نهاد عزّت و محبّت
آرشیو
چکیده
متن
از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعهی اسلامی است، همهی قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط، باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایهی حقوق و اخلاق اسلامی باشد.([1])؛
خانواده در نظام اجتماعی اسلام اهمیت ویژهای دارد و این جایگاه بر تمامی تصمیمات و قوانین و مقررات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی تأثیر میگذارد. نقش خانواده در فرهنگ اسلام بسیار فراتر از یک کانون برای تأمین نیازهای جنسی یا اقتصادی و یا یک همکاری مشترک در اداره و ادامهی زندگی است. در بسیاری از فرهنگها به نهاد خانواده صِرف جنبهی جنسی نگریسته میشود و در برخی دیگر کارکرد اقتصادی را انگیزهی تشکیل آن میدانند.
فرهنگ اسلام در عین توجه به عامل جنسی و اقتصادی و زیستی خانواده، آن را نهادی برای پرورش و رشد و تثبیت ملکات اخلاقی و عواطف انسانی و سالم نگه داشتن فضای زندگی از قهر و خشونت و زمینهساز طهارت روحی و روانی و سلامت اخلاقی شمرده، یک روح الهی و مذهبی و معنوی برای آن معتقد است.
اسلام ارزش پیوند خانوادگی را از سطح انگیزههای مادی بسی فراتر میبرد و رضای خدا و پاداش الهی را در آن مؤثر میداند و این پیوند را در هالهای از معنویت و قداست و طهارت مینگرد و معتقد است: بنایی در اسلام نزد خدا محبوبتر و عزیزتر از بنای خانواده نیست.([2]) و میگوید: هرکه میخواهد پاک و پاکیزه به دیدار خدا رود، همسری برگزیند و اگر چنین کند در پوشش ولایت الهی قرار میگیرد، و شیطان ناله سر میدهد که دو سوم دینش را از دسترس و نفوذ او ایمن ساخته است.([3])
خانواده در فرهنگ اسلام یعنی محیطی مساعد برای شکلگیری تعادل روحی و امنیت و آرامش روانی، استحکام شخصیت و اتکا به نفس، قوت عزم و اراده، ایثار و از خود گذشتگی، توانایی رویارویی با مشکلات، صبر و بردباری در ناملایمات، میل به تلاش و کوشش و خلاقیت و ابتکار، مسؤولیت شناسی و تعهد، الفت و عطوفت، مهربانی و مودت و از همه ریشهدارتر و ضروریتر ارتباط با خداوند و میل به عبودیت و خضوع و خشوع و نیز تنها فضای طبیعی و مشروع برای اقناع نیازهای جنسی به عنوان یکی از مهمترین تمایلات طبیعی بشر و تربیت نسل و تداوم بقای نوع و جامعهی انسانی و در یک سخن میتوان خانواده را بهترین بستر رشد اخلاقی و رفتاری و سلامت جسم و روان و طبیعیترین عامل در انتقال ارزشها و پرورش احساس و عاطفه و نیز مهمترین عامل کاهش آسیبهای اخلاقی و اجتماعی دانست. رسول گرامی اسلام میفرماید: مجردانتان را همسر دهید تا خداوند اخلاقشان را نیکو و روزی آنان را فراوان گردانیده بر شخصیت و جوانمردی آنان بیفزاید.([4]) و در حدیثی دیگر پیامبر خدا9 کارکردهای ازدواج را انس در زندگی و همیاری و همگرایی و آرمش و آسایش میشمرد.([5]) و به راستی کدامین نهاد تربیتی، فرهنگی یا اجتماعی و آموزشی میتواند این همه کارکردها را یکجا و متوازن تأمین نماید؟!
