"زمینه های نفوذ شیطان قسمت سوم"
آرشیو
چکیده
متن
آغاز بحث به ضرورت شناخت شیطان و تفاوت واژه¬های شیطان و ابلیس و ماهیت و فلسفه¬ی وجودی او اختصاص داشت، پس از آن متذکر صفات او شدیم و بیان کردیم که شرارت و ناپیدایی و انکار ربوبیت تشریعی خدا و عصیان¬گری و ناسپاسی نسبت به خداوند و حسادت و بی¬وفایی به انسان¬ها از جمله صفات اوست. نیز در مقاله¬ی پیشین درباره¬ی وسوسه¬گری شیطان سخن گفتیم و روشن شد که برخلاف پندار برخی، شیطان کسی را مجبور به گناه نمی¬کند، چرا که تأثیر و دانش ابلیس بسیار محدود است و او فقط قدرت اغوای کسانی را دارد که خود را در اختیارش قرار می¬دهند و ولایتش او را می¬پذیرند.
از آن¬جا که شیطان گاهی از طریق بینش و امور نظری و علمی ما وارد می¬شود و گاه از طریق گرایش و امور قلبی و بار دیگر از طریق منش و رفتارهای ظاهری¬، این قسمت بحث را به زمینه¬های نفوذ او در انسان اختصاص می¬دهیم.
الف. زمینه¬های نفوذ شیطان در بعد بینش؛
عامل قریب نفوذ شیطان در اندیشه¬ی آدمی، نفس اوست، اگر نفس که عامل نفوذی ابلیس است نباشد، نظیر این است که سمی وارد دهان انسان شود ولی به دستگاه گوارش او نرسد، یا دستگاه گوارش آن را قبول نکند. بر همین اساس خدای سبحان وسوسه و ازلال منسوب به شیطان را در بعضی آیات به نفس انسان منسوب می¬سازد: )ولقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه...( ؛ و ما انسان را آفریده¬ایم و می¬دانیم که نفس او چه وسوسه¬ای به او می¬کند...([1]) این اسناد نشان می¬دهد اگرچه راه نفوذ شیطان، اندیشه و فکر انسان است، ولی محور اندیشه¬های شیطانی، نفس آدمی است.([2])
وجود انسان دارای "فطرت و طبیعت" است. فطرت از جانب خدا در انسان¬ها نهاده شده و انسان را در تمام زمینه¬ها به خوبی فرا می¬خواند، ولی طبیعت وظیفه¬ی تأمین نیازهای مادی و جسمانی انسان را به عهده دارد. در صورتی که انسان از فطرت تبعیت نماید؛ موجب صلاح و در صورت سرپیچی از فطرت، موجب فساد او خواهد شد. انسان¬های فطرت گرا، در بعد بینش، بر برهان و دلیلی که مبتنی بر عقل است، تکیه می¬کنند، و انسان¬های طبیعت گرا به ظن و گمان مبتنی بر حس و وهم و خیال اکتفا می¬کنند و از برکات عقل محروم می¬شوند.
از جمله ریشه¬های گرایش انسان به طبیعت موارد زیر است:
1. نسیان و فراموشی؛ هر اندازه انسان به فکر اشباع غرایز حیوانی باشد، از آگاهی انسانی دورتر شده تا آن¬جا که خداوند و اسمای حسنای الهی را فراموش می¬کند که نتیجه¬اش گشایش دریچه¬ی قلب به سوی شیطان و فراهم شدن زمینه¬ها¬ی نفوذ او است؛ خدا هم به واسطه¬ی کفران این نعمت و عقوبت این گناه، او را از یاد خودش می¬برد، زیرا نسیان نفس به دنبال فراموشی خدا و از مظاهر بزرگ ناآگاهی انسان است: )... نسواالله فأنساهم أنفسهم...(([3])
نتیجه¬ آن که انسان بر اثر مرض خود فراموشی دچار فرومایگی و پستی روحی شده و انسانیت را از یاد می¬برد و در گفتار و رفتار تابع هوای نفس گشته و به آسانی مرتکب هرگونه گناه می¬شود. پس کار اصلی شیطان، نسیان یاد خداست، زیرا یاد خدا سرچشمه¬ی همه¬ی نعمت¬ها و خیرات است: )فاذکرونی أذکرکم...(([4]) و مایه¬ی همه¬ی بدبختی¬ها فراموشی خداست: )ومن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکاً...(([5])؛ و هرکس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگیِ تنگ [و سختی] خواهد داشت...
اگر شیطان حیات دنیا و مال و اولاد را زینت می¬دهد([6]) و اگر شرب خمر و قماربازی را تبلیغ می¬کند،([7]) بدین منظور است که انسان مبدأ و معاد را به فراموشی بسپارد. نهایتاً اگر از این راه موفق نشود، راه¬های دیگر را امتحان می¬کند.
