محمدی زیستن /قسمت اول
آرشیو
چکیده
متن
سلسله مقالاتی که از این پس ارایه میشود در تلاش است، عهدهدار بررسی یکی از اصول محمدی زیستن، یعنی ساده زیستی باشد. اما با دیدی متفاوت از آنچه رایج است.
این مقاله فقط به نمودهای ساده زیستی در اسلام اکتفا نخواهد کرد، بلکه با نگاهی کلیتر به مسأله، خواهد نگریست، و روح ساده زیستی را در نوع جهان بینی افراد جست و جو خواهد کرد.
از آنجا که ساده زیستی نوعی روانسازی زندگی، و رفاه زدگی و تشریفات نوعی سخت گیری در زندگی است به آثار و پیامدهای این دو موضوع یعنی سختگیری و روانسازی زندگی، خواهد پرداخت. در ادامه با طرح سختگیریهای پسندیده و ناپسند از دیدگاه اسلام و ذکر گونههایی از سختگیریهای ناپسند، سعی خواهد کرد بحث به صورت عینیتر ارایه شود.
و در پایان با توفیق الهی از سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه هدی و انبیای الهی: به عنوان بهترین الگوی رفتاری زندگی روان و ساده توحیدی سخن به میان خواهد آورد.
امید که در زلال زندگی محمدی از رود بندگی تا رسیدن به دریای بیکران اتصال روان گردیم.
در میان دعاهای رسیده از ناحیه معصومین: یکی از دعاهایی که درخواست آن از خداوند به ما آموزش داده شده است درخواست توفیق زیستی براساس الگو و روش زندگی پیامبر(ص) و ائمه هدی: است.
در زیارت امام حسین7 فرمودهاند پس از عرض ادب بگو: اللهمّ اجعلنا ممن یتّبع النور الّذی أنزل معهم و أحینا محیاهم و أمتنا مماتهم ؛ خدایا زندگیام را همچون زندگی این انوار مقدس قرار ده و مرگم را همچون مرگ ایشان بگردان.
هنگام بازگشت از صفا به مروه در مناسک حج و عمره و در تمامی روزهای جمعه یکی از دعاهایی که از زبان مقدس ائمه هدی: به ما رسیده است این که: اللهم... أحینا علی سنة نبیک و توفنا علی ملة رسولک ؛ پروردگارا ما را به روش پیامبرت زنده بدار و جزو ملت رسولت بمیران. این گونه آموزشها بیانگر آن است که محمدی گونه زیستن یکی از نیازهای اساسی بشر است که برای رسیدن به آن بایستی با ناله و انابه در مواقع استجابت دعا همچون حج و جمعه و زیارت امام حسین7 از درگاه الهی یاری طلبید و در جهت آن تلاش کرد.
اما به راستی روش زندگی پیامبر(ص) چگونه است؟
چه اصول کلی بر زندگی پیامبر اعظم(ص) و فرزندان طاهرینش: حاکم است که قابل پیاده شدن در هر عصر و نسلی است؟
امت اسلامی تا چه اندازه خود را با این روش هماهنگ کرده است؟
پاسخگویی به این گونه سؤالات از یک سو نیاز به مطالعهی گسترده در زندگی پیامبر اعظم(ص) و فرزندان طاهرینش: دارد و از سوی دیگر در زندگی مسلمین نیز باید تحقیق شود. از اینرو همهی صاحب نظران و دلسوزان کاوشی نو را باید دنبال نمایند. این نوشتار سعی دارد که به یکی از اصول کلی حاکم بر زندگی معصومین:، به ویژه پیامبر اعظم(ص) بپردازد و همه مسلمانها را در سال منسوب به پیامبر اعظم(ص) به سوی این روش برگزیده فرابخواند.
اصل مورد بحث عبارت از آسان زیستن و پرهیز از دشوار زندگی کردن و به عبارت دیگر ساده و روان کردن زندگی و پرهیز از رفاه گرایی و رفاه زدگی است.
نگاه دین به زندگی دنیوی
در نگرش دین، انسان موجودی روحانی و سوار بر مرکب جسم است. زندگی در این دنیا بخشی از زندگی او است نه تمام آن. حقیقت انسان؛ روح الهی دعوت شده به کشتزار دنیاست که هدف از این دعوت؛ بهره برداری انسان از این منزل، برای رسیدن به رشد و کمال میباشد.
روشن است در چنین نگرشی به انسان، برای رشد حقیقت پایدار او حساب ویژه باز شود و تمام امکانات برای بهتر بهرهمند شدن از این میهمانی پر زرق و برق به کار گرفته شود. از اینرو؛ بطلان نظریه ویژه به جسم هویدا است، چرا که جسم جز ابزاری برای حضور در این آمادگاه نیست؛ با این که وجود جسم و اهمیت نقش آن را نمیتوان نادیده گرفت.
برای رسیدن به این منظور، از لحاظ نظری برای صحیح زیستن، هرگز نباید از توجه به موضوعات ذیل غافل شد:
1. تعریف حقیقت انسان.
2. نقش زندگی در مقطع دنیا برای تکامل این حقیقت.
3. جایگاه ارزشی لذتهای این مقطع از زندگی بشر یعنی لذتهای دنیوی.
پیامبر اعظم(ص) و ائمه طاهرین: با روش خاص خویش که با روش محرومان از علوم کاملاً متفاوت است، پاسخ این سؤالات را به بشر تعلیم و یادآوری کردهاند. ناگفته پیداست که توجه به این پاسخها زیر ساخت نظری اصل ساده زیستی و روانسازی جامعه را استحکام میبخشد.
پرداختن به این پاسخها از محدودهی این مقاله خارج است، از اینرو به دور نمایی از این پاسخها اکتفا میشود.
اینکه انسان گوهری الهی و مرغی ملکوتی است که چند روزی میهمان دامی است که برای رشد و تکامل چارهای جز دانه چینی از آن را ندارد، بخش مهمی از آموزشها و یادآوریهای نبی اعظم(ص) و ائمه هدی: را تشکیل میدهد. همچنانکه بخش بزرگی از قالبها و تشبیهات و استعارات در کلام معصومین: برای تثبیت این مطلب در نفوس انسانها است.
