آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

آن چه در راستای آشنایی با محمدی زیستن گذشت؛ نگاه دین به انسان و گذرا بودن دنیا ولذت­های آن بود که همین امر زیربنای فکری انتخاب ساده زیستی در زندگی می شود. همچنین پیام مشترک دعوت اسلام به زهد و مبارزه با هواهای نفسانی و مذمت دنیا، به جهت گزینش زیست روان و ساده و اندازه نگه داشتن در بهره وری از متاع­های دنیوی در چارچوب عقل و شرع است تا روح کمال جوی انسان فارغ از هر گونه غل و زنجیر به سوی لقای الهی حرکت کند. در این­شماره به فواید ساده زیستی و پیامدهای منفی رفاه­گرایی می­پردازیم:
فواید روان و ساده زیستی
هرچند آثار مثبت ساده زیستی آنچنان ساده و قابل فهم است که نیازی به تبیین ندارد، ولی یادآوری برخی نکته­ها از زبان معصومین:دارای لطف است.
1. زندگی راحت و مسرت بخش؛ تعلق و تکلف، لذت زندگی را از انسان سلب می کند. کسانی که به دنبال آرامش و آسایش هستند، چاره­ای جز زدودن این دو گزینه اززندگی خود ندارند. ساده زیستی با سرشت و طبیعت انسان همسو وهماهنگ است و ارمغان روان زیستی راحتی و گوارا شدن زندگی است. امام کاظم 7می فرماید: امور دنیا را سبک بشمارید؛ چرا که دنیا گواراترین چیزی است که به ضرر شماست. هیچ امتی امور دنیایی را سبک نشمرد، مگر این که خدا زندگی را بر او شیرین وگوارا گرداند. و هیچ امتی آن را سخت نگرفت؛ مگر این که خوار شد و به سختی مبتلا گردید وپشیمان گشت.[1]
امیرالمؤمنین7 فرمود: اهنئ العیش اطراح الکلف؛ گواراترین زندگی، آن است که سختی­ها دور ریخته شود.[2] و امام صادق(ع)فرمود : طلبت الراحة فوجدته فی الزهد؛ به دنبال راحتی زندگی می گشتم آن رادر زهد وکناره گیری از بهره­های زاید دنیا یافتم.[3]
2. دوری از تکبر و فخرفروشی؛ انسان بر مال دنیا احساس مالکیت و دارایی می کند، غافل از این که مالک حقیقی خداست و مالکیت­های دیگر عرضی و اعتباری­اند. احساس مالکیت در انسان زمینه­ساز فخر و غرور در انسان است که برای زدودن آن توجه به مبدأ آفرینش، مرگ و پایان ملکیت­ها و مالکیت­ها بسیار مؤثر است. ساده زیستی نیز می­تواند در این جهت تأثیر بگذارد. امام صادق(ع) می­فرماید: کسی که کفشش را تعمیر و لباسش را پینه و کالایش راخود حمل کند از تکبر دور می­شود.[4]
شیخ طوسی نیز در امالی از پیامبراکرم 9 خطاب به ابوذر نقل کرده است: فردی که خود آرایی و لباس­های زینتی را در حالی که قادر برآن است به جهت کرنش در برابرخداوند ترک کند؛ خداوند لباس کرامت بر او بپوشاند. ای ابوذر! لباس خشن و پوشش غیر لطیف را برگزین تا فخر در تو به صورت یک روش در نیاید.[5]
3. دارا بودن بهترین سرمایه؛ ساده زیستی و دور ریختن تکلف­ها از افتخار آمیز ترین سرمایه­ها است. انسان ساده زیست برای احساس هویت و شخصیت نیازی به ظاهرسازی ندارد. او با داشتن توقعات کم از زندگی در درون خود احساس رضایت و شخصیت می کند که هرگز این احساس شخصیت و رضایت را با ایجاد زرق و برق در زندگی­ نمی­توان فراهم کرد. احساس هویت از متاع دنیا ـ به علت عارضی بودن آن ـ سطحی و زودگذر است، اما هویتی که روح ساده زیستی برای فرد ایجاد می­کند؛ پایدار و مانا است: اطراح الکلف اشرف قنیة.[6]
