رمز بقای دین
آرشیو
چکیده
متن
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلّت بفنائک
بار دیگر در آستانهی محرم الحرام، تجدید خاطرهی بزرگترین ظلم و جنایت بر فرزند دلبند پیامبر9 و جگرگوشه علی و فاطمه8 قرار داریم، ماهی که گروه خود مسلمان پنداشته که در پنج وقت به رسالت پیامبر اکرم9 شهادت میدادند، نماز میخواندند، در ماه رمضان روزه میگرفتند و حج به جای میآوردند؛ مزد زحمات آن بزرگوار را یکباره با تار و مار کردن خاندان پیامبر و به اسارت گرفتن زنان و فرزندان خردسال ادا کردند. شگفتتر آنکه در این کار تقرب بر خداوند متعال را طلب میکردند. راستی این چه فتنهای بود که در آن حق از باطل و نور از ظلمت و هدایت از ضلالت و امامت دینی از سلطنت دنیوی و حیات طیبه از متاع حیات دنیوی تا این حد به هم آمیخته و از هم غیر قابل تشخیص بود؟ مگر مسلمین چه اشتباهی کرده بودند که تاوان سنگین آنرا باید رحمت واسعهی الهی حسینبن علی8 با فدا کردن جان شریف خود و جانهای پاک و فرزندان و برادران و نزدیکان و یاران با وفای خود و اسارت اهل بیت: بپردازد؟ راستی چرا و چگونه این حادثهی جانسوز بلکه عالم سوز رقم خورد؟!
ساده اندیشی است اگر این پدیده را خلق السّاعه و بیارتباط با حوادث و شرایط سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه بدانیم و آنرا یک امر استثنایی تلقی کنیم، گرچه نفس این واقعه از جهت طهارت و قداست و اخلاص و آزادگی و عزت و شرف و مظلومیت سیدالشهدا7 و یارانش و پستی و رذالت و قساوت و خشونت و دنیاطلبی از سوی مخالفان از حوادث استثنایی و بینظیر تاریخ بشریت است.
برای یافتن پاسخ این پرسشها به بررسی اوضاع جامعهی آن روز میپردازیم:
آشکار است که رفتارهای سیاسی و اجتماعی هر جامعه را باید براساس تحولات سیاسی و فرهنگی آن مورد بررسی و تحلیل قرار داد. پیامبر عظیم الشأن اسلام در محیط جزیرﺓ العرب که مردم آن از نظر عقیدتی بت پرست بودند و سنگ و چوب و مجسمههای خود ساخته را عبادت میکردند و از نظر اقتصاد و معیشت بسیاری اوقات از راه جنگ و غارت زندگی خود را اداره میکردند و از نظر سیاسی همیشه تحت قیمومیت دولتهای مقتدر خارج جزیره به سر میبردند، به امر خداوند برانگیخته شد و در طول بیست و سه سال به دعوت مردم و تعلیم آیات الهی و سنت نورانی خویش همت گماشت.
در این مدت علاوه بر آموزش احکام و سنن و اخلاقیات و معارف به تبیین شرایط حاکم بر جامعه اسلامی که بتواند راه آن بزرگوار را ادامه دهد، پرداختند و در اولین روز دعوت و انذار عشیره و در اواخر عمر شریف در روز هجدهم ذی الحجة الحرام در غدیر خم به معرفی شخصیتی که میتوانست جامعهی نوپای اسلامی را در شاهراه سعادت نگهدارد، اقدام فرمود. اما صد افسوس که پس از پیامبر9 تدبیر الهی آن بزرگوار در اداره جامعه اسلامی کنار گذاشته شد و رویهی خلافت انتخابی و مصلحت اندیشی و اجتهاد در برابر نصّ را بر خلافت انتصابی و تمسک به قرآن و عترت ترجیح دادند و این حادثه منشأ آثار و نتایج تلخی در جامعه اسلامی شد که حادثه عاشورا یکی از مهمترین آنهاست.
