آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

در شماره­های پیشین بیان کردیم؛ که شیطان موجودی شرور و فریب­کار است. و در برابر خداوند؛ متکبّر، ناسپاس، عصیان­گر و ... بوده و نسبت به بندگان الهی حسود و بی­وفاست. از این­رو ملعون و مطرود درگاه الهی و در زمره­ی کافران قرار دارد. فراموشی یاد خدا و غفلت و آرزوهای طولانی و ... را به عنوان اسباب طمع شیطان در منحرف ساختن انسان دانستیم.
آخرین بخش این سلسله­ی نوشتاری را به راه­کارهای مقابله و پیش­گیری اختصاص می­دهیم.
انسان­ها در مقابل وسوسه­های شیطان به چند نمونه عمل می­کنند:
الف. اهل­بیت: و مخلصین به شدّت با شیطان مخالفت کرده و او را به زانو در می­آورند.
ب. هم­چون کافران و منافقان با دل سپردن به شیطان و رضایت دادن و عمل کردن([1]) به فرامین او خود را در اختیارش درآورده و تحت ولایتش در می­آیند.
ج. دسته­ی دیگر از انسان­ها که نه به حدّ اولیای الهی می­رسند و نه چون منافقان و کافران تنزّل می­یابند؛ بلکه همواره در میدان جنگ و مبارزه با شیطان بوده و با وجود زخم­هایی که در این مبارزه بر می­دارند، تسلیم او نمی­شوند. آن­هایی که محبّ اهل بیت: هستند، اگر در اثنای جدال مرگشان فرا رسد، شهید به حساب می­آیند: من مات علی حبّ آل محمد مات شهید([2])
راه­های پیش­گیری از نفوذ شیطان به دو دسته علمی و عملی تقسیم می­شود:
پیش­گیری علمی؛ ارزش اعمال انسان به آگاهی اوست. بالا بردن سطح معارف دینی و شناسایی دشمنان گام اصلی در این مبارزه به شمار می­آید. همین منظور لازم است که شناخت خود را درباره­ی خداوند تقویت و تحکیم بخشیم:
1. شناخت خداوند:
الف. خداوند؛ منشأ همه­ی نعمت­ها و تحقق نیکی­هاست.([3]) و در مقابل شیطان سرچشمه­ی همه­ی بدی­ها و بدبختی­ها است، هم­چنان که گویا وجه تسمیه­ی او همین است.
ب. خداوند شنوا و داناست؛ این توجه و اعتقاد عاملی بازدارنده در برابر فحشا و منکر است.([4]) نهی خداوند در آیه 21 سوره­ی نور از پیروی شیطان، هشدار می­دهد که خدا شنوا و داناست. اگر انسان بداند که خداوند استعاذه­ی او را در مقابل شیطان شنیده و استجابت می­کند و او را در جنگ با شیطان پیروز می­گرداند، همت و تلاش بیشتری خواهد کرد.
ج. خداوند عزیز و حکیم است؛ توجه به عزت و حکمت الهی و رجوع امور به خداوند یعنی یاد معاد([5]) می­تواند باعث تقویت روح عبد در مقاومت و مبارزه با شیطان باشد. زیرا در آیات 208 تا 210 سوره­ی بقره بعد از نهی از تبعیت شیطان، انسان را متوجه عزیز و حکیم بودن خدا کرده و بازگشت همه چیز را به سوی او بیان می­دارد که توجه به این­ها زمینه­ی تسلیم در مقابل خدا و پرهیز از پیروی شیطان را فراهم می­کند.
2. شناخت شیطان:
شیطان ترغیب کننده به فساد و تباهی است.([6]) و هرکس که شیطان را دوست خود بگیرد، دستخوش زیانی آشکار شده است.([7]) برای شناخت شیطان ابتدا عواقب وحشتناک تبعیت او را بیان کرده و سپس به مراتب وسوسه­های او و بیان نمونه­­ای از آن وسوسه­ها می­پردازیم:
الف. توجه به عواقب سوء تبعیت از شیطان
1. عذاب دردناک ظالمین را به دنبال دارد، چون عملی ظالمانه است.([8])
2. ملامت اخروی را در پی دارد.([9])
3. موجب هم­سخنی با او([10]) و اشتراک در چشیدن عذاب([11]) است.