2. غفلت؛ مهم¬ترین سلاح شیطان و یکی از راه¬های نفوذ او در انسان، غافل کردن است. امام صادق7 می¬فرمایند: غفلت کمین-گاه شیطان است.([8])
غفلت؛ گاه قبل از عمل عارض می¬شود و در پاره¬ای حین عمل و گاه بعد از عمل. اگر کسی قبل از عمل غافل شود، شیطان رنج تزیین([9]) و جهل مرکب را متحمل نمی¬شود. چرا که در مرحله¬ی اول می¬کوشد تا انسان را از خطر و ضرر گناه و مصالح عمل نیک غافل کند تا انسان به راحتی مرتکب گناه شود و یا از انجام عمل صالح چشم بپوشد. تلاش او در مرحله¬ی دوم این است که؛ کسی را که به یاد خدا و روز قیامت است از راه جهل مرکب و تسویل ـ بد را خوب و خوب را خوب¬تر جلوه دادن ـ از فضیلت مهم¬تر باز ¬دارد:)...الشیطان سوّل لهم و أملی لهم(([10]) مثل این¬که انسان را سرگرم کار مستحبی می¬کند تا او را از واجب باز دارد، یا سرگرم واجبش می¬کند تا از واجب مهم¬تری محروم کند.([11])
چنان¬که گاهی در حین عمل، از اصل هدف و انگیزه غافل شده، به طوری که دیگر هدفی در کار نمی¬ماند و یا عمل نیکش بدون انگیزه¬ی خدایی و حتی آلوده به ریا می¬شود و از آن خطرناک¬تر؛ انگیزه¬ی الهی تبدیل به غیر الهی شده و شخص مبتلا به سمعه می¬گردد واین غفلت زدگی تا آن¬جا پیش می¬رود که توفیق توبه و استغفار را هم از انسان می¬گیرد.
امام راحل1 در این مورد می¬فرمایند: بسیار اتفاق می¬افتد که شخص ریاکار خودش هم ملتفت نیست که ریا در اعمال او رخنه کرده و اعمالش ریایی و ناچیز است زیرا مکاید )حیله¬های( شیطان به قدری دقیق و باریک است و صراط انسانیت به قدری نازک و تاریک، که تا انسان موشکافی کامل نکند، نمی¬فهمد چه کاره است. گمان می¬کند کارهایش برای خداست ولی برای شیطان است... انسان میل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا مطلب مهمی را حل کند، به طوری که کسی دیگر حل نکرده باشد و خود او منفرد باشد به فهم آن و هرچه مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیشتر مبتهج است و هر کس با او طرف شود؛ میل دارد بر او غلبه کند....([12])
از این¬رو راه مبارزه با غفلت و نجات از ریا و سمعه این است که همواره توفیق را از خدا بخواهد و هدف را در نظر داشته باشد و به خود یادآور شود که دنبال چیست؟ و چه می¬کند؟
3. آمال و آرزوها؛ یکی از شیوه¬های تسلط شیطان پس از تهاجم و نزدیک شدن به انسان، تصرف در اندیشه و خیال اوست. شیطان آرزوها و خیالاتی را برای او مطرح می¬کند: )ولأ ُضلّنّهم...(([13]) و چیزهایی را در نظر او زینت می¬دهد که زینت ارض است نه زیور قلب و جان انسان )... لأزیّننّ لهم فی الأرض...(([14]) که زینت جان انسان، ایمان به خدای سبحان است: )... حبّب إلیکم الإیمان و زیّنه فی قلوبکم...(([15])، بنابراین اگر کسی خانه¬ی خوبی ساخت، در واقع زمین را مزین کرده نه خود را، و این مغالطه، کار شیطان است که زینت¬های زمین را از طریق امید و آرزو، زینت انسان وانمود می¬کند.([16])
خداوند متعال در آیه¬ی شریفه )ذرهم یأکلوا و یتمتعوا ویُلههم الأملُ فسوف یعلمون(([17]) انسان را از سرگرمی به آرزوها منع می¬کند و به پیامبر اکرم9 دستور می¬دهد که دست از ایشان بردارد و رهایشان سازد، زیرا این بیچارگان در حقیقت مقام خود را تا افق حیوانیت پایین آوردند و از زندگی، جز خوردن و سرگرمی به لذات مادی و دلخوش به آرزوها و خیالات واهی، بهره¬ی دیگری ندارند. ([18])به همین جهت مولا علی7 ما را از آرزوهای باطل و پوچ پرهیز داده و می¬فرمایند: الأمل سلطان الشیاطین علی قلوب الغافلین؛ آرزو مایه¬ی چیرگی شیاطین بر دل بی¬خبران است.([19])
ب. زمینه¬های نفوذ شیطان در بعد گرایش؛
انسان¬ طبیعت¬گرا که عنان خود را به دست هوای نفس می¬دهد به جای تبعیت از گرایش¬های متقن فطری، از شهوت و غضب و جاه¬طلبی که اساس گرایش به خود و دنیا می¬باشد تبعیت می¬کند و زمینه¬های نفوذ شیطان را فراهم می¬سازد:
1. خودخواهی و خودگرایی؛ در انسان¬های خودگرا([20]) که به جای اطاعت از خدا، به هوای نفس گرایش دارند و از او پیروی می¬کنند، شیطان به راحتی می¬تواند نفوذ کند. فعالیت¬های القایی و تحریکی شیطان از طریق نفس اماره، و خیالات و غرایز آدمی صورت می¬گیرد که با استقلال او در اندیشه و اراده هم منافاتی ندارد؛ زیرا علیتی طولی است و نه عرضی، به همین جهت پس از فراخوان ابلیس به انجام معصیت یا ترک اطاعت، آدمی نسبت به انجام واجبات، احساس سنگینی می¬کند یا میل شدید به انجام برخی از معاصی را در خود می¬یابد. از این رو ابلیس در برابر هوای نفس اگرچه استقلال وجودی دارد، ـ نه استقلال عملی ـ تنها از ره¬گذر هوای نفس آدمی عمل می¬کند.([21]) بنابراین نقش محوری در عصیان و نافرمانی از آن نفس است. چرا که شیطان کاری جز دعوت و وسوسه ندارد و اگر انسان از سوی نفسش جذب نشود، کاری از شیطان ساخته نیست. به همین جهت در روایات از نفس، به عنوان دشمن¬ترین¬ها یاد شده است: أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک([22])