امامت و عهد الهی که بلندترین قله تکامل انسان است و ابراهیم خلیل الرحمن پس از سرافراز بیرون آمدن از سختترین امتحانها و عبور از مقامات چهارگانهی عبودیت، نبوت، رسالت و خلت، بدان نایل آمد: ﴿إذا ابتلی إبراهیم ربه بکلمات فاتمهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس إماماً قال و من ذریّتی قال لاینال عهدی الظالمین﴾ ؛ در آن حد سقوط کرد که با قلانی در کتاب تمهید صفحه 181 مینویسد: از صفات امام این نیست که معصوم باشد، عالم به غیب باشد، شجاعترین امت باشد و یا فقط از بنیهاشم باشد. و در صفحهی 186 همان کتاب نوشته است: جمعی از اهل اثبات و اصحاب حدیث گفتهاند: امام در صورت فاسق شدن و ستمگری از طریق غصب اموال و کشتن افراد بیگناه و تضیع حقوق و تعطیل حدود از امامت خلع نمیشود و بر این مطلب به اخبار زیادی تمسک کردهاند. [و از جمله آنهاست] اینکه پیامبر فرمود: بعد از من ائمهای خواهند بود که به هدایت من مهتدی نیستند و به سنت من عمل نمیکنند و در میان آنها مردانی هستند که قلب آنها قلب شیطان است ولی در جسم انساناند. گفتم: یا رسولالله آنگاه چه کنم؟ فرمود: سخنان آنها را گوش میدهی و اطاعت میکنی و اگر تازیانه بر پشت تو زدند و مال تو را گرفتند باز هم گوش کن و اطاعت کن. نیز تفتازانی در صفحه 1272 جلد دوم شرح مقاصد مینویسد: اگر امام بمیرد و کسی که شرایط امامت را دارد ولو بدون بیعت و بدون اینکه امام قبلی معین کند با قهر و غلبه خود را بر مردم تحمیل کند خلافت او منعقد میشود و همین گونه است اگر فاسق باشد یا جاهل باشد علی الاظهر و تنها حاکم در این کاری که کرده است، معصیت کار است و واجب است اطاعت امام تا وقتی که مخالف حکم شرع نباشد، چه عادل باشد و چه ظالم. و بالاخره از اجماع اهل حل و عقد هم دست برداشتند و در انعقاد خلافت خلیفه به اجماع پنج نفر و به نظر عدهای سه نفر و بالاخره امام الحرمین جوینی به انعقاد خلافت با بیعت یک نفر از اهل حل و عقد هم رضایت میدهد.([1])
و عبداللهبن عمر گوید: زکات را به حاکمان بدهید ولو اینکه با آن شراب بنوشند. او میگوید:
زکات را به امرا بدهید ولو اینکه با آن گوشت سگها را بر سر سفرهشان تکه تکه کنند.([2])
در چنین رویکرد فرهنگی است که وارث علم نبوی و باب مدینهی علم آن بزرگوار که صد و چهل و سه حافظ، قاضی، مورخ و مفسر این روایت را نقل کردهاند مانند عِدل خود یعنی قرآن کریم مهجور میشود، همچنان که حضرت رسول9 میفرماید: یا ربّ ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجور و حال آن که کعب الأحبار و ابوهریرهها و ... سر سلسله احادیث قرار گرفتند. گذشته از این؛ حدود صد سال ممنوعیت نقل حدیث از پیامبر9 بر جامعه سنگینی میکرد، و کاش به همین مقدار بسنده میگردید، و باب مدینة النبی مکرر به ینبع تبعید نمیشد.([3]) و حتی در نزد اولیای امور ارزشش بیشتر از مروانبن حکم میشد. همان مروانی که به زبان رسول اکرم9 لعن شد و او را تبعید کردند و وزغبن وزغ نامیده شد؛ خطبههای نماز عید فطر و قربان را برای رساندن اهانتهایش به علی7 به گوش نمازگزاران جلو انداخت!([4])
کاش به تبعید و مهجوریت بسنده میشد و او میتوانست نه مانند یک مسلمان عادی بلکه مانند کسانی که بعد از فتح مکه ـ از ترس شمشیر ـ مسلمان شدند، در جامعه زندگی کند. ولکن صد افسوس!!
کدام مسلمان غیر از حضرت علی7 بر هیجده هزار منبر لعن شد و هیچکس لب به اعتراض نگشود. ناسزاگویی به کدام مسلمان غیر از علی7 در نمازهای جمعه به صورت یک عادت و روش درآمد؟ نسبت به کدام مسلمان غیر از علی7 مجالس وعظ و خطابه را با لعن به او پایان میدادند؟ کدام مسلمان جز علی7 به گفتهی مروان کارشان جز به دشنام او سامان نمیگرفت؟ کدام مسلمانی غیر از علی7 است که مدعی خلافتی مانند معاویه شرط بیعت خود را برائت از او اعلام کند؟ کدام مسلمانی غیر از علی7 است که حتی اسمش نیز بر قلب اولیای امور سنگینی کند و معاویه یا عبدالملکبن مروان یا هر دوی آنها به ابن عباس دستور دهند که اسم و کنیهی فرزندش را از علی و ابوالحسن تغییر دهد؟ و علی جهم سلمی پدرش را لعن کند که چرا نام او را علی گذاشته است. لعنت کنندگان و ناسزاگویان و قاتلان و معاندان غیر از علی7 مجتهد نامیده میشدند، در حالی که هیچ کس حق ملامت آنها را نداشت؟ شیعیان، دوستان و نزدیکان کدام مسلمان جز علی7 که مولود کعبه است، در جامعه استحقاق هرگونه سبّ و لعن و کشتار، اسارت و تحقیر، زندان و شکنجه و تبعید را پیدا کردند؟!