4. حفظ ورشد سرمایه ­ها؛ حفظ سرمایه ­ها در قبال ساده زیستی است. راویان حدیث از امام صادق(ع) نقل کرده اند: یک نفر خدمت امام صادق(ع) رسید درحالی که حضرت لباس وصله داری را بر تن داشت. آن شخص نگاهی به لباس حضرت کرد، حضرت فرمود: چه چیز را می­نگری؟ عرض کرد: پارگی لباس شما را. حضرت فرمود: آن کتاب را بردار و آنچه در آن است بخوان. در آن کتاب نوشته بود: کسی که اندازه نگه نمی­دارد؛ مال ندارد، و کسی که کهنه نداشته باشد، نو نخواهد داشت.[7]
5. بالا رفتن روحیه خطر پذیری؛ کسی که مترفانه مصرف می کند و مرفهانه زندگی را با زرق و برق همراه می­کند، با کوچکترین بادی وجود بید گونه­اش به لرزه خواهد افتاد و روح وروانش میهمان هر کوی وبرزن خواهد شد و با اندک سختی محتاج داروهای روان و اعصاب خواهد گردید. در حالی که اگر با داشتن مال، سادگی را برگزیند؛ همچون درختان پرورش یافته­ی صحرا مقاوم است و هرگز تسلیم مشکلات روزگار نمی­شود. در کلمات رسیده از ناحیه اهل بیت: آمده است: من اقتصد فی الغنی والفقر فقد استعد لنوائب الدهر؛ میانه روی به هنگام دارایی و فقر؛ موجب آمادگی انسان برای پذیرش پیشامد­های سخت روزگار می­شود.[8]
6. یافتن حکمت؛ در ثواب الاعمال از امام صادق(ع) نقل شده است: فردی که زهد پیشه کند وبه حداقل دنیا اکتفا کند خداوند حکمت رادر قلبش می رویاند وبرزبانش جاری می­کند، او را به عیب­های دنیا و گرفتاری­ها و درمان­های آن آگاه می­سازد.[9]
7. رضایت الهی به کار­های کوچک او؛ مرحوم کلینی از امام صادق(ع) نقل می­کند که حضرت فرمود: کسی که به اندک زندگی راضی باشد، خداوند کارهای کوچک او را می پذیرد وکسی که به اندکِ حلال رضایت دهد، خرجش کم می­شود، و اهل وخانواده اش درلذت وخوشگذرانی قرار می گیرند. باید توجه داشت این لذت وخوشگذرانی که درنتیجه مصرف کم حاصل می شود مقطعی و زودگذر نیست و خداوند قدرت تشخیص درد و درمان دنیا را به او می دهد و از دنیا در حالی که سالم است به سرای آخرت می رود.[10]
پیامدهای منفی سختگیری درزندگی ورفاه گرایی
برخلاف ساده زیستی، رفاه­زدگی و تشریفات گرایی از آن رو که بر خلاف طبیعت انسان است، نوعی سخت گیری در زندگی و پیچیده کردن آن است. چنان که در گذشته گفتیم رفاه طلبی آغاز زندگی دشوار است. انسان رفاه زده در بسیاری از موارد در تشخیص مرز رفاه از تشریفات، و وسایل رفاهی از وسایل تشریفاتی دچار اشتباه می­شود و رفاه رو به تشریفات می­رود. در این صورت باید با آرامش و آسایش روح و روان و حتی آسایش جسم وداع کرد. همچنان که در روایات به برخی از آثار دشوار کردن زندگی اشاره شده است:
1. سلب آزادی؛ سخت گیری درزندگی برای رسیدن به رفاه و آسایش بیشتر انسان را گرفتار غل و زنجیرهای دست ساز خویش می­کند. پیام ساده زیستی؛ باز کردن غل و زنجیرها و آزاد شدن از گرفتاری­های ساختگی است. در روایات معصومین: آمده است: کسی که اسیر امیال و زیاده خواهی­های خویش است بیش از کسی که اسیر یک فرد است آزار می بیند.[11]؛ چرا که در اسارت افراد امید آزاد شدن هست، در حالی که امیال وخواسته­های انسان پایان ناپذیر است[12] و هر چه زمان می گذرد حلقه اسارت تنگ­تر می­شود.
