"زمینه های نفوذ شیطان قسمت پنجم"
آرشیو
چکیده
متن
در شمارههای پیشین بیان کردیم؛ که شیطان موجودی شرور و فریبکار است. و در برابر خداوند؛ متکبّر، ناسپاس، عصیانگر و ... بوده و نسبت به بندگان الهی حسود و بیوفاست. از اینرو ملعون و مطرود درگاه الهی و در زمرهی کافران قرار دارد. فراموشی یاد خدا و غفلت و آرزوهای طولانی و ... را به عنوان اسباب طمع شیطان در منحرف ساختن انسان دانستیم.
آخرین بخش این سلسلهی نوشتاری را به راهکارهای مقابله و پیشگیری اختصاص میدهیم.
انسانها در مقابل وسوسههای شیطان به چند نمونه عمل میکنند:
الف. اهلبیت: و مخلصین به شدّت با شیطان مخالفت کرده و او را به زانو در میآورند.
ب. همچون کافران و منافقان با دل سپردن به شیطان و رضایت دادن و عمل کردن([1]) به فرامین او خود را در اختیارش درآورده و تحت ولایتش در میآیند.
ج. دستهی دیگر از انسانها که نه به حدّ اولیای الهی میرسند و نه چون منافقان و کافران تنزّل مییابند؛ بلکه همواره در میدان جنگ و مبارزه با شیطان بوده و با وجود زخمهایی که در این مبارزه بر میدارند، تسلیم او نمیشوند. آنهایی که محبّ اهل بیت: هستند، اگر در اثنای جدال مرگشان فرا رسد، شهید به حساب میآیند: من مات علی حبّ آل محمد مات شهید([2])
راههای پیشگیری از نفوذ شیطان به دو دسته علمی و عملی تقسیم میشود:
پیشگیری علمی؛ ارزش اعمال انسان به آگاهی اوست. بالا بردن سطح معارف دینی و شناسایی دشمنان گام اصلی در این مبارزه به شمار میآید. همین منظور لازم است که شناخت خود را دربارهی خداوند تقویت و تحکیم بخشیم:
1. شناخت خداوند:
الف. خداوند؛ منشأ همهی نعمتها و تحقق نیکیهاست.([3]) و در مقابل شیطان سرچشمهی همهی بدیها و بدبختیها است، همچنان که گویا وجه تسمیهی او همین است.
ب. خداوند شنوا و داناست؛ این توجه و اعتقاد عاملی بازدارنده در برابر فحشا و منکر است.([4]) نهی خداوند در آیه 21 سورهی نور از پیروی شیطان، هشدار میدهد که خدا شنوا و داناست. اگر انسان بداند که خداوند استعاذهی او را در مقابل شیطان شنیده و استجابت میکند و او را در جنگ با شیطان پیروز میگرداند، همت و تلاش بیشتری خواهد کرد.
ج. خداوند عزیز و حکیم است؛ توجه به عزت و حکمت الهی و رجوع امور به خداوند یعنی یاد معاد([5]) میتواند باعث تقویت روح عبد در مقاومت و مبارزه با شیطان باشد. زیرا در آیات 208 تا 210 سورهی بقره بعد از نهی از تبعیت شیطان، انسان را متوجه عزیز و حکیم بودن خدا کرده و بازگشت همه چیز را به سوی او بیان میدارد که توجه به اینها زمینهی تسلیم در مقابل خدا و پرهیز از پیروی شیطان را فراهم میکند.
2. شناخت شیطان:
شیطان ترغیب کننده به فساد و تباهی است.([6]) و هرکس که شیطان را دوست خود بگیرد، دستخوش زیانی آشکار شده است.([7]) برای شناخت شیطان ابتدا عواقب وحشتناک تبعیت او را بیان کرده و سپس به مراتب وسوسههای او و بیان نمونهای از آن وسوسهها میپردازیم:
الف. توجه به عواقب سوء تبعیت از شیطان
1. عذاب دردناک ظالمین را به دنبال دارد، چون عملی ظالمانه است.([8])
2. ملامت اخروی را در پی دارد.([9])
3. موجب همسخنی با او([10]) و اشتراک در چشیدن عذاب([11]) است.
4. و در نهایت دوزخ جایگاه حتمی آنان است([12]) و از این دوزخ راه فراری نیست.([13])
ب. توجه به مراتب وسوسهی شیطان
اگر چه سعی شیطان براین است که انسان را به بالاترین مرتبهی گمراهی یعنی کفر و انکار خدا بکشاند، ولی وسوسههای خود را از مرتبهی پایین و به ظاهر کم اهمیت آغاز کرده و در صورت موفقیت به مراتب بالاتر اقدام میکند که به بیان آن میپردازیم:
1. تشویق به مهم برای ترک اهم؛ اشتغال انسان به کار خیر و در نتیجه بازماندن کارهای مهمتر.
2. افراط در مباحات؛ افراط در کارهایی که ثواب و عقاب ندارد، چون خواب زیاد، خوردن و آشامیدن مفرط و ... که نتیجهی آن تضییع عمر و بازماندن از کارهای مفیدتر که در نیل به تکامل مؤثر است.
3. ارتکاب گناهان صغیره؛ وسوسه به انجام گناه کوچک، برای از بین بردن قبح گناه در نظر انسان.
4. ارتکاب گناهان کبیره؛ آنگاه که قبح گناه از بین رفت، وسوسه به انجام گناهان کبیره شروع میشود. و چون گناه فاصلهای میان انسان و خداوند است، تلاش شیطان برآن است که این فاصله را بیشتر کند.
5 . بدعت در دین؛ این کار پیروی از شیطان است. و اگر او در این مرتبه موفق شود، در واقع انسان را به کفر و شرک سوق داده است.