صاحب نظران معتقدند: خانواده از نخستین نهادهای عمومی و جهانی است که برای رفع نیازمندیهای حیاتی و عاطفی انسان و بقای جامعه ضرورت تمام دارد و از همهی نهادهای اجتماعی؛ طبیعیتر و خودیتر است و زنان در همهی سرزمینها و در همهی زمانها به ویژه در جوامع شرقی و شرق اسلامی رکن اصلی خانواده و مؤسس آن بودهاند ـ و این یکی از لطایف نقش محوری حضرت صدیقهی طاهره3 در حدیث کساء است ـ تعهد زنان به نهاد خانواده و پایداری آنان در انجام نقشهای خانوادگی، مهمترین ضامن بقای خانواده و زمینهساز تعهد دیگر اعضا به نقشهای ویژهی خود میباشد. واقعیت آن است که این نقش بسیار ارزشمند تاریخی و طبیعی و فرهنگی در دو سدهی اخیر دچار تحول گردید و این دگرگونی، نهاد خانواده را متزلزل نمود.([6]) زنان جوامع شرقی در پی شعار دروغین آزادی در گرداب این دگرگونی بیمار گرفتار آمده و آن را به عنوان یک روند طبیعی و گریزناپذیر در جهت بهبود زندگی زن، نه نفی کردند و نه آن را منفی ارزیابی نمودند و همانند صیدی که در برابر برق چشمان صیاد افسون شده باشد، تسلیم بیقید و شرط آن شدند که در پی آن، ارزشها دگرگون گردید و تواناییهای زنان همه بیارزش و بلکه ضد ارزش تلقی شد و توانمندیهای مردانه ملاک ارزش قرار گرفت! زن برای نشان دادن لیاقت و توانایی خود به کارگری و باربری وجاده سازی و بنایی روی آورد و تغذیهی جسمی و روحی کودک و بازی با او و آموختن مهر و محبت به او و تربیت صحیح او و یاد دادن راه درست زندگی به او و ... که جز مادر از عهدهی هیچ کس ساخته نیست، نشانهی تحقیر و توهین و عقبماندگی قلمداد شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه دوران جنگ تحمیلی و جلوهگری فرهنگ دینی و ملّی؛ ساده زیستی و تحمل محرومیت برای دستیابی به اهداف و آرمانهای برتر و بالاتر، مؤمن بودن و متعهد بودن، ایثارگری و فداکاری و ...، ارزشهایی در جهت کمال بود که مردم ما از خانه و خانواده و از همسران و مادران میآموختند، ولی متأسفانه در سالهای بعد موج تازهای از غربزدگی و رفاه طلبی و ظاهربینی روی آورد و ارزشهای انقلاب نادیده گرفته شد و الگوهایی جدید، متناسب با فضایی جدید و بیگانه از آرمانها و ارزشهای دینی و بومی و غیر معتقد به توانمندیهای زنانه در فرهنگ اسلامی پدید آمد؛ الگوهایی مشابه الگوهای زنان پیش از انقلاب اسلامی و البته این بار با رنگ و لعاب زن مدارانه و فمینیستی. این الگوها زنان جامعه اسلامی را به خودخواهی و زنمداری و حق طلبی افراطی و گریز از مسؤولیتهای خانهداری و تربیت کودک و فداکاری و ایثار و تحمل مداری و رعایت حقوق متقابل دعوت کرد و در پی این جابجاییها؛ رشد سریع آمار طلاق، کاهش نسبی میزان ازدواج، بالا رفتن سطح تنش در خانوادهها، تحمل ناپذیری یکدیگر، کمرنگ شدن روح همکاری و همگرایی، ناهنجاریهای گوناگون رفتاری و دیگر نابسامانیهای تربیتی، اخلاقی و فرهنگی گریبان خانواده را فراگرفت و این نهاد بینظیر و بدون جایگزین را در معرض آسیبهای جدی قرار داد و رشد و گسترش و پیچیدگی این آسیبها متناسب با میزان آلودگی و انس با فرهنگ وارداتی، روز به روز سیر تصاعدی به خود گرفت.
چه باید کرد؟
هماکنون که قلم در دست و این مطلب را مینویسم شبکه خبر سیما از برگزاری دورهی آموزشی در دبیرستانهای دخترانهی یاسوج برای آشنایی دختران با حقوق فردی و اجتماعی و مطالبه حقوق خود خبر میدهد! و همه میدانیم که این دورهها توسط یونسکو و براساس طرح استعماری کنوانسیون رفع تبعیض پیشنهاد شده است. این است که باید گفت: تخریب نهاد خانواده و ترویج فرهنگ لیبرالیستی نتیجهی بیکفایتی و خودباختگی برخی مسؤولین فرهنگی و آموزشی است و سرزنش زنان و مردانی که تنها بازیگران و مجریان صحنهی تخریباند؛ درمان واقعی درد نیست.