2. بالا رفتن سرانه خانواده و هدر رفتن سرمایه ها؛ رفاه گرایی وسخت گیری در امور مختلف زندگی همچون خوراک، پوشاک، ازدواج، میهمانی­ها و سایر روابط اجتماعی تحمیل خرج­های زاید بر فرد و جامعه را به دنبال دارد که سلامت اقتصاد خانواده و جامعه را در معرض خطر قرار می­دهد. از امیرالمؤمنین7 نقل است: من کثرت شهوته ثقلت مؤونته ومَنِ اقْتَصَدَ خَفَّتْ عَلَیهِ الْمُؤوَن؛کسی که امیال و خواسته­­هایش زیاد باشد، خرجش زیاد می­گردد و کسی که میانه روی پیشه کند کم خرج است.[13] بخش مهمی از سرمایه­ی جامعه ­های مصرفی و تحت نفوذ افکار مادی، کالاهای لوکس و تشریفاتی تولیدی کشورهای پیشرفته، و یا ساخت این نوع کالاها در داخل می­شود، که در هر دو صورت موجب ضعیف نگه داشتن اقتصاد پویا و زیربنایی می­گردد. بازگشت به منش اسلامی و اصالت ندادن به دنیا و نگاه ابزاری به لذت­های دنیوی و یادآوری ناپایداری آن در کنار ترویج نگاه اسلام به کار وتلاش وساده زیستی، از هدر رفتن سرمایه­ها جلوگیری می­کند.
3. هدر رفتن اندیشه ها ومحرومیت از کسب دانش؛ امیر المؤمنین7 فرمود: زیاده خواهی و پرداختن به امور زاید موجب از بین رفتن اندیشه ها می­گردد.[14]
انسان رفاه گرا توان تحمل سختی­های علم آموزی را ندارد، و در اثر توجه به امور غیرضروری وتشریفاتی زندگی، فرصت­ کسب علم او کم می شود. امام معصوم7 فرمود: بر شهوتت غالب شو، تاحکمتت کامل گردد.
امام خمینی(ره) که خود تربیت یافته­ی واقعی مکتب اهل بیت:بود، بر حفظ بنیه علمی و فقهی حوزه‌­ها تأکید داشت و تشریفات را مضرّ هدف می­دانست و در این زمینه دائما تذکر می داد. همچنان که خطاب به روحانیت فرمود: تشریفات حوزه ­ها دارد زیاد می­شود. وقتی تشریفات زیاد شد، محتوا کنار می رود. وقتی ساختمان و ماشین ­ها و دم و دستگاه­ها زیاد شد، موجب می­شود بنیه فقهی اسلام صدمه ببیند. یعنی با این بساط­ها نمی­شود شیخ مرتضی و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانی است و واقعاً نمی دانم با این وضع چه کنم. این تشریفات اسباب این می­شود که روحانیت شکست بخورد. زندگی صاحب جواهر را با زندگی روحانیون امروز که بسنجیم، خوب می فهمیم که چه ضربه ای به دست خودمان به خودمان می زنیم.[15]