2. دنیاگرایی؛ گرایش به دنیا که در نقطه¬ی موازی گرایش به خود است در چند جا نمود و ظهور پیدا می¬کند. از آن جمله:
مال دوستی؛ حبّ مال و ثروت، منشأ بسیاری از انحرافات می¬شود. خداوند در سوره¬ی فجر چهار آزمایش مهم را یادآور شده است: کلاّ بل لاتکرمون الیتیم... 1. چنان نیست که شما خیال می¬کنید، بلکه شما یتیمان را گرامی نمی¬دارید. 2. و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی¬کنید. 3. و میراث را از طریق مشروع و نامشروع جمع کرده و می¬خورید. 4. و مال و ثروت را بسیار دوست می¬دارید. و شگفت این که آزمون¬های یاد شده از نظر مالی است و به نظر می¬رسد که اگر کسی از عهده¬ی آن¬ها برآید، آزمایش¬های دیگر برای او آسان¬تر خواهد شد.([23]) به همین دلیل است که شیطان پس از دیدن نخستین درهم و دینار شادمان شد و آن¬ها را به سینه چسبانید و گفت: شما نور چشم و میوه¬ی دل من هستید، اگر فرزندان آدم شما را دوست داشته باشند؛ دیگر مرا باکی نیست که هیچ بتی نپرستند، و همین مرا بس است که آدمیان شما را دوست داشته باشند. [24])
زن دوستی؛ از نظر قرآن یکی از مواهب الهی آفرینش همسر و آرامش یافتن در کنار اوست. ([25]) و بلکه دوام و نشاط زندگی به مودت و محبت قلبی و ابراز آن بستگی دارد. با این وجود یکی از زمینه¬های نفوذ شیطان محبت و عشقی است که انسان را ذلیل ساخته و سبب اطاعت بی¬چون و چرا از همسر و بهره نبردن از زندگی می¬شود.([26]) در برخی از روایات زن دوستی مذمت و سرچشمه¬ی همه¬ی گناهان شمرده شده([27]) و در برخی دیگر دوستی زنان مدح([28]) و حتی سفارش به ابراز آن شده است. ([29])
ناگفته آشکار است که تضاد و تناقضی در میان نیست، زیرا احادیثی که محبت زن را نیکو ¬شمرده است، در واقع علاقه و میل فطری را تأیید می¬کند، چرا که آرام¬بخش زندگی و باعث تداوم آن است اما اگر این دوستی و محبت از مسیر اصلی خود خارج شده و به شهوت¬رانی و زن بارگی کشیده شود، مورد مذمت و نهی قرار می¬گیرد.
مقام دوستی؛ چه بسا کسانی که شیفته¬ی ریاست و عاشق مقام و منزلت هستند، برای نیل به مقصود خود، دست به کارهای ناعادلانه و نامعقول و نامشروعی می¬زنند که همانا راه نفوذ شیطان و فریب آن¬ها خواهد بود. قرآن کریم انگیزه¬ی اصلی سازندگان آیین شرک و بت¬پرستی را دستیابی به منافع مادی و رسیدن به حکومت و مقام بیان می¬فرماید: ألم تر إلی الذین بدلوا نعمت الله کفراً و احلّوا قومهم داراستوار...؛ آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند و سرانجام، قوم خود را به دیار نیستی و هلاکت فرستادند....([30])
انتقام گیری؛ گرایش انسان به گرفتن انتقام که از حب ذات و میل به بقا سرچشمه می¬گیرد، اگر با گرایشات عالی انسانی نظیر ایثار و گذشت کنترل نشود؛ راه نفوذ شیطان خواهد بود. به همین جهت در آیات متعددی از قرآن کریم، خداوند انسان¬ها را تشویق به عفو و گذشت می¬کند، نظیر آیه¬ی شریفه¬ی: )... ولیعفوا ولیصفحوا ألاتحبّون أن یغفر الله لکم والله غفور رحیم(([31])؛ ...و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده¬ی مهربان است.
نیز پیامبر اکرم9 بر پرورش روح گذشت تأکید می¬فرمایند: علیکم بالعفو لایزیدالعبد الاّ عزاً فتعافوا یعزّکم الله([32]) مرحوم علامه¬ی مجلسی در بیان این روایت فرموده است: عفو و گذشت؛ عزت انسان را در دنیا زیاد می¬کند و این ردﹼی است بر آن¬چه شیطان برای انسان جلوه می¬دهد به این¬که ترک انتقام موجب خواری بین مردم و جرأتشان بر او می¬شود و حال آن¬که چنین نیست، بلکه گذشت سبب ترفیع قدرت و بلندمرتبگی در بین مردم می¬شود، خصوصاً زمانی که با وجود قدرت بر انتقام، عفو کند.([33])
رفاه طلبی؛ رفاه و آسایش بسیار و بر کنار بودن از گرفتاری¬ها و مصایب روزگار، زمینه¬ساز غفلت از یاد خداست([34]) و غفلت نیز یکی از زمینه¬های نفوذ شیطان است. افراد رفاه¬جو به آن¬چه که با آسودگی¬شان سازگار نباشد، تن نمی¬دهند، از این رو طاعات و دستورات الهی را ـ که مستلزم اندکی رنج و محرومیت است ـ به راحتی ترک نموده و به معصیت و نافرمانی از دستورات الهی کشیده می¬شوند. از نظر قرآن یکی از علل سرکشی انسان وسعت روزی و رفاه است: )ولو بسط الله الرّزق لعباده لبغوا فی الأرض ولکن ینزل بقدرمّا یشآﺀ...(([35])؛ و اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلّماً در زمین سر به عصیان بر می¬دارند، لیکن آن¬چه را بخواهد به اندازه¬ای [که مصلحت است] فرو می¬فرستد....