باور نمودن قداست نهاد خانواده و بیبدیل بودن نقش آن در فرهنگسازی و انسان پروری و سمت و سو بخشیدن به قوانین و مقررات اداری و آموزشی و قضایی در جهت تبیین و تقویت و تضمین سلامت آن اولین گام در این راه است. روی گردانیدن از فرهنگ منحط و شهوتآلود غربی و دست کشیدن و دل کندن از برنامههای آموزشی و فرهنگی و تبلیغاتی به ظاهر حمایتی ـ و در واقع تقلیدی و تخریبی ـ و تحول و اصلاح در فیلمهای سینمایی و سریالهای رسانه ملّی میتواند در تحکیم این نهاد مقدس نقش اساسی را ایفا نماید.
و.... به امید آن روز.
پینوشت:
[1]. اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
[2]. قال رسولالله9: ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله عزوجل و اعزّ من التزویج بحارالانوار، ج 103، ص 222.
[3]. قال رسولالله 9: من احب ان یلقی الله طاهراً مطهراً فلیلقه بزوجة بحارالانوار، ج 103، ص 220 و ر.ک؛ همان: ص 221 و محجة البیضاء، ج 3، ص54.
[4]. قال رسولالله9: زوجّوا ایاماکم فان الله یحسن لهم فی اخلاقهم و یوسع لهم فی ارزاقهم و یزیدهم فی مروّاتهم بحارالانوار، ج 103، ص 222.
[5] . عن النبی9: ومن زوّج اخاه المؤمن امرأة یأنس بها وتشدّ عضوده و یسرّیح الیها زوّجه الله من الحورالعین و... بحارالانوار، ج 77، ص 192.
[6] . ویل دورانت مورخ و فیلسوف امریکایی در کتاب لذات فلسفه آورده است: کسانی که ناآگاه بر "خانهبراندازی" توطئه کردند کارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند... نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 بود به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بیسابقهای برخوردار میشوند و آن اینکه پولی را که به دست میآوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون عالی اخلاقی و مسیحی را کارخانهداران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانهها بکشانند... زنان کارگران ارزانتری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش سنگین قیمت ترجیح میدادند. ر.ک؛ لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب خویی، ص 158 و 159. از این اعتراف معلوم میشود: 1. آزادی زن ـ و انهدام بنیان خانواده ـ نتیجهی پول پرستی کارخانه داران بوده است و خود زنان در آن نقش نداشتهاند و 2. این آزادی مناسب فرهنگ منحط غرب است که تا قرن 19 زنانش حق مالکیت نداشتهاند.
خانواده در نظام اجتماعی اسلام اهمیت ویژهای دارد و این جایگاه بر تمامی تصمیمات و قوانین و مقررات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی تأثیر میگذارد. نقش خانواده در فرهنگ اسلام بسیار فراتر از یک کانون برای تأمین نیازهای جنسی یا اقتصادی و یا یک همکاری مشترک در اداره و ادامهی زندگی است. در بسیاری از فرهنگها به نهاد خانواده صِرف جنبهی جنسی نگریسته میشود و در برخی دیگر کارکرد اقتصادی را انگیزهی تشکیل آن میدانند.
فرهنگ اسلام در عین توجه به عامل جنسی و اقتصادی و زیستی خانواده، آن را نهادی برای پرورش و رشد و تثبیت ملکات اخلاقی و عواطف انسانی و سالم نگه داشتن فضای زندگی از قهر و خشونت و زمینهساز طهارت روحی و روانی و سلامت اخلاقی شمرده، یک روح الهی و مذهبی و معنوی برای آن معتقد است.
