آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

به خاطر دارید که به دنبال یافتن گمشده­ای به در کلبه­ی استاد رفتیم و با او همراه شدیم، چند قدم رو به سوی مقصد برداشتیم و مطالبی برایمان روشن شد که لذتش خستگی راه را از یادمان برد. فهمیدیم که آفرینش، فیض فیاض مطلق است، جلوه­ی کمالات کامل بی­نهایت است، در عین این­که وجود دارد ولی از خود چیزی ندارد، بلکه ظهور وجود صِرف و هستی مطلق است. پس آینه­ی ذات و صفات اوست و کمالات آن ذات، به همراه وجود در تمام مراتب هستی از قوی تا ضعیف، سریان دارد. موجودی را نمی­توان یافت که صفتی از صفات پروردگار سبحان را جلوه­گر نباشد که بین زنده و مرده، تفاوتی ماهوی وجود دارد.

اینک در محضر استاد برای روشن شدن بحث راه را ادامه می­دهیم:

بنا بود که در مورد فعل فاعل هستی بخش یعنی خالق جهان سخن بگویید، در آغاز پرسشی دارم:

ـ بنابر اصل سنخیت بین علت و معلول یا به قولی جلوه و صاحب جلوه، اگر فاعل و خالق یکی است، پس باید فعل او که همان آفرینش است هم یکی باشد. این یکی بودن را چگونه می­توان توجیه کرد در حالی که تعداد مخلوقات، بیش از آن حدّی است که قابل شمارش باشد؟

استاد: با یک مثال سعی می­کنم فهم مطلب را آسان­تر کنم. آیا تاکنون بادکنک­های شکل­دار را دیده­اید؟! اگر در آن­ها بدمید بخش­های مختلف آن قابل تشخیص می­شود. با این که اعضای مختلف آدمک بادکنکی هر یک در جای خود قرار دارد، ولی این گونه نیست که فقط یک قسمت باشد بلکه تمام قسمت­ها هستند و هر کدام در جای­ خاص خود قرار دارند و جایگزینی برای هر یک هم ممکن نیست.

ـ منظورتان این است که عالم به یک باره آفریده شده است؟! پس چرا برخی از موجودات با برخی دیگر میلیون­ها سال، فاصله دارد؟

استاد: معلوم می­شود که برای ادامه راه، آماده­اید پس بیایید قدم بعدی را برداریم...

گام هشتم:

از مثال یاد شده چنین منظور بود که تمام جهان آفرینش، یک فعل و یک آفرینش است و حال آن که در خود، موجودات متعدد و مختلف دارد. به عبارت دیگر این گونه نیست که مثلاً زمانی فقط موجودات مجرد از ماده آفریده شده باشند و با مدتی تأخیر، دسته­ای دیگر و پس از مدت­های دیگر مثلاً انسان و یا حیوان و به همین ترتیب سایر موجودات خلق شده باشند، بلکه مجموع جهان هستی، به صورت یک باره و با یک فرمان کن از سوی ذات الهی آفریده شده­اند، گرچه در این مجموعه، دسته­ی کوچکی از موجودات هستند که با فاصله از یکدیگر پا به عرصه­ی وجود می­گذارند. بنابراین فاعل هستی بخش، یکی است و فعل آفریدن را هم با یک فرمان کن انجام می­دهد. این فعل واحد، در خود مراتب مختلفی از موجودات را دارد. به بیان دیگر به لحاظی واحد است و به لحاظ دیگر متعدد و متکثر است که فعلاً در این بحث به جنبه­ی واحد بودن آن کاری نداریم و فقط نگاهی به درون آن می­اندازیم و قصد داریم در مورد هر کدام از مراتب موجودات شناخت پیدا کنیم.

ـ مراتبی که اشاره کردید چه هستند؟ آیا تفاوت عمده بین آن­ها وجود دارد؟

استاد: بله بین مراتب موجودات، تفاوت­های عمده­ای وجود دارد که سبب جدایی آن­ها از هم می­شود، و شناسایی آن­ها را ممکن می­سازد.

گام نهم:

در اولین تقسیم، موجودات امکانی آفریده­ه به دو دسته­ی کلی تقسیم می­شوند.

یک دسته؛ اجسام و مادیات و آن­هایی که دارای ابعاد سه گانه طول و عرض و عمق همراه با ویژگی­هایی مانند شکل، رنگ، طعم و ... هستند. همه­ی اجسام حتی هوا از این دسته می­باشند. این موجودات در مکان و زمان پدید می­آیند و به همین جهت نسبت به یکدیگر تقدم و تأخر دارند و به آن­ها حادث زمانی گفته می­شود. این گروه مجرد مثالی یا برزخی نام دارند.