در پیامی دیگر روحیه کاخ نشینی و دنیا طلبی را مانع پیشرفت حوزه­­ها می­داند: ... ما وقتی که در مذهب خودمان ملاحظه می­کنیم که فقه ما آن­طور غنی است و فلسفه ما آن­طور غنی است، آن اشخاصی­که این فقه را به غنا رساندند و آن اشخاصی که این فلسفه را به این غنا رساندند، کاخ نشینان نبودند، کوخ نشینان بودند. شیخ طوسی که مبدأ این امور و ارزنده‌ترین اشخاص در جامعه تشیع بوده است، یک کاخ‌نشین نبوده است. اگر کاخ نشین بود نمی توانست این کتبی­که تحویل جامعه داده است و این شاگرد­هایی­ که تحویل جامعه داده است تحویل بدهد. در قشر مرفه نمی شود یک همچو کاری انجام بگیرد وقتی که در متأخرین از علما ملاحظه می­کنیم، می بینیم که صاحب جواهر یک همچو کتابی نوشته است که اگر صد نفر انسان بخواهند بنویسند شاید از عهده برنیایند، کاخ نشین نبوده.[16]
حضرت امام1 پس از تأکید بر این­که کاخ نشینی و رفاه جویی­های فاسد، رفاه زدگی را به همراه می­آورد می­فرماید: آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند چه­طور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آن­ها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم.[17]
4. جدایی دوستان و مؤمنان از یکدیگر؛ سخت گیری، رابطه­های دوستان ومؤمنان را از نظر کمی وکیفی کاهش می­دهد، زیرا افراد سخت گیر برای ایجاد ارتباط با اقوام ودوستان و حتی ارباب رجوع و ... احتیاج به تهیه مقدمات فراوان دارند تا خود را در آن سطحی که مطلوبشان هست نشان دهند، و یا برتری خیالی خویش را به دیگران نمایش دهند. و این مقدمات دست و پا گیر فرصت­ را برای ایجاد رابطه کم می­کند. این افراد نسبت به ایده آلشان یکی از دو حالت را دارند: احساس رسیدن به مطلوب وفایق آمدن بر دیگران یا احساس خلأ و ضعف به علت نرسیدن به مطلوب؛ که نتیجه­اش احساس خود بزرگ بینی یا خود کم بینی است.
فقیری خدمت پیامبر اکرم9 رسید، در حالی که ثروتمندی در نزد حضرت بود. شخص ثروتمند لباسش راجمع کرد و از فقیر فاصله گرفت. حضرت فرمود: انگیزه تو در این کار چیست؟ آیا از سرایت فقرا و به خود ترسیدی؟یا از رسیدن غنای خود به او؟ ثروتمند گفت: حال که چنین فرمودید نیمی از مالم را به او بخشیدم. حضرت به فقیر فرمود: آیا می­پذیری؟ فقیر پاسخ داد: نه، می­ترسم این روحیه در من هم پدید آید[18]. چنین روحیه­ای هر چند نتیجه­ی قهری ثروت و دارایی نیست، ولی آفتی است که سرمایه داران راتهدید می­کند. ـ خصوصاً اهل ثروت و قدرت ـ لازم است با اتخاذ روش ساده زیستی در زندگی و انفاق و احسان و توجه به زیر دستان مراقب این خطر باشیم.
5 . ناهموارشدن مسیرزندگی؛ تشریفات وپرداختن به امور زاید زندگی فردی و اجتماعی موجب ناهموار شدن مسیر زندگی برای همگان می­شود؛ چرا که بازتاب سخت­گیری فرد، سخت­گیری دیگران نسبت به اوست و این همان چیزی است که او هرگز نمی­پسندد.