برای تعریف دنیا از تعابیری چون مزرعه،([1]) مسجدِ دوستان خد، محل نماز ملائکه مکان نزول وحی و محل تجارت اولیا الله([2]) بهره گرفته شده تا به زیبایی نقش و اهمیت زندگی در مقطع دنیا برای تکامل بشر به تصویر کشیده شود. همان گونه که با عباراتی چون گذرگاه([3]) جایگاه ارزشی لذتهای دنیوی را به شیواترین بیان یادآوری میکنند. و با یادآوری تلخی از شیر گرفتن، انسانهای آزاده را از خطر لذت شیر خوردن از پستان دنیا، آگاه میکنند([4]) و از دست زدن به این مار نرم سمی،([5]) باز میدارند تا آثار شوم لذتهای خطرناک و زودگذر دنیوی را یادآور شوند. از اهل دنیا به سواران خواب تعبیر میکنند،([6]) تا زنگ هشدار بر گوشهای شنوا نواخته شود، و آنها را قبل از رسیدن به مقصد، برای توشه گرفتن در مسیر حرکت بیدار و آماده سازند.
گذشته از این پاسخهای گفتاری، مطالعه در رفتار و روش زندگی پیامبر(ص) و ائمه طاهرین:، ما را فارغ از هرگونه صعوبت فهم نموده و به صورت عینی و عملی با جایگاه انسان، دنیا و بهرههای آن آشنا میسازد و چگونگی برخورد با حیات دنیوی را آموزش میدهد. نیز این حقیقت را آشکار میسازد که زینتهای دنیوی از دیدگاه صاحبان شریعت تحریم نشده و بشر از همه این زینتها، به جز موارد خاصی که حرمت آن روشن شده است، میتواند بهره بگیرد. ولی بهترین روش زندگی در این دنیا، اکتفا به مقدار نیاز در بهره وری از نعمتهای دنیا است، تا به نیاز بخش جسمانی انسان پاسخ صحیح داده شود ولی روح او در لابهلای زنجیرهای پر زرق و برق تمایلات جسمانی به اسارت در نیاید.
فرو رفتن انسان در پرنیان آسایش، سقوط انسانیت انسان از اوج خدا بینی به پرتگاه خود بینی را در پی دارد.
گذشته از این؛ رفاه طلبی آغاز دشوار زیستن است، چرا که انسان رفاه طلب، پس از رسیدن به رفاه و آسایش، دچار رفاه زدگی میشود و خود، آفت رفاه انسان است، زیرا او را به سوی تشریفات و تجمّلات میکشاندکه باید با آرامش و آسایش روح و روان و حتی جسم وداع گوید. او در واقع سختگیری بر خود و دیگران را آغاز نموده است. همان گونه که درختان نرم و نازک و خو گرفته به محیطهای خوش آب و هوا با کوچکترین تغییر آب و هوا خزان زده میشوند و قاتلشان همان چیزی است که بدان خو گرفتهاند و آن چیزی جز گوارایی آب و لطافت هوا نمیباشد، انسان نیز چنین است.
روانسازی زندگی؛ نسیم رحمت الهی
سختگیری در شؤون مختلف زندگی دنیا که در متون دینی گاه تعبیر به تکلّف شده است، امری ناپسند و غیر ارزشی است. خداوند متعال به پیامبر اعظم(ص) امر فرمودکه به مردم بگو: قل مآ أسئلُکُم علیه من أجرٍ ومآ أنا مِن المتکلّفین([7]) ؛ بگو: مزدی بر این [رسالت] از شما طلب نمیکنم و من از کسانی نیستم که چیزی از خود بسازم [و به خدا نسبت دهم]. ناپسندی تکلّف و سختگیری در زندگی را امام سجاد7 در یکی از دعاها در ردیف صفات ناپسند همچون حرص، غضب و حسد قرار داده و میفرماید: اللهمّ إنی أعوذ بک من هیجان الحرص، و تعاطی الکُلفة و ...؛ خدایا به تو پناه میبرم از حرص و آز بر دنی و ... اقدام بر کارهای با مشقت و... .([8]) و در دعای دیگر میفرماید: خدایا مرا مورد مرحمت خود قرار ده تا توفیق ترک به سختی انداختن خویش در امور غیر سودمند را بیابم.،([9]) دعا بیانگر این نکتهی لطیف است که ترک تکلف و روانسازی زندگی از جلوههای رحمت الهی بر بندگان خویش است.
از این رو معصومین: و در رأس آنها رسول اعظم(ص) انسانها را به آسان گرفتن امور زندگی و پاسخ آسان به نیازهای جسمانی رهنمون میسازند تا از نسیم رحمت الهی بهرهمند گردند. البته تا جایی که این سهل گیری با عقل و شرع و عرف برخاسته از آینده یا فطرت سالم بشر ناسازگار نباشد.
به بیان دیگر یکی از مشخصههای زندگی برتر از دیدگاه اسلام، پاسخگویی به نیازهای مادی براساس شناخت حقیقت خویشتن و جایگاه ارزشی حیات دنیوی که از نظر قرآن دارای 5 مرحله سراب گونه است است تا حقیقت انسانی که به سوی زندگی پایدار در حرکت است، در پیچ و خم پاسخهای سخت و دشوار به نیازهای مادی گم نشود و در اثر فشار سخت گیریهای نابخردانه نابود نگردد.
امام صادق(ع) میفرماید: خود را به طعامی که پایانش تخلیه، لباسی که پایانش جدایی، عزّتی که پایانش ذلّت، احترامی که پایانش خشونت و بیزاری، و زندگی که پایانش حسرت است، مشغول مساز.([10]) میتوان گفت: مراد حضرت رهبانیت و نفی بهره برداری از این موارد که نیاز به آنها برای بشر از بدیهیات است، نمیباشد. بلکه با عنایت به تعبیر اشتغال که در روایت آمده از سرگرمی به این امور، و سخت گرفتن در پاسخگویی به این نیازها، نهی شده است، زیرا واژه اشتغال وقتی صادق است که انسان کاری را پیشه خویش ساخته و به آن سرگرم شود، در چنین حالتی آن کار را شغل انسان مینامند.