دسته دوم؛ موجوداتی که از ماده و جسمانیت، مجردند ولی در دو گروه وجود می­یابند: گروهی که گرچه ماده و جسم ندارند ولی در جایگاهی هستند که می­توانند برخی از آثار جسمانیت را بپذیرند و گروه دیگر که از این امر ـ یعنی از هرگونه ماده و ویژگی­های آن ـ منزه و مجردند و مجردات تام نامیده می­شوند و بالاترین مرتبه­ی وجود را در بین موجودات، دارا هستند.

ـ ویژگی­های دیگر این موجودات و توانمندی و حیطه­ی فعالیت آن­ها چگونه است؟

استاد: به علت تجردشان از ماده و مادیت، بسیط­اند نه مرکب مانند اجسام و به همین دلیل از مرتبه­ی وجودی و هم­چنین علم و توانایی و هستی کامل برخوردارند. آن­ها نیاز به مکان ندارند و در زمان نمی­گنجند یعنی خارج از زمان و برتر از زمان هستند و قهراً نمی­توان ابتدایی زمانی برای آفرینش آن­ها در نظر گرفت. آن­ها واسطه در هستی یافتن سایر موجوداتی هستند که در مراتب پایین­تر از خودشان، قرار دارند. بنابراین تدبیر امور عوالم پایین­تر هم به دست آن­هاست. قرآن کریم از این موجودات به نیکی یاد کرده و انجام کارهایی را به آن­ها نسبت داده است:

الف. برخی، سِمَت فرمان­روایی دارند، مانند حضرت جبرییل امین: مُطاعٍ ثمّ امین.([1])

ب. و برخی، مأمور مرگ هستند: قل یتوفیکم ملک الموت([2]) و یا توفّته رسلُن.([3])

ج. دسته­ای حامل وحی و رساننده­ی آن به پیامبران هستند که گاهی با نام روح القدس خوانده می­شوند: قل نزّله روح القدس([4]) و از برخی آیات استفاده می­شود که در کار نزول وحی، فرشتگان دیگر نیز شرکت دارند. از این­رو شاید بتوان گفت که وحی نیز مراتبی دارد. برخی به وسیله­ی جبرییل7 و بعضی دیگر به وسیله­ی سایر فرشتگان ابلاغ می­گردد:([5]) باَیدی سَفَرة، کِرام بررة([6])؛ به دست سفیرانی ارجمند و نیکوکار.

د. در تدبیر جهان که به امر الهی انجام می­شود فرشتگان عامل اجرایی­اند: یدبّر الامرَ من السماء إلی الأرض.([7])و([8])

ـ سؤالی به ذهنم آمد. آیا بالا بودن مرتبه­ی وجودی و نقش علیت در هستی بخشی به موجودات دیگر، سبب استقلال این گروه از مجردات نمی­شود؟

استاد: باید توجه داشت که آن­ها در مخلوق بودن با سایر موجودات، تفاوت ندارند و تنها وجه امتیاز از ناحیه­ی تجردشان از ماده و آثار آن است که این توان­مندی و کمالات دیگر نیز لازمه­ی تجردشان است، بنابراین استقلالی برای آن­ها به دنبال نخواهد داشت.

ـ بحث شیرینی است. باز هم بفرمایید.

استاد: گرچه عقل، به صورت کلی توان درک و شناخت این موجودات را دارد، ولی آشنایی ما با این دسته موجودات و این­که چرا اموری به دست آن­ها صورت می­پذیرد فقط از راه قرآن و کلام معصومین:، میسّر خواهد بود و اطلاعات ما چندان گسترده نیست. امیر مؤمنان علی(ع) در مورد ملائکه مجردات فرمود:

بعضی از ایشان در حال سجودند که رکوع نمی­کنند و برخی در رکوعند که برپا نمی­ایستند، گروهی در صف ایستاده و از جای خود بیرون نمی­روند، بعضی تسبیح­گو هستند که خسته نمی­شوند، خواب به چشم­های آنان راه نمی­یابد و دچار خطا و اشتباه نمی­شوند و سستی و غفلت بر آن­ها راه ندارد، دسته­ای از آنان، امین بر وحی خداوند متعال و ترجمان پیامبران هستند و جماعتی نگهبان بندگان و دربان بهشت­های او هستند و ....([9])

ـ آیا نظر حکما با زبان دین درباره این موجودات، تطابق دارد؟

استاد: بلی. منتها هر عرفی، زبان و تعابیر خاص خود را دارد. حکما معتقدند که تجرد از ماده، خود درجات مختلفی دارد و مجردات بعضی در کمال قوت و شدت وجودی هستند و برخی از درجه­ی ضعیف­تری برخوردارند. مشائین ـ دسته­ای از حکما ـ گروه اول از مجردات را عقل اول نامیده­اند و بعد از آن، عقل دوم و به همین صورت مراتب بعدی را که تا ده عقل، برشمرده­اند.([10]) در حالی که معتقدین به حکمت اشراقی، از آن­ها با تعبیر انوار قاهر یاد می­کنند و تعدادشان را غیر قابل شمارش می­دانند.([11])