4. و در نهایت دوزخ جایگاه حتمی آنان است([12]) و از این دوزخ راه فراری نیست.([13])
ب. توجه به مراتب وسوسه­ی شیطان
اگر چه سعی شیطان براین است که انسان را به بالاترین مرتبه­ی گمراهی یعنی کفر و انکار خدا بکشاند، ولی وسوسه­های خود را از مرتبه­ی پایین و به ظاهر کم اهمیت آغاز کرده و در صورت موفقیت به مراتب بالاتر اقدام می­کند که به بیان آن می­پردازیم:
1. تشویق به مهم برای ترک اهم؛ اشتغال انسان به کار خیر و در نتیجه بازماندن کارهای مهم­تر.
2. افراط در مباحات؛ افراط در کارهایی که ثواب و عقاب ندارد، چون خواب زیاد، خوردن و آشامیدن مفرط و ... که نتیجه­ی آن تضییع عمر و بازماندن از کارهای مفیدتر که در نیل به تکامل مؤثر است.
3. ارتکاب گناهان صغیره؛ وسوسه به انجام گناه کوچک، برای از بین بردن قبح گناه در نظر انسان.
4. ارتکاب گناهان کبیره؛ آن­گاه که قبح گناه از بین رفت، وسوسه به انجام گناهان کبیره شروع می­شود. و چون گناه فاصله­ای میان انسان و خداوند است، تلاش شیطان برآن است که این فاصله را بیشتر کند.
5 . بدعت در دین؛ این کار پیروی از شیطان است. و اگر او در این مرتبه موفق شود، در واقع انسان را به کفر و شرک سوق داده است.
6 .کفر و شرک؛ کفر و انکار خدا یا شرک و دشمنی با ذات اقدس حق و پیامبر اکرم9 و جانشینان آن حضرت9 بزرگ­ترین پیروزی را نصیب شیطان کرده و برای رسیدن به این نتیجه­ی نهایی تا آخرین لحظات عمر انسان، آرام نمی­نشیند و وقتی به این مرتبه رسید، کافران و مشرکان را از جمله لشکریان خود می­شمارد.([14])
ج. نمونه­ای از وسوسه­های شیطان
شیطان از عبادت بندگان صالح ناخشنود می­شود و هدفش جلوگیری از یاد و ارتباط با خداست. و چون نماز بهترین وسیله­ی ارتباط مخلوق با خالق مهربان می­باشد، او کسانی را که ایمان قوی نداشته و از این ارتباط معنوی لذت نبرده­اند را به ترک نماز وسوسه می­کند. افراد با ایمان را نیز در نماز و مقدمات و شرایط آن به وسوسه می­اندازد. و یا آن­قدر آن­ها را مشغول مقدمات و شرایط نماز ـ طهارت، نجاست، نیت، قرائت و ... ـ می­کند که از درک و کسب فضیلت آن باز می­دارد. همچنین آن­ها را که عقیده­شان قدری محکم­تر است به تأخیر از اول وقت وسوسه می­کند. و زمانی نیز با عقاید مردم بازی می­کند تا احکام الهی را در نظرشان ناچیز و بیهوده جلوه­ دهد و آن­ها را بر انجام گناه جرأت ببخشد و در عباداتشان بی­میل سازد.([15])
پیش­گیری عملی
در آیات و روایات، راه­هایی برای مقابله و مبارزه با شیطان بیان شده که جنبه­ی کاربردی دارد:
1و2. ایمان و توکل:
ایمان به خدا و آیات او مانع ولایت و حاکمیت شیاطین بر انسان­ها می­شود:([16]) ﴿... إنّا جعلنا الشّیطان أولیآء للّذین لایؤمنون﴾([17])؛ شیطان بر آن­ها که در حصن ایمان سنگر گرفته و بر خدا توکل کرده­اند، هیچ گونه سلطه­ای نخواهد داشت: ﴿إنّه لیس له سلطان علی الذین ءامنوا وعلی ربّهم یتوکّلون﴾([18])؛ توکل حالتی از احوال دل است که ثمره­ی ایمان به توحید می­باشد. یعنی اعتماد به وکیل و آرام گرفتن به واسطه­ی او.([19])
بنابراین توکل بر خدا عبارت است از وکیل گرفتن خدا بر خود و خود را به طور کامل در اختیار او قراردادن و همه­ی کارها را به او سپردن و در همه­ی کارها فرمانبردار او بودن. پس هر که بر خدا توکل کند، خدا همه کاره­ی او می­شود و آن­چه را که او آرزو می­کند، خدا همان را برایش می­خواهد، البته آن­چه را که فطرتش مایه­ی سعادت دنیا و آخرت تشخیص می­دهد.([20])
در این­جا سزاوار است تعریف توکل را از متوکّل صادق، امام کاظم7 بشنویم: وقتی از امام7 درباره­ی آیه­ی ﴿... من یتوکّل علی الله فهو حسبه...﴾([21]) سؤال ­شد، امام7 ­فرمودند: توکل درجاتی دارد، یکی از آن­ها این است که در تمام امور بر خدا توکل و اعتماد کنی و راضی باشی به آن­چه خدا نسبت به تو انجام می­دهد و بدانی که خدا از هیچ خیر و فضل و بخششی در حق تو دریغ نمی­کند...([22])
راه تحصیل توکل؛ برای تحقق توکل علم به صفات جمالیه و جلالیه لازم است. با توجه به آیات شریفه­ی قرآن که همراه با طرح توکل، خداوند را با یکی از اسماء حسنایش می­ستاید، می­توان دریافت که علت توکل بر خدا؛ وحدانیت،([23]) ربوبیت،([24]) رحمانیت،([25]) علم مطلق،([26]) عزت و حکمت،([27]) هادی بودن،([28]) حکم قاطع در جمیع امور داشتن،([29]) رجوع همه­ی امور به او،([30]) زنده­ی همیشگی،([31]) خالقیت،([32]) مالکیت،([33]) کافی بودن برای توکل کننده­ و ... می­باشد. راه کسب توکل سعی در تقویت این اعتقادات است. و کسی که خدا را بشناسد، محال است بر او توکل نکند، همان­طور که اگر او را نشناسد، توکل نیز نخواهد کرد.
3. استعاذه:
به معنی درخواست پناه­گاه از خداوند است، که این گاه تکوینی است و گاه تشریعی. همان گونه که در سوره­ی فلق اشاره شد برای دفع شرور طبیعی باید از پناه­گاه تکوینی خدا استفاده کنیم، و آن عبارت از: مجموعه قوانین و سنن الهی که به صورت علل و عوامل طبیعی در نظام آفرینش برقرار شده است. و برای مصون ماندن از شرور نفسانی آن­گونه که سوره­ی ناس نیز فرموده باید از پناه­گاه تشریعی خدا استفاده کرد و آن عبارت از: مجموعه تعالیم الهی است که به عنوان مبانی اعتقادی و برنامه­های تربیتی در شرع مقدس، مقرر گردیده است.