6. ایجاد روحیه خودبزرگ بینی و سرکشی؛ احساس دارایی در انسان زمینه سرکشی و طغیان را فراهم می­کند. قرآن کریم دراین زمینه می­فرماید: ... إنّ الإنسان لیطغی ? أن رّءَاهُ اسْتَغْنی[19] انسان رفاه گرا هر چند به ظاهر در پرنیان آسایش به سر می­برد، ولی به سبب احساس دارایی و بی­نیازی خودبین می­گردد و خودبینی انسان را به سراشیبی سرکشی و طغیان فرا می­خواند. امیرالمؤمنین7 می­فرماید: إنّ الجسد إذالبس الثوب اللین طغی؛ بدن با پوشیدن لباس نرم، دچارطغیان می­گردد.[20] امام صادق(ع) نیز در مورد بهره برداری زیاد از خوراکی­ها فرمود: إِذَا شَبِعَ الْبَطْنُ طَغَى؛ هنگامی که شکم سیر شود، سرکشی می­کند.[21] تاریخ مؤید این حقیقت است که مترفین و مرفهین بی درد در مقابل دعوت حق انبیا واولیای الهی ایستادند و جبهه باطل را تشکیل دادند، در حالی که مروری کوتاه برزندگی انبیا و پیروانشان در قرآن این حقیقت را آشکار می سازد که احیای دین واعتلای کلمه­ی الهی و یاری انبیا از زمان حضرت آدم تا نبی خاتم: به وسیله­ی کسانی بوده است که از زرق وبرق دنیا رو بر تافته اند ودر کمال وارستگی و سادگی زندگی را به سر بردند و هرگز ازنگاه­های تحقیر آمیز رفاه گرایان نهراسیدند.
قرآن کریم از قول قومی که به حضرت نوح ایمان نیاوردند و به عیب جویی پیروان آن حضرت پرداختند، می­فرماید: فقال المَلأُ الّذینَ کَفَروُا مِنْ قَومِهِ مَا نَرَاکَ إلاّ بَشَراً مّثلَنَا وَمَا نَراکَ اتّبَعَکَ إلاّ الّذینَ هُمْ أراذِلُنَا بَادِیَ الرَّأیِ وَمَانَریٰ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلِ بَلْ نَظُنُّکُم کاذِبینَ[22] ؛ پس، سران قومش که کافر بودند، گفتند: ما تو را جز بشری مثل خود نمی­بینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمی­بینیم کسی تو را پیروی کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را دروغ­گو می­دانیم.
این گونه تحقیرها از سوی افراد رفاه زده­ی طاغی و عصیان­گر نسبت به انبیای دیگر هم نقل شده است:
همچنان که حضرت شعیب را خطاب کردند: ... إِنَّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً... [23]؛ ما تو را واقعاً در بین خود ضعیف می­بینیم و اگر عشیره و قوم تو نبودند، تو را سنگسار می­کردیم. فرعون نیز به جهت دارایی،­ خود را برتر می انگاشت ودر جمع هوادارانش ندا می­داد: آیا این نهر­ها که از زیر کاخ من روان است، برای من نیست؟ آیا من از این انسان که بیان درستی ندارد، برتر نیستم؟ پس چرا بر او دست بند ­های زرین آویخته نشده است.[24] و همین دسته در انتقاد به پیامبر اکرم9 گفتند: این چه پیامبری است که گنجی به او داده نشده یا باغی ندارد که از آن بخورد.[25]
بیهوده نیست که اولیای الهی در اوج دارایی به سادگی و تواضع زندگی می­کردند تا روح خود را از طغیان و سرکشی در مقابل حق باز دارند.