امید و اعتماد به غیر خدا؛ از دیگر زمینه¬های نفوذ شیطان امید و اتکال به غیر خدا و اسباب دنیوی است. از جمله اسباب ظاهری که گاهی انسان به آن امید می¬بندد، خود انسان بوده که به فرمایش مولا امیرالمؤمنین7 از مطمئن¬ترین فرصت¬های شیطان([36]) و بزرگ¬ترین دام¬های او([37]) است.
از جمله نتایج امید و اتکال به غیر خدا؛ تحت سلطه و قیمومیت غیر خدا قرار گرفتن است که گمراهی نیز به دنبالش خواهد آمد. پیامبر اکرم9 می¬فرمایند: ولا وکل ابن آدم إلاّ إلی من رجاه...؛ فرزند آدم واگذار نشد؛ مگر به کسی که به او امید بسته باشد، اگر فرزند آدم جز به خدا امید نمی¬بست، به غیر خدا واگذار نمی¬شد.([38])
همان¬گونه که ذکر شد شیطان در بعد منش انسان نیز در جستجوی زمینه است تا او را از راه¬های مورد پذیرش به گمراهی بکشاند. در نوشتار بعدی به این مطلب خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
پی¬نوشت:
[1]. ق )50( : 16.
[2]. آیةالله عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج 3، ص 394.
[3]. حشر )59( : 19.
[4]. بقره )2( : 152.
[5]. طه )20( : 124.
[6] . )فأعرض عن من تولّی عن ذکرنا ولم یرد إلا الحیاة الدنیا( ؛ پس، از هر کس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب. نجم )53(: 29 )یا أیها الذین ﺀامنوا لاتلهکم أموالکم ولإ أولادکم عن ذکرالله...( ؛ ای کسانی که ایمان آورده¬اید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند... منافقون )63 (: 9.
[7] . )إنما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضآﺀ فی الخمر والمیسر و یصدکم عن ذکرالله...( ؛ همانا شیطان می¬خواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد... مائده )5( : 91.
[8] . فان الغفلة مصطاد الشیطان میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 11، ص 389.
[9]. )... و زیّن لهم الشیطان ماکانوا یعملون( ؛ و شیطان آن¬چه را انجام می¬دادند، برایشان آراسته است انعام )6 (: 43 .
[10]. شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان انداخت. محمد )47( : 25.
[11] . ر.ک؛ همان، تسنیم، ج 3، ص 398.
[12]. ر.ک؛ امام خمینی1، اربعین حدیث، ص 50 .
[13]. نساﺀ )4( : 119.
[14]. حجر )15( : 39.
[15]. حجرات )49( : 7.
[16]. همان، تسنیم، ج 3، ص 393 و 394.
[17]. حجر )15( : 3.
[18] . محمدحسین طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 12، ص 140.
[19]. محمد محمدی ری¬شهری، میزان الحکمة، باب 115، ح 6 68 .
[20]. منظور از خود در این¬جا، خود خیالی و غیر واقعی است. با توجه به روایت شریفه¬ی أقبل علی نفسک بالادبار عنها؛ به نفس خود رو کن با پشت کردن به آن. )الآمدی تمیمی، شرح غررالحکم، ص 238(؛ انسان دو نوع خود و نفس دارد: یک نوع آن ملکوتی و واقعی است که باید عزیزش بدارد و دراسلام توصیه به عزت و کرامت آن شده، و نوع دیگر آن غیر واقعی و پنداری است که همان هوای نفس و امر کننده به بدی است. برای اطلاع بیشتر ر.ک؛ محمدعلی سادات، اخلاق اسلامی، ص 67 .
[21]. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ص 194.
[22]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 67 ، ص 64 .
[23]. تفسیر نمونه، ج 26، ص 466.
[24]. همان، میزان الحکمة، باب 3750، ح 19326.
[25]. )ومن ﺀایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها ...( ، روم )30( : 21.
[26]. میزان الحکمة، باب 3660، ح 18651.
[27] . وسایل الشیعه، ج 14، ص 12 و بحارالانوار، ج 103، ص 225.
[28] . وسایل الشیعه، ج14، ص 9 و 10.
[29]. همان، ج 20، ص 23.
[30]. گفتنی است موضوع رسیدن به حکومت و مقام از جمله: وأحلوا قومهم استفاده شده است. هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 9، ص 95، ش 5.
[31]. نور )24( : 22.
[32]. اصول کافی، ج 3، ص 168.
[33]. بحارالانوار، ج 68 ، ص 401، باب 93.
[34]. همان، تفسیر راهنما، ج 7، ص 391، ش 12.