اصولاً توحید اقتضا می­کند که انسان برای جلب نفع و خیر از خدا کمک بطلبد و کارهایش را با بسم­الله شروع ­کند، و برای دفع ضرر و شر نیز از او کمک بخواهد و کارهایش را با اعوذ بالله آغاز نماید. زیرا طبق بینش توحیدی هیچ مؤثری در عالم وجود نیست؛ مگر خدا([34]) و هیچ حرکت و نیرویی نیست؛ مگر به خدا([35]) و به طور استقلال از دیگران هیچ کاری ساخته نیست، بلکه همه کارگزار اویند. البته باید استعانت و استعاذه از سر صدق باشد، همان­گونه که به گاه اعلام خطر، گفتن جمله­ی من به پناه­گاه می­روم مشکلی را حل نمی­کند، بلکه باید به سمت پناه­گاه رفت و در آن قرار گرفت.([36]) ﴿وإمّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذبالله إنّه سمیع علیم﴾([37]) امر شده به خدا پناه برد و با تمام دل و جان به سمت حق رو کرده و از او استمداد جوید که همین استعاذه­ی واقعی است.([38])
چنان­که بیان شد قرآن کریم دستور به استعاذه از شیطان؛ آن موجود وسوسه­انگیز را می­دهد: ﴿و امّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله...﴾([39]) و نیز استعاذه از شرور نفسانی: ﴿قل اعوذ بربّ الناس...﴾ و شرور طبیعی: ﴿قل اعوذ بربّ الفلق...﴾ که از حساسیت بیشتری برخوردارند را می­دهد. معصومین: نیز موارد متعددی را گوشزد کرده که در واقع هشداری برای انسان­ است که به هنگام خطر، سریعاً خود را در حصن حصین الهی قرار دهد تا در امان بماند.([40])
4. یاد خدا:
یاد خدا به انسان بصیرت داده و او را از وسوسه­ها دور نگه می­دارد([41]) و راه نفوذ شیطان را می­بندد: ﴿...تذکّروا فإذاهم مّبصرون﴾([42]) حضرت صادق7 نیز می­فرمایند: شیطان قدرت بر وسوسه انسان را ندارد، مگر وقتی که از یاد خدا اعراض کرده باشد.([43]) امیرالمؤمنین7 ذکر خدا را موجب طرد شیطان می­دانند: ذکرالله مطردة الشیطان([44])
بنا به فرمایش پیامبر اکرم9 ذکر حقیقی آن است که همراه با اطاعت خدا باشد و معصیت نکند؛ من اطاع الله عزوجل فقد ذکرالله وإن قلّت صلاته و صیامه و تلاوته للقرآن...؛ کسی که اطاعت خدا کند، ذکر خدا را کرده، اگرچه نماز و روزه­ و تلاوت قرآنش کم باشد و کسی که معصیت خدا کند، خدا را فراموش کرده اگرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسیار باشد.([45]) پس ذکر حقیقی؛ توجه باطنی به پروردگار متعال و او را در همه جا و همه حال حاضر و ناظر دانستن و خود را در محضر او دیدن است. چنین ذکری انسان را بیمه کرده و زمینه­ی طاعت و عبادت خدا را فراهم کرده و از نفوذ شیطان پیش­گیری می­کند.
5. تقوا:
تحصیل ملکه تقوا و تحکیم آن، چشمان دل را بر وسوسه­ی ابلیس بینا ساخته و از دام­ شیطان او را حفظ می­کند: ﴿إن الذین اتّقوا إذا مسّهم طائف مّن الشّیطان تذکّروا فإذاهم مّبصرون﴾([46]) طائف به معنی طواف کننده است. گویا وسوسه­های شیطانی همچون طواف کننده­ پیرامون روح و فکر انسان پیوسته گردش می­کنند تا راهی برای نفوذ بیابد. به تعبیر لطیف آیةالله جوادی آملی این آیه، جان مؤمن را تشبیه به کعبه کرده که شیطان حتی اگر بخواهد در کسوت احرام دور کعبه دل طواف کند و از راه وسوسه در دل جا باز کند، متقین می­فهمند که این شیطان است که در چنین کسوتی وارد شده، از این­رو متذکر و بینا شده و دفع می­کنند.([47])
شیطان بر روحی که با ایمان و تقوا قوی شده، نمی­تواند تأثیر بگذارد؛ ولی دائماً منتظر فرصت است و برخی از هواهای نفسانی نظیر شهوت، غضب، حسد و انتقام را بر می­انگیزد تا به هنگام فرصت مناسب در او نفوذ کرده و گمراهش سازد.