از قاتل کدام مسلمانی جز علی7 که توسط ابن حزم اجتهاد به خطا گردید و نه تنها از او دفاع شد بلکه لعن قاتل غیر مجاز اعلام گردید و ...([5])
در نتیجهی این رویکرد، اهل بیت پیامبر9 که مرجع وحید حل مسایل و مشکلات علمی، اعتقادی و اخلاقی و احکام شرعی مسلمانان بودند، نه تنها مرجعیت خود را از دست دادند، بلکه در مجالس و مساجد و منابر به بدگویی از آنها پرداخته شد و در عمل هرگونه گرایش به آنان نوعی اخلالگری در کار سیاست به حساب آمد. شواهد تاریخی مانند سخن آن پیرمرد اهل شام به امام زین العابدین7 که گفت: الحمدلله الذی اهلککم؛ خدایی را سپاس که شما را از بین برد و امیر ـ یعنی یزید ـ را بر شما مسلط کرد.([6]) و آن دیگری از اهل شام که به امام حسن مجتبی7 جسارت زیادی کرد و بعد از برخورد سراسر حلم و بزرگواری و احسان امام7 گریست و گفت: شهادت میدهم تویی خلیفةالله بر روی زمین ... و پیش از آنکه تو را ملاقات کنم با تو و پدرت از همهی خلق دشمنتر بودم، ولی الآن تو محبوبترین خلق در نزد من هستی.([7])
و آن سوّمی به امام حسین7 که او نیز بعد از برخورد حکیمانه و کریمانهی آن حضرت آنقدر شرمنده شد که زمین بر او تنگ گردید و دوست داشت در زمین فرو رود و به ناچار آهسته از محضر آن جناب خارج شد تا حضرت متوجه رفتن او نشود.([8])
و قلّت روایاتی که در مباحث مختلف از جمله احکام از امام مجتبی و امام حسین8 به دست ما رسیده، به خوبی مهجوریت خاندان پیامبر و جوّ مسموم جامعه علیه آنان را نشان میدهد.
اما از نظر سیاسی متأسفانه پیشبینی پیامبر اکرم9 در مورد سرنوشت جامعهی اسلامی و سلطهی بنی امیه بر سیاست و اقتصاد و فرهنگ امت اسلام پس از گذشت مدت کوتاهی از رحلت آن حضرت تحقق یافت و اسلام به صورت پوستین وارونه درآمد؛ در حالی که دست خاندان پیامبر9 و صحابهی رسول خدا و یادگارهای بدر و خیبر و خندق و حنین از امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کوتاه بود. بنی امیه و طرفداران آنها که تا فتح مکه در جبههی مقابل اسلام بودند، و پس از فتح مکه برای حفظ جان خود اظهار اسلام کردند ﴿... و لمّا یدخل الإیمان فی قلوبکم ...﴾ ([9]) ؛ فرماندهی قشون اسلام و حکومت بلاد و مسؤولیت بیت المال مسلمین را بین خود و طرفداران تقسیم کردند و هشدارهای نبوی به عمد یا به سهو در مورد آنها نادیده گرفته شد. مانند آنچه دربارهی معاویه لعنة الله علیه فرمود: اللهم العن التابع والمتبوع اللهم علیک بالاقیعس یوم رأی ابوسفیان و معه معاویه و فرمود: اللهم العن القائد والسائق والراکب؛ روزی که ابوسفیان را سواره و معاویه و برادرش را قائد و سائق مرکب میبیند.([10])
و فرمود: إذا رأیتم معاویه علی منبری فاقتلوه([11])
و نیز فرمود: أن معاویه فی تابوت من نار فی اسفل درک فیها... ([12])
و آنچه دربارهی عمرو عاص فرمود: إذا رأیتم معاویه و عمروبن العاص مجتمعین ففرقوا بینهما فانّهما لن یجتمعا علی خیر و شخصی مانند مروان حکم که عایشه به او گفت: آیهی ﴿ولا تطع کلّ حلاّف مّهین همّازمشّا﴾([13]) درباره پدرت نازل شد و به او گفت: از رسول خدا شنیدم که به پدرت و جدت فرمود: شجرهی ملعونه در قرآن شما هستید.([14])
و باز عایشه به او گفت: خدا پدرت را لعنت کرد در حالی که تو در صلب او بودی پس تو جزیی از لعن شدهی خدایی و عبدالرحمنبن عوف گفت: وقتی مروان متولد شد و او را نزد رسول خدا آوردند، فرمود: او چلپاسه پسر چلپاسه و ملعون پسر ملعون است.([15])
و شخصی مانند ولیدبن عقبةبن ابی معیط که به نص دو آیهی شریفه: ﴿... إن جآءکم فاسق بنبأ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة...﴾ ([16]) و ﴿...أفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لاّیستوُن﴾([17]) فاسق است همان کسی که در زمان استانداریاش در کوفه به خاطر شدت مستی در محراب قی کرد و نماز صبح را چهار رکعت خواند و صدایش را بلند کرد و گفت: آیا میخواهید بیشتر نماز بخوانم؟ و نمازگزاران با ریگهای مسجد به او حمله کردند. و همان کسی که عبداللهبن جعفر به امر امیرالمؤمنین7 حد شراب خمر را در موردش اجرا کرد و آنقدر این افتضاح و رسوایی شدید بود که پسر عمویش سعیدبن العاص که پس از او به کوفه آمد تا یک اموی دیگری بر آن سیطره داشته باشد برای تلطیف احساسات مردم منبر و محراب را شستشو داد.([18])
و اشخاص دیگری چون آنها مانند: مغیرﺓبن شعبه و ابوموسی اشعری، و بسربن ارطاﺓ، زیدبن امیه، عبیداللهبن زیاد در سایر نقاط کشور اسلامی از خراسان تا مصر و آفریقا حاکم شدند.
یک نگاه به آنچه گفته آمد، میتواند خواننده را در فضای مسموم آن روز مسلمین قرار دهد و میتواند تا حدودی فاصلهی ژرف بین تعالیم اسلام و آنچه را که در آن روزگار بر افکار اکثریت مسلمانان حکومت میکرد، مجسم شود.
