سفارشها] از حکمتهایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است...، از مصادیق بارز حکمت است.
ب. موعظهی حسنه: از جملهی وَ أنْ تَتَّبِعَنِی وَ تُؤمِنَ وَبِالّذی جَاءنی... آشکار است.
ج. جدال احسن: جملهی أَشْهَدُ أنَّ عیسَی ابنَ مَرْیَم(علیها السلام) روحُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ ألْقَاهَا إلی مَرْیَمَ...، همان چیزی که مورد قبول و پذیرش نجاشی مسیحی بود.
5 . به مصداق آیهی شریفهی: وَلاَ تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أحْسَنُ فَإذَا الّذی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَوَةٌ کَأََنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ([6])؛ و نیکی با بدی یکسان نیست. [بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.
در صورتی که انسان، از این روش پسندیده و دستور قرآنی پیروی کند، به تعبیر قرآن کریم میتواند دشمنی را به دوست و محبّت تبدیل نماید. نجاشی نیز که چنین زمینهای را در خود داشت با خواندن این نامه منقلب گردید و پاسخ آن را با هدایا نزد آن حضرت فرستاد.
2. نامه به کسری پادشاه ایران:
بسم الله الرحمن الرحیم، من محمد رسولالله الی کسری عظیم فارس، سلام علی من اتّبع الهدی و آمن بالله و رسوله و شهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له و أنّ محمداً عبده و رسوله، ادعوک بدعایة الله؛ فإنّی أنا رسولالله إلی النّاس کافّة لانذر من کان حیا و یحقّ القول علی الکافرین. اسلم تسلم، فإن ابیت فعلیک اثم المجوس.([7])
3. نامه به قیصر روم:
بسم الله الرحمن الرحیم: من محمدبن عبدالله الی هرقل عظیم الروم، سلام علی من اتّبع الهدی؛ امّا بعد؛ فإنّی ادعوک بدعایة الإسلام، اسلم تسلم، یؤتک الله أجرک مرّتین، فإن تولّیت فإنّما علیک اثم الاریسیین و قُلْ یَا أهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إلَی کَلِمَةٍ سَوَاءِ َبیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ ألاَّ نَعْبُدَ إلاَّ اللَه وَلاَنُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَیَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أرْبَاباً مِّن دُونِ اللهِ فَإن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدوُا بِأَنّا مُسْلِمُونَ([8]).([9])
نکتههای لطیف:
1. نامهها با نام خدای بخشنده و مهربان آغاز گردید از صفات قهر و غضب خدا سخنی به میان نیامد.
2. با اینکه مخاطب نامه کسری و قیصر پادشاهان سرزمینهای بزرگ ایران و روم آن زمان هستند، نام پیامبر(صلی الله علیه و آله) ابتدا و نام این دو پادشاه در ادامه آمده است. میتوان گفت: این روش اشاره به سیادت و برتری اسلام بر دیگر ادیان و مذاهب دارد.
4. در نامه از حس مسؤولیت پذیری انسان یاد شده است. با این توضیح که رهبر و مسؤول یک ملت عهدهدار سعادت و بدبختی آن ملت است؛ بنابراین با انتخاب درست میتواند ملت خود را به سعادت برساند و با انتخاب ناشایست مسؤول تیره بختی ملت خود خواهد بود.
در مسأله پذیرش و عدم پذیرش اسلام نیز چنین است؛ چنانچه از پذیرفتن اسلام سرباز زنند گناه ملت را هم به دوش خواهند کشید؛ چرا که مسبب باقی ماندن آنها بر کفر هستند.([10])
3. چون سلام به معنای تحیت مسلمان به مسلمان است و چنانچه کسی از هدایت تبعیت نکند، سلامی بر او نیست؛ از همین رو ابتدای نامه سلام من اتبع الهدی آمده است.
6 . اسلم، تسلم نیز به این معناست که اگر دین اسلام را بپذیرید و دعوت الهی را اجابت کنید، از عقاب الهی در آخرت و عواقب کفر و الحاد در دنیا در امان خواهید بود.
7. چنانچه پادشاهان اهل کتاب اسلام میآوردند، ملتها نیز به آیین آنها در خواهند آمد: الناس علی دین ملوکهم و دو اجر دریافت میکنند؛([11]) یکی به خاطر اسلام آوردن خود و دیگری به خاطر اسلام آوردن اتباع، که این خود نقطه امید و تشویق پادشاهان است.
5 . در نامهها دو اصل تربیتی انذار و تبشیر در نظر گرفته شده است.
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، حکمت 301.
[2]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 508 ـ 316.
[3]. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 18، ص 420 ـ 418.
[4]. همان.
[5] . النّحل 16 : 125.
[6] . فصّلت 41 : 34.
[7]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 316.
[8] . آل عمران 3 : 64 .
[9]. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 390 و 391.
[10]. همان، ص 325 و ص 395 ؛ اشاره به آیات 13 عنکبوت و 25 نحل و 160 نسﺀ;.
[11]. القصص 28 : 54 ـ 52 .