متقین وقتی از طرف شیطان احساس خطر کنند، ابتدا متذکر شده بینا می­شوند، حذر می­کنند، سالم می­مانند و اگر هم گول خوردند، توبه و انابه می­کنند.([48])
تفسیر تقو
متقی و پرهیزگار بودن به زبان و ادعا نیست، بلکه به هنگام پیش­آمد صحنه­های گناه و شهوات و در مواقع حساس، پارسایی انسان متّقی مشخص می­شود. حضرت امیر7 می­فرمایند: عند حضور الشهوات واللّذات یتبیّن ورع الاتقیاء([49]) و بنا به فرمایش حضرت رسول9 همه­ی تقوا به این است که آن­چه را که نمی­دانی، بیاموزی و آن چه را که می­دانی، به کار بندی.([50]) پس چگونه است که خود را متقی و پرهیزگار به حساب می­آوریم و حال آن­که بسا چیزها که می­دانیم و عمل نمی­کنیم؟!
خصایص متقین؛ الف. از زبان قرآن:([51]) 1. آن­کس که راستی آورد و آن را باور نمود. 2. ایمان به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران 3. اعطا و بخشش مال به نیازمندان در عین حال که آن را دوست دارد. 4. برپا داشتن نماز و دادن زکات. 5 . وفاداری به عهد. 6 . صبر و شکیبایی در سختی­ها. 7. نیکوکاری. 8 . خواب کم در شب و استغفار در سحرگاه.
ب. از زبان روایت([52]): 1. کم خرج و کم زحمت­ترین مردم دنیا. 2. کمک کارترین مردم به دیگران. 3. یادآورنده و به پادارنده­ی امر الهی. 4. راستگویی. 5 . امانت­داری. 6 . احسان و نیکی به دیگران. 7. بردباری و تحمل زیاد. 8 . اخلاص در کارها. 9. کوتاهی آرزو. 10. بهره­گیری از فرصت­ها و ...
6. انجام امور آزار دهنده­ی ابلیس:
برخی کارها، موجبات آزردگی شیطان را فراهم ساخته و او را از انسان طرد می­کند:
گفتن بسم­الله؛ طبق روایتی از امام صادق7 به هنگام خوردن غذا که بسم­الله می­گویید، شیطان به یارانش می­گوید: بیرون روید که نه از شام خبری است و نه از خواب.([53])
سجده و طولانی کردن آن؛ انجام سجده­های مکرّر و طولانی، برای شیطان سخت و دشوار است. امام علی7 فرمودند: سجده را طولانی کنید، زیرا هیچ کاری بر ابلیس دشوارتر از آن نیست که فرزند آدم را در حال سجود ببیند، به همین جهت وقتی امر به سجده شد، نافرمانی کرد. ([54])
ذکر خدا و یاد اهل بیت:؛ راوی می­گوید: شنیدم که امام علی7 ­فرمود: چیزی برای شیطان و سربازانش سخت­تر از دیدار شما با یکدیگر نیست؛ آن­گاه که دو مؤمن همدیگر را ملاقات می­کنند و یاد خدا و فضایل اهل­بیت: را بر زبان می­آورند، بر گونه ابلیس هیچ پاره گوشتی نمی­ماند، بلکه گونه­ی او می­ریزد تا آن­جا که از شدت درد، روحش به استغاثه در می­آید.([55])
وجود قرآن و تلاوت آن در خانه؛ رسول خدا9 فرمودند: چیزی برای شیطان سخت­تر از قرائت قرآن با تأمل نیست و وجود قرآن در خانه، شیطان را دور می­سازد.([56])
بانگ اذان؛ طبق روایت پیامبر9 بانگ نماز شیطان را فراری می­دهد: إن الشیطان إذا یسمع النداء بالصلاة، هرب.([57])
تجدید دوستی و آشتی مؤمنین با یکدیگر؛ طبق روایتی از امام صادق7 وقتی دو مسلمان از هم دورند، ابلیس خوشحال است، ولی وقتی همدیگر را ملاقات می­کنند، زانوی ابلیس سست و بندبندش پاره شده و فریاد می­زند: ای وای بر من که سقوط و بدبختی به من آسیب رسانده است.([58])
احسان به دوستان اهل بیت:؛ امام صادق7 به اسحاق­بن عمار فرمودند: أحسن یا اسحاق الی اولیائی ما استطعت...؛ ای ابا اسحاق تا می­توانی به دوستان من نیکی کن، هیچ مؤمنی به مؤمن دیگر احسان نمی­کند، مگر آن­که چهره­ی ابلیس می­خراشد و قلبش مجروح می­گردد.([59])
7. تلاش برای قرار گرفتن در زمره­ی افراد غیر قابل نفوذ شیطان:
به فرمایش امام صادق7 اثر گذارترین پیش­گیری از نفوذ شیطان آن است که شیطان می­گوید: پنج گروه­اند که برایشان حیله و چاره­ای ندارم، آن­ها عبارت­اند از:
1. کسی که با نیت راستین چنگ در ریسمان خدا دارد و در تمام شؤون زندگی خود به او توکل می­کند.