خطبههای پرشور امام حسین7 در روز عاشورا که فرمود: لقد استحوذ علیکم الشیطان فأنساکم ذکرالله العظیم فتبّاًلکم و لمّا تریدون انّالله و انّا الیه راجعون، هولاء قومٌ کفروا بعد ایمانهم فبعداً للقوم الظالمین؛ همانا شیطان بر شما مسلط شده و یاد خدای بزرگ را از خاطر شما برده است وای بر شما و وای بر آنچه ارادهی آنرا دارید، ما از خداییم و ما به سوی او برخواهیم گشت. اینان قومی هستند که بعد از ایمان کفر ورزیدند؛ پس رحمت خدا از قوم ستمگر دور باد.([19]) و اینکه فرمود: لا والله لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل ولا افرّ فرارا لعبید، عبدالله انی عذت بربی و ربکم من کل متکبر لا لوین بیوم الحساب؛ نه به خدا قسم نه مانند افراد ذلیل دست بیعت به آنها میدهم و نه مانند بردگان میگریزم بندگان خدا من به خدای خود و خدای شما از هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد پناه میبرم.
و اینکه فرمود: سحقاً لکم یا عبیدالله و شذاذ الأحزاب و نبذﺓ الکتاب و محرفی الکتاب و عصبة الإثام و نفثة الشیطان و مطفیء السّنن و یحکم أهولاء تعضدون و عنّا تتحاذلون! اجل والله عذر فیکم قدیم و شجت علیه اصولکم و تاززت فروعکم؛ هلاکت باد بر شما ای امت بردهی بنی امیه و باقیمانده پراکندهی احزاب و کنار گذارندگان قرآن و تحریف کنندگان کلمات الهی و گروه گناه و نافرمانی و نفس شیطان و خاموش کنندگان سنن الهی، وای بر شما آیا اینها را معاضدت میکنید و ما را وا میگذارید؟ بله به خداوند مکر و شیطنت با سابقهای در شماست که اصل شما بر آن استوار است و شاخههای شما از آن انشعاب یافته است.([20]) و اینکه در خطابی به فرزدق فرمود: یا فرزدق ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکو طاعة الرحمن واظهرو الفساد فی الأرض وابطلبوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فی اموال الفقراء والمساکین؛ ای فرزدق همانا اینها جماعتی هستند که ملازم اطاعت و فرمانبری از شیطاناند و اطاعت خداوند را کنار گذاشتهاند و در زمین فساد را آشکار و حدود را تعطیل کردهاند شراب مینوشند و اموال فقرا و مساکین را برای خود برداشتهاند.([21])
و دیگر سخنان امام7 وضعیت فرهنگی امت اسلام را به خوبی روشن میسازد، در چنین فضایی چه انتظاری جز پدید آمدن مجموعه هولناکی از ظلمها و جنایتها و قساوتها و آتش افروختن و سوختن و غارت کردن را توسط بنیامیه در مقابل چشمان بیرمق مردمی که خود و خدا را فراموش کردهاند و در گرداب حب دنیا غرق گشتهاند، میتوان داشت.
آری! در این مقطع از تاریخ است که بار دیگر لطف الهی به مدد خفتگان میآید و حسینبن علی8 پروانهوار خود و فرزندان و دوستان را در آتش عشق الهی میافکند و با نثار و ایثار خون مقدس خود قلب اسلام را به جنبش و حرکت در میآورد و خون تازه در پیکر نحیف اسلام جاری میسازد و قیامتی به نام عاشورا بر پا میکند که در آن صحنه، آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی: و محمد9 و علی7 و فاطمه زهرا3 و امام مجتبی7 را یکباره در وجود امام حسین7 که وارث همهی اولیا و انبیا و اوصیای الهی قبل از خود است مشاهده میکنی و حسینی البقاء بودن اسلام را با دل و جان احساس کرده و با تمام وجود میگویی:
السلام علیک یا وارث آدم صفوﺓ الله، السلام علیک یا وارث نوح نبی الله ...
پینوشت:
[1]. علامه امینی1، الغدیر، ج 6 ، ص 142 ـ 136.
[2]. همان، ج 8 ، ص
[3]. همان ، ج 9، ص 61 .
[4]. همان، ج 8 ، ص 302 و ج 9، ص 61 .
[5] . همان.
[6] . مقتل مقرم، ص 477.
[7]. شیخ عباس قمی1، منتهی الآمال، ص 272.
[8] . همان، ص 350.
[9]. الحجرات ﴿49﴾ : 14.
[10]. منتهی الآمال، ج 3 ، ص 252.
[11]. همان، ج 10، ص 142.
[12]. همان.
[13]. القلم ﴿68﴾ : 10.
[14]. الغدیر، ج 2، ص 127.
[15]. همان، ج 8 ، ص 260 ـ 247.
[16] . الحجرات ﴿49﴾ : 6 .
[17]. السجده ﴿32﴾ : 18.
[18]. الغدیر، ج 8 ، ص 272 ـ 275.
[19]. مقتل مقرم، ص 287 ـ 279.
[20]. همان.