اسلام ارزش پیوند خانوادگی را از سطح انگیزههای مادی بسی فراتر میبرد و رضای خدا و پاداش الهی را در آن مؤثر میداند و این پیوند را در هالهای از معنویت و قداست و طهارت مینگرد و معتقد است: بنایی در اسلام نزد خدا محبوبتر و عزیزتر از بنای خانواده نیست.([2]) و میگوید: هرکه میخواهد پاک و پاکیزه به دیدار خدا رود، همسری برگزیند و اگر چنین کند در پوشش ولایت الهی قرار میگیرد، و شیطان ناله سر میدهد که دو سوم دینش را از دسترس و نفوذ او ایمن ساخته است.([3])
خانواده در فرهنگ اسلام یعنی محیطی مساعد برای شکلگیری تعادل روحی و امنیت و آرامش روانی، استحکام شخصیت و اتکا به نفس، قوت عزم و اراده، ایثار و از خود گذشتگی، توانایی رویارویی با مشکلات، صبر و بردباری در ناملایمات، میل به تلاش و کوشش و خلاقیت و ابتکار، مسؤولیت شناسی و تعهد، الفت و عطوفت، مهربانی و مودت و از همه ریشهدارتر و ضروریتر ارتباط با خداوند و میل به عبودیت و خضوع و خشوع و نیز تنها فضای طبیعی و مشروع برای اقناع نیازهای جنسی به عنوان یکی از مهمترین تمایلات طبیعی بشر و تربیت نسل و تداوم بقای نوع و جامعهی انسانی و در یک سخن میتوان خانواده را بهترین بستر رشد اخلاقی و رفتاری و سلامت جسم و روان و طبیعیترین عامل در انتقال ارزشها و پرورش احساس و عاطفه و نیز مهمترین عامل کاهش آسیبهای اخلاقی و اجتماعی دانست. رسول گرامی اسلام میفرماید: مجردانتان را همسر دهید تا خداوند اخلاقشان را نیکو و روزی آنان را فراوان گردانیده بر شخصیت و جوانمردی آنان بیفزاید.([4]) و در حدیثی دیگر پیامبر خدا9 کارکردهای ازدواج را انس در زندگی و همیاری و همگرایی و آرمش و آسایش میشمرد.([5]) و به راستی کدامین نهاد تربیتی، فرهنگی یا اجتماعی و آموزشی میتواند این همه کارکردها را یکجا و متوازن تأمین نماید؟!
صاحب نظران معتقدند: خانواده از نخستین نهادهای عمومی و جهانی است که برای رفع نیازمندیهای حیاتی و عاطفی انسان و بقای جامعه ضرورت تمام دارد و از همهی نهادهای اجتماعی؛ طبیعیتر و خودیتر است و زنان در همهی سرزمینها و در همهی زمانها به ویژه در جوامع شرقی و شرق اسلامی رکن اصلی خانواده و مؤسس آن بودهاند ـ و این یکی از لطایف نقش محوری حضرت صدیقهی طاهره3 در حدیث کساء است ـ تعهد زنان به نهاد خانواده و پایداری آنان در انجام نقشهای خانوادگی، مهمترین ضامن بقای خانواده و زمینهساز تعهد دیگر اعضا به نقشهای ویژهی خود میباشد. واقعیت آن است که این نقش بسیار ارزشمند تاریخی و طبیعی و فرهنگی در دو سدهی اخیر دچار تحول گردید و این دگرگونی، نهاد خانواده را متزلزل نمود.([6]) زنان جوامع شرقی در پی شعار دروغین آزادی در گرداب این دگرگونی بیمار گرفتار آمده و آن را به عنوان یک روند طبیعی و گریزناپذیر در جهت بهبود زندگی زن، نه نفی کردند و نه آن را منفی ارزیابی نمودند و همانند صیدی که در برابر برق چشمان صیاد افسون شده باشد، تسلیم بیقید و شرط آن شدند که در پی آن، ارزشها دگرگون گردید و تواناییهای زنان همه بیارزش و بلکه ضد ارزش تلقی شد و توانمندیهای مردانه ملاک ارزش قرار گرفت! زن برای نشان دادن لیاقت و توانایی خود به کارگری و باربری وجاده سازی و بنایی روی آورد و تغذیهی جسمی و روحی کودک و بازی با او و آموختن مهر و محبت به او و تربیت صحیح او و یاد دادن راه درست زندگی به او و ... که جز مادر از عهدهی هیچ کس ساخته نیست، نشانهی تحقیر و توهین و عقبماندگی قلمداد شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه دوران جنگ تحمیلی و جلوهگری فرهنگ دینی و ملّی؛ ساده زیستی و تحمل محرومیت برای دستیابی به اهداف و آرمانهای برتر و بالاتر، مؤمن بودن و متعهد بودن، ایثارگری و فداکاری و ...، ارزشهایی در جهت کمال بود که مردم ما از خانه و خانواده و از همسران و مادران میآموختند، ولی متأسفانه در سالهای بعد موج تازهای از غربزدگی و رفاه طلبی و ظاهربینی روی آورد و ارزشهای انقلاب نادیده گرفته شد و الگوهایی جدید، متناسب با فضایی جدید و بیگانه از آرمانها و ارزشهای دینی و بومی و غیر معتقد به توانمندیهای زنانه در فرهنگ اسلامی پدید آمد؛ الگوهایی مشابه الگوهای زنان پیش از انقلاب اسلامی و البته این بار با رنگ و لعاب زن مدارانه و فمینیستی. این الگوها زنان جامعه اسلامی را به خودخواهی و زنمداری و حق طلبی افراطی و گریز از مسؤولیتهای خانهداری و تربیت کودک و فداکاری و ایثار و تحمل مداری و رعایت حقوق متقابل دعوت کرد و در پی این جابجاییها؛ رشد سریع آمار طلاق، کاهش نسبی میزان ازدواج، بالا رفتن سطح تنش در خانوادهها، تحمل ناپذیری یکدیگر، کمرنگ شدن روح همکاری و همگرایی، ناهنجاریهای گوناگون رفتاری و دیگر نابسامانیهای تربیتی، اخلاقی و فرهنگی گریبان خانواده را فراگرفت و این نهاد بینظیر و بدون جایگزین را در معرض آسیبهای جدی قرار داد و رشد و گسترش و پیچیدگی این آسیبها متناسب با میزان آلودگی و انس با فرهنگ وارداتی، روز به روز سیر تصاعدی به خود گرفت.