2. آن­که تسبیح و ذکرش شبانه­روز ادامه دارد([60]) و از خدا غافل نمی­شود.
3. کسی که بر برادر ایمانی خود می­پسندد، آن­چه را برای خویشتن می­پسندد.
4. او که بر مصیبت وارده نمی­نالد و شکوه نمی­کند.
5 . کسی که به قسمت و روزی الهی راضی است و چندان دلبستگی به آن ندارد.([61])
حسن ختام:
اعتقاد به خدا، بازدارنده­ی مؤثری برای انسان است تا او را از بدی­ها و معاصی دور نگه دارد. نیز توجه به عزت و حکمت خدا و رجوع امور به ذات اقدس او می­تواند باعث تقویت روح عبد در مقاومت و مبارزه با شیطان باشد. علاوه بر این­که تقویت ایمان و توکل و تقوا در خود و استمرار یاد خدا و انجام امور آزار دهنده­ و طرد کننده شیطان و در نهایت استعاذه­ی حقیقی به هنگام رسیدن شر و فساد از سوی شیطان، گام­های مؤثّر و مفیدی برای پیش­گیری از نفوذ او می­باشد. به یاد داشته باشیم که این­ همه بدون توسّل به اهل­بیت: و عنایت آن بزرگواران امکان­پذیر نیست.
پایان
پی­نوشت:
[1]. اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 309 با برداشت از آیه­ی ﴿ولتصغی إلیه أفئدة الّذین لایؤمنون بالأخرة ولیرضوه ولیقترفوا ما هم مقترفون﴾ ؛ انعام ﴿6﴾ : 113.
[2]. عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج 3، ص 403.
[3]. این نکته از کلمه­ی احسن در آیه­ی ﴿... وقد أحسن بی إذ أخرجنی من السّجن...﴾؛ یوسف ﴿12﴾ : 100.
[4]. همان، تفسیر راهنما، ج 12، ص 221، ش 21.
[5] . همان، ج 2، ص 49، ش 10 و ص 51 ، ش 12.
[6] . یوسف ﴿12﴾ : 100.
[7]. نساء ﴿4﴾ : 119.
[8] . تفسیر راهنما، ج 9، ص 78، ش 24.
[9]. طبق آیه­ی شریفه­ی 22 ابراهیم شیطان در روز قیامت به پیروانش می­گوید: ﴿... فلا تلومونی ولوموا أنفسکم...﴾ ؛ مرا ملامت نکنید و خود را سرزنش کنید، چون من بر شما هیچ تسلطی نداشتم و فقط شما را دعوت کردم و شما هم پذیرفتید.
[10]. با استفاده از آیه 18 سوره اعراف: ﴿قال اخرج منها مذءوماً مّدحوراً لّمن تبعک منهم لأملأنّ جهنم منکم أجمعین﴾ تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 484، ش 4.
[11]. ﴿ولن ینفعکم الیوم إذ ظّلمتم أنّکم فی العذاب مشترکون﴾ ؛ زخرف ﴿43﴾ : 39.
[12]. ﴿... لّمن تبعک منهم لأملأنّ جهنم منکم أجمعین﴾ ؛ اعراف ﴿7﴾ : 18.
[13]. ﴿أولئک مأواهم جهنّم ولایجدون عنها محیصاً﴾ ؛ نساء ﴿4﴾ : 121.
