آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

 احمر، در بندر أیله عده­ای از دودمان بنی­اسراییل در زمان حیات حضرت داوود7 زندگی می­کردند،([1]) که می­بایست مسلک پدران و نیاکان خود را تعقیب کنند و روز شنبه را به عبادت پروردگار خویش بپردازند؛ و طبق آیین­شان شکار در روز شنبه را حرام بدانند. علّت حرمت شکار در روز شنبه برای یهود، این بود که حق تعالی به وسیله­ی حضرت موسی7 از قوم یهود خواسته بود تا روز جمعه را بزرگ شمرند و در این روز کارهای مادی و دنیوی را ترک گویند و به امور معنوی و اخروی بپردازند. یهودیان از این امر الهی سربرتافته، جمعه را برای کسب و کار، و شنبه را برای تعطیلی برگزیدند؛ آنان شنبه را عظیم­ترین روزها می­دانستند. از این روی قهر و کیفر الهی شامل حالشان شد و شکار در روز شنبه برایشان حرام گردید.([2])
کالای استراتژیک این شهر ماهی بود و بیشتر اهالی آن از راه صید ماهی امرار معاش می­کردند. از آن­جا که خداوند می­خواست این قوم را در معرض امتحان قرار دهد، زمینه­ی آزمایش را این­گونه برایشان رقم زد:
ماهیان دریا که شنبه را روز امن و امان یافته بودند، به خواست و مشیت خداوند به کناره­ی دریا می­آمدند و چنان روی آب را پر می­کردند که با تلاش اندک و در زمان کم، صیادها می­توانستند تعداد زیادی ماهی بگیرند. اما روزهای دیگر برای ماهیان نا امن بود، و از کناره­ی دریا فاصله می­گرفتند و به اعماق آب می­رفتند؛ به گونه­ای که صید آن­ها به سختی صورت می­گرفت:
... إذ تأتیهم حیتانُهُم یوم سبتهم شُرّعاً و یوم لایسبتون لاتأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون([3])؛ ... آن­گاه که به [حکمِ] روز شنبه تجاوز می­کردند، آن­گاه که روز شنبه­ی آنان، ماهی­هایشان روی آب می­آمدند، و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمی­آمدند. این گونه ما آنان را به سبب آن­که نافرمانی می­کردند، می­آزمودیم.
طمع­کاران سود طلب
انگیزه­های طمع به حرکت آمد، و اسباب حرص در روح گنه­کاران این سرزمین تحریک شد و از دستورات پیامبران خود غافل ماندند، مطالبی را که شنیده بودند، به دست فراموشی سپردند؛ به مشورت و تبادل نظر پرداختند و گفتند: چرا روزی را که ماهی­ها روی آب فراوانند و خود به سوی ما می­شتابند، رها کنیم و در روز دیگر که از ما می­گریزند به صید بپردازیم؟! از این رو برای حلال کردن آنچه که خداوند برایشان حرام فرموده بود، به حیله و فریب متمسّک شدند. و در کنار دریا، حوضچه­ها و استخرهایی را ساختند تا بتوانند از راه جوی­ و کانال­های متعدّدی که به دریا راه پیدا کرده­اند؛ ماهی­ها را جمع کنند.
صبح شنبه­کانال­ها را می­گشودند تا ماهی­ها به حوضچه­ها وارد شوند و در آخرِ روز که ماهی­ها قصد بازگشت می­کردند، دریچه­ها را می­بستند و روز یک­شنبه­ ماهیان به دام افتاده در حوض­ها را صید می­کردند. با شروع این بدعت؛ ساکنان شهر به تدریج به سه طایفه تقسیم شدند:
1. بیشتر اهالی شهر به بدعت گذاران فریبکار پیوستند و با ایشان همکار و هم نوا شدند، به گونه­ای که برای ساختِ حوضچه­ها و شکار ماهیان بر یکدیگر سبقت می­گرفتند.
2. اندکی از خدا باوران که ایمان در اعماق قلبشان رسوخ کرده بود، با صلابت و یقین تمام در مقابل این بدعت ایستادند و با سلاحِ موعظه و نصیحت به مبارزه با این فریبکاری و حیله­ی آشکار پرداختند.
3. کسانی هم بدون موضع و بی­طرف بودند؛ نه همگام با گناه­کاران بودند تا به این حرام آشکار دست یازند؛ و نه با واعظان غیور هم­نوا می­شدند و نهی از منکر می­کردند؛ از این روی نه به شکار ماهی در روزهای شنبه می­پرداختند و نه متعرّض ماهی­گیران متخلّف می­شدند. از آن­جا که مردابِ بی تعهدی و بی­مسؤولیتی و بی حمیّتی وجودشان را به تباهی کشانده بود، در مقابل نصیحت ناصحان نیز به اعتراض بر­خاستند: و إذا قالت أمّةٌ مّنهم لم تعظون قوماً الله مهلکهم أو معذّبهم عذاباً شدیداً قالوا معذرةً إلی ربّکم و لعلّکم یتّقون([4])؛ و آن­گاه که گروهی از ایشان گفتند: برای چه قومی را که خدا هلاک کننده­ی ایشان است، یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد، پند می­دهید؟ گفتند: تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد، و شاید که آنان پرهیزگاری کنند.