[21]. کلمات الامام الحسین7، ص 236.
بار دیگر در آستانهی محرم الحرام، تجدید خاطرهی بزرگترین ظلم و جنایت بر فرزند دلبند پیامبر9 و جگرگوشه علی و فاطمه8 قرار داریم، ماهی که گروه خود مسلمان پنداشته که در پنج وقت به رسالت پیامبر اکرم9 شهادت میدادند، نماز میخواندند، در ماه رمضان روزه میگرفتند و حج به جای میآوردند؛ مزد زحمات آن بزرگوار را یکباره با تار و مار کردن خاندان پیامبر و به اسارت گرفتن زنان و فرزندان خردسال ادا کردند. شگفتتر آنکه در این کار تقرب بر خداوند متعال را طلب میکردند. راستی این چه فتنهای بود که در آن حق از باطل و نور از ظلمت و هدایت از ضلالت و امامت دینی از سلطنت دنیوی و حیات طیبه از متاع حیات دنیوی تا این حد به هم آمیخته و از هم غیر قابل تشخیص بود؟ مگر مسلمین چه اشتباهی کرده بودند که تاوان سنگین آنرا باید رحمت واسعهی الهی حسینبن علی8 با فدا کردن جان شریف خود و جانهای پاک و فرزندان و برادران و نزدیکان و یاران با وفای خود و اسارت اهل بیت: بپردازد؟ راستی چرا و چگونه این حادثهی جانسوز بلکه عالم سوز رقم خورد؟!
ساده اندیشی است اگر این پدیده را خلق السّاعه و بیارتباط با حوادث و شرایط سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه بدانیم و آنرا یک امر استثنایی تلقی کنیم، گرچه نفس این واقعه از جهت طهارت و قداست و اخلاص و آزادگی و عزت و شرف و مظلومیت سیدالشهدا7 و یارانش و پستی و رذالت و قساوت و خشونت و دنیاطلبی از سوی مخالفان از حوادث استثنایی و بینظیر تاریخ بشریت است.
برای یافتن پاسخ این پرسشها به بررسی اوضاع جامعهی آن روز میپردازیم:
آشکار است که رفتارهای سیاسی و اجتماعی هر جامعه را باید براساس تحولات سیاسی و فرهنگی آن مورد بررسی و تحلیل قرار داد. پیامبر عظیم الشأن اسلام در محیط جزیرﺓ العرب که مردم آن از نظر عقیدتی بت پرست بودند و سنگ و چوب و مجسمههای خود ساخته را عبادت میکردند و از نظر اقتصاد و معیشت بسیاری اوقات از راه جنگ و غارت زندگی خود را اداره میکردند و از نظر سیاسی همیشه تحت قیمومیت دولتهای مقتدر خارج جزیره به سر میبردند، به امر خداوند برانگیخته شد و در طول بیست و سه سال به دعوت مردم و تعلیم آیات الهی و سنت نورانی خویش همت گماشت.
در این مدت علاوه بر آموزش احکام و سنن و اخلاقیات و معارف به تبیین شرایط حاکم بر جامعه اسلامی که بتواند راه آن بزرگوار را ادامه دهد، پرداختند و در اولین روز دعوت و انذار عشیره و در اواخر عمر شریف در روز هجدهم ذی الحجة الحرام در غدیر خم به معرفی شخصیتی که میتوانست جامعهی نوپای اسلامی را در شاهراه سعادت نگهدارد، اقدام فرمود. اما صد افسوس که پس از پیامبر9 تدبیر الهی آن بزرگوار در اداره جامعه اسلامی کنار گذاشته شد و رویهی خلافت انتخابی و مصلحت اندیشی و اجتهاد در برابر نصّ را بر خلافت انتصابی و تمسک به قرآن و عترت ترجیح دادند و این حادثه منشأ آثار و نتایج تلخی در جامعه اسلامی شد که حادثه عاشورا یکی از مهمترین آنهاست.