[35]. شوری )42( : 27.
[36] . میزان الحکمة، باب 4192، ح 22602.
[37] . همان، ح 22603 )مسلم است منظور از اطمینان به نفس در این روایات، نظر استقلالی به خود و نیروهای خود است به نحوی که از مبدأ هستی غافل شود وگرنه اعتماد به نفس در عین توکل بر خدا مانعی ندارد و حتی در اسلام سفارش هم شده است(.
[38]. همان، باب 1144، ح 5257 .
از آن¬جا که شیطان گاهی از طریق بینش و امور نظری و علمی ما وارد می¬شود و گاه از طریق گرایش و امور قلبی و بار دیگر از طریق منش و رفتارهای ظاهری¬، این قسمت بحث را به زمینه¬های نفوذ او در انسان اختصاص می¬دهیم.
الف. زمینه¬های نفوذ شیطان در بعد بینش؛
عامل قریب نفوذ شیطان در اندیشه¬ی آدمی، نفس اوست، اگر نفس که عامل نفوذی ابلیس است نباشد، نظیر این است که سمی وارد دهان انسان شود ولی به دستگاه گوارش او نرسد، یا دستگاه گوارش آن را قبول نکند. بر همین اساس خدای سبحان وسوسه و ازلال منسوب به شیطان را در بعضی آیات به نفس انسان منسوب می¬سازد: )ولقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه...( ؛ و ما انسان را آفریده¬ایم و می¬دانیم که نفس او چه وسوسه¬ای به او می¬کند...([1]) این اسناد نشان می¬دهد اگرچه راه نفوذ شیطان، اندیشه و فکر انسان است، ولی محور اندیشه¬های شیطانی، نفس آدمی است.([2])
وجود انسان دارای "فطرت و طبیعت" است. فطرت از جانب خدا در انسان¬ها نهاده شده و انسان را در تمام زمینه¬ها به خوبی فرا می¬خواند، ولی طبیعت وظیفه¬ی تأمین نیازهای مادی و جسمانی انسان را به عهده دارد. در صورتی که انسان از فطرت تبعیت نماید؛ موجب صلاح و در صورت سرپیچی از فطرت، موجب فساد او خواهد شد. انسان¬های فطرت گرا، در بعد بینش، بر برهان و دلیلی که مبتنی بر عقل است، تکیه می¬کنند، و انسان¬های طبیعت گرا به ظن و گمان مبتنی بر حس و وهم و خیال اکتفا می¬کنند و از برکات عقل محروم می¬شوند.
از جمله ریشه¬های گرایش انسان به طبیعت موارد زیر است:
1. نسیان و فراموشی؛ هر اندازه انسان به فکر اشباع غرایز حیوانی باشد، از آگاهی انسانی دورتر شده تا آن¬جا که خداوند و اسمای حسنای الهی را فراموش می¬کند که نتیجه¬اش گشایش دریچه¬ی قلب به سوی شیطان و فراهم شدن زمینه¬ها¬ی نفوذ او است؛ خدا هم به واسطه¬ی کفران این نعمت و عقوبت این گناه، او را از یاد خودش می¬برد، زیرا نسیان نفس به دنبال فراموشی خدا و از مظاهر بزرگ ناآگاهی انسان است: )... نسواالله فأنساهم أنفسهم...(([3])
نتیجه¬ آن که انسان بر اثر مرض خود فراموشی دچار فرومایگی و پستی روحی شده و انسانیت را از یاد می¬برد و در گفتار و رفتار تابع هوای نفس گشته و به آسانی مرتکب هرگونه گناه می¬شود. پس کار اصلی شیطان، نسیان یاد خداست، زیرا یاد خدا سرچشمه¬ی همه¬ی نعمت¬ها و خیرات است: )فاذکرونی أذکرکم...(([4]) و مایه¬ی همه¬ی بدبختی¬ها فراموشی خداست: )ومن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکاً...(([5])؛ و هرکس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگیِ تنگ [و سختی] خواهد داشت...
اگر شیطان حیات دنیا و مال و اولاد را زینت می¬دهد([6]) و اگر شرب خمر و قماربازی را تبلیغ می¬کند،([7]) بدین منظور است که انسان مبدأ و معاد را به فراموشی بسپارد. نهایتاً اگر از این راه موفق نشود، راه¬های دیگر را امتحان می¬کند.
2. غفلت؛ مهم¬ترین سلاح شیطان و یکی از راه¬های نفوذ او در انسان، غافل کردن است. امام صادق7 می¬فرمایند: غفلت کمین-گاه شیطان است.([8])
غفلت؛ گاه قبل از عمل عارض می¬شود و در پاره¬ای حین عمل و گاه بعد از عمل. اگر کسی قبل از عمل غافل شود، شیطان رنج تزیین([9]) و جهل مرکب را متحمل نمی¬شود. چرا که در مرحله¬ی اول می¬کوشد تا انسان را از خطر و ضرر گناه و مصالح عمل نیک غافل کند تا انسان به راحتی مرتکب گناه شود و یا از انجام عمل صالح چشم بپوشد. تلاش او در مرحله¬ی دوم این است که؛ کسی را که به یاد خدا و روز قیامت است از راه جهل مرکب و تسویل ـ بد را خوب و خوب را خوب¬تر جلوه دادن ـ از فضیلت مهم¬تر باز ¬دارد:)...الشیطان سوّل لهم و أملی لهم(([10]) مثل این¬که انسان را سرگرم کار مستحبی می¬کند تا او را از واجب باز دارد، یا سرگرم واجبش می¬کند تا از واجب مهم¬تری محروم کند.([11])
چنان¬که گاهی در حین عمل، از اصل هدف و انگیزه غافل شده، به طوری که دیگر هدفی در کار نمی¬ماند و یا عمل نیکش بدون انگیزه¬ی خدایی و حتی آلوده به ریا می¬شود و از آن خطرناک¬تر؛ انگیزه¬ی الهی تبدیل به غیر الهی شده و شخص مبتلا به سمعه می¬گردد واین غفلت زدگی تا آن¬جا پیش می¬رود که توفیق توبه و استغفار را هم از انسان می¬گیرد.