6 .کفر و شرک؛ کفر و انکار خدا یا شرک و دشمنی با ذات اقدس حق و پیامبر اکرم9 و جانشینان آن حضرت9 بزرگترین پیروزی را نصیب شیطان کرده و برای رسیدن به این نتیجهی نهایی تا آخرین لحظات عمر انسان، آرام نمینشیند و وقتی به این مرتبه رسید، کافران و مشرکان را از جمله لشکریان خود میشمارد.([14])
ج. نمونهای از وسوسههای شیطان
شیطان از عبادت بندگان صالح ناخشنود میشود و هدفش جلوگیری از یاد و ارتباط با خداست. و چون نماز بهترین وسیلهی ارتباط مخلوق با خالق مهربان میباشد، او کسانی را که ایمان قوی نداشته و از این ارتباط معنوی لذت نبردهاند را به ترک نماز وسوسه میکند. افراد با ایمان را نیز در نماز و مقدمات و شرایط آن به وسوسه میاندازد. و یا آنقدر آنها را مشغول مقدمات و شرایط نماز ـ طهارت، نجاست، نیت، قرائت و ... ـ میکند که از درک و کسب فضیلت آن باز میدارد. همچنین آنها را که عقیدهشان قدری محکمتر است به تأخیر از اول وقت وسوسه میکند. و زمانی نیز با عقاید مردم بازی میکند تا احکام الهی را در نظرشان ناچیز و بیهوده جلوه دهد و آنها را بر انجام گناه جرأت ببخشد و در عباداتشان بیمیل سازد.([15])
پیشگیری عملی
در آیات و روایات، راههایی برای مقابله و مبارزه با شیطان بیان شده که جنبهی کاربردی دارد:
1و2. ایمان و توکل:
ایمان به خدا و آیات او مانع ولایت و حاکمیت شیاطین بر انسانها میشود:([16]) ﴿... إنّا جعلنا الشّیطان أولیآء للّذین لایؤمنون﴾([17])؛ شیطان بر آنها که در حصن ایمان سنگر گرفته و بر خدا توکل کردهاند، هیچ گونه سلطهای نخواهد داشت: ﴿إنّه لیس له سلطان علی الذین ءامنوا وعلی ربّهم یتوکّلون﴾([18])؛ توکل حالتی از احوال دل است که ثمرهی ایمان به توحید میباشد. یعنی اعتماد به وکیل و آرام گرفتن به واسطهی او.([19])
بنابراین توکل بر خدا عبارت است از وکیل گرفتن خدا بر خود و خود را به طور کامل در اختیار او قراردادن و همهی کارها را به او سپردن و در همهی کارها فرمانبردار او بودن. پس هر که بر خدا توکل کند، خدا همه کارهی او میشود و آنچه را که او آرزو میکند، خدا همان را برایش میخواهد، البته آنچه را که فطرتش مایهی سعادت دنیا و آخرت تشخیص میدهد.([20])
در اینجا سزاوار است تعریف توکل را از متوکّل صادق، امام کاظم7 بشنویم: وقتی از امام7 دربارهی آیهی ﴿... من یتوکّل علی الله فهو حسبه...﴾([21]) سؤال شد، امام7 فرمودند: توکل درجاتی دارد، یکی از آنها این است که در تمام امور بر خدا توکل و اعتماد کنی و راضی باشی به آنچه خدا نسبت به تو انجام میدهد و بدانی که خدا از هیچ خیر و فضل و بخششی در حق تو دریغ نمیکند...([22])
راه تحصیل توکل؛ برای تحقق توکل علم به صفات جمالیه و جلالیه لازم است. با توجه به آیات شریفهی قرآن که همراه با طرح توکل، خداوند را با یکی از اسماء حسنایش میستاید، میتوان دریافت که علت توکل بر خدا؛ وحدانیت،([23]) ربوبیت،([24]) رحمانیت،([25]) علم مطلق،([26]) عزت و حکمت،([27]) هادی بودن،([28]) حکم قاطع در جمیع امور داشتن،([29]) رجوع همهی امور به او،([30]) زندهی همیشگی،([31]) خالقیت،([32]) مالکیت،([33]) کافی بودن برای توکل کننده و ... میباشد. راه کسب توکل سعی در تقویت این اعتقادات است. و کسی که خدا را بشناسد، محال است بر او توکل نکند، همانطور که اگر او را نشناسد، توکل نیز نخواهد کرد.
3. استعاذه:
به معنی درخواست پناهگاه از خداوند است، که این گاه تکوینی است و گاه تشریعی. همان گونه که در سورهی فلق اشاره شد برای دفع شرور طبیعی باید از پناهگاه تکوینی خدا استفاده کنیم، و آن عبارت از: مجموعه قوانین و سنن الهی که به صورت علل و عوامل طبیعی در نظام آفرینش برقرار شده است. و برای مصون ماندن از شرور نفسانی آنگونه که سورهی ناس نیز فرموده باید از پناهگاه تشریعی خدا استفاده کرد و آن عبارت از: مجموعه تعالیم الهی است که به عنوان مبانی اعتقادی و برنامههای تربیتی در شرع مقدس، مقرر گردیده است.
اصولاً توحید اقتضا میکند که انسان برای جلب نفع و خیر از خدا کمک بطلبد و کارهایش را با بسمالله شروع کند، و برای دفع ضرر و شر نیز از او کمک بخواهد و کارهایش را با اعوذ بالله آغاز نماید. زیرا طبق بینش توحیدی هیچ مؤثری در عالم وجود نیست؛ مگر خدا([34]) و هیچ حرکت و نیرویی نیست؛ مگر به خدا([35]) و به طور استقلال از دیگران هیچ کاری ساخته نیست، بلکه همه کارگزار اویند. البته باید استعانت و استعاذه از سر صدق باشد، همانگونه که به گاه اعلام خطر، گفتن جملهی من به پناهگاه میروم مشکلی را حل نمیکند، بلکه باید به سمت پناهگاه رفت و در آن قرار گرفت.([36]) ﴿وإمّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذبالله إنّه سمیع علیم﴾([37]) امر شده به خدا پناه برد و با تمام دل و جان به سمت حق رو کرده و از او استمداد جوید که همین استعاذهی واقعی است.([38])
چنانکه بیان شد قرآن کریم دستور به استعاذه از شیطان؛ آن موجود وسوسهانگیز را میدهد: ﴿و امّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله...﴾([39]) و نیز استعاذه از شرور نفسانی: ﴿قل اعوذ بربّ الناس...﴾ و شرور طبیعی: ﴿قل اعوذ بربّ الفلق...﴾ که از حساسیت بیشتری برخوردارند را میدهد. معصومین: نیز موارد متعددی را گوشزد کرده که در واقع هشداری برای انسان است که به هنگام خطر، سریعاً خود را در حصن حصین الهی قرار دهد تا در امان بماند.([40])
4. یاد خدا:
یاد خدا به انسان بصیرت داده و او را از وسوسهها دور نگه میدارد([41]) و راه نفوذ شیطان را میبندد: ﴿...تذکّروا فإذاهم مّبصرون﴾([42]) حضرت صادق7 نیز میفرمایند: شیطان قدرت بر وسوسه انسان را ندارد، مگر وقتی که از یاد خدا اعراض کرده باشد.([43]) امیرالمؤمنین7 ذکر خدا را موجب طرد شیطان میدانند: ذکرالله مطردة الشیطان([44])
بنا به فرمایش پیامبر اکرم9 ذکر حقیقی آن است که همراه با اطاعت خدا باشد و معصیت نکند؛ من اطاع الله عزوجل فقد ذکرالله وإن قلّت صلاته و صیامه و تلاوته للقرآن...؛ کسی که اطاعت خدا کند، ذکر خدا را کرده، اگرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش کم باشد و کسی که معصیت خدا کند، خدا را فراموش کرده اگرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسیار باشد.([45]) پس ذکر حقیقی؛ توجه باطنی به پروردگار متعال و او را در همه جا و همه حال حاضر و ناظر دانستن و خود را در محضر او دیدن است. چنین ذکری انسان را بیمه کرده و زمینهی طاعت و عبادت خدا را فراهم کرده و از نفوذ شیطان پیشگیری میکند.