امامت و عهد الهی که بلندترین قله تکامل انسان است و ابراهیم خلیل الرحمن پس از سرافراز بیرون آمدن از سختترین امتحانها و عبور از مقامات چهارگانهی عبودیت، نبوت، رسالت و خلت، بدان نایل آمد: ﴿إذا ابتلی إبراهیم ربه بکلمات فاتمهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس إماماً قال و من ذریّتی قال لاینال عهدی الظالمین﴾ ؛ در آن حد سقوط کرد که با قلانی در کتاب تمهید صفحه 181 مینویسد: از صفات امام این نیست که معصوم باشد، عالم به غیب باشد، شجاعترین امت باشد و یا فقط از بنیهاشم باشد. و در صفحهی 186 همان کتاب نوشته است: جمعی از اهل اثبات و اصحاب حدیث گفتهاند: امام در صورت فاسق شدن و ستمگری از طریق غصب اموال و کشتن افراد بیگناه و تضیع حقوق و تعطیل حدود از امامت خلع نمیشود و بر این مطلب به اخبار زیادی تمسک کردهاند. [و از جمله آنهاست] اینکه پیامبر فرمود: بعد از من ائمهای خواهند بود که به هدایت من مهتدی نیستند و به سنت من عمل نمیکنند و در میان آنها مردانی هستند که قلب آنها قلب شیطان است ولی در جسم انساناند. گفتم: یا رسولالله آنگاه چه کنم؟ فرمود: سخنان آنها را گوش میدهی و اطاعت میکنی و اگر تازیانه بر پشت تو زدند و مال تو را گرفتند باز هم گوش کن و اطاعت کن. نیز تفتازانی در صفحه 1272 جلد دوم شرح مقاصد مینویسد: اگر امام بمیرد و کسی که شرایط امامت را دارد ولو بدون بیعت و بدون اینکه امام قبلی معین کند با قهر و غلبه خود را بر مردم تحمیل کند خلافت او منعقد میشود و همین گونه است اگر فاسق باشد یا جاهل باشد علی الاظهر و تنها حاکم در این کاری که کرده است، معصیت کار است و واجب است اطاعت امام تا وقتی که مخالف حکم شرع نباشد، چه عادل باشد و چه ظالم. و بالاخره از اجماع اهل حل و عقد هم دست برداشتند و در انعقاد خلافت خلیفه به اجماع پنج نفر و به نظر عدهای سه نفر و بالاخره امام الحرمین جوینی به انعقاد خلافت با بیعت یک نفر از اهل حل و عقد هم رضایت میدهد.([1])
و عبداللهبن عمر گوید: زکات را به حاکمان بدهید ولو اینکه با آن شراب بنوشند. او میگوید:
زکات را به امرا بدهید ولو اینکه با آن گوشت سگها را بر سر سفرهشان تکه تکه کنند.([2])
در چنین رویکرد فرهنگی است که وارث علم نبوی و باب مدینهی علم آن بزرگوار که صد و چهل و سه حافظ، قاضی، مورخ و مفسر این روایت را نقل کردهاند مانند عِدل خود یعنی قرآن کریم مهجور میشود، همچنان که حضرت رسول9 میفرماید: یا ربّ ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجور و حال آن که کعب الأحبار و ابوهریرهها و ... سر سلسله احادیث قرار گرفتند. گذشته از این؛ حدود صد سال ممنوعیت نقل حدیث از پیامبر9 بر جامعه سنگینی میکرد، و کاش به همین مقدار بسنده میگردید، و باب مدینة النبی مکرر به ینبع تبعید نمیشد.([3]) و حتی در نزد اولیای امور ارزشش بیشتر از مروانبن حکم میشد. همان مروانی که به زبان رسول اکرم9 لعن شد و او را تبعید کردند و وزغبن وزغ نامیده شد؛ خطبههای نماز عید فطر و قربان را برای رساندن اهانتهایش به علی7 به گوش نمازگزاران جلو انداخت!([4])
کاش به تبعید و مهجوریت بسنده میشد و او میتوانست نه مانند یک مسلمان عادی بلکه مانند کسانی که بعد از فتح مکه ـ از ترس شمشیر ـ مسلمان شدند، در جامعه زندگی کند. ولکن صد افسوس!!
کدام مسلمان غیر از حضرت علی7 بر هیجده هزار منبر لعن شد و هیچکس لب به اعتراض نگشود. ناسزاگویی به کدام مسلمان غیر از علی7 در نمازهای جمعه به صورت یک عادت و روش درآمد؟ نسبت به کدام مسلمان غیر از علی7 مجالس وعظ و خطابه را با لعن به او پایان میدادند؟ کدام مسلمان جز علی7 به گفتهی مروان کارشان جز به دشنام او سامان نمیگرفت؟ کدام مسلمانی غیر از علی7 است که مدعی خلافتی مانند معاویه شرط بیعت خود را برائت از او اعلام کند؟ کدام مسلمانی غیر از علی7 است که حتی اسمش نیز بر قلب اولیای امور سنگینی کند و معاویه یا عبدالملکبن مروان یا هر دوی آنها به ابن عباس دستور دهند که اسم و کنیهی فرزندش را از علی و ابوالحسن تغییر دهد؟ و علی جهم سلمی پدرش را لعن کند که چرا نام او را علی گذاشته است. لعنت کنندگان و ناسزاگویان و قاتلان و معاندان غیر از علی7 مجتهد نامیده میشدند، در حالی که هیچ کس حق ملامت آنها را نداشت؟ شیعیان، دوستان و نزدیکان کدام مسلمان جز علی7 که مولود کعبه است، در جامعه استحقاق هرگونه سبّ و لعن و کشتار، اسارت و تحقیر، زندان و شکنجه و تبعید را پیدا کردند؟!