به تعابیری همچون زهد، مبارزه با شهوت و هواهای نفسانی، ساده زیستی و مذمتهای فراوانی که از دنیا و اتراف و مترفین و مرفهین ـ که در متون دینی آمده است ـ توجه کنید!! آیا غیر از این است که همه آنها با وجود اختلافاتی که دارند یک پیام مشترک دارند و آن؛ روان کردن زندگی در سایه اندازه نگهداشتن در بهره وری از متاعهای دنیا برای پیشگیری از به زنجیر کشیده شدن روح کمال جوی انسان است؟!
آیا حجم فراوان روایات که در زمینهی آفات شهوترانی به دنبال امیال و آرزوها و خواستههای نفس دویدن به صورت مطلق آمده را میتوان حمل بر شهوت میل و خواست حرام کرد؟ یا باید گفت: اسلام انسان را از زیاده خواهی نفس بر حذر داشته و در پاسخ به خواستههای حلال هم حدی قایل شده است: فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب([11]) تا با اندازه نگهداری در حلال، زندگی روانتری حاصل شود و این انسان جهول، به دنیا و آخرت بهتری نایل آید.
گاهی با استناد به آیه شریفه: قل مَن حرّمَ زینة اللهِ الّتی أخرجَ لِعبادِهِ والطّیّبات من الرّزق ... ([12]) [ای پیامبر!] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ و نیز برخی روایات ضعیف در ذیل این آیه؛ رفاه زدگی، تشریفات و مصرف زدگی، توجیه میگردد تا بشر از رهآورد زیبای سادگی اسلامی محروم گشته و حقیقت انسانی او با طناب نمودهایی که نهادی جز دشوار کردن زندگی ندارد، نابود گردد.
در حالی که اولاً: حتی یک مورد از روایات صحیحی که در این زمینه رسیده، استناد به آیه برای بهرهبرداری بیش از حد نیاز و یا تشریفات نمیکند.
ثانیاً: بر اهل دقت روشن است که آیه درصدد نفی حرمت است، نه در بیان تحسین و پسندیده شمردن هر نوع بهره برداری از زینتهای دنیوی. همچنان که اباحه تنها گزینهی مقابل حرمت نیست، بلکه احتمال کراهت همچنان به حال خود باقی است.
به بیان دیگر؛ آیه شریفه درصدد بطلان برخی تحریمهای ساختگی دوران جاهلی که در افکار مسلمین صدر اسلام همچنان باقی بود و رواج داشته، میباشد، نه ترویج بهرهوری هرچه بیشتر از زینتها و لذتهای دنیوی. از این رو میبینیم قبل از ذکر این آیه از اسراف که بهره وری بیش از نیاز از نعمتهاست نهی شده و همگان به اعتدال فرا خوانده شدهاند. و این سنت الهی است که تشویق به بهرهوری از مواهب دنیوی را با نهی از بهرهوری ناشایست همراه میکند تا مرز اعتدال را همچنان نگاه دارد.
نیز باید گفت: آیه روزیهای طیّب را مباح میکند و طیّب به تعبیر علامه طباطبایی1 بر چیزی استعمال میشود که با طبیعت انسان سازگار باشد و اگر استفاده از نعمتهای الهی مخاطر و مخالف طبیعت انسان باشد، مصداق آیه شریفه نیست. سختگیری در هر بخش زندگی ـ و به هر دو شکل افراط و تفریط در بهرهبرداری از دنیا ـ برای طبیعت انسان ضرر دارد و حقیقت انسانی را تا مرز حیوانیت محض پایین میآورد.
سیره و منش زندگی پیامبر اعظم(ص) و ائمه طاهرین: نیز که پس از این به شکل گسترده مورد بحث ما است، برداشت منفی از آیه، برای توجیه مصرف گرایی را رد میکند. و فهم ما را که میگوییم: آیه فقط درصدد نفی تحریم بهرهمندی در حد نیاز از نعمتهای دنیاست و بیش از این چیزی را نمیرساند، اثبات میکند. این توجه، آنجا به خصوص میشود که قرآن به صراحت ما را به الگوگیری از زندگی پیامبر اعظم(ص) دعوت میکند.([13]) و این در حالی است که ساده زیستی پیامبر(ص) و تکلف گریزی ایشان و روان کردن زندگی مسلمین صدر اسلام در سایه اقتدا به زندگی حضرت و تبعیت از رهنمودهای ایشان بر هر انسانی که حداقل اطلاعات را از تاریخ اسلام دارد، پوشیده نیست. ولی با تأسف باید گفت: گاه افکار طبیعت زدهی زندگی، روان و ساده زیستی پیامبر(ص) را معلول فقر یا ریاست ایشان بر مسلمین دانسته و از دایره اطلاق امر قرآن به الگوگیری خارج میکنند!! در حالی که رسول اعظم(ص) در روایتی صحیح([14]) میفرمایند: پنج چیز را تا زمان مرگ ترک نخواهم کرد، غذا خوردن بر روی زمین با بندگان، سوار شدن بر الاغ، دوشیدن با دستانم، و پشمینه پوشی و سلام بر کودکان، تا پس از من سنت گردد..([15])
سنت شدن به چه معناست؟ آیا این تعبیر غیر از لزوم الگوگیری از پیامبر در این گونه امور است؟! آیا این عبارت صراحت ندارد که در نزد حضرت، ساده زیستی و پرهیز از تکلف پسندیده است، نه آنکه دلیلی بر فقر ایشان باشد؟! و گویاتر اینکه حضرت تلاش میکرد تا این نحوهی زندگی به صورت فرهنگ اجتماعی درآید.
البته روشن است که هدف نبی اعظم(ص) از این کلام شریف؛ نهادینه کردن ساده زیستی و تواضع در بین امت اسلامی است، نه جمود بر این رفتارها به گونهای که پوشیدن لباسهای دیگر، و دوشیدن حیوان با دستگاه مجهز و یا سوار شدن بر وسایل نقلیه امروزی مردود شمرده شود.