5. تقوا:
تحصیل ملکه تقوا و تحکیم آن، چشمان دل را بر وسوسهی ابلیس بینا ساخته و از دام شیطان او را حفظ میکند: ﴿إن الذین اتّقوا إذا مسّهم طائف مّن الشّیطان تذکّروا فإذاهم مّبصرون﴾([46]) طائف به معنی طواف کننده است. گویا وسوسههای شیطانی همچون طواف کننده پیرامون روح و فکر انسان پیوسته گردش میکنند تا راهی برای نفوذ بیابد. به تعبیر لطیف آیةالله جوادی آملی این آیه، جان مؤمن را تشبیه به کعبه کرده که شیطان حتی اگر بخواهد در کسوت احرام دور کعبه دل طواف کند و از راه وسوسه در دل جا باز کند، متقین میفهمند که این شیطان است که در چنین کسوتی وارد شده، از اینرو متذکر و بینا شده و دفع میکنند.([47])
شیطان بر روحی که با ایمان و تقوا قوی شده، نمیتواند تأثیر بگذارد؛ ولی دائماً منتظر فرصت است و برخی از هواهای نفسانی نظیر شهوت، غضب، حسد و انتقام را بر میانگیزد تا به هنگام فرصت مناسب در او نفوذ کرده و گمراهش سازد.
متقین وقتی از طرف شیطان احساس خطر کنند، ابتدا متذکر شده بینا میشوند، حذر میکنند، سالم میمانند و اگر هم گول خوردند، توبه و انابه میکنند.([48])
تفسیر تقو
متقی و پرهیزگار بودن به زبان و ادعا نیست، بلکه به هنگام پیشآمد صحنههای گناه و شهوات و در مواقع حساس، پارسایی انسان متّقی مشخص میشود. حضرت امیر7 میفرمایند: عند حضور الشهوات واللّذات یتبیّن ورع الاتقیاء([49]) و بنا به فرمایش حضرت رسول9 همهی تقوا به این است که آنچه را که نمیدانی، بیاموزی و آن چه را که میدانی، به کار بندی.([50]) پس چگونه است که خود را متقی و پرهیزگار به حساب میآوریم و حال آنکه بسا چیزها که میدانیم و عمل نمیکنیم؟!
خصایص متقین؛ الف. از زبان قرآن:([51]) 1. آنکس که راستی آورد و آن را باور نمود. 2. ایمان به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران 3. اعطا و بخشش مال به نیازمندان در عین حال که آن را دوست دارد. 4. برپا داشتن نماز و دادن زکات. 5 . وفاداری به عهد. 6 . صبر و شکیبایی در سختیها. 7. نیکوکاری. 8 . خواب کم در شب و استغفار در سحرگاه.
ب. از زبان روایت([52]): 1. کم خرج و کم زحمتترین مردم دنیا. 2. کمک کارترین مردم به دیگران. 3. یادآورنده و به پادارندهی امر الهی. 4. راستگویی. 5 . امانتداری. 6 . احسان و نیکی به دیگران. 7. بردباری و تحمل زیاد. 8 . اخلاص در کارها. 9. کوتاهی آرزو. 10. بهرهگیری از فرصتها و ...
6. انجام امور آزار دهندهی ابلیس:
برخی کارها، موجبات آزردگی شیطان را فراهم ساخته و او را از انسان طرد میکند:
گفتن بسمالله؛ طبق روایتی از امام صادق7 به هنگام خوردن غذا که بسمالله میگویید، شیطان به یارانش میگوید: بیرون روید که نه از شام خبری است و نه از خواب.([53])
سجده و طولانی کردن آن؛ انجام سجدههای مکرّر و طولانی، برای شیطان سخت و دشوار است. امام علی7 فرمودند: سجده را طولانی کنید، زیرا هیچ کاری بر ابلیس دشوارتر از آن نیست که فرزند آدم را در حال سجود ببیند، به همین جهت وقتی امر به سجده شد، نافرمانی کرد. ([54])
ذکر خدا و یاد اهل بیت:؛ راوی میگوید: شنیدم که امام علی7 فرمود: چیزی برای شیطان و سربازانش سختتر از دیدار شما با یکدیگر نیست؛ آنگاه که دو مؤمن همدیگر را ملاقات میکنند و یاد خدا و فضایل اهلبیت: را بر زبان میآورند، بر گونه ابلیس هیچ پاره گوشتی نمیماند، بلکه گونهی او میریزد تا آنجا که از شدت درد، روحش به استغاثه در میآید.([55])
وجود قرآن و تلاوت آن در خانه؛ رسول خدا9 فرمودند: چیزی برای شیطان سختتر از قرائت قرآن با تأمل نیست و وجود قرآن در خانه، شیطان را دور میسازد.([56])
بانگ اذان؛ طبق روایت پیامبر9 بانگ نماز شیطان را فراری میدهد: إن الشیطان إذا یسمع النداء بالصلاة، هرب.([57])
تجدید دوستی و آشتی مؤمنین با یکدیگر؛ طبق روایتی از امام صادق7 وقتی دو مسلمان از هم دورند، ابلیس خوشحال است، ولی وقتی همدیگر را ملاقات میکنند، زانوی ابلیس سست و بندبندش پاره شده و فریاد میزند: ای وای بر من که سقوط و بدبختی به من آسیب رسانده است.([58])
احسان به دوستان اهل بیت:؛ امام صادق7 به اسحاقبن عمار فرمودند: أحسن یا اسحاق الی اولیائی ما استطعت...؛ ای ابا اسحاق تا میتوانی به دوستان من نیکی کن، هیچ مؤمنی به مؤمن دیگر احسان نمیکند، مگر آنکه چهرهی ابلیس میخراشد و قلبش مجروح میگردد.([59])
7. تلاش برای قرار گرفتن در زمرهی افراد غیر قابل نفوذ شیطان:
به فرمایش امام صادق7 اثر گذارترین پیشگیری از نفوذ شیطان آن است که شیطان میگوید: پنج گروهاند که برایشان حیله و چارهای ندارم، آنها عبارتاند از:
1. کسی که با نیت راستین چنگ در ریسمان خدا دارد و در تمام شؤون زندگی خود به او توکل میکند.
2. آنکه تسبیح و ذکرش شبانهروز ادامه دارد([60]) و از خدا غافل نمیشود.
3. کسی که بر برادر ایمانی خود میپسندد، آنچه را برای خویشتن میپسندد.