7. غفلت از حقایق و ازدست رفتن مسایل مهم و ارزشمند؛ امیرالمؤمنین7 می­فرماید: در غفلت فرد همین بس که توان خود را در امور پوچ و بی اهمیت صرف کند.[26]
و کسی که خود را در امور غیر سودمند به سختی بیندازد از مسایل مهم و ارزشمند باز می­ماند.[27]
در رأس مسایل مهم وارزشمند، بندگی خدا است که قرآن کریم درسوره تکاثر خطاب به ثروت اندوزان می فرماید: ثرت اندوزی شما را از بندگی خدا غافل کرد.[28] و درجای دیگرخطاب الهی در قیامت را نسبت به این گروه مطرح می­کند و می­فرماید: خوشی­ها یتان را در دنیا کردید؛ پس پاداش شما امروز عذاب خوارکننده خواهد بود.[29]
8 . جلو گیری از رشد و کمال انسان؛ ترکیبی از اندیشه­ها و رفتارها، دفتر زندگی انسان را به سوی رشد وکمال مادی و معنوی ورق می­زند. بینش صحیح و کوشش فراوان موفقیت انسان را آشکار می سازد. برای رسیدن به بینش صحیح در هر بخش از زندگی، هرگز فرصت­ها را نباید از دست داد. همچنان که برای خوب پیاده کردن بینش­های صحیح ، هرگز نباید دقت و توجه و پشتکار را کنار گذاشت. در این میان رفاه زدگی و تشریفات فرصت­ها را می­سوزاند و اندیشه­ها رامحدود می­کند و دقت­ها را به جای مسایل اساسی به امور پوچ و غیر ماندگار معطوف می­دارد، و دست و پای انسان را از تلاش در جهت هرگونه رشد وکمال می بندد.
امیرالمؤمنین7 می فرماید: لا تجتمع عزیمةوولیمة ما انقض النوم لعزائم الیوم و امحی الظلم لتذاکیر الهمم؛ به دست آوردن ارزش­های والا با خوشگذرانی و سور چرانی میسر نیست چه بسا خواب­های شب که تصمیم­های روز را از بین برده وتاریکی­های فراموشی که همت­های بلند را نابود کرد­ه است.[30] ود لا تجتمع الفطنة مع البطنة ؛ زیرکی با شکم بارگی جمع نمی شود.[31]
و در بیانی دیگر می فرماید: چه بسیار لذت پستی که مانع درخشندگی درجات در انسان می­گردد.[32]
9. فراهم شدن زمینه گناه؛ تمایل به رفاه در امور مختلف دنیایی چیزی جز دنیا پرستی نیست، و دنیا پرستی زمینه­­ی غفلت از آخرت ودر نتیجه گناه را فراهم می­کند. پیامبر اکرم9 فرمود: اولین چیز­ها یی که به وسیله­ی آن­ها خداوند مورد سرکشی قرار گرفت شش چیزند: دنیا دوستی، ریاست پرستی، شکم پرستی،عشق فراوان به خواب، راحت طلبی و زن پرستی.[33]
امیرالمؤمنین7 می­فرماید: اهجروا الشهوات فإنّها تقودکم إلی رکوب الذنوب ؛ زیاده خواهی­ها و تمایلات نفس را رها کنید؛ زیرا شما را به سوار شدن بر مرکب گناه رهبری می کند.[34]
10. از بین رفتن فضایل اخلاقی؛ زیاده خواهی، شهوت طلبی و رفاه زدگی که صورت­های مختلف سخت زیستن و دشوار کردن زندگی است، قدرت درک مشکلات دیگران ودر نتیجه روحیه مروت و مردانگی را از انسان می­گیرد؛ همچنان که فضایلی چون تواضع و بسیاری از فضایل دیگر را در انسان می­خشکاند.
11. خستگی و ناراحتی­های عصبی دنیوی و سرشکستگی اخروی؛ امیرالمؤمنین7 می­فرماید: بدحالترین مردم کسی است که خواسته­هایش زیاد باشد. چنین انسانی روحش بیمار و عقلش دچار مشکل است.[35]
نیز امام صادق(ع) می فرماید: المتکلف لایستجلب فی عاقبة أمره إلا الهوان وفی الوقت إلا التعب والعناء؛ متکلف در پایان زندگی جز ننگ ورسوایی و در حال حاضر جز درد سر وخستگی بهره ای ندارد.[36]
12. از دست دادن توفیق بندگی و توبه؛ کسی که اولویت را در زندگی به امور دنیایی می­دهد و در پی رفاه و لذت است توفیق بندگی را از دست می­دهد؛ چنانچه تصمیم بر توبه بگیرد آن را به فرداها مؤکول می­کند و هرچه پیرتر می­شود این صفات در او محکم­تر می­گردد تا آن­جا که کنار گذاشتن زندگی رفاهی برای او طاقت فرسا و دشوار می­گردد و انجام ندادن امور عبادی و معنوی برای او عادی می­شود و هیچ گونه احساس ناراحتی از این بابت ندارد.