و نیز این نکته مورد پذیرش است که برخی سختگیریهای خاص در روش زندگی پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 به جهت مقام ریاست ایشان بر جامعه اسلامی و مواسات با ضعیفترین افراد جامعه بوده، همچنانکه امیرالمؤمنین7 در اعتراض به رفتار یکی از اصحاب خود به نام عاصم به این نکته اشاره میفرماید.([16]) نیز برخی پوششها همچون پشمینه پوشی متناسب با زمان این بزرگواران بوده، همچنان که امام صادق(ع) در جواب عباد بصری که توان تطبیق لباس پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 را با زمان خویش نداشت، بر جنس و نوع پوشش این بزرگواران جمود کرده بود، و به نوعی قشری گری و ریاکاری مبتلا بود، به این نکته اشاره فرموده است.([17])
در عین حال چند نکته را نباید از نظر دور داشت؛
1. پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 دارای خانوادههایی ثروتمند بودند. گواه بر این مطلب وضعیت بسیار خوب مالی و شرافت و مقام اجداد طاهرینشان، و نیز ثروت حضرت خدیجه3 که در اختیار پیامبر اعظم(ص) قرار گرفت، و نیز تلاش فراوان امیرالمؤمنین7 بر حفر چاه و نخلهای وقفی که تا امروز بخشی از آن باقی و شناخته شده، است. این امکانات میتوانست زندگی بسیار مرفهی را برای آنها فراهم کند، ولی هرگز پا را از سطح زندگی پایینترین افراد جامعه فراتر نگذاشتند و با وجود انفاقهای فراوان، خود در نهایت سختی زندگی میکردند.
2. هرچند مواسات و همدردی یکی از وظایف رهبران جامعه اسلامی است، ولی جامعه اسلامی در مقطع خاصی از زمانِ این بزرگواران با مشکل روبه رو بوده است که نباید این مشکلات را به تمام دوران زندگی جامعه آن روز تسرّی داد.
ثروتهایی که مسلمین از رهگذر فتوحات و تشویق فراوان رهبران اسلامی به کار و تلاش به دست آوردند، بخش مهمی از زندگی آنها را حتی در همان اوایل هجرت، با رفاه و آسایش همراه کرد.
3. فقط سختگیریهای فراوان این بزرگواران در زندگی، و اکتفا به کمتر از حد نیاز در استفاده از خشنترین لباسها و سختترین خوراکها و ترک برخی لذتها، در دایرهی مواسات و همدردی با مسلمین است که اقتدا و الگوگیری در این گونه امور را مگر برای رهبران جامعه جایز نشمرده است، اما زیبندگی ساده زیستی و روان زندگی کردن و ترک تکلف و اکتفا به مقدار نیاز برای همه مسلمین امری است که در گفتار و رفتار معصومین: مورد تأیید قرار گرفته است.
4. اگر هدف از مواسات و همدردی، غافل نشدن رهبران از مشکلات فقرا، و آمادگی ضعیفان برای پذیرش وضع موجودشان باشد، فقط رهبرانی این مسؤولیت را دارند که اداره شؤون زندگی مسلمین بر عهدهی آنها است. و رهبرانی که امکان دخالت در امور اجرایی مسلمین را ندارند، مأمور به مواسات نمیباشند. و این در حالی است که نیمی از زندگی پیامبر اعظم(ص) و بخشی از زندگی امیرالمؤمنین7 و امام حسن7 به ادارهی جامعه اسلامی اختصاص داشته است و سایر انبیا و ائمه: چنین موقعیتی را نیافتند، با این وجود سراسر زندگی این بزرگواران جلوههای زیبای ترک تکلف و ساده زیستی نمایان است که نمونههایی از آن در بخش سیره عملی معصومین: خواهد آمد.
در پایان مناسب است این نکته را ـ در فصول آینده به آن بیشتر خواهیم پرداخت ـ یادآور شویم که از آنچه گذشت، روشن میشود که در روش تسهیلی اسلام برای زندگی، آنچه به عنوان ملاک و معیار بهرهوری از دنیا و الگوی مصرف میتواند شناخته شود، اکتفا به مقدار برطرف شدن نیاز معنوی، مادی، اجتماعی و سیاسی و متناسب با زمان است و هرگز عناوین اعتباری مثل ریاست و پست و مقام، جاهمندی و دارایی؛ مجوز مصرف و بهرهمندی هرچه بیشتر، و توجیه کنندهی سخت گیری در زندگی نخواهد بود، چرا که هیچ شأن و منزلت و مقامی بالاتر از رسالت و امامت نیست. در حالی که زندگی ساده و بیتکلف انبیا و اولیای الهی با وجود دارا بودن چنین شأنی بر هیچ کس پوشیده نیست.
البته ممکن است گاهی استفاده بهینه از فرصتها و توانها و ... مقدار نیاز را تغییر دهد که در گفتارهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
پینوشت:
[1]. عوالی اللئالی، ج 1، ص 267.
[2]. نهج البلاغه، حکمت 126.
[3]. نهج البلاغه، حکمت 128.
[4]. ارشاد القلوب، ج 1، ص 23.
[5] . نهج البلاغه، حکمت 115.
[6] . نهج البلاغه، حکمت 61 .
[7]. ص 38 : 86 .
[8] . صحیفه سجادیه7، دعای هشتم فی الاستعاذه من المکاره و ...
[9]. مهج الدعوات، ص 159.
[10]. علامه مجلسی1، بحارالانوار، ج 70، باب 143، ص 394.
[11]. نهج البلاغه، خطبه 81 .
[12]. الأعراف 7 : 32.
[13]. الأحزاب 33 : 21.
[14]. هرچند این حدیث در طریق مرحوم شیخ حر در مسائل الشیعه ضعیف است، اما مرحوم شیخ صدوق در امالی و خصال دو طریق ذکر کرده که هر دو صحیح است.
