آفرینش یا تجلی حق(قسمت دوم)
آرشیو
چکیده
متن
به خاطر دارید که به دنبال یافتن گمشدهای به در کلبهی استاد رفتیم و با او همراه شدیم، چند قدم رو به سوی مقصد برداشتیم و مطالبی برایمان روشن شد که لذتش خستگی راه را از یادمان برد. فهمیدیم که آفرینش، فیض فیاض مطلق است، جلوهی کمالات کامل بینهایت است، در عین اینکه وجود دارد ولی از خود چیزی ندارد، بلکه ظهور وجود صِرف و هستی مطلق است. پس آینهی ذات و صفات اوست و کمالات آن ذات، به همراه وجود در تمام مراتب هستی از قوی تا ضعیف، سریان دارد. موجودی را نمیتوان یافت که صفتی از صفات پروردگار سبحان را جلوهگر نباشد که بین زنده و مرده، تفاوتی ماهوی وجود دارد.
اینک در محضر استاد برای روشن شدن بحث راه را ادامه میدهیم:
بنا بود که در مورد فعل فاعل هستی بخش یعنی خالق جهان سخن بگویید، در آغاز پرسشی دارم:
ـ بنابر اصل سنخیت بین علت و معلول یا به قولی جلوه و صاحب جلوه، اگر فاعل و خالق یکی است، پس باید فعل او که همان آفرینش است هم یکی باشد. این یکی بودن را چگونه میتوان توجیه کرد در حالی که تعداد مخلوقات، بیش از آن حدّی است که قابل شمارش باشد؟
استاد: با یک مثال سعی میکنم فهم مطلب را آسانتر کنم. آیا تاکنون بادکنکهای شکلدار را دیدهاید؟! اگر در آنها بدمید بخشهای مختلف آن قابل تشخیص میشود. با این که اعضای مختلف آدمک بادکنکی هر یک در جای خود قرار دارد، ولی این گونه نیست که فقط یک قسمت باشد بلکه تمام قسمتها هستند و هر کدام در جای خاص خود قرار دارند و جایگزینی برای هر یک هم ممکن نیست.
ـ منظورتان این است که عالم به یک باره آفریده شده است؟! پس چرا برخی از موجودات با برخی دیگر میلیونها سال، فاصله دارد؟
استاد: معلوم میشود که برای ادامه راه، آمادهاید پس بیایید قدم بعدی را برداریم...
گام هشتم:
از مثال یاد شده چنین منظور بود که تمام جهان آفرینش، یک فعل و یک آفرینش است و حال آن که در خود، موجودات متعدد و مختلف دارد. به عبارت دیگر این گونه نیست که مثلاً زمانی فقط موجودات مجرد از ماده آفریده شده باشند و با مدتی تأخیر، دستهای دیگر و پس از مدتهای دیگر مثلاً انسان و یا حیوان و به همین ترتیب سایر موجودات خلق شده باشند، بلکه مجموع جهان هستی، به صورت یک باره و با یک فرمان کن از سوی ذات الهی آفریده شدهاند، گرچه در این مجموعه، دستهی کوچکی از موجودات هستند که با فاصله از یکدیگر پا به عرصهی وجود میگذارند. بنابراین فاعل هستی بخش، یکی است و فعل آفریدن را هم با یک فرمان کن انجام میدهد. این فعل واحد، در خود مراتب مختلفی از موجودات را دارد. به بیان دیگر به لحاظی واحد است و به لحاظ دیگر متعدد و متکثر است که فعلاً در این بحث به جنبهی واحد بودن آن کاری نداریم و فقط نگاهی به درون آن میاندازیم و قصد داریم در مورد هر کدام از مراتب موجودات شناخت پیدا کنیم.
ـ مراتبی که اشاره کردید چه هستند؟ آیا تفاوت عمده بین آنها وجود دارد؟
استاد: بله بین مراتب موجودات، تفاوتهای عمدهای وجود دارد که سبب جدایی آنها از هم میشود، و شناسایی آنها را ممکن میسازد.
گام نهم:
در اولین تقسیم، موجودات امکانی آفریدهه به دو دستهی کلی تقسیم میشوند.
یک دسته؛ اجسام و مادیات و آنهایی که دارای ابعاد سه گانه طول و عرض و عمق همراه با ویژگیهایی مانند شکل، رنگ، طعم و ... هستند. همهی اجسام حتی هوا از این دسته میباشند. این موجودات در مکان و زمان پدید میآیند و به همین جهت نسبت به یکدیگر تقدم و تأخر دارند و به آنها حادث زمانی گفته میشود. این گروه مجرد مثالی یا برزخی نام دارند.