13. سرکشی ومخالفت زیر دستان؛ افراد رفاه زده بر زیردستان خود سخت می­گیرند. این افراد چه در مقام مسؤول اجتماعی و چه در مقام مربّی و ... چنانچه گرفتار آداب و رسوم زاید و تشریفاتی نیز باشند عرصه­ی زندگی را به دیگران تنگ و طاقت فرسا می­کنند. این گونه افراد در واقع زمینه­ی مخالفت با خود را فراهم می­کنند.
14. حسابرسی الهی؛ آن چه را که انسان بیش از مقدار نیاز از امکانات دنیوی بهره می­گیرد از دو حال خارج نیست: یا از اموال مشروعی است که نتیجه و عاید کار اقتصادی صحیح است، یا از راه­های نا مشروع حاصل گردیده است. اگر از راه نامشروع جمع شده باشد؛ عذاب الهی را در پی دارد، و اگر در برابر کارهای مشروع به دست آمده باشد؛ ولخرجی و رفاه زدگی از مصادیق اسراف می­باشد و اسلام از آن نهی نموده است. همچنین رسیدگی به خود و رفاه طلبی، فراموش کردن نیازمندان جامعه را در پی دارد که فرد با حسابرسی سخت الهی رو به رو خواهد شد.
پیامبراکرم9 به یکی از اصحاب خود فرمود: کسی که بدنش سالم ودراطرافش امنیت حاکم باشد و خوراک همان روز را داشته باشد مثل این است که تمام دنیا رابه او داده اند.آن چه شکمت راسیر وبدنت رابپوشاند تو را بس است. اگر خانه­ای داشته باشی که تو را در خود جای دهد بسیار خوب. و اگر وسیله ای که سوارش شوی بسیار عالی است. این­ها و قطعه­ای نان وکوزه­ای آب، و بیش از این یا حساب است یا عذاب.[37]
ابان بن تغلب از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود: فکر می­کنی خداوند به خاطر این که عده ای در نزدش دارای احترام وارزش هستند آن­ها را ثروتمند کرده است و عده ای را به خاطر این که ارزشمند نیستند فقیر؟! درحالی­که اموال درنزد انسان امانت است. و به اندازه متوسط می تواند بخورد، بپوشد، ازدواج کند و سوار شود و باید باقیمانده را به فقرای مؤمنین برگرداند و پریشان حالی آن­ها را بهبود بخشد. کسی که چنین کند آنچه از آن می­خورد، می­آشامد، و ازدواج می­کند حلال است و اگر بیش از این حد استفاده کند، بر او حرام است. سپس فرمود: فکر می­کنی کسی که خداوند به او اعتماد کرده ومالی رابه اوسپرده است در حالی که اسب بیست درهمی او را کفایت می­کند، می­تواند اسب ده هزار درهمی بخرد؟! در حالی که خداوند فرموده است : اسراف نکنید همانا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.[38]