4. او که بر مصیبت وارده نمینالد و شکوه نمیکند.
5 . کسی که به قسمت و روزی الهی راضی است و چندان دلبستگی به آن ندارد.([61])
حسن ختام:
اعتقاد به خدا، بازدارندهی مؤثری برای انسان است تا او را از بدیها و معاصی دور نگه دارد. نیز توجه به عزت و حکمت خدا و رجوع امور به ذات اقدس او میتواند باعث تقویت روح عبد در مقاومت و مبارزه با شیطان باشد. علاوه بر اینکه تقویت ایمان و توکل و تقوا در خود و استمرار یاد خدا و انجام امور آزار دهنده و طرد کننده شیطان و در نهایت استعاذهی حقیقی به هنگام رسیدن شر و فساد از سوی شیطان، گامهای مؤثّر و مفیدی برای پیشگیری از نفوذ او میباشد. به یاد داشته باشیم که این همه بدون توسّل به اهلبیت: و عنایت آن بزرگواران امکانپذیر نیست.
پایان
پینوشت:
[1]. اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 309 با برداشت از آیهی ﴿ولتصغی إلیه أفئدة الّذین لایؤمنون بالأخرة ولیرضوه ولیقترفوا ما هم مقترفون﴾ ؛ انعام ﴿6﴾ : 113.
[2]. عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج 3، ص 403.
[3]. این نکته از کلمهی احسن در آیهی ﴿... وقد أحسن بی إذ أخرجنی من السّجن...﴾؛ یوسف ﴿12﴾ : 100.
[4]. همان، تفسیر راهنما، ج 12، ص 221، ش 21.
[5] . همان، ج 2، ص 49، ش 10 و ص 51 ، ش 12.
[6] . یوسف ﴿12﴾ : 100.
[7]. نساء ﴿4﴾ : 119.
[8] . تفسیر راهنما، ج 9، ص 78، ش 24.
[9]. طبق آیهی شریفهی 22 ابراهیم شیطان در روز قیامت به پیروانش میگوید: ﴿... فلا تلومونی ولوموا أنفسکم...﴾ ؛ مرا ملامت نکنید و خود را سرزنش کنید، چون من بر شما هیچ تسلطی نداشتم و فقط شما را دعوت کردم و شما هم پذیرفتید.
[10]. با استفاده از آیه 18 سوره اعراف: ﴿قال اخرج منها مذءوماً مّدحوراً لّمن تبعک منهم لأملأنّ جهنم منکم أجمعین﴾ تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 484، ش 4.
[11]. ﴿ولن ینفعکم الیوم إذ ظّلمتم أنّکم فی العذاب مشترکون﴾ ؛ زخرف ﴿43﴾ : 39.
[12]. ﴿... لّمن تبعک منهم لأملأنّ جهنم منکم أجمعین﴾ ؛ اعراف ﴿7﴾ : 18.
[13]. ﴿أولئک مأواهم جهنّم ولایجدون عنها محیصاً﴾ ؛ نساء ﴿4﴾ : 121.
[14]. ر.ک؛ کریم برزگر، شیطانشناسی، ص 135 ـ 133.
[15]. همان، ص 194 و 195.
[16]. تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 505 ، ش 18.
[17]. اعراف ﴿7﴾ : 27.
[18]. نحل ﴿16﴾ : 99.
[19]. ر.ک؛ محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج 2، ص 540 و 541 .
[20]. علامه طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 4، ص 115، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوی همدانی.
[21]. طلاق ﴿65﴾: 3.
[22]. اصول کافی، باب التفویض الی الله والتوکل علیه، ج 2، ص 65 و بحارالانوار، ج 68 ، ص 129.
[23]. رعد ﴿13﴾ : 30.
[24]. هود ﴿11﴾ : 56 .
[25]. ملک ﴿68﴾ : 29.
[26]. اعراف ﴿7﴾ : 89 .
[27] . انفال ﴿8﴾ : 49.
[28] . ابراهیم ﴿14﴾ : 12.
[29]. یوسف ﴿12﴾ : 67 .
[30] . هود ﴿11﴾: 123.
[31]. فرقان ﴿25﴾: 58 .
[32]. زمر ﴿39﴾ : 62 .
[33]. نساء ﴿4﴾ : 171.
[34]. لا مؤثر فی الوجود الاّ الله.
[35]. لاحول ولا قوّة الاّ بالله.
[36]. همان، تسنیم، ج 3، ص 399.
[37]. اعراف ﴿7﴾ : 200 و فصلت ﴿41﴾ : 36.
[38] . همان، شیطان شناسی، ص 170.
[39]. اعراف ﴿7﴾ : 200.
[40]. ر.ک؛ محمدی ریشهری، میزان الحکمة، باب 3008.
[41]. محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 4، ص 271، ش 6 .
[42]. اعراف ﴿7﴾: 201.
[43]. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج 1، ص 178 و بحارالانوار، ج 72، ص 124.
[44]. همان، میزان الحکمة، باب 1340، ح 6427 .
[45] . همان، باب 1342، ح 6451 .
[46]. اعراف ﴿7﴾ : 201.
[47]. عبدالله جوادی آملی، حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه، ص 146.
[48]. احمد مصطفی المراغی، تفسیر المراغی، ج 9، ص 151 و 152.
[49]. همان، میزان الحکمة، باب 4173، ح 22475.
[50] . تمام التقوی أن تتعلّم ما جهلت و تعمل بما علمت همان، ح 22479.
[51] . زمر ﴿39﴾: 33 و بقره ﴿2﴾ : 177 و ذاریات ﴿51﴾ : 19 ـ 15.
[52] . همان، میزان الحکمة، باب 4169، ح 22445 ـ 22443.
[53] . عن أبی عبدالله7 قال: إذا وضع الغذاء والعشاء فقل بسمالله فانّ الشیطان لعنه الله یقول لاصحابه أخرجوا فلیس هاهنا عشاء ولا مبیت... اصول کافی، ج 6 ، ص 23، ح 4.
[54] . همان، میزان الحکمة، باب 1745، ح 8279 .
[55] . وسائل الشیعه، ج 16، ص 347.
[56] . احمدبن فهد الحلّی، عدّﺓ الداعی، ص 290.
[57] . همان، میزان الحکمة، باب 76، ح 440.
[58]. لایزال ابلیس فرحاً ما هتجر المسلمان فإذا التقیا اصطکّت رکبتاه و تخلّعت اوصاله ونادی یاویله مالقی من الثبور اصول کافی، ج 2، ص 364، ح 7.
[59] . همان، میزان الحکمة، باب 863 ، ح 3985.