چه باید کرد؟
هماکنون که قلم در دست و این مطلب را مینویسم شبکه خبر سیما از برگزاری دورهی آموزشی در دبیرستانهای دخترانهی یاسوج برای آشنایی دختران با حقوق فردی و اجتماعی و مطالبه حقوق خود خبر میدهد! و همه میدانیم که این دورهها توسط یونسکو و براساس طرح استعماری کنوانسیون رفع تبعیض پیشنهاد شده است. این است که باید گفت: تخریب نهاد خانواده و ترویج فرهنگ لیبرالیستی نتیجهی بیکفایتی و خودباختگی برخی مسؤولین فرهنگی و آموزشی است و سرزنش زنان و مردانی که تنها بازیگران و مجریان صحنهی تخریباند؛ درمان واقعی درد نیست.
باور نمودن قداست نهاد خانواده و بیبدیل بودن نقش آن در فرهنگسازی و انسان پروری و سمت و سو بخشیدن به قوانین و مقررات اداری و آموزشی و قضایی در جهت تبیین و تقویت و تضمین سلامت آن اولین گام در این راه است. روی گردانیدن از فرهنگ منحط و شهوتآلود غربی و دست کشیدن و دل کندن از برنامههای آموزشی و فرهنگی و تبلیغاتی به ظاهر حمایتی ـ و در واقع تقلیدی و تخریبی ـ و تحول و اصلاح در فیلمهای سینمایی و سریالهای رسانه ملّی میتواند در تحکیم این نهاد مقدس نقش اساسی را ایفا نماید.
و.... به امید آن روز.
پینوشت:
[1]. اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
[2]. قال رسولالله9: ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله عزوجل و اعزّ من التزویج بحارالانوار، ج 103، ص 222.
[3]. قال رسولالله 9: من احب ان یلقی الله طاهراً مطهراً فلیلقه بزوجة بحارالانوار، ج 103، ص 220 و ر.ک؛ همان: ص 221 و محجة البیضاء، ج 3، ص54.
[4]. قال رسولالله9: زوجّوا ایاماکم فان الله یحسن لهم فی اخلاقهم و یوسع لهم فی ارزاقهم و یزیدهم فی مروّاتهم بحارالانوار، ج 103، ص 222.
[5] . عن النبی9: ومن زوّج اخاه المؤمن امرأة یأنس بها وتشدّ عضوده و یسرّیح الیها زوّجه الله من الحورالعین و... بحارالانوار، ج 77، ص 192.
[6] . ویل دورانت مورخ و فیلسوف امریکایی در کتاب لذات فلسفه آورده است: کسانی که ناآگاه بر "خانهبراندازی" توطئه کردند کارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند... نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 بود به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بیسابقهای برخوردار میشوند و آن اینکه پولی را که به دست میآوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون عالی اخلاقی و مسیحی را کارخانهداران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانهها بکشانند... زنان کارگران ارزانتری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش سنگین قیمت ترجیح میدادند. ر.ک؛ لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب خویی، ص 158 و 159. از این اعتراف معلوم میشود: 1. آزادی زن ـ و انهدام بنیان خانواده ـ نتیجهی پول پرستی کارخانه داران بوده است و خود زنان در آن نقش نداشتهاند و 2. این آزادی مناسب فرهنگ منحط غرب است که تا قرن 19 زنانش حق مالکیت نداشتهاند.