امام راحل1 در این مورد می¬فرمایند: بسیار اتفاق می¬افتد که شخص ریاکار خودش هم ملتفت نیست که ریا در اعمال او رخنه کرده و اعمالش ریایی و ناچیز است زیرا مکاید )حیله¬های( شیطان به قدری دقیق و باریک است و صراط انسانیت به قدری نازک و تاریک، که تا انسان موشکافی کامل نکند، نمی¬فهمد چه کاره است. گمان می¬کند کارهایش برای خداست ولی برای شیطان است... انسان میل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا مطلب مهمی را حل کند، به طوری که کسی دیگر حل نکرده باشد و خود او منفرد باشد به فهم آن و هرچه مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیشتر مبتهج است و هر کس با او طرف شود؛ میل دارد بر او غلبه کند....([12])
از این¬رو راه مبارزه با غفلت و نجات از ریا و سمعه این است که همواره توفیق را از خدا بخواهد و هدف را در نظر داشته باشد و به خود یادآور شود که دنبال چیست؟ و چه می¬کند؟
3. آمال و آرزوها؛ یکی از شیوه¬های تسلط شیطان پس از تهاجم و نزدیک شدن به انسان، تصرف در اندیشه و خیال اوست. شیطان آرزوها و خیالاتی را برای او مطرح می¬کند: )ولأ ُضلّنّهم...(([13]) و چیزهایی را در نظر او زینت می¬دهد که زینت ارض است نه زیور قلب و جان انسان )... لأزیّننّ لهم فی الأرض...(([14]) که زینت جان انسان، ایمان به خدای سبحان است: )... حبّب إلیکم الإیمان و زیّنه فی قلوبکم...(([15])، بنابراین اگر کسی خانه¬ی خوبی ساخت، در واقع زمین را مزین کرده نه خود را، و این مغالطه، کار شیطان است که زینت¬های زمین را از طریق امید و آرزو، زینت انسان وانمود می¬کند.([16])
خداوند متعال در آیه¬ی شریفه )ذرهم یأکلوا و یتمتعوا ویُلههم الأملُ فسوف یعلمون(([17]) انسان را از سرگرمی به آرزوها منع می¬کند و به پیامبر اکرم9 دستور می¬دهد که دست از ایشان بردارد و رهایشان سازد، زیرا این بیچارگان در حقیقت مقام خود را تا افق حیوانیت پایین آوردند و از زندگی، جز خوردن و سرگرمی به لذات مادی و دلخوش به آرزوها و خیالات واهی، بهره¬ی دیگری ندارند. ([18])به همین جهت مولا علی7 ما را از آرزوهای باطل و پوچ پرهیز داده و می¬فرمایند: الأمل سلطان الشیاطین علی قلوب الغافلین؛ آرزو مایه¬ی چیرگی شیاطین بر دل بی¬خبران است.([19])
ب. زمینه¬های نفوذ شیطان در بعد گرایش؛
انسان¬ طبیعت¬گرا که عنان خود را به دست هوای نفس می¬دهد به جای تبعیت از گرایش¬های متقن فطری، از شهوت و غضب و جاه¬طلبی که اساس گرایش به خود و دنیا می¬باشد تبعیت می¬کند و زمینه¬های نفوذ شیطان را فراهم می¬سازد:
1. خودخواهی و خودگرایی؛ در انسان¬های خودگرا([20]) که به جای اطاعت از خدا، به هوای نفس گرایش دارند و از او پیروی می¬کنند، شیطان به راحتی می¬تواند نفوذ کند. فعالیت¬های القایی و تحریکی شیطان از طریق نفس اماره، و خیالات و غرایز آدمی صورت می¬گیرد که با استقلال او در اندیشه و اراده هم منافاتی ندارد؛ زیرا علیتی طولی است و نه عرضی، به همین جهت پس از فراخوان ابلیس به انجام معصیت یا ترک اطاعت، آدمی نسبت به انجام واجبات، احساس سنگینی می¬کند یا میل شدید به انجام برخی از معاصی را در خود می¬یابد. از این رو ابلیس در برابر هوای نفس اگرچه استقلال وجودی دارد، ـ نه استقلال عملی ـ تنها از ره¬گذر هوای نفس آدمی عمل می¬کند.([21]) بنابراین نقش محوری در عصیان و نافرمانی از آن نفس است. چرا که شیطان کاری جز دعوت و وسوسه ندارد و اگر انسان از سوی نفسش جذب نشود، کاری از شیطان ساخته نیست. به همین جهت در روایات از نفس، به عنوان دشمن¬ترین¬ها یاد شده است: أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک([22])
2. دنیاگرایی؛ گرایش به دنیا که در نقطه¬ی موازی گرایش به خود است در چند جا نمود و ظهور پیدا می¬کند. از آن جمله:
مال دوستی؛ حبّ مال و ثروت، منشأ بسیاری از انحرافات می¬شود. خداوند در سوره¬ی فجر چهار آزمایش مهم را یادآور شده است: کلاّ بل لاتکرمون الیتیم... 1. چنان نیست که شما خیال می¬کنید، بلکه شما یتیمان را گرامی نمی¬دارید. 2. و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی¬کنید. 3. و میراث را از طریق مشروع و نامشروع جمع کرده و می¬خورید. 4. و مال و ثروت را بسیار دوست می¬دارید. و شگفت این که آزمون¬های یاد شده از نظر مالی است و به نظر می¬رسد که اگر کسی از عهده¬ی آن¬ها برآید، آزمایش¬های دیگر برای او آسان¬تر خواهد شد.([23]) به همین دلیل است که شیطان پس از دیدن نخستین درهم و دینار شادمان شد و آن¬ها را به سینه چسبانید و گفت: شما نور چشم و میوه¬ی دل من هستید، اگر فرزندان آدم شما را دوست داشته باشند؛ دیگر مرا باکی نیست که هیچ بتی نپرستند، و همین مرا بس است که آدمیان شما را دوست داشته باشند. [24])
زن دوستی؛ از نظر قرآن یکی از مواهب الهی آفرینش همسر و آرامش یافتن در کنار اوست. ([25]) و بلکه دوام و نشاط زندگی به مودت و محبت قلبی و ابراز آن بستگی دارد. با این وجود یکی از زمینه¬های نفوذ شیطان محبت و عشقی است که انسان را ذلیل ساخته و سبب اطاعت بی¬چون و چرا از همسر و بهره نبردن از زندگی می¬شود.([26]) در برخی از روایات زن دوستی مذمت و سرچشمه¬ی همه¬ی گناهان شمرده شده([27]) و در برخی دیگر دوستی زنان مدح([28]) و حتی سفارش به ابراز آن شده است. ([29])
ناگفته آشکار است که تضاد و تناقضی در میان نیست، زیرا احادیثی که محبت زن را نیکو ¬شمرده است، در واقع علاقه و میل فطری را تأیید می¬کند، چرا که آرام¬بخش زندگی و باعث تداوم آن است اما اگر این دوستی و محبت از مسیر اصلی خود خارج شده و به شهوت¬رانی و زن بارگی کشیده شود، مورد مذمت و نهی قرار می¬گیرد.
مقام دوستی؛ چه بسا کسانی که شیفته¬ی ریاست و عاشق مقام و منزلت هستند، برای نیل به مقصود خود، دست به کارهای ناعادلانه و نامعقول و نامشروعی می¬زنند که همانا راه نفوذ شیطان و فریب آن¬ها خواهد بود. قرآن کریم انگیزه¬ی اصلی سازندگان آیین شرک و بت¬پرستی را دستیابی به منافع مادی و رسیدن به حکومت و مقام بیان می¬فرماید: ألم تر إلی الذین بدلوا نعمت الله کفراً و احلّوا قومهم داراستوار...؛ آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند و سرانجام، قوم خود را به دیار نیستی و هلاکت فرستادند....([30])
انتقام گیری؛ گرایش انسان به گرفتن انتقام که از حب ذات و میل به بقا سرچشمه می¬گیرد، اگر با گرایشات عالی انسانی نظیر ایثار و گذشت کنترل نشود؛ راه نفوذ شیطان خواهد بود. به همین جهت در آیات متعددی از قرآن کریم، خداوند انسان¬ها را تشویق به عفو و گذشت می¬کند، نظیر آیه¬ی شریفه¬ی: )... ولیعفوا ولیصفحوا ألاتحبّون أن یغفر الله لکم والله غفور رحیم(([31])؛ ...و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده¬ی مهربان است.
نیز پیامبر اکرم9 بر پرورش روح گذشت تأکید می¬فرمایند: علیکم بالعفو لایزیدالعبد الاّ عزاً فتعافوا یعزّکم الله([32]) مرحوم علامه¬ی مجلسی در بیان این روایت فرموده است: عفو و گذشت؛ عزت انسان را در دنیا زیاد می¬کند و این ردﹼی است بر آن¬چه شیطان برای انسان جلوه می¬دهد به این¬که ترک انتقام موجب خواری بین مردم و جرأتشان بر او می¬شود و حال آن¬که چنین نیست، بلکه گذشت سبب ترفیع قدرت و بلندمرتبگی در بین مردم می¬شود، خصوصاً زمانی که با وجود قدرت بر انتقام، عفو کند.([33])
رفاه طلبی؛ رفاه و آسایش بسیار و بر کنار بودن از گرفتاری¬ها و مصایب روزگار، زمینه¬ساز غفلت از یاد خداست([34]) و غفلت نیز یکی از زمینه¬های نفوذ شیطان است. افراد رفاه¬جو به آن¬چه که با آسودگی¬شان سازگار نباشد، تن نمی¬دهند، از این رو طاعات و دستورات الهی را ـ که مستلزم اندکی رنج و محرومیت است ـ به راحتی ترک نموده و به معصیت و نافرمانی از دستورات الهی کشیده می¬شوند. از نظر قرآن یکی از علل سرکشی انسان وسعت روزی و رفاه است: )ولو بسط الله الرّزق لعباده لبغوا فی الأرض ولکن ینزل بقدرمّا یشآﺀ...(([35])؛ و اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلّماً در زمین سر به عصیان بر می¬دارند، لیکن آن¬چه را بخواهد به اندازه¬ای [که مصلحت است] فرو می¬فرستد....