دسته دوم؛ موجوداتی که از ماده و جسمانیت، مجردند ولی در دو گروه وجود مییابند: گروهی که گرچه ماده و جسم ندارند ولی در جایگاهی هستند که میتوانند برخی از آثار جسمانیت را بپذیرند و گروه دیگر که از این امر ـ یعنی از هرگونه ماده و ویژگیهای آن ـ منزه و مجردند و مجردات تام نامیده میشوند و بالاترین مرتبهی وجود را در بین موجودات، دارا هستند.
ـ ویژگیهای دیگر این موجودات و توانمندی و حیطهی فعالیت آنها چگونه است؟
استاد: به علت تجردشان از ماده و مادیت، بسیطاند نه مرکب مانند اجسام و به همین دلیل از مرتبهی وجودی و همچنین علم و توانایی و هستی کامل برخوردارند. آنها نیاز به مکان ندارند و در زمان نمیگنجند یعنی خارج از زمان و برتر از زمان هستند و قهراً نمیتوان ابتدایی زمانی برای آفرینش آنها در نظر گرفت. آنها واسطه در هستی یافتن سایر موجوداتی هستند که در مراتب پایینتر از خودشان، قرار دارند. بنابراین تدبیر امور عوالم پایینتر هم به دست آنهاست. قرآن کریم از این موجودات به نیکی یاد کرده و انجام کارهایی را به آنها نسبت داده است:
الف. برخی، سِمَت فرمانروایی دارند، مانند حضرت جبرییل امین: مُطاعٍ ثمّ امین.([1])
ب. و برخی، مأمور مرگ هستند: قل یتوفیکم ملک الموت([2]) و یا توفّته رسلُن.([3])
ج. دستهای حامل وحی و رسانندهی آن به پیامبران هستند که گاهی با نام روح القدس خوانده میشوند: قل نزّله روح القدس([4]) و از برخی آیات استفاده میشود که در کار نزول وحی، فرشتگان دیگر نیز شرکت دارند. از اینرو شاید بتوان گفت که وحی نیز مراتبی دارد. برخی به وسیلهی جبرییل7 و بعضی دیگر به وسیلهی سایر فرشتگان ابلاغ میگردد:([5]) باَیدی سَفَرة، کِرام بررة([6])؛ به دست سفیرانی ارجمند و نیکوکار.
د. در تدبیر جهان که به امر الهی انجام میشود فرشتگان عامل اجراییاند: یدبّر الامرَ من السماء إلی الأرض.([7])و([8])
ـ سؤالی به ذهنم آمد. آیا بالا بودن مرتبهی وجودی و نقش علیت در هستی بخشی به موجودات دیگر، سبب استقلال این گروه از مجردات نمیشود؟
استاد: باید توجه داشت که آنها در مخلوق بودن با سایر موجودات، تفاوت ندارند و تنها وجه امتیاز از ناحیهی تجردشان از ماده و آثار آن است که این توانمندی و کمالات دیگر نیز لازمهی تجردشان است، بنابراین استقلالی برای آنها به دنبال نخواهد داشت.
ـ بحث شیرینی است. باز هم بفرمایید.
استاد: گرچه عقل، به صورت کلی توان درک و شناخت این موجودات را دارد، ولی آشنایی ما با این دسته موجودات و اینکه چرا اموری به دست آنها صورت میپذیرد فقط از راه قرآن و کلام معصومین:، میسّر خواهد بود و اطلاعات ما چندان گسترده نیست. امیر مؤمنان علی(ع) در مورد ملائکه مجردات فرمود:
بعضی از ایشان در حال سجودند که رکوع نمیکنند و برخی در رکوعند که برپا نمیایستند، گروهی در صف ایستاده و از جای خود بیرون نمیروند، بعضی تسبیحگو هستند که خسته نمیشوند، خواب به چشمهای آنان راه نمییابد و دچار خطا و اشتباه نمیشوند و سستی و غفلت بر آنها راه ندارد، دستهای از آنان، امین بر وحی خداوند متعال و ترجمان پیامبران هستند و جماعتی نگهبان بندگان و دربان بهشتهای او هستند و ....([9])
ـ آیا نظر حکما با زبان دین درباره این موجودات، تطابق دارد؟
استاد: بلی. منتها هر عرفی، زبان و تعابیر خاص خود را دارد. حکما معتقدند که تجرد از ماده، خود درجات مختلفی دارد و مجردات بعضی در کمال قوت و شدت وجودی هستند و برخی از درجهی ضعیفتری برخوردارند. مشائین ـ دستهای از حکما ـ گروه اول از مجردات را عقل اول نامیدهاند و بعد از آن، عقل دوم و به همین صورت مراتب بعدی را که تا ده عقل، برشمردهاند.([10]) در حالی که معتقدین به حکمت اشراقی، از آنها با تعبیر انوار قاهر یاد میکنند و تعدادشان را غیر قابل شمارش میدانند.([11])
ـ آیا تفاوت مراتب و درجات در بین این موجودات، فقط امری تشریفاتی است که نتیجه فعالیت و میزان اطاعت از فرامین الهی حاصل میشود؟
استاد: خیر، تفاوت درجه و مقام و یا بهتر بگوییم مرتبهی وجودی مجردات = ملائکه کسب کردنی نیست یعنی یک موجود از مرتبهای که در آن آفریده شده است نمیتواند به درجه و مرتبهی دیگر انتقال یابد، بلکه آفرینش آنها به همان درجهی وجودیشان است. به بیان سادهتر از ابتدا به همان صورتی که آفریده شدهاند، باقی میمانند. بنابراین جایگاه آنها مختص به خودشان است و تغییر آن امکان ندارد.