[60] . منظور؛ ذکر حقیقی است که مانع انجام گناه میشود، وگرنه طبق روایتی از پیامبر9 کسی که نماز و روزه و تلاوت قرآن زیاد دارد، ولی معصیت خدا را انجام میدهد، ذاکر نیست. همان، میزان الحکمة، باب 1342، ح 6451 .
[61] . همان، میزان الحکمة، باب 2016، ح 9401.
آخرین بخش این سلسلهی نوشتاری را به راهکارهای مقابله و پیشگیری اختصاص میدهیم.
انسانها در مقابل وسوسههای شیطان به چند نمونه عمل میکنند:
الف. اهلبیت: و مخلصین به شدّت با شیطان مخالفت کرده و او را به زانو در میآورند.
ب. همچون کافران و منافقان با دل سپردن به شیطان و رضایت دادن و عمل کردن([1]) به فرامین او خود را در اختیارش درآورده و تحت ولایتش در میآیند.
ج. دستهی دیگر از انسانها که نه به حدّ اولیای الهی میرسند و نه چون منافقان و کافران تنزّل مییابند؛ بلکه همواره در میدان جنگ و مبارزه با شیطان بوده و با وجود زخمهایی که در این مبارزه بر میدارند، تسلیم او نمیشوند. آنهایی که محبّ اهل بیت: هستند، اگر در اثنای جدال مرگشان فرا رسد، شهید به حساب میآیند: من مات علی حبّ آل محمد مات شهید([2])
راههای پیشگیری از نفوذ شیطان به دو دسته علمی و عملی تقسیم میشود:
پیشگیری علمی؛ ارزش اعمال انسان به آگاهی اوست. بالا بردن سطح معارف دینی و شناسایی دشمنان گام اصلی در این مبارزه به شمار میآید. همین منظور لازم است که شناخت خود را دربارهی خداوند تقویت و تحکیم بخشیم:
1. شناخت خداوند:
الف. خداوند؛ منشأ همهی نعمتها و تحقق نیکیهاست.([3]) و در مقابل شیطان سرچشمهی همهی بدیها و بدبختیها است، همچنان که گویا وجه تسمیهی او همین است.
ب. خداوند شنوا و داناست؛ این توجه و اعتقاد عاملی بازدارنده در برابر فحشا و منکر است.([4]) نهی خداوند در آیه 21 سورهی نور از پیروی شیطان، هشدار میدهد که خدا شنوا و داناست. اگر انسان بداند که خداوند استعاذهی او را در مقابل شیطان شنیده و استجابت میکند و او را در جنگ با شیطان پیروز میگرداند، همت و تلاش بیشتری خواهد کرد.
ج. خداوند عزیز و حکیم است؛ توجه به عزت و حکمت الهی و رجوع امور به خداوند یعنی یاد معاد([5]) میتواند باعث تقویت روح عبد در مقاومت و مبارزه با شیطان باشد. زیرا در آیات 208 تا 210 سورهی بقره بعد از نهی از تبعیت شیطان، انسان را متوجه عزیز و حکیم بودن خدا کرده و بازگشت همه چیز را به سوی او بیان میدارد که توجه به اینها زمینهی تسلیم در مقابل خدا و پرهیز از پیروی شیطان را فراهم میکند.
2. شناخت شیطان:
شیطان ترغیب کننده به فساد و تباهی است.([6]) و هرکس که شیطان را دوست خود بگیرد، دستخوش زیانی آشکار شده است.([7]) برای شناخت شیطان ابتدا عواقب وحشتناک تبعیت او را بیان کرده و سپس به مراتب وسوسههای او و بیان نمونهای از آن وسوسهها میپردازیم:
الف. توجه به عواقب سوء تبعیت از شیطان
1. عذاب دردناک ظالمین را به دنبال دارد، چون عملی ظالمانه است.([8])
2. ملامت اخروی را در پی دارد.([9])
3. موجب همسخنی با او([10]) و اشتراک در چشیدن عذاب([11]) است.
4. و در نهایت دوزخ جایگاه حتمی آنان است([12]) و از این دوزخ راه فراری نیست.([13])
ب. توجه به مراتب وسوسهی شیطان
اگر چه سعی شیطان براین است که انسان را به بالاترین مرتبهی گمراهی یعنی کفر و انکار خدا بکشاند، ولی وسوسههای خود را از مرتبهی پایین و به ظاهر کم اهمیت آغاز کرده و در صورت موفقیت به مراتب بالاتر اقدام میکند که به بیان آن میپردازیم:
1. تشویق به مهم برای ترک اهم؛ اشتغال انسان به کار خیر و در نتیجه بازماندن کارهای مهمتر.
2. افراط در مباحات؛ افراط در کارهایی که ثواب و عقاب ندارد، چون خواب زیاد، خوردن و آشامیدن مفرط و ... که نتیجهی آن تضییع عمر و بازماندن از کارهای مفیدتر که در نیل به تکامل مؤثر است.
3. ارتکاب گناهان صغیره؛ وسوسه به انجام گناه کوچک، برای از بین بردن قبح گناه در نظر انسان.
4. ارتکاب گناهان کبیره؛ آنگاه که قبح گناه از بین رفت، وسوسه به انجام گناهان کبیره شروع میشود. و چون گناه فاصلهای میان انسان و خداوند است، تلاش شیطان برآن است که این فاصله را بیشتر کند.
5 . بدعت در دین؛ این کار پیروی از شیطان است. و اگر او در این مرتبه موفق شود، در واقع انسان را به کفر و شرک سوق داده است.