[15]. خصال، ج 1، ص 271.
[16]. نهج البلاغه، خطبه 200.
[17]. بحارالانوار، ج 76، باب 109، ص 308
این مقاله فقط به نمودهای ساده زیستی در اسلام اکتفا نخواهد کرد، بلکه با نگاهی کلیتر به مسأله، خواهد نگریست، و روح ساده زیستی را در نوع جهان بینی افراد جست و جو خواهد کرد.
از آنجا که ساده زیستی نوعی روانسازی زندگی، و رفاه زدگی و تشریفات نوعی سخت گیری در زندگی است به آثار و پیامدهای این دو موضوع یعنی سختگیری و روانسازی زندگی، خواهد پرداخت. در ادامه با طرح سختگیریهای پسندیده و ناپسند از دیدگاه اسلام و ذکر گونههایی از سختگیریهای ناپسند، سعی خواهد کرد بحث به صورت عینیتر ارایه شود.
و در پایان با توفیق الهی از سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه هدی و انبیای الهی: به عنوان بهترین الگوی رفتاری زندگی روان و ساده توحیدی سخن به میان خواهد آورد.
امید که در زلال زندگی محمدی از رود بندگی تا رسیدن به دریای بیکران اتصال روان گردیم.
در میان دعاهای رسیده از ناحیه معصومین: یکی از دعاهایی که درخواست آن از خداوند به ما آموزش داده شده است درخواست توفیق زیستی براساس الگو و روش زندگی پیامبر(ص) و ائمه هدی: است.
در زیارت امام حسین7 فرمودهاند پس از عرض ادب بگو: اللهمّ اجعلنا ممن یتّبع النور الّذی أنزل معهم و أحینا محیاهم و أمتنا مماتهم ؛ خدایا زندگیام را همچون زندگی این انوار مقدس قرار ده و مرگم را همچون مرگ ایشان بگردان.
هنگام بازگشت از صفا به مروه در مناسک حج و عمره و در تمامی روزهای جمعه یکی از دعاهایی که از زبان مقدس ائمه هدی: به ما رسیده است این که: اللهم... أحینا علی سنة نبیک و توفنا علی ملة رسولک ؛ پروردگارا ما را به روش پیامبرت زنده بدار و جزو ملت رسولت بمیران. این گونه آموزشها بیانگر آن است که محمدی گونه زیستن یکی از نیازهای اساسی بشر است که برای رسیدن به آن بایستی با ناله و انابه در مواقع استجابت دعا همچون حج و جمعه و زیارت امام حسین7 از درگاه الهی یاری طلبید و در جهت آن تلاش کرد.
اما به راستی روش زندگی پیامبر(ص) چگونه است؟
چه اصول کلی بر زندگی پیامبر اعظم(ص) و فرزندان طاهرینش: حاکم است که قابل پیاده شدن در هر عصر و نسلی است؟
امت اسلامی تا چه اندازه خود را با این روش هماهنگ کرده است؟
پاسخگویی به این گونه سؤالات از یک سو نیاز به مطالعهی گسترده در زندگی پیامبر اعظم(ص) و فرزندان طاهرینش: دارد و از سوی دیگر در زندگی مسلمین نیز باید تحقیق شود. از اینرو همهی صاحب نظران و دلسوزان کاوشی نو را باید دنبال نمایند. این نوشتار سعی دارد که به یکی از اصول کلی حاکم بر زندگی معصومین:، به ویژه پیامبر اعظم(ص) بپردازد و همه مسلمانها را در سال منسوب به پیامبر اعظم(ص) به سوی این روش برگزیده فرابخواند.
اصل مورد بحث عبارت از آسان زیستن و پرهیز از دشوار زندگی کردن و به عبارت دیگر ساده و روان کردن زندگی و پرهیز از رفاه گرایی و رفاه زدگی است.
نگاه دین به زندگی دنیوی
در نگرش دین، انسان موجودی روحانی و سوار بر مرکب جسم است. زندگی در این دنیا بخشی از زندگی او است نه تمام آن. حقیقت انسان؛ روح الهی دعوت شده به کشتزار دنیاست که هدف از این دعوت؛ بهره برداری انسان از این منزل، برای رسیدن به رشد و کمال میباشد.
روشن است در چنین نگرشی به انسان، برای رشد حقیقت پایدار او حساب ویژه باز شود و تمام امکانات برای بهتر بهرهمند شدن از این میهمانی پر زرق و برق به کار گرفته شود. از اینرو؛ بطلان نظریه ویژه به جسم هویدا است، چرا که جسم جز ابزاری برای حضور در این آمادگاه نیست؛ با این که وجود جسم و اهمیت نقش آن را نمیتوان نادیده گرفت.
برای رسیدن به این منظور، از لحاظ نظری برای صحیح زیستن، هرگز نباید از توجه به موضوعات ذیل غافل شد:
1. تعریف حقیقت انسان.
2. نقش زندگی در مقطع دنیا برای تکامل این حقیقت.
3. جایگاه ارزشی لذتهای این مقطع از زندگی بشر یعنی لذتهای دنیوی.
پیامبر اعظم(ص) و ائمه طاهرین: با روش خاص خویش که با روش محرومان از علوم کاملاً متفاوت است، پاسخ این سؤالات را به بشر تعلیم و یادآوری کردهاند. ناگفته پیداست که توجه به این پاسخها زیر ساخت نظری اصل ساده زیستی و روانسازی جامعه را استحکام میبخشد.
پرداختن به این پاسخها از محدودهی این مقاله خارج است، از اینرو به دور نمایی از این پاسخها اکتفا میشود.
اینکه انسان گوهری الهی و مرغی ملکوتی است که چند روزی میهمان دامی است که برای رشد و تکامل چارهای جز دانه چینی از آن را ندارد، بخش مهمی از آموزشها و یادآوریهای نبی اعظم(ص) و ائمه هدی: را تشکیل میدهد. همچنانکه بخش بزرگی از قالبها و تشبیهات و استعارات در کلام معصومین: برای تثبیت این مطلب در نفوس انسانها است.