و چنین است که امیر المؤمنین7 می فرماید: اگر بخواهم لباس فاخر رنگین از ابریشم خالص بپوشم و مغز گندم با سینه­ی جوجه بخورم و آب زلال در ظرف بلور بنوشم، توانایی آن را دارم. ولی این گفته­ی الهی را باور دارم که فرمود: من کان یُریدُ الحیوةَالدنیا و زینتها نُوَفّ إلیهِم أعمالَهُم فِیها وَهم فِیها لا یُبخَسون ? اولئک الّذین لیس لهم فی الاخرة إلاّ النّار وحَبِطَ ما صَنَعوا فیها وباطلٌ ما کانوایعملون؛ کسانی که زندگی دنیا وزینت آن را بخواهند نتیجه­ی اعمالشان را در همین دنیا به طور کامل به آن­ها می دهیم وچیزی کم و کاست از آن­ها نخواهد شد، ولی آن­ها در آخرت سهمی جز آتش نخواهند داشت وآن چه را در دنیا انجام دادند برباد می رود وآن چه را عمل کردند باطل و بی اثر می شود. [39] ؛ چگونه بر آتش صبرکنم در حالی که اگر شراره ای از آن به زمین برسد گیاهش را بسوزاندو.... به من خبر رسید که مردی از ساکنان مدائن پس از مسلمانی پیرو کفر گردید و از بافته­ی تجّارش در بر کرده و در صبح خود را مشک فشان می­کند و در پسین عود هندی بُخور دهد و اطرافش گلستانی است که از بوی خوشش بهره می برد واز فرش­های رومی برتختش گسترده است!! نابود باد که بیش از هفتاد سال از عمرش گذشته و در کنار او پیرمردی است که از فرسودگی، خود را بر زمین می کشد، و یتیم داری که از شدت گرسنگی از حال رفته است و از آزار اربابش ناله سر می­دهد. و او با زیادی مالش در گرفتاری این­ها شریک نمی شود. اگر بر او دست بیابم چون گندم خردش خواهم کرد و حد مرتد بر او جاری کنم و پس از حد، هشتاد تازیانه بر او زنم، و نادانی او را به رخش کشم.[40]
پی­نوشت:
[1] . ارشادالقلوب، ج 1، ص 18.
[2]. غرر الحکم، قصار 10973 .
[3] . مستدرک الوسایل، ج 12، ص 173.
[4] . شیخ کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 231.
[5] . شیخ طوسی، امالی، ص 537 .
[6] . غررالحکم، قصار 10972.
[7] . وسایل الشیعه، ج 5 ، ص 314.
[8] . مستدرک الوسایل، ج 12، ص 54 .
[9] . ثواب الاعمال، ص 166.
[10]. اصول کافی، ج 8 ، ص 346.
[11]. غرر الحکم، قصار 6969 .
[12]. همان، قصار 6967 .
[13]. همان، قصار 6990 .
[14]. وسایل الشیعه، ج 5 ، ص 52 .
[15]. صحیفه نور، ج 19، ص 50 .
[16]. همان، ج 17، ص 21.
[17]. همان، ص 218.
[18]. ارشادالقلوب، ج 1، ص 159.
[19]. العلق 96 : 6 و 7.
[20]. وسایل الشیعة، ج 5 ، ص 38.
21. اصول کافی، ج 6 ، ص 270.
[22] . هود 11 : 27.
[23]. هود 11 : 91.
[24] . زخرف 43 : 53 ـ 51 .
[25]. فرقان 25 : 8 .
[26] . غرر الحکم، قصار 10942.
[27]. همان، قصار 10943.
[28]. التکاثر 102 : 1.
[29]. الأحقاف 46 : 20.
[30]. نهج البلاغه، خطبه 241.
[31]. مستدرک الوسایل، ج 16، ص 222.
[32]. غررالحکم، قصار 6929 .
[33]. وسایل الشیعه، ج 25، ص 339.
[34]. مستدرک الوسایل، ج 11، ص 343.
[35]. غرر الحکم، قصار 6976 .
[36]. مصباح الشریعة، ص 141.
[37]. خصال، ج 1، ص 161.
[38]. تفسر عیاشی، ج 2، ص 13.
[39]. هود 11 : 15و16.
[40]. صدوق1، امالی، ص 620 .

تبلیغات