ـ آیا تفاوت مراتب و درجات در بین این موجودات، فقط امری تشریفاتی است که نتیجه فعالیت و میزان اطاعت از فرامین الهی حاصل می­شود؟

استاد: خیر، تفاوت درجه و مقام و یا بهتر بگوییم مرتبه­ی وجودی مجردات = ملائکه کسب کردنی نیست یعنی یک موجود از مرتبه­ای که در آن آفریده شده است نمی­تواند به درجه و مرتبه­ی دیگر انتقال یابد، بلکه آفرینش آن­ها به همان درجه­ی وجودی­شان است. به بیان ساده­تر از ابتدا به همان صورتی که آفریده شده­اند، باقی می­مانند. بنابراین جایگاه آن­ها مختص به خودشان است و تغییر آن امکان ندارد.

ـ آیا می­توان از این سخن چنین برداشت نمود که آن­ها قدرت انتخاب و مجال هیچ گونه تخلفی را ندارند؟

استاد: آن­ها جز فرمان الهی انجام نمی­دهند و گناهی از آن­ها سر نمی­زند: لایعصون الله ما أمرهم.([12])

ـ از آن دسته مجردات که می­توانند در قالب و شکل خاصی درآیند، بگویید. سؤال من این است که بنابر تعریفی که از مجردات داشتیم؛ آن­ها را مجرد از ماده و جسمانیت معرفی کردیم، پس چگونه به صورت یک موجود مادی در می­آیند؟ و جریان ملائکه­ای که بر برخی انبیا و انسان­های صالح وارد شده و با آنان سخن گفته­اند چگونه است؟

استاد: همان­گونه که بیان شد در بین مجردات هم، تفاوت مراتب وجود دارد. برخی به طور کامل از همه­ی آثار مادیت منزه و مجردند، و گروهی نیز با این که مادی نیستند، ولی برخی از آثار ماده همچون شکل را می­پذیرند. در حقیقت، تغییر ماهیت نمی­دهند، بلکه تمثل می­یابند؛ آن­گاه برای افرادی که درجاتی بالا از کمال و تقوا را دارا باشند به اذن پروردگار وارد شده و قابل رؤیت می­شوند. البته این رؤیت با چشم مادی صورت نمی­گیرد و به همین جهت، دیگران توان دیدن آن­ها را ندارند، بلکه با چشم مثالی([13]) رؤیت می­شوند.

اگر اجازه دهید به همین اندازه بسنده کنیم و بقیه مطالب را به فرصت دیگر بسپاریم.

فقط نکته­ی مهمّی باقی مانده که البته نیاز به آمادگی شنیدن و دقت دارد.

گام دهم:

اگرچه از مجرّدات یا ملائکه به عنوان برترین موجودات جهان هستی نام برده می­شود و برخی آن­ها را اولین مخلوقات خداوند می­دانند، اما در حقیقت، آن­ها اولین مخلوق نیستند، بلکه آن­ها نیز نعمت وجود را با وساطت دیگری دریافت نموده­اند. به بیان دیگر بر سر سفره­ی برتر از خود نشسته­اند و روزی خوار او هستند.

ـ کدام وجود، برتر از ملک و حتی سبب آفرینش اوست؟

استاد: این مطلب بسیار مهم و دقیق است. بنابر روایات متعددی که از پیامبر اعظم اسلام(ص) به ما رسیده است، اولین مخلوق که به آن صادر اول نیز گفته می­شود نور وجود رسول گرامی اسلام و اهل بیت اطهار: است. آن حضرت در کلام طولانی، از کیفیت آفرینش خود و اهل بیتش: و تقدم آن­ها بر تمام موجودات، پرده بر می­دارد و می­فرماید:

همانا خداوند، من و علی و فاطمه و حسن و حسین را قبل از آفرینش آدم، آفرید آن هنگام که نه آسمانی بنا نهاده شده بود و نه زمینی گسترده و نه نور و نه ظلمتی و نه خورشید و نه ماه و نه بهشت و جهنمی آفریده شده بود. و در ادامه می­فرماید: هنگامی که خداوند نسبت به آفرینش ما اراده نمود، کلامی از او صادر گشت که از آن نوری آفریده شد و سپس کلام دیگری صادر گشت و روحی از آن آفریده شد. سپس نور و روح را به هم آمیخت و من و علی و فاطمه و حسن و حسین را آفرید. ما او را در آن حال که تسبیح و تقدیسی نبود تسبیح و تقدیس می­نمودیم و هنگامی که اراده­ی الهی به آفرینش موجودات تعلق گرفت نور مرا پراکند و عرش از آن آفریده شد. پس عرش از نور من و نور من از نور خداست و نور من از عرش برتر است. سپس نور برادرم علی را پراکند و ملائکه را از آن آفرید پس ملائکه از نور علی و نور علی از نور خداست و علی از ملائکه برتر است. سپس نور دخترم را پراکند پس آسمان­ها و زمین را آفرید پس آسمان­ها و زمین از نور دخترم فاطمه و نور فاطمه از نور خداست و دخترم فاطمه از آسمان­ها و زمین برتر است. سپس نور فرزندم حسن را گشود و خورشید و ماه را از آن آفرید پس خورشید و ماه از فرزندم حسن و نور حسن از نور خداست و حسن از خورشید و ماه برتر است. سپس نور فرزندم حسین را پراکند و بهشت و حورالعین را از آن آفرید پس بهشت و حورالعین از نور فرزندم حسین و نور حسین از نور خداست و فرزندم حسین از بهشت و حورالعین برتر است.([14])

ـ چه زیبا، سببیت و تربیت نظام آفرینش را ترسیم فرموده است. ولی یک سؤال دارم. آیا از این ترتیب می­توان، برتری برخی از این اسباب را بر برخی دیگر استفاده نمود؟

استاد: خیر، توجه داشته باشید که ترتیب در این بیان گهربار نبی اعظم(ص)، به معنای ترتیب و تقدم و تأخر زمانی نیست زیرا در آن عالم که از هرگونه ماده و آثار مادیت مبرّا و منزّه است زمان و لوازم آن هم معنا ندارد، به این دلیل که زمان، مربوط به ماده است و آن عالم دور از هرگونه مادیتی است، ولی حضرت در محدوده­ی زمانی و با کلمات مادی که از مختصات عالم ماده است برای فردی از افراد انسان سخن می­گوید و چاره­ای جز این گونه سخن گفتن نیست. بنابراین چنین تقدم و تأخری حقیقی نخواهد بود و حدیث عبدالله­بن عمر درباره معراج نبی اعظم(ص)، این ادعا را تأیید می­کند. در قسمتی از این حدیث آمده است: خداوند خطاب فرمود: یا محمد، همانا من؛ علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از نور واحد آفریدم، سپس ولایت آن­ها را بر ملائکه عرضه نمودم...([15]) که با کنار هم گذاشتن این روایت و روایاتی که آفرینش پیامبر(ص) و علی(ع) را از یک نور معرفی کرده ­است همتایی آن بزرگواران به خوبی نتیجه گرفته می­شود.

در نتیجه: نور ذات الهی در وجود مقدس معصومین: ظهور یافت. پس در حقیقت، یک نور است و این نور واحد، اولین موجود آفریده شده است که علت آفرینش موجودات آسمانی و زمینی و آن چه بین آسمان و زمین و فوق آن قرار دارد، می­باشد. پس این وجودهای مقدس، اسباب آفرینش و واسطه­ی فیض حق تعالی به عالم امکان هستند و این همان مطلبی است که در احادیث قدسی آمده است که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود: لولاک لما خلقت الأفلاک([16]) ؛ اگر تو نبودی هرگز چیزی افلاک، آسمان­ها و زمین را نمی­آفریدم.

ـ بحثی مفید مطرح شد. اما در ادامه بحث آفرینش ملائکه، می­خواستم راجع به صنف دیگری از موجودات بدانم. جن و شیاطین، این­ها چگونه­اند؟ در کجای نظام آفرینش قرار دارند؟ آیا جزو ملائکه­اند؟

استاد: بحثمان قدری طولانی شد. اجازه دهید راجع به سؤال شما در فرصت دیگری به گفت و گو بنشینیم.

ادامه دارد...

پی­نوشت­ها:

[1]. التکویر 81 : 1.

[2]. السّجدة 32 : 12.

[3]. الأنعام 6 : 62 .

[4]. النحل 16 : 102.

[5] . محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 285.

[6] . عبس 80 : 16.

[7]. المعارج 70 : 4.

[8] . ر.ک؛ معارف قرآن، ص 295 ـ 283.

[9]. نهج البلاغه، خطبه 1.

[10]. محمد حسین طباطبایی1، نهایة الحکمة، ص 317.

[11]. شمس الدین محمد شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ص 431.

[12]. التحریم 66 : 6 .

[13]. مرتبه­ی قوی­تر از چشم ظاهری که باطن چشم ظاهری محسوب می­شود.

[14]. محمدباقر مجلسی1، بحارالانوار، ج 15، ص 10، باب 1.

[15]. همان، ج 36، ص 22.

[16]. بحارالانوار، ج 16، ص 405، باب 12.

تذکر: مطالب براساس حکمت صدرایی بیان شده است.

نامه جامعه - شماره بیست و سوم - ص40

تبلیغات