برای تعریف دنیا از تعابیری چون مزرعه،([1]) مسجدِ دوستان خد، محل نماز ملائکه مکان نزول وحی و محل تجارت اولیا الله([2]) بهره گرفته شده تا به زیبایی نقش و اهمیت زندگی در مقطع دنیا برای تکامل بشر به تصویر کشیده شود. همان گونه که با عباراتی چون گذرگاه([3]) جایگاه ارزشی لذتهای دنیوی را به شیواترین بیان یادآوری میکنند. و با یادآوری تلخی از شیر گرفتن، انسانهای آزاده را از خطر لذت شیر خوردن از پستان دنیا، آگاه میکنند([4]) و از دست زدن به این مار نرم سمی،([5]) باز میدارند تا آثار شوم لذتهای خطرناک و زودگذر دنیوی را یادآور شوند. از اهل دنیا به سواران خواب تعبیر میکنند،([6]) تا زنگ هشدار بر گوشهای شنوا نواخته شود، و آنها را قبل از رسیدن به مقصد، برای توشه گرفتن در مسیر حرکت بیدار و آماده سازند.
گذشته از این پاسخهای گفتاری، مطالعه در رفتار و روش زندگی پیامبر(ص) و ائمه طاهرین:، ما را فارغ از هرگونه صعوبت فهم نموده و به صورت عینی و عملی با جایگاه انسان، دنیا و بهرههای آن آشنا میسازد و چگونگی برخورد با حیات دنیوی را آموزش میدهد. نیز این حقیقت را آشکار میسازد که زینتهای دنیوی از دیدگاه صاحبان شریعت تحریم نشده و بشر از همه این زینتها، به جز موارد خاصی که حرمت آن روشن شده است، میتواند بهره بگیرد. ولی بهترین روش زندگی در این دنیا، اکتفا به مقدار نیاز در بهره وری از نعمتهای دنیا است، تا به نیاز بخش جسمانی انسان پاسخ صحیح داده شود ولی روح او در لابهلای زنجیرهای پر زرق و برق تمایلات جسمانی به اسارت در نیاید.
فرو رفتن انسان در پرنیان آسایش، سقوط انسانیت انسان از اوج خدا بینی به پرتگاه خود بینی را در پی دارد.
گذشته از این؛ رفاه طلبی آغاز دشوار زیستن است، چرا که انسان رفاه طلب، پس از رسیدن به رفاه و آسایش، دچار رفاه زدگی میشود و خود، آفت رفاه انسان است، زیرا او را به سوی تشریفات و تجمّلات میکشاندکه باید با آرامش و آسایش روح و روان و حتی جسم وداع گوید. او در واقع سختگیری بر خود و دیگران را آغاز نموده است. همان گونه که درختان نرم و نازک و خو گرفته به محیطهای خوش آب و هوا با کوچکترین تغییر آب و هوا خزان زده میشوند و قاتلشان همان چیزی است که بدان خو گرفتهاند و آن چیزی جز گوارایی آب و لطافت هوا نمیباشد، انسان نیز چنین است.
روانسازی زندگی؛ نسیم رحمت الهی
سختگیری در شؤون مختلف زندگی دنیا که در متون دینی گاه تعبیر به تکلّف شده است، امری ناپسند و غیر ارزشی است. خداوند متعال به پیامبر اعظم(ص) امر فرمودکه به مردم بگو: قل مآ أسئلُکُم علیه من أجرٍ ومآ أنا مِن المتکلّفین([7]) ؛ بگو: مزدی بر این [رسالت] از شما طلب نمیکنم و من از کسانی نیستم که چیزی از خود بسازم [و به خدا نسبت دهم]. ناپسندی تکلّف و سختگیری در زندگی را امام سجاد7 در یکی از دعاها در ردیف صفات ناپسند همچون حرص، غضب و حسد قرار داده و میفرماید: اللهمّ إنی أعوذ بک من هیجان الحرص، و تعاطی الکُلفة و ...؛ خدایا به تو پناه میبرم از حرص و آز بر دنی و ... اقدام بر کارهای با مشقت و... .([8]) و در دعای دیگر میفرماید: خدایا مرا مورد مرحمت خود قرار ده تا توفیق ترک به سختی انداختن خویش در امور غیر سودمند را بیابم.،([9]) دعا بیانگر این نکتهی لطیف است که ترک تکلف و روانسازی زندگی از جلوههای رحمت الهی بر بندگان خویش است.
از این رو معصومین: و در رأس آنها رسول اعظم(ص) انسانها را به آسان گرفتن امور زندگی و پاسخ آسان به نیازهای جسمانی رهنمون میسازند تا از نسیم رحمت الهی بهرهمند گردند. البته تا جایی که این سهل گیری با عقل و شرع و عرف برخاسته از آینده یا فطرت سالم بشر ناسازگار نباشد.
به بیان دیگر یکی از مشخصههای زندگی برتر از دیدگاه اسلام، پاسخگویی به نیازهای مادی براساس شناخت حقیقت خویشتن و جایگاه ارزشی حیات دنیوی که از نظر قرآن دارای 5 مرحله سراب گونه است است تا حقیقت انسانی که به سوی زندگی پایدار در حرکت است، در پیچ و خم پاسخهای سخت و دشوار به نیازهای مادی گم نشود و در اثر فشار سخت گیریهای نابخردانه نابود نگردد.
امام صادق(ع) میفرماید: خود را به طعامی که پایانش تخلیه، لباسی که پایانش جدایی، عزّتی که پایانش ذلّت، احترامی که پایانش خشونت و بیزاری، و زندگی که پایانش حسرت است، مشغول مساز.([10]) میتوان گفت: مراد حضرت رهبانیت و نفی بهره برداری از این موارد که نیاز به آنها برای بشر از بدیهیات است، نمیباشد. بلکه با عنایت به تعبیر اشتغال که در روایت آمده از سرگرمی به این امور، و سخت گرفتن در پاسخگویی به این نیازها، نهی شده است، زیرا واژه اشتغال وقتی صادق است که انسان کاری را پیشه خویش ساخته و به آن سرگرم شود، در چنین حالتی آن کار را شغل انسان مینامند.