آنان نمی­خواستند در قبال گمراهی و بدعت بایستند و چون امواج سنگین، پی در پی و دمادم، بر صخره­ی دل­های سخت فرود آیند تا شاید پرتو چراغ فطرت راهنمای دل­ها گردد.
دسته­ی اول که روز به روز بر شمارشان افزوده می­شد، در برابر ناهیان از منکر، ­ایستادند و مکر خود را ابتکاری بزرگ و کاری زیبا قلمدادکردند و بر توجیه نافرمانی خویش­گفتند: ما امر خدا را اطاعت کرده­ایم و در روز شنبه شکار نمی­کنیم و یک­شنبه شکار می­کنیم.([5])
این گونه بود که گروه مؤمن پند و اندرزشان اثر نکرد و تصمیم به هجرت گرفتند تا گرفتار عذاب الهی نشوند.
در شب هجرت مؤمنان عذاب الهی بر نابکاران نازل گردید:
فلمّا نسوا ماذکّروا به أنجینا الّذین ینهون عن السّوء و أخذنا الّذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون([6])؛ پس هنگامی که آن­چه را بدان تذکّر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانی را که از [کار] بد باز می­داشتند نجات دادیم؛ و کسانی را که ستم کردند، به سزای آن­که نافرمانی می­کردند، به عذابی شدید گرفتار کردیم.
فلمّا عتوا عن مّا نُهوا عنه قلنا لهم کونوا قِردة خاسئین([7])؛ و چون از آنچه از آن نهی شده بودند سرپیچی کردند، به آنان گفتیم: بوزینگانی رانده شده باشید.
در پی این فرمان، همه­ی باقی­ماندگان در شهر، به میمون­هایی ریز و درشت تبدیل شدند،([8]) و دروازه­ی شهرشان بسته شد و کسی از ایشان توان بیرون رفتن نداشت. با شنیدن این خبر مردم شهرهای دیگر به آن­جا ­آمدند و از بالای دیوار شهر مردان و زنان فریبکاری را که به صورت میمون شده بودند، تماشا می­کردند.
واعظان مهاجر شهر تصمیم به بازگشت گرفتند. آن­ها نزد میمون­هایی که به خویشان و دوستانشان شباهت داشت، ­رفته و سؤال کردند: تو فلانی هستی؟! و آن­گاه میمونی که مورد سؤال قرار گرفته بود؛ در حالی که آب از دیده­اش جاری می­شد، با اشاره­ی سر تأیید نمود.
حق­تعالی، پس از سه روز، باد و باران بنیان کن نازل فرمود؛ تا جایی که همگی به هلاکت رسیدند و هیچ مسخ شده­ای در آن شهر باقی نماند.([9])
فجعلناها نکالاً لمّا بین یدیها و ما خلفها و موعظة لّلمتّقین([10])؛ و ما آن [عقوبت] را برای حاضران، و [نسل­های] پس از آن، عبرتی، و برای پرهیزگاران پندی قرار دادیم..
[1]. تفسیر کشاف، ج 1، ص 355.
[2]. بحارالانوار، ج 14، ص 49.
[3]. الأعراف 7 : 163.
[4]. الأعراف 7 : 164.
[5] . تفسیر برهان، ج 2، ص 42؛ این سخن از ابن عباس نیز در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه­ی مورد بحث نقل شده است.
[6] . الأعراف 7 : 165.
[7]. الأعراف 7 : 166.
[8]. از ظاهر آیات بر می­آید که کیفر مسخ شدن منحصر به گنه­کاران بود؛ زیرا می­گوید: فلمّا عتوا عن مانهوا... هنگامی که در برابر آن­چه نهی شده بودند، سرکشی کردند... ولی از طرفی از آیات فوق نیز استفاده می­شود که تنها اندرزدهندگان از مجازات رهایی یافتند؛ زیرا می­گوید: انجینا الذین ینهون عن السوء از مجموع این دو استفاده می­شود که هر دو گروه باقیمانده [گناهکاران و ساکنان] مجازات شدند؛ اما مجازات مسخ تنها مربوط به گناهکاران بوده و مجازات ساکنان، هلاکت و نابودی بوده است، هرچند گناهکاران نیز چند روزی پس از مسخ ـ طبق روایات ـ هلاک شدند.
[9]. بحارالانوار، ج 14، ص 56 ، روایت 13.
[10]. البقرة 2 : 66 .

تبلیغات