ـ آیا میتوان از این سخن چنین برداشت نمود که آنها قدرت انتخاب و مجال هیچ گونه تخلفی را ندارند؟
استاد: آنها جز فرمان الهی انجام نمیدهند و گناهی از آنها سر نمیزند: لایعصون الله ما أمرهم.([12])
ـ از آن دسته مجردات که میتوانند در قالب و شکل خاصی درآیند، بگویید. سؤال من این است که بنابر تعریفی که از مجردات داشتیم؛ آنها را مجرد از ماده و جسمانیت معرفی کردیم، پس چگونه به صورت یک موجود مادی در میآیند؟ و جریان ملائکهای که بر برخی انبیا و انسانهای صالح وارد شده و با آنان سخن گفتهاند چگونه است؟
استاد: همانگونه که بیان شد در بین مجردات هم، تفاوت مراتب وجود دارد. برخی به طور کامل از همهی آثار مادیت منزه و مجردند، و گروهی نیز با این که مادی نیستند، ولی برخی از آثار ماده همچون شکل را میپذیرند. در حقیقت، تغییر ماهیت نمیدهند، بلکه تمثل مییابند؛ آنگاه برای افرادی که درجاتی بالا از کمال و تقوا را دارا باشند به اذن پروردگار وارد شده و قابل رؤیت میشوند. البته این رؤیت با چشم مادی صورت نمیگیرد و به همین جهت، دیگران توان دیدن آنها را ندارند، بلکه با چشم مثالی([13]) رؤیت میشوند.
اگر اجازه دهید به همین اندازه بسنده کنیم و بقیه مطالب را به فرصت دیگر بسپاریم.
فقط نکتهی مهمّی باقی مانده که البته نیاز به آمادگی شنیدن و دقت دارد.
گام دهم:
اگرچه از مجرّدات یا ملائکه به عنوان برترین موجودات جهان هستی نام برده میشود و برخی آنها را اولین مخلوقات خداوند میدانند، اما در حقیقت، آنها اولین مخلوق نیستند، بلکه آنها نیز نعمت وجود را با وساطت دیگری دریافت نمودهاند. به بیان دیگر بر سر سفرهی برتر از خود نشستهاند و روزی خوار او هستند.
ـ کدام وجود، برتر از ملک و حتی سبب آفرینش اوست؟
استاد: این مطلب بسیار مهم و دقیق است. بنابر روایات متعددی که از پیامبر اعظم اسلام(ص) به ما رسیده است، اولین مخلوق که به آن صادر اول نیز گفته میشود نور وجود رسول گرامی اسلام و اهل بیت اطهار: است. آن حضرت در کلام طولانی، از کیفیت آفرینش خود و اهل بیتش: و تقدم آنها بر تمام موجودات، پرده بر میدارد و میفرماید:
همانا خداوند، من و علی و فاطمه و حسن و حسین را قبل از آفرینش آدم، آفرید آن هنگام که نه آسمانی بنا نهاده شده بود و نه زمینی گسترده و نه نور و نه ظلمتی و نه خورشید و نه ماه و نه بهشت و جهنمی آفریده شده بود. و در ادامه میفرماید: هنگامی که خداوند نسبت به آفرینش ما اراده نمود، کلامی از او صادر گشت که از آن نوری آفریده شد و سپس کلام دیگری صادر گشت و روحی از آن آفریده شد. سپس نور و روح را به هم آمیخت و من و علی و فاطمه و حسن و حسین را آفرید. ما او را در آن حال که تسبیح و تقدیسی نبود تسبیح و تقدیس مینمودیم و هنگامی که ارادهی الهی به آفرینش موجودات تعلق گرفت نور مرا پراکند و عرش از آن آفریده شد. پس عرش از نور من و نور من از نور خداست و نور من از عرش برتر است. سپس نور برادرم علی را پراکند و ملائکه را از آن آفرید پس ملائکه از نور علی و نور علی از نور خداست و علی از ملائکه برتر است. سپس نور دخترم را پراکند پس آسمانها و زمین را آفرید پس آسمانها و زمین از نور دخترم فاطمه و نور فاطمه از نور خداست و دخترم فاطمه از آسمانها و زمین برتر است. سپس نور فرزندم حسن را گشود و خورشید و ماه را از آن آفرید پس خورشید و ماه از فرزندم حسن و نور حسن از نور خداست و حسن از خورشید و ماه برتر است. سپس نور فرزندم حسین را پراکند و بهشت و حورالعین را از آن آفرید پس بهشت و حورالعین از نور فرزندم حسین و نور حسین از نور خداست و فرزندم حسین از بهشت و حورالعین برتر است.([14])