از قاتل کدام مسلمانی جز علی7 که توسط ابن حزم اجتهاد به خطا گردید و نه تنها از او دفاع شد بلکه لعن قاتل غیر مجاز اعلام گردید و ...([5])
در نتیجهی این رویکرد، اهل بیت پیامبر9 که مرجع وحید حل مسایل و مشکلات علمی، اعتقادی و اخلاقی و احکام شرعی مسلمانان بودند، نه تنها مرجعیت خود را از دست دادند، بلکه در مجالس و مساجد و منابر به بدگویی از آنها پرداخته شد و در عمل هرگونه گرایش به آنان نوعی اخلالگری در کار سیاست به حساب آمد. شواهد تاریخی مانند سخن آن پیرمرد اهل شام به امام زین العابدین7 که گفت: الحمدلله الذی اهلککم؛ خدایی را سپاس که شما را از بین برد و امیر ـ یعنی یزید ـ را بر شما مسلط کرد.([6]) و آن دیگری از اهل شام که به امام حسن مجتبی7 جسارت زیادی کرد و بعد از برخورد سراسر حلم و بزرگواری و احسان امام7 گریست و گفت: شهادت میدهم تویی خلیفةالله بر روی زمین ... و پیش از آنکه تو را ملاقات کنم با تو و پدرت از همهی خلق دشمنتر بودم، ولی الآن تو محبوبترین خلق در نزد من هستی.([7])
و آن سوّمی به امام حسین7 که او نیز بعد از برخورد حکیمانه و کریمانهی آن حضرت آنقدر شرمنده شد که زمین بر او تنگ گردید و دوست داشت در زمین فرو رود و به ناچار آهسته از محضر آن جناب خارج شد تا حضرت متوجه رفتن او نشود.([8])
و قلّت روایاتی که در مباحث مختلف از جمله احکام از امام مجتبی و امام حسین8 به دست ما رسیده، به خوبی مهجوریت خاندان پیامبر و جوّ مسموم جامعه علیه آنان را نشان میدهد.
اما از نظر سیاسی متأسفانه پیشبینی پیامبر اکرم9 در مورد سرنوشت جامعهی اسلامی و سلطهی بنی امیه بر سیاست و اقتصاد و فرهنگ امت اسلام پس از گذشت مدت کوتاهی از رحلت آن حضرت تحقق یافت و اسلام به صورت پوستین وارونه درآمد؛ در حالی که دست خاندان پیامبر9 و صحابهی رسول خدا و یادگارهای بدر و خیبر و خندق و حنین از امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کوتاه بود. بنی امیه و طرفداران آنها که تا فتح مکه در جبههی مقابل اسلام بودند، و پس از فتح مکه برای حفظ جان خود اظهار اسلام کردند ﴿... و لمّا یدخل الإیمان فی قلوبکم ...﴾ ([9]) ؛ فرماندهی قشون اسلام و حکومت بلاد و مسؤولیت بیت المال مسلمین را بین خود و طرفداران تقسیم کردند و هشدارهای نبوی به عمد یا به سهو در مورد آنها نادیده گرفته شد. مانند آنچه دربارهی معاویه لعنة الله علیه فرمود: اللهم العن التابع والمتبوع اللهم علیک بالاقیعس یوم رأی ابوسفیان و معه معاویه و فرمود: اللهم العن القائد والسائق والراکب؛ روزی که ابوسفیان را سواره و معاویه و برادرش را قائد و سائق مرکب میبیند.([10])
و فرمود: إذا رأیتم معاویه علی منبری فاقتلوه([11])
و نیز فرمود: أن معاویه فی تابوت من نار فی اسفل درک فیها... ([12])
و آنچه دربارهی عمرو عاص فرمود: إذا رأیتم معاویه و عمروبن العاص مجتمعین ففرقوا بینهما فانّهما لن یجتمعا علی خیر و شخصی مانند مروان حکم که عایشه به او گفت: آیهی ﴿ولا تطع کلّ حلاّف مّهین همّازمشّا﴾([13]) درباره پدرت نازل شد و به او گفت: از رسول خدا شنیدم که به پدرت و جدت فرمود: شجرهی ملعونه در قرآن شما هستید.([14])
و باز عایشه به او گفت: خدا پدرت را لعنت کرد در حالی که تو در صلب او بودی پس تو جزیی از لعن شدهی خدایی و عبدالرحمنبن عوف گفت: وقتی مروان متولد شد و او را نزد رسول خدا آوردند، فرمود: او چلپاسه پسر چلپاسه و ملعون پسر ملعون است.([15])
و شخصی مانند ولیدبن عقبةبن ابی معیط که به نص دو آیهی شریفه: ﴿... إن جآءکم فاسق بنبأ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة...﴾ ([16]) و ﴿...أفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لاّیستوُن﴾([17]) فاسق است همان کسی که در زمان استانداریاش در کوفه به خاطر شدت مستی در محراب قی کرد و نماز صبح را چهار رکعت خواند و صدایش را بلند کرد و گفت: آیا میخواهید بیشتر نماز بخوانم؟ و نمازگزاران با ریگهای مسجد به او حمله کردند. و همان کسی که عبداللهبن جعفر به امر امیرالمؤمنین7 حد شراب خمر را در موردش اجرا کرد و آنقدر این افتضاح و رسوایی شدید بود که پسر عمویش سعیدبن العاص که پس از او به کوفه آمد تا یک اموی دیگری بر آن سیطره داشته باشد برای تلطیف احساسات مردم منبر و محراب را شستشو داد.([18])
و اشخاص دیگری چون آنها مانند: مغیرﺓبن شعبه و ابوموسی اشعری، و بسربن ارطاﺓ، زیدبن امیه، عبیداللهبن زیاد در سایر نقاط کشور اسلامی از خراسان تا مصر و آفریقا حاکم شدند.
یک نگاه به آنچه گفته آمد، میتواند خواننده را در فضای مسموم آن روز مسلمین قرار دهد و میتواند تا حدودی فاصلهی ژرف بین تعالیم اسلام و آنچه را که در آن روزگار بر افکار اکثریت مسلمانان حکومت میکرد، مجسم شود.