امید و اعتماد به غیر خدا؛ از دیگر زمینه¬های نفوذ شیطان امید و اتکال به غیر خدا و اسباب دنیوی است. از جمله اسباب ظاهری که گاهی انسان به آن امید می¬بندد، خود انسان بوده که به فرمایش مولا امیرالمؤمنین7 از مطمئن¬ترین فرصت¬های شیطان([36]) و بزرگ¬ترین دام¬های او([37]) است.
از جمله نتایج امید و اتکال به غیر خدا؛ تحت سلطه و قیمومیت غیر خدا قرار گرفتن است که گمراهی نیز به دنبالش خواهد آمد. پیامبر اکرم9 می¬فرمایند: ولا وکل ابن آدم إلاّ إلی من رجاه...؛ فرزند آدم واگذار نشد؛ مگر به کسی که به او امید بسته باشد، اگر فرزند آدم جز به خدا امید نمی¬بست، به غیر خدا واگذار نمی¬شد.([38])
همان¬گونه که ذکر شد شیطان در بعد منش انسان نیز در جستجوی زمینه است تا او را از راه¬های مورد پذیرش به گمراهی بکشاند. در نوشتار بعدی به این مطلب خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
پی¬نوشت:
[1]. ق )50( : 16.
[2]. آیةالله عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج 3، ص 394.
[3]. حشر )59( : 19.
[4]. بقره )2( : 152.
[5]. طه )20( : 124.
[6] . )فأعرض عن من تولّی عن ذکرنا ولم یرد إلا الحیاة الدنیا( ؛ پس، از هر کس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب. نجم )53(: 29 )یا أیها الذین ﺀامنوا لاتلهکم أموالکم ولإ أولادکم عن ذکرالله...( ؛ ای کسانی که ایمان آورده¬اید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند... منافقون )63 (: 9.
[7] . )إنما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضآﺀ فی الخمر والمیسر و یصدکم عن ذکرالله...( ؛ همانا شیطان می¬خواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد... مائده )5( : 91.
[8] . فان الغفلة مصطاد الشیطان میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 11، ص 389.
[9]. )... و زیّن لهم الشیطان ماکانوا یعملون( ؛ و شیطان آن¬چه را انجام می¬دادند، برایشان آراسته است انعام )6 (: 43 .
[10]. شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان انداخت. محمد )47( : 25.
[11] . ر.ک؛ همان، تسنیم، ج 3، ص 398.
[12]. ر.ک؛ امام خمینی1، اربعین حدیث، ص 50 .
[13]. نساﺀ )4( : 119.
[14]. حجر )15( : 39.
[15]. حجرات )49( : 7.
[16]. همان، تسنیم، ج 3، ص 393 و 394.
[17]. حجر )15( : 3.
[18] . محمدحسین طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 12، ص 140.
[19]. محمد محمدی ری¬شهری، میزان الحکمة، باب 115، ح 6 68 .
[20]. منظور از خود در این¬جا، خود خیالی و غیر واقعی است. با توجه به روایت شریفه¬ی أقبل علی نفسک بالادبار عنها؛ به نفس خود رو کن با پشت کردن به آن. )الآمدی تمیمی، شرح غررالحکم، ص 238(؛ انسان دو نوع خود و نفس دارد: یک نوع آن ملکوتی و واقعی است که باید عزیزش بدارد و دراسلام توصیه به عزت و کرامت آن شده، و نوع دیگر آن غیر واقعی و پنداری است که همان هوای نفس و امر کننده به بدی است. برای اطلاع بیشتر ر.ک؛ محمدعلی سادات، اخلاق اسلامی، ص 67 .
[21]. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ص 194.
[22]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 67 ، ص 64 .
[23]. تفسیر نمونه، ج 26، ص 466.
[24]. همان، میزان الحکمة، باب 3750، ح 19326.
[25]. )ومن ﺀایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها ...( ، روم )30( : 21.
[26]. میزان الحکمة، باب 3660، ح 18651.
[27] . وسایل الشیعه، ج 14، ص 12 و بحارالانوار، ج 103، ص 225.
[28] . وسایل الشیعه، ج14، ص 9 و 10.
[29]. همان، ج 20، ص 23.
[30]. گفتنی است موضوع رسیدن به حکومت و مقام از جمله: وأحلوا قومهم استفاده شده است. هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 9، ص 95، ش 5.
[31]. نور )24( : 22.
[32]. اصول کافی، ج 3، ص 168.
[33]. بحارالانوار، ج 68 ، ص 401، باب 93.
[34]. همان، تفسیر راهنما، ج 7، ص 391، ش 12.
[35]. شوری )42( : 27.
[36] . میزان الحکمة، باب 4192، ح 22602.
[37] . همان، ح 22603 )مسلم است منظور از اطمینان به نفس در این روایات، نظر استقلالی به خود و نیروهای خود است به نحوی که از مبدأ هستی غافل شود وگرنه اعتماد به نفس در عین توکل بر خدا مانعی ندارد و حتی در اسلام سفارش هم شده است(.
[38]. همان، باب 1144، ح 5257 .