6 .کفر و شرک؛ کفر و انکار خدا یا شرک و دشمنی با ذات اقدس حق و پیامبر اکرم9 و جانشینان آن حضرت9 بزرگترین پیروزی را نصیب شیطان کرده و برای رسیدن به این نتیجهی نهایی تا آخرین لحظات عمر انسان، آرام نمینشیند و وقتی به این مرتبه رسید، کافران و مشرکان را از جمله لشکریان خود میشمارد.([14])
ج. نمونهای از وسوسههای شیطان
شیطان از عبادت بندگان صالح ناخشنود میشود و هدفش جلوگیری از یاد و ارتباط با خداست. و چون نماز بهترین وسیلهی ارتباط مخلوق با خالق مهربان میباشد، او کسانی را که ایمان قوی نداشته و از این ارتباط معنوی لذت نبردهاند را به ترک نماز وسوسه میکند. افراد با ایمان را نیز در نماز و مقدمات و شرایط آن به وسوسه میاندازد. و یا آنقدر آنها را مشغول مقدمات و شرایط نماز ـ طهارت، نجاست، نیت، قرائت و ... ـ میکند که از درک و کسب فضیلت آن باز میدارد. همچنین آنها را که عقیدهشان قدری محکمتر است به تأخیر از اول وقت وسوسه میکند. و زمانی نیز با عقاید مردم بازی میکند تا احکام الهی را در نظرشان ناچیز و بیهوده جلوه دهد و آنها را بر انجام گناه جرأت ببخشد و در عباداتشان بیمیل سازد.([15])
پیشگیری عملی
در آیات و روایات، راههایی برای مقابله و مبارزه با شیطان بیان شده که جنبهی کاربردی دارد:
1و2. ایمان و توکل:
ایمان به خدا و آیات او مانع ولایت و حاکمیت شیاطین بر انسانها میشود:([16]) ﴿... إنّا جعلنا الشّیطان أولیآء للّذین لایؤمنون﴾([17])؛ شیطان بر آنها که در حصن ایمان سنگر گرفته و بر خدا توکل کردهاند، هیچ گونه سلطهای نخواهد داشت: ﴿إنّه لیس له سلطان علی الذین ءامنوا وعلی ربّهم یتوکّلون﴾([18])؛ توکل حالتی از احوال دل است که ثمرهی ایمان به توحید میباشد. یعنی اعتماد به وکیل و آرام گرفتن به واسطهی او.([19])
بنابراین توکل بر خدا عبارت است از وکیل گرفتن خدا بر خود و خود را به طور کامل در اختیار او قراردادن و همهی کارها را به او سپردن و در همهی کارها فرمانبردار او بودن. پس هر که بر خدا توکل کند، خدا همه کارهی او میشود و آنچه را که او آرزو میکند، خدا همان را برایش میخواهد، البته آنچه را که فطرتش مایهی سعادت دنیا و آخرت تشخیص میدهد.([20])
در اینجا سزاوار است تعریف توکل را از متوکّل صادق، امام کاظم7 بشنویم: وقتی از امام7 دربارهی آیهی ﴿... من یتوکّل علی الله فهو حسبه...﴾([21]) سؤال شد، امام7 فرمودند: توکل درجاتی دارد، یکی از آنها این است که در تمام امور بر خدا توکل و اعتماد کنی و راضی باشی به آنچه خدا نسبت به تو انجام میدهد و بدانی که خدا از هیچ خیر و فضل و بخششی در حق تو دریغ نمیکند...([22])
راه تحصیل توکل؛ برای تحقق توکل علم به صفات جمالیه و جلالیه لازم است. با توجه به آیات شریفهی قرآن که همراه با طرح توکل، خداوند را با یکی از اسماء حسنایش میستاید، میتوان دریافت که علت توکل بر خدا؛ وحدانیت،([23]) ربوبیت،([24]) رحمانیت،([25]) علم مطلق،([26]) عزت و حکمت،([27]) هادی بودن،([28]) حکم قاطع در جمیع امور داشتن،([29]) رجوع همهی امور به او،([30]) زندهی همیشگی،([31]) خالقیت،([32]) مالکیت،([33]) کافی بودن برای توکل کننده و ... میباشد. راه کسب توکل سعی در تقویت این اعتقادات است. و کسی که خدا را بشناسد، محال است بر او توکل نکند، همانطور که اگر او را نشناسد، توکل نیز نخواهد کرد.
3. استعاذه:
به معنی درخواست پناهگاه از خداوند است، که این گاه تکوینی است و گاه تشریعی. همان گونه که در سورهی فلق اشاره شد برای دفع شرور طبیعی باید از پناهگاه تکوینی خدا استفاده کنیم، و آن عبارت از: مجموعه قوانین و سنن الهی که به صورت علل و عوامل طبیعی در نظام آفرینش برقرار شده است. و برای مصون ماندن از شرور نفسانی آنگونه که سورهی ناس نیز فرموده باید از پناهگاه تشریعی خدا استفاده کرد و آن عبارت از: مجموعه تعالیم الهی است که به عنوان مبانی اعتقادی و برنامههای تربیتی در شرع مقدس، مقرر گردیده است.
اصولاً توحید اقتضا میکند که انسان برای جلب نفع و خیر از خدا کمک بطلبد و کارهایش را با بسمالله شروع کند، و برای دفع ضرر و شر نیز از او کمک بخواهد و کارهایش را با اعوذ بالله آغاز نماید. زیرا طبق بینش توحیدی هیچ مؤثری در عالم وجود نیست؛ مگر خدا([34]) و هیچ حرکت و نیرویی نیست؛ مگر به خدا([35]) و به طور استقلال از دیگران هیچ کاری ساخته نیست، بلکه همه کارگزار اویند. البته باید استعانت و استعاذه از سر صدق باشد، همانگونه که به گاه اعلام خطر، گفتن جملهی من به پناهگاه میروم مشکلی را حل نمیکند، بلکه باید به سمت پناهگاه رفت و در آن قرار گرفت.([36]) ﴿وإمّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذبالله إنّه سمیع علیم﴾([37]) امر شده به خدا پناه برد و با تمام دل و جان به سمت حق رو کرده و از او استمداد جوید که همین استعاذهی واقعی است.([38])
چنانکه بیان شد قرآن کریم دستور به استعاذه از شیطان؛ آن موجود وسوسهانگیز را میدهد: ﴿و امّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله...﴾([39]) و نیز استعاذه از شرور نفسانی: ﴿قل اعوذ بربّ الناس...﴾ و شرور طبیعی: ﴿قل اعوذ بربّ الفلق...﴾ که از حساسیت بیشتری برخوردارند را میدهد. معصومین: نیز موارد متعددی را گوشزد کرده که در واقع هشداری برای انسان است که به هنگام خطر، سریعاً خود را در حصن حصین الهی قرار دهد تا در امان بماند.([40])
4. یاد خدا:
یاد خدا به انسان بصیرت داده و او را از وسوسهها دور نگه میدارد([41]) و راه نفوذ شیطان را میبندد: ﴿...تذکّروا فإذاهم مّبصرون﴾([42]) حضرت صادق7 نیز میفرمایند: شیطان قدرت بر وسوسه انسان را ندارد، مگر وقتی که از یاد خدا اعراض کرده باشد.([43]) امیرالمؤمنین7 ذکر خدا را موجب طرد شیطان میدانند: ذکرالله مطردة الشیطان([44])
بنا به فرمایش پیامبر اکرم9 ذکر حقیقی آن است که همراه با اطاعت خدا باشد و معصیت نکند؛ من اطاع الله عزوجل فقد ذکرالله وإن قلّت صلاته و صیامه و تلاوته للقرآن...؛ کسی که اطاعت خدا کند، ذکر خدا را کرده، اگرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش کم باشد و کسی که معصیت خدا کند، خدا را فراموش کرده اگرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسیار باشد.([45]) پس ذکر حقیقی؛ توجه باطنی به پروردگار متعال و او را در همه جا و همه حال حاضر و ناظر دانستن و خود را در محضر او دیدن است. چنین ذکری انسان را بیمه کرده و زمینهی طاعت و عبادت خدا را فراهم کرده و از نفوذ شیطان پیشگیری میکند.