ـ چه زیبا، سببیت و تربیت نظام آفرینش را ترسیم فرموده است. ولی یک سؤال دارم. آیا از این ترتیب میتوان، برتری برخی از این اسباب را بر برخی دیگر استفاده نمود؟
استاد: خیر، توجه داشته باشید که ترتیب در این بیان گهربار نبی اعظم(ص)، به معنای ترتیب و تقدم و تأخر زمانی نیست زیرا در آن عالم که از هرگونه ماده و آثار مادیت مبرّا و منزّه است زمان و لوازم آن هم معنا ندارد، به این دلیل که زمان، مربوط به ماده است و آن عالم دور از هرگونه مادیتی است، ولی حضرت در محدودهی زمانی و با کلمات مادی که از مختصات عالم ماده است برای فردی از افراد انسان سخن میگوید و چارهای جز این گونه سخن گفتن نیست. بنابراین چنین تقدم و تأخری حقیقی نخواهد بود و حدیث عبداللهبن عمر درباره معراج نبی اعظم(ص)، این ادعا را تأیید میکند. در قسمتی از این حدیث آمده است: خداوند خطاب فرمود: یا محمد، همانا من؛ علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از نور واحد آفریدم، سپس ولایت آنها را بر ملائکه عرضه نمودم...([15]) که با کنار هم گذاشتن این روایت و روایاتی که آفرینش پیامبر(ص) و علی(ع) را از یک نور معرفی کرده است همتایی آن بزرگواران به خوبی نتیجه گرفته میشود.
در نتیجه: نور ذات الهی در وجود مقدس معصومین: ظهور یافت. پس در حقیقت، یک نور است و این نور واحد، اولین موجود آفریده شده است که علت آفرینش موجودات آسمانی و زمینی و آن چه بین آسمان و زمین و فوق آن قرار دارد، میباشد. پس این وجودهای مقدس، اسباب آفرینش و واسطهی فیض حق تعالی به عالم امکان هستند و این همان مطلبی است که در احادیث قدسی آمده است که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود: لولاک لما خلقت الأفلاک([16]) ؛ اگر تو نبودی هرگز چیزی افلاک، آسمانها و زمین را نمیآفریدم.
ـ بحثی مفید مطرح شد. اما در ادامه بحث آفرینش ملائکه، میخواستم راجع به صنف دیگری از موجودات بدانم. جن و شیاطین، اینها چگونهاند؟ در کجای نظام آفرینش قرار دارند؟ آیا جزو ملائکهاند؟
استاد: بحثمان قدری طولانی شد. اجازه دهید راجع به سؤال شما در فرصت دیگری به گفت و گو بنشینیم.
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1]. التکویر 81 : 1.
[2]. السّجدة 32 : 12.
[3]. الأنعام 6 : 62 .
[4]. النحل 16 : 102.
[5] . محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 285.
[6] . عبس 80 : 16.
[7]. المعارج 70 : 4.
[8] . ر.ک؛ معارف قرآن، ص 295 ـ 283.
[9]. نهج البلاغه، خطبه 1.
[10]. محمد حسین طباطبایی1، نهایة الحکمة، ص 317.
[11]. شمس الدین محمد شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ص 431.
[12]. التحریم 66 : 6 .
[13]. مرتبهی قویتر از چشم ظاهری که باطن چشم ظاهری محسوب میشود.
[14]. محمدباقر مجلسی1، بحارالانوار، ج 15، ص 10، باب 1.
[15]. همان، ج 36، ص 22.
[16]. بحارالانوار، ج 16، ص 405، باب 12.
تذکر: مطالب براساس حکمت صدرایی بیان شده است.
نامه جامعه - شماره بیست و سوم - ص40