به تعابیری همچون زهد، مبارزه با شهوت و هواهای نفسانی، ساده زیستی و مذمتهای فراوانی که از دنیا و اتراف و مترفین و مرفهین ـ که در متون دینی آمده است ـ توجه کنید!! آیا غیر از این است که همه آنها با وجود اختلافاتی که دارند یک پیام مشترک دارند و آن؛ روان کردن زندگی در سایه اندازه نگهداشتن در بهره وری از متاعهای دنیا برای پیشگیری از به زنجیر کشیده شدن روح کمال جوی انسان است؟!
آیا حجم فراوان روایات که در زمینهی آفات شهوترانی به دنبال امیال و آرزوها و خواستههای نفس دویدن به صورت مطلق آمده را میتوان حمل بر شهوت میل و خواست حرام کرد؟ یا باید گفت: اسلام انسان را از زیاده خواهی نفس بر حذر داشته و در پاسخ به خواستههای حلال هم حدی قایل شده است: فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب([11]) تا با اندازه نگهداری در حلال، زندگی روانتری حاصل شود و این انسان جهول، به دنیا و آخرت بهتری نایل آید.
گاهی با استناد به آیه شریفه: قل مَن حرّمَ زینة اللهِ الّتی أخرجَ لِعبادِهِ والطّیّبات من الرّزق ... ([12]) [ای پیامبر!] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ و نیز برخی روایات ضعیف در ذیل این آیه؛ رفاه زدگی، تشریفات و مصرف زدگی، توجیه میگردد تا بشر از رهآورد زیبای سادگی اسلامی محروم گشته و حقیقت انسانی او با طناب نمودهایی که نهادی جز دشوار کردن زندگی ندارد، نابود گردد.
در حالی که اولاً: حتی یک مورد از روایات صحیحی که در این زمینه رسیده، استناد به آیه برای بهرهبرداری بیش از حد نیاز و یا تشریفات نمیکند.
ثانیاً: بر اهل دقت روشن است که آیه درصدد نفی حرمت است، نه در بیان تحسین و پسندیده شمردن هر نوع بهره برداری از زینتهای دنیوی. همچنان که اباحه تنها گزینهی مقابل حرمت نیست، بلکه احتمال کراهت همچنان به حال خود باقی است.
به بیان دیگر؛ آیه شریفه درصدد بطلان برخی تحریمهای ساختگی دوران جاهلی که در افکار مسلمین صدر اسلام همچنان باقی بود و رواج داشته، میباشد، نه ترویج بهرهوری هرچه بیشتر از زینتها و لذتهای دنیوی. از این رو میبینیم قبل از ذکر این آیه از اسراف که بهره وری بیش از نیاز از نعمتهاست نهی شده و همگان به اعتدال فرا خوانده شدهاند. و این سنت الهی است که تشویق به بهرهوری از مواهب دنیوی را با نهی از بهرهوری ناشایست همراه میکند تا مرز اعتدال را همچنان نگاه دارد.
نیز باید گفت: آیه روزیهای طیّب را مباح میکند و طیّب به تعبیر علامه طباطبایی1 بر چیزی استعمال میشود که با طبیعت انسان سازگار باشد و اگر استفاده از نعمتهای الهی مخاطر و مخالف طبیعت انسان باشد، مصداق آیه شریفه نیست. سختگیری در هر بخش زندگی ـ و به هر دو شکل افراط و تفریط در بهرهبرداری از دنیا ـ برای طبیعت انسان ضرر دارد و حقیقت انسانی را تا مرز حیوانیت محض پایین میآورد.
سیره و منش زندگی پیامبر اعظم(ص) و ائمه طاهرین: نیز که پس از این به شکل گسترده مورد بحث ما است، برداشت منفی از آیه، برای توجیه مصرف گرایی را رد میکند. و فهم ما را که میگوییم: آیه فقط درصدد نفی تحریم بهرهمندی در حد نیاز از نعمتهای دنیاست و بیش از این چیزی را نمیرساند، اثبات میکند. این توجه، آنجا به خصوص میشود که قرآن به صراحت ما را به الگوگیری از زندگی پیامبر اعظم(ص) دعوت میکند.([13]) و این در حالی است که ساده زیستی پیامبر(ص) و تکلف گریزی ایشان و روان کردن زندگی مسلمین صدر اسلام در سایه اقتدا به زندگی حضرت و تبعیت از رهنمودهای ایشان بر هر انسانی که حداقل اطلاعات را از تاریخ اسلام دارد، پوشیده نیست. ولی با تأسف باید گفت: گاه افکار طبیعت زدهی زندگی، روان و ساده زیستی پیامبر(ص) را معلول فقر یا ریاست ایشان بر مسلمین دانسته و از دایره اطلاق امر قرآن به الگوگیری خارج میکنند!! در حالی که رسول اعظم(ص) در روایتی صحیح([14]) میفرمایند: پنج چیز را تا زمان مرگ ترک نخواهم کرد، غذا خوردن بر روی زمین با بندگان، سوار شدن بر الاغ، دوشیدن با دستانم، و پشمینه پوشی و سلام بر کودکان، تا پس از من سنت گردد..([15])
سنت شدن به چه معناست؟ آیا این تعبیر غیر از لزوم الگوگیری از پیامبر در این گونه امور است؟! آیا این عبارت صراحت ندارد که در نزد حضرت، ساده زیستی و پرهیز از تکلف پسندیده است، نه آنکه دلیلی بر فقر ایشان باشد؟! و گویاتر اینکه حضرت تلاش میکرد تا این نحوهی زندگی به صورت فرهنگ اجتماعی درآید.
البته روشن است که هدف نبی اعظم(ص) از این کلام شریف؛ نهادینه کردن ساده زیستی و تواضع در بین امت اسلامی است، نه جمود بر این رفتارها به گونهای که پوشیدن لباسهای دیگر، و دوشیدن حیوان با دستگاه مجهز و یا سوار شدن بر وسایل نقلیه امروزی مردود شمرده شود.