5. تقوا:
تحصیل ملکه تقوا و تحکیم آن، چشمان دل را بر وسوسهی ابلیس بینا ساخته و از دام شیطان او را حفظ میکند: ﴿إن الذین اتّقوا إذا مسّهم طائف مّن الشّیطان تذکّروا فإذاهم مّبصرون﴾([46]) طائف به معنی طواف کننده است. گویا وسوسههای شیطانی همچون طواف کننده پیرامون روح و فکر انسان پیوسته گردش میکنند تا راهی برای نفوذ بیابد. به تعبیر لطیف آیةالله جوادی آملی این آیه، جان مؤمن را تشبیه به کعبه کرده که شیطان حتی اگر بخواهد در کسوت احرام دور کعبه دل طواف کند و از راه وسوسه در دل جا باز کند، متقین میفهمند که این شیطان است که در چنین کسوتی وارد شده، از اینرو متذکر و بینا شده و دفع میکنند.([47])
شیطان بر روحی که با ایمان و تقوا قوی شده، نمیتواند تأثیر بگذارد؛ ولی دائماً منتظر فرصت است و برخی از هواهای نفسانی نظیر شهوت، غضب، حسد و انتقام را بر میانگیزد تا به هنگام فرصت مناسب در او نفوذ کرده و گمراهش سازد.
متقین وقتی از طرف شیطان احساس خطر کنند، ابتدا متذکر شده بینا میشوند، حذر میکنند، سالم میمانند و اگر هم گول خوردند، توبه و انابه میکنند.([48])
تفسیر تقو
متقی و پرهیزگار بودن به زبان و ادعا نیست، بلکه به هنگام پیشآمد صحنههای گناه و شهوات و در مواقع حساس، پارسایی انسان متّقی مشخص میشود. حضرت امیر7 میفرمایند: عند حضور الشهوات واللّذات یتبیّن ورع الاتقیاء([49]) و بنا به فرمایش حضرت رسول9 همهی تقوا به این است که آنچه را که نمیدانی، بیاموزی و آن چه را که میدانی، به کار بندی.([50]) پس چگونه است که خود را متقی و پرهیزگار به حساب میآوریم و حال آنکه بسا چیزها که میدانیم و عمل نمیکنیم؟!
خصایص متقین؛ الف. از زبان قرآن:([51]) 1. آنکس که راستی آورد و آن را باور نمود. 2. ایمان به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران 3. اعطا و بخشش مال به نیازمندان در عین حال که آن را دوست دارد. 4. برپا داشتن نماز و دادن زکات. 5 . وفاداری به عهد. 6 . صبر و شکیبایی در سختیها. 7. نیکوکاری. 8 . خواب کم در شب و استغفار در سحرگاه.
ب. از زبان روایت([52]): 1. کم خرج و کم زحمتترین مردم دنیا. 2. کمک کارترین مردم به دیگران. 3. یادآورنده و به پادارندهی امر الهی. 4. راستگویی. 5 . امانتداری. 6 . احسان و نیکی به دیگران. 7. بردباری و تحمل زیاد. 8 . اخلاص در کارها. 9. کوتاهی آرزو. 10. بهرهگیری از فرصتها و ...
6. انجام امور آزار دهندهی ابلیس:
برخی کارها، موجبات آزردگی شیطان را فراهم ساخته و او را از انسان طرد میکند:
گفتن بسمالله؛ طبق روایتی از امام صادق7 به هنگام خوردن غذا که بسمالله میگویید، شیطان به یارانش میگوید: بیرون روید که نه از شام خبری است و نه از خواب.([53])
سجده و طولانی کردن آن؛ انجام سجدههای مکرّر و طولانی، برای شیطان سخت و دشوار است. امام علی7 فرمودند: سجده را طولانی کنید، زیرا هیچ کاری بر ابلیس دشوارتر از آن نیست که فرزند آدم را در حال سجود ببیند، به همین جهت وقتی امر به سجده شد، نافرمانی کرد. ([54])
ذکر خدا و یاد اهل بیت:؛ راوی میگوید: شنیدم که امام علی7 فرمود: چیزی برای شیطان و سربازانش سختتر از دیدار شما با یکدیگر نیست؛ آنگاه که دو مؤمن همدیگر را ملاقات میکنند و یاد خدا و فضایل اهلبیت: را بر زبان میآورند، بر گونه ابلیس هیچ پاره گوشتی نمیماند، بلکه گونهی او میریزد تا آنجا که از شدت درد، روحش به استغاثه در میآید.([55])
وجود قرآن و تلاوت آن در خانه؛ رسول خدا9 فرمودند: چیزی برای شیطان سختتر از قرائت قرآن با تأمل نیست و وجود قرآن در خانه، شیطان را دور میسازد.([56])
بانگ اذان؛ طبق روایت پیامبر9 بانگ نماز شیطان را فراری میدهد: إن الشیطان إذا یسمع النداء بالصلاة، هرب.([57])
تجدید دوستی و آشتی مؤمنین با یکدیگر؛ طبق روایتی از امام صادق7 وقتی دو مسلمان از هم دورند، ابلیس خوشحال است، ولی وقتی همدیگر را ملاقات میکنند، زانوی ابلیس سست و بندبندش پاره شده و فریاد میزند: ای وای بر من که سقوط و بدبختی به من آسیب رسانده است.([58])
احسان به دوستان اهل بیت:؛ امام صادق7 به اسحاقبن عمار فرمودند: أحسن یا اسحاق الی اولیائی ما استطعت...؛ ای ابا اسحاق تا میتوانی به دوستان من نیکی کن، هیچ مؤمنی به مؤمن دیگر احسان نمیکند، مگر آنکه چهرهی ابلیس میخراشد و قلبش مجروح میگردد.([59])
7. تلاش برای قرار گرفتن در زمرهی افراد غیر قابل نفوذ شیطان:
به فرمایش امام صادق7 اثر گذارترین پیشگیری از نفوذ شیطان آن است که شیطان میگوید: پنج گروهاند که برایشان حیله و چارهای ندارم، آنها عبارتاند از:
1. کسی که با نیت راستین چنگ در ریسمان خدا دارد و در تمام شؤون زندگی خود به او توکل میکند.
2. آنکه تسبیح و ذکرش شبانهروز ادامه دارد([60]) و از خدا غافل نمیشود.
3. کسی که بر برادر ایمانی خود میپسندد، آنچه را برای خویشتن میپسندد.
4. او که بر مصیبت وارده نمینالد و شکوه نمیکند.