[14]. ر.ک؛ کریم برزگر، شیطان­شناسی، ص 135 ـ 133.
[15]. همان، ص 194 و 195.
[16]. تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 505 ، ش 18.
[17]. اعراف ﴿7﴾ : 27.
[18]. نحل ﴿16﴾ : 99.
[19]. ر.ک؛ محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج 2، ص 540 و 541 .
[20]. علامه طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 4، ص 115، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوی همدانی.
[21]. طلاق ﴿65﴾: 3.
[22]. اصول کافی، باب التفویض الی الله والتوکل علیه، ج 2، ص 65 و بحارالانوار، ج 68 ، ص 129.
[23]. رعد ﴿13﴾ : 30.
[24]. هود ﴿11﴾ : 56 .
[25]. ملک ﴿68﴾ : 29.
[26]. اعراف ﴿7﴾ : 89 .
[27] . انفال ﴿8﴾ : 49.
[28] . ابراهیم ﴿14﴾ : 12.
[29]. یوسف ﴿12﴾ : 67 .
[30] . هود ﴿11﴾: 123.
[31]. فرقان ﴿25﴾: 58 .
[32]. زمر ﴿39﴾ : 62 .
[33]. نساء ﴿4﴾ : 171.
[34]. لا مؤثر فی الوجود الاّ الله.
[35]. لاحول ولا قوّة الاّ بالله.
[36]. همان، تسنیم، ج 3، ص 399.
[37]. اعراف ﴿7﴾ : 200 و فصلت ﴿41﴾ : 36.
[38] . همان، شیطان شناسی، ص 170.
[39]. اعراف ﴿7﴾ : 200.
[40]. ر.ک؛ محمدی ری­شهری، میزان الحکمة، باب 3008.
[41]. محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 4، ص 271، ش 6 .
[42]. اعراف ﴿7﴾: 201.
[43]. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج 1، ص 178 و بحارالانوار، ج 72، ص 124.
[44]. همان، میزان الحکمة، باب 1340، ح 6427 .
[45] . همان، باب 1342، ح 6451 .
[46]. اعراف ﴿7﴾ : 201.
[47]. عبدالله جوادی آملی، حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه، ص 146.
[48]. احمد مصطفی المراغی، تفسیر المراغی، ج 9، ص 151 و 152.
[49]. همان، میزان الحکمة، باب 4173، ح 22475.
[50] . تمام التقوی أن تتعلّم ما جهلت و تعمل بما علمت همان، ح 22479.
[51] . زمر ﴿39﴾: 33 و بقره ﴿2﴾ : 177 و ذاریات ﴿51﴾ : 19 ـ 15.
[52] . همان، میزان الحکمة، باب 4169، ح 22445 ـ 22443.
[53] . عن أبی عبدالله7 قال: إذا وضع الغذاء والعشاء فقل بسم­الله فانّ الشیطان لعنه الله یقول لاصحابه أخرجوا فلیس هاهنا عشاء ولا مبیت... اصول کافی، ج 6 ، ص 23، ح 4.
[54] . همان، میزان الحکمة، باب 1745، ح 8279 .
[55] . وسائل الشیعه، ج 16، ص 347.
[56] . احمدبن فهد الحلّی، عدّﺓ الداعی، ص 290.
[57] . همان، میزان الحکمة، باب 76، ح 440.
[58]. لایزال ابلیس فرحاً ما هتجر المسلمان فإذا التقیا اصطکّت رکبتاه و تخلّعت اوصاله ونادی یاویله مالقی من الثبور اصول کافی، ج 2، ص 364، ح 7.
[59] . همان، میزان الحکمة، باب 863 ، ح 3985.
[60] . منظور؛ ذکر حقیقی است که مانع انجام گناه می­شود، وگرنه طبق روایتی از پیامبر9 کسی که نماز و روزه و تلاوت قرآن زیاد دارد، ولی معصیت خدا را انجام می­دهد، ذاکر نیست. همان، میزان الحکمة، باب 1342، ح 6451 .
[61] . همان، میزان الحکمة، باب 2016، ح 9401.

تبلیغات