و نیز این نکته مورد پذیرش است که برخی سختگیریهای خاص در روش زندگی پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 به جهت مقام ریاست ایشان بر جامعه اسلامی و مواسات با ضعیفترین افراد جامعه بوده، همچنانکه امیرالمؤمنین7 در اعتراض به رفتار یکی از اصحاب خود به نام عاصم به این نکته اشاره میفرماید.([16]) نیز برخی پوششها همچون پشمینه پوشی متناسب با زمان این بزرگواران بوده، همچنان که امام صادق(ع) در جواب عباد بصری که توان تطبیق لباس پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 را با زمان خویش نداشت، بر جنس و نوع پوشش این بزرگواران جمود کرده بود، و به نوعی قشری گری و ریاکاری مبتلا بود، به این نکته اشاره فرموده است.([17])
در عین حال چند نکته را نباید از نظر دور داشت؛
1. پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 دارای خانوادههایی ثروتمند بودند. گواه بر این مطلب وضعیت بسیار خوب مالی و شرافت و مقام اجداد طاهرینشان، و نیز ثروت حضرت خدیجه3 که در اختیار پیامبر اعظم(ص) قرار گرفت، و نیز تلاش فراوان امیرالمؤمنین7 بر حفر چاه و نخلهای وقفی که تا امروز بخشی از آن باقی و شناخته شده، است. این امکانات میتوانست زندگی بسیار مرفهی را برای آنها فراهم کند، ولی هرگز پا را از سطح زندگی پایینترین افراد جامعه فراتر نگذاشتند و با وجود انفاقهای فراوان، خود در نهایت سختی زندگی میکردند.
2. هرچند مواسات و همدردی یکی از وظایف رهبران جامعه اسلامی است، ولی جامعه اسلامی در مقطع خاصی از زمانِ این بزرگواران با مشکل روبه رو بوده است که نباید این مشکلات را به تمام دوران زندگی جامعه آن روز تسرّی داد.
ثروتهایی که مسلمین از رهگذر فتوحات و تشویق فراوان رهبران اسلامی به کار و تلاش به دست آوردند، بخش مهمی از زندگی آنها را حتی در همان اوایل هجرت، با رفاه و آسایش همراه کرد.
3. فقط سختگیریهای فراوان این بزرگواران در زندگی، و اکتفا به کمتر از حد نیاز در استفاده از خشنترین لباسها و سختترین خوراکها و ترک برخی لذتها، در دایرهی مواسات و همدردی با مسلمین است که اقتدا و الگوگیری در این گونه امور را مگر برای رهبران جامعه جایز نشمرده است، اما زیبندگی ساده زیستی و روان زندگی کردن و ترک تکلف و اکتفا به مقدار نیاز برای همه مسلمین امری است که در گفتار و رفتار معصومین: مورد تأیید قرار گرفته است.
4. اگر هدف از مواسات و همدردی، غافل نشدن رهبران از مشکلات فقرا، و آمادگی ضعیفان برای پذیرش وضع موجودشان باشد، فقط رهبرانی این مسؤولیت را دارند که اداره شؤون زندگی مسلمین بر عهدهی آنها است. و رهبرانی که امکان دخالت در امور اجرایی مسلمین را ندارند، مأمور به مواسات نمیباشند. و این در حالی است که نیمی از زندگی پیامبر اعظم(ص) و بخشی از زندگی امیرالمؤمنین7 و امام حسن7 به ادارهی جامعه اسلامی اختصاص داشته است و سایر انبیا و ائمه: چنین موقعیتی را نیافتند، با این وجود سراسر زندگی این بزرگواران جلوههای زیبای ترک تکلف و ساده زیستی نمایان است که نمونههایی از آن در بخش سیره عملی معصومین: خواهد آمد.
در پایان مناسب است این نکته را ـ در فصول آینده به آن بیشتر خواهیم پرداخت ـ یادآور شویم که از آنچه گذشت، روشن میشود که در روش تسهیلی اسلام برای زندگی، آنچه به عنوان ملاک و معیار بهرهوری از دنیا و الگوی مصرف میتواند شناخته شود، اکتفا به مقدار برطرف شدن نیاز معنوی، مادی، اجتماعی و سیاسی و متناسب با زمان است و هرگز عناوین اعتباری مثل ریاست و پست و مقام، جاهمندی و دارایی؛ مجوز مصرف و بهرهمندی هرچه بیشتر، و توجیه کنندهی سخت گیری در زندگی نخواهد بود، چرا که هیچ شأن و منزلت و مقامی بالاتر از رسالت و امامت نیست. در حالی که زندگی ساده و بیتکلف انبیا و اولیای الهی با وجود دارا بودن چنین شأنی بر هیچ کس پوشیده نیست.
البته ممکن است گاهی استفاده بهینه از فرصتها و توانها و ... مقدار نیاز را تغییر دهد که در گفتارهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
پینوشت:
[1]. عوالی اللئالی، ج 1، ص 267.
[2]. نهج البلاغه، حکمت 126.
[3]. نهج البلاغه، حکمت 128.
[4]. ارشاد القلوب، ج 1، ص 23.
[5] . نهج البلاغه، حکمت 115.
[6] . نهج البلاغه، حکمت 61 .
[7]. ص 38 : 86 .
[8] . صحیفه سجادیه7، دعای هشتم فی الاستعاذه من المکاره و ...
[9]. مهج الدعوات، ص 159.
[10]. علامه مجلسی1، بحارالانوار، ج 70، باب 143، ص 394.
[11]. نهج البلاغه، خطبه 81 .
[12]. الأعراف 7 : 32.
[13]. الأحزاب 33 : 21.
[14]. هرچند این حدیث در طریق مرحوم شیخ حر در مسائل الشیعه ضعیف است، اما مرحوم شیخ صدوق در امالی و خصال دو طریق ذکر کرده که هر دو صحیح است.
[15]. خصال، ج 1، ص 271.
[16]. نهج البلاغه، خطبه 200.
[17]. بحارالانوار، ج 76، باب 109، ص 308