5 . کسی که به قسمت و روزی الهی راضی است و چندان دلبستگی به آن ندارد.([61])
حسن ختام:
اعتقاد به خدا، بازدارندهی مؤثری برای انسان است تا او را از بدیها و معاصی دور نگه دارد. نیز توجه به عزت و حکمت خدا و رجوع امور به ذات اقدس او میتواند باعث تقویت روح عبد در مقاومت و مبارزه با شیطان باشد. علاوه بر اینکه تقویت ایمان و توکل و تقوا در خود و استمرار یاد خدا و انجام امور آزار دهنده و طرد کننده شیطان و در نهایت استعاذهی حقیقی به هنگام رسیدن شر و فساد از سوی شیطان، گامهای مؤثّر و مفیدی برای پیشگیری از نفوذ او میباشد. به یاد داشته باشیم که این همه بدون توسّل به اهلبیت: و عنایت آن بزرگواران امکانپذیر نیست.
پایان
پینوشت:
[1]. اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 309 با برداشت از آیهی ﴿ولتصغی إلیه أفئدة الّذین لایؤمنون بالأخرة ولیرضوه ولیقترفوا ما هم مقترفون﴾ ؛ انعام ﴿6﴾ : 113.
[2]. عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج 3، ص 403.
[3]. این نکته از کلمهی احسن در آیهی ﴿... وقد أحسن بی إذ أخرجنی من السّجن...﴾؛ یوسف ﴿12﴾ : 100.
[4]. همان، تفسیر راهنما، ج 12، ص 221، ش 21.
[5] . همان، ج 2، ص 49، ش 10 و ص 51 ، ش 12.
[6] . یوسف ﴿12﴾ : 100.
[7]. نساء ﴿4﴾ : 119.
[8] . تفسیر راهنما، ج 9، ص 78، ش 24.
[9]. طبق آیهی شریفهی 22 ابراهیم شیطان در روز قیامت به پیروانش میگوید: ﴿... فلا تلومونی ولوموا أنفسکم...﴾ ؛ مرا ملامت نکنید و خود را سرزنش کنید، چون من بر شما هیچ تسلطی نداشتم و فقط شما را دعوت کردم و شما هم پذیرفتید.
[10]. با استفاده از آیه 18 سوره اعراف: ﴿قال اخرج منها مذءوماً مّدحوراً لّمن تبعک منهم لأملأنّ جهنم منکم أجمعین﴾ تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 484، ش 4.
[11]. ﴿ولن ینفعکم الیوم إذ ظّلمتم أنّکم فی العذاب مشترکون﴾ ؛ زخرف ﴿43﴾ : 39.
[12]. ﴿... لّمن تبعک منهم لأملأنّ جهنم منکم أجمعین﴾ ؛ اعراف ﴿7﴾ : 18.
[13]. ﴿أولئک مأواهم جهنّم ولایجدون عنها محیصاً﴾ ؛ نساء ﴿4﴾ : 121.
[14]. ر.ک؛ کریم برزگر، شیطانشناسی، ص 135 ـ 133.
[15]. همان، ص 194 و 195.
[16]. تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 505 ، ش 18.
[17]. اعراف ﴿7﴾ : 27.
[18]. نحل ﴿16﴾ : 99.
[19]. ر.ک؛ محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج 2، ص 540 و 541 .
[20]. علامه طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 4، ص 115، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوی همدانی.
[21]. طلاق ﴿65﴾: 3.
[22]. اصول کافی، باب التفویض الی الله والتوکل علیه، ج 2، ص 65 و بحارالانوار، ج 68 ، ص 129.
[23]. رعد ﴿13﴾ : 30.
[24]. هود ﴿11﴾ : 56 .
[25]. ملک ﴿68﴾ : 29.
[26]. اعراف ﴿7﴾ : 89 .
[27] . انفال ﴿8﴾ : 49.
[28] . ابراهیم ﴿14﴾ : 12.
[29]. یوسف ﴿12﴾ : 67 .
[30] . هود ﴿11﴾: 123.
[31]. فرقان ﴿25﴾: 58 .
[32]. زمر ﴿39﴾ : 62 .
[33]. نساء ﴿4﴾ : 171.
[34]. لا مؤثر فی الوجود الاّ الله.
[35]. لاحول ولا قوّة الاّ بالله.
[36]. همان، تسنیم، ج 3، ص 399.
[37]. اعراف ﴿7﴾ : 200 و فصلت ﴿41﴾ : 36.
[38] . همان، شیطان شناسی، ص 170.
[39]. اعراف ﴿7﴾ : 200.
[40]. ر.ک؛ محمدی ریشهری، میزان الحکمة، باب 3008.
[41]. محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 4، ص 271، ش 6 .
[42]. اعراف ﴿7﴾: 201.
[43]. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج 1، ص 178 و بحارالانوار، ج 72، ص 124.
[44]. همان، میزان الحکمة، باب 1340، ح 6427 .
[45] . همان، باب 1342، ح 6451 .
[46]. اعراف ﴿7﴾ : 201.
[47]. عبدالله جوادی آملی، حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه، ص 146.
[48]. احمد مصطفی المراغی، تفسیر المراغی، ج 9، ص 151 و 152.
[49]. همان، میزان الحکمة، باب 4173، ح 22475.
[50] . تمام التقوی أن تتعلّم ما جهلت و تعمل بما علمت همان، ح 22479.
[51] . زمر ﴿39﴾: 33 و بقره ﴿2﴾ : 177 و ذاریات ﴿51﴾ : 19 ـ 15.
[52] . همان، میزان الحکمة، باب 4169، ح 22445 ـ 22443.
[53] . عن أبی عبدالله7 قال: إذا وضع الغذاء والعشاء فقل بسمالله فانّ الشیطان لعنه الله یقول لاصحابه أخرجوا فلیس هاهنا عشاء ولا مبیت... اصول کافی، ج 6 ، ص 23، ح 4.
[54] . همان، میزان الحکمة، باب 1745، ح 8279 .
[55] . وسائل الشیعه، ج 16، ص 347.
[56] . احمدبن فهد الحلّی، عدّﺓ الداعی، ص 290.
[57] . همان، میزان الحکمة، باب 76، ح 440.
[58]. لایزال ابلیس فرحاً ما هتجر المسلمان فإذا التقیا اصطکّت رکبتاه و تخلّعت اوصاله ونادی یاویله مالقی من الثبور اصول کافی، ج 2، ص 364، ح 7.
[59] . همان، میزان الحکمة، باب 863 ، ح 3985.
[60] . منظور؛ ذکر حقیقی است که مانع انجام گناه میشود، وگرنه طبق روایتی از پیامبر9 کسی که نماز و روزه و تلاوت قرآن زیاد دارد، ولی معصیت خدا را انجام میدهد، ذاکر نیست. همان، میزان الحکمة، باب 1342، ح 6451 .
[61] . همان، میزان الحکمة، باب 2016، ح 9401.