خطبههای پرشور امام حسین7 در روز عاشورا که فرمود: لقد استحوذ علیکم الشیطان فأنساکم ذکرالله العظیم فتبّاًلکم و لمّا تریدون انّالله و انّا الیه راجعون، هولاء قومٌ کفروا بعد ایمانهم فبعداً للقوم الظالمین؛ همانا شیطان بر شما مسلط شده و یاد خدای بزرگ را از خاطر شما برده است وای بر شما و وای بر آنچه ارادهی آنرا دارید، ما از خداییم و ما به سوی او برخواهیم گشت. اینان قومی هستند که بعد از ایمان کفر ورزیدند؛ پس رحمت خدا از قوم ستمگر دور باد.([19]) و اینکه فرمود: لا والله لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل ولا افرّ فرارا لعبید، عبدالله انی عذت بربی و ربکم من کل متکبر لا لوین بیوم الحساب؛ نه به خدا قسم نه مانند افراد ذلیل دست بیعت به آنها میدهم و نه مانند بردگان میگریزم بندگان خدا من به خدای خود و خدای شما از هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد پناه میبرم.
و اینکه فرمود: سحقاً لکم یا عبیدالله و شذاذ الأحزاب و نبذﺓ الکتاب و محرفی الکتاب و عصبة الإثام و نفثة الشیطان و مطفیء السّنن و یحکم أهولاء تعضدون و عنّا تتحاذلون! اجل والله عذر فیکم قدیم و شجت علیه اصولکم و تاززت فروعکم؛ هلاکت باد بر شما ای امت بردهی بنی امیه و باقیمانده پراکندهی احزاب و کنار گذارندگان قرآن و تحریف کنندگان کلمات الهی و گروه گناه و نافرمانی و نفس شیطان و خاموش کنندگان سنن الهی، وای بر شما آیا اینها را معاضدت میکنید و ما را وا میگذارید؟ بله به خداوند مکر و شیطنت با سابقهای در شماست که اصل شما بر آن استوار است و شاخههای شما از آن انشعاب یافته است.([20]) و اینکه در خطابی به فرزدق فرمود: یا فرزدق ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکو طاعة الرحمن واظهرو الفساد فی الأرض وابطلبوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فی اموال الفقراء والمساکین؛ ای فرزدق همانا اینها جماعتی هستند که ملازم اطاعت و فرمانبری از شیطاناند و اطاعت خداوند را کنار گذاشتهاند و در زمین فساد را آشکار و حدود را تعطیل کردهاند شراب مینوشند و اموال فقرا و مساکین را برای خود برداشتهاند.([21])
و دیگر سخنان امام7 وضعیت فرهنگی امت اسلام را به خوبی روشن میسازد، در چنین فضایی چه انتظاری جز پدید آمدن مجموعه هولناکی از ظلمها و جنایتها و قساوتها و آتش افروختن و سوختن و غارت کردن را توسط بنیامیه در مقابل چشمان بیرمق مردمی که خود و خدا را فراموش کردهاند و در گرداب حب دنیا غرق گشتهاند، میتوان داشت.
آری! در این مقطع از تاریخ است که بار دیگر لطف الهی به مدد خفتگان میآید و حسینبن علی8 پروانهوار خود و فرزندان و دوستان را در آتش عشق الهی میافکند و با نثار و ایثار خون مقدس خود قلب اسلام را به جنبش و حرکت در میآورد و خون تازه در پیکر نحیف اسلام جاری میسازد و قیامتی به نام عاشورا بر پا میکند که در آن صحنه، آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی: و محمد9 و علی7 و فاطمه زهرا3 و امام مجتبی7 را یکباره در وجود امام حسین7 که وارث همهی اولیا و انبیا و اوصیای الهی قبل از خود است مشاهده میکنی و حسینی البقاء بودن اسلام را با دل و جان احساس کرده و با تمام وجود میگویی:
السلام علیک یا وارث آدم صفوﺓ الله، السلام علیک یا وارث نوح نبی الله ...
پینوشت:
[1]. علامه امینی1، الغدیر، ج 6 ، ص 142 ـ 136.
[2]. همان، ج 8 ، ص
[3]. همان ، ج 9، ص 61 .
[4]. همان، ج 8 ، ص 302 و ج 9، ص 61 .
[5] . همان.
[6] . مقتل مقرم، ص 477.
[7]. شیخ عباس قمی1، منتهی الآمال، ص 272.
[8] . همان، ص 350.
[9]. الحجرات ﴿49﴾ : 14.
[10]. منتهی الآمال، ج 3 ، ص 252.
[11]. همان، ج 10، ص 142.
[12]. همان.
[13]. القلم ﴿68﴾ : 10.
[14]. الغدیر، ج 2، ص 127.
[15]. همان، ج 8 ، ص 260 ـ 247.
[16] . الحجرات ﴿49﴾ : 6 .
[17]. السجده ﴿32﴾ : 18.
[18]. الغدیر، ج 8 ، ص 272 ـ 275.
[19]. مقتل مقرم، ص 287 ـ 279.
[20]. همان.
[21]. کلمات الامام الحسین7، ص 236.