آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

سخن از شخصیتی است که جلالت و بزرگی او در قالب عبارات و الفاظ نمی­گنجد. درجه رشد و کمالات او را فقط خدا می­شناسد و رسول او.
فاطمه3 در عمر کوتاهش همه­ی ارزش­ها، جوشش، شکوفایی و رویش داشت؛ جوششی که از مرز قرن­ها گذشت و از محدوده­ی جغرافیا و تاریخ پر کشیده است، او رابط و پیوند دهنده­ی رسالت و ولایت و امامت است.
حضرت فاطمه3 که با درخشش خود تا امروز در چشم­ها و دل­های ما نشسته، اما این ارزش­ها و رویش­ها از چه سرچشمه گرفته است؟ و چه چیز باعث پرواز و اوج او در قرب پروردگار گردیده است؟! آیا چیزی جز معرفت و عشق و ایمان و عمل و تقوا او را به این مرتبه رسانیده است؟!
فاطمه3 چشمه­ای است که هر کس به قدر تشنگی خود از او بهره می­برد.
آن­چه ما می­گوییم و دیگران گفته­اند به اندازه­ی ظرف وجودی و درک و فهم و میزان ارادت ماست؛ گفتار درباره­ی این نور الهی موضوعی نیست که در یک مقاله بگنجدامّا سعی داریم که در این نوشتار، به شفاعت؛ یکی از مقامات حضرت زهرا3 بپردازیم.
معنای شفاعت
لفظ شفاعت از ماده­ی شفع به معنای جفت و زوج، در مقابل وتر به معنای تک، است.([1])
از آن رو شخص متوسل به شفیع می­شود که نیروی خویش را برای رسیدن به هدف کافی نمی‌بینید، و احتیاج به مدد و نیروی مضاعف دارد.
شرایط شفاعت:
1. فرد مورد شفاعت دارای لیاقت باشد؛ پس کسی که اصلاً لیاقت برای رسیدن به کمال را ندارد، مورد شفاعت قرار نمی­گیرد. مثل برده­ای که به هیچ وجه نمی­خواهد از مولایش اطاعت کند و در عین یاغی­گری به وسیله شفاعت مورد عفو مولایش قرار گیرد.
در این­جا شفاعت سودی ندارد، چون شفاعت وسیله­ای است برای تتمیم سبب، نه این­که خودش مستقلاً سبب باشد. دیگر این­که شفیع هیچ­گاه نمی‌خواهد مولویت خداوند را نادیده گرفته و یا عبودیت عبد را لغو نماید که این معنای شفاعت نیست، بلکه شفیع با در نظر گرفتن مقام مولا و عبودیت عبد، از صفت رحمت پروردگار و بی­چارگی و مسکنت بنده و جاهتی که خود او در نزد خداوند دارد، بهره برده و فرد را مورد شفاعت قرار می­دهد. به عبارت دیگر، شفاعت کمک کردن اولیای خدا است با اذن پروردگار، به افرادی که در عین گنه­کار بودن، پیوند ایمانی خود را با خدا و اولیایش قطع نکرده و استعداد جهش و پیشرفت را دارا بوده و می­توانند از موجود بالاتر استمداد و مدد طلبند، و این همه در حالی است که مددخواه از نظر کمال روحی به حدی سقوط نکند که نیروی تکامل را از دست بدهد و امکان تبدیل او به یک فرد پاک از میان برود.
سازندگی و آثار تربیتی اعتقاد به شفاعت
اعتقاد به شفاعت اولیای خداوند )البته با شرایط خاص( درباره گنه­کاران سبب می­شود که فرد گنه­کار معتقد گردد که وی از این به بعد، می­تواند سرنوشت خود را دگرگون سازد، و اعمال گذشته­ی وی طوری نیست که برای او یک سرنوشت شوم قطعی و غیرقابل تغییر، ساخته باشد، بلکه او از همین حالا به کمک اولیای خدا و تصمیم راسخ خود، بر اطاعت و فرمانبرداری از خدا، می­تواند سرنوشت خود را عوض کرده و درهای سعادت را به روی خود بازکند، ولی برعکس، یأس و نومیدی و این که دیگر کاری از او و دیگران ساخته نیست، چراغ امید را در دلش خاموش می­سازد، پس اعتقاد به شفاعت دارای آثار تربیتی و سازندگی بوده و چراغ امید را روشن نگه می­دارد.
شفاعت تکوینی و تشریعی:
با استفاده از آیات قرآن به دست می­آید که شفاعت بر دو قسم است؛ تکوینی و تشریعی.
از آن­جا که جهان آفرینش براساس علیت و معلولیت آفریده شده و هر پدیده­ای برای خود علتی دارد، ولی علت العلل همه­ی اسباب خداوند است و علل طبیعی هیچ­گاه به طور مستقل نمی­توانند عمل کنند، بلکه اذن و مشیت پروردگار آن­ها را دارای اثر می­نماید و خدای سبحان مبدﺀ نخستین هر سبب و هر تأثیری است و سببیت هر سببی منتهی به اوست، و او وسیله­ی خلق و ایجاد است و دیگران وسیله و واسطه بین او و غیر می­باشند؛ از نظر تکوین، سببیت خدا قابل بحث و مناقشه نیست. چنان­چه قرآن می­فرماید: )إن ربکم الله الذی خلق السماوات والأرض فی ستة أیام ثم استوی علی العرش یدبر الأمر مامن شفیع إلاّ من بعد إذنه ذلکم الله ربکم فاعبدوه أفلا تذکرون(([2])؛ پروردگار شما آن خدایی است که آسمان­ها و زمین را در شش هنگام آفرید. سپس بر عرش استیلا یافت. کار [آفرینش] را تدبیر می­کند. شفاعت­گری جز پس از اذن او نیست. این است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستید. آیا پند نمی­گیرید؟
براساس آیه تدبیر جهان خلقت و رهبری مجموع جهان به سوی کمال با خداوند است و هرگز برای او شریکی نیست.
شفاعت از جهت تشریعی نیز به این معنا است که پیامبران و اولیای خداوند از طرف پروردگار تعالیمی برای انسان­ها آورده و با رهبری­هایِ صحیح خود مایه­ی نجات پیروان خویش می­شوند و شفیعان آن­ها در درگاه الهی­اند. زیرا خداوند به آن­ها مقام شفاعت را اعطا کرده و می­فرماید: )یومئذ لاتنفع الشفاعة إلاّ من أذن له الرحمان ورضی له قولاً(([3])؛ در آن روز، شفاعت [به کسی] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید.
پس شفاعت در معنای دوم به عده­ای از بندگان خدا تعلق می­گیرد، البته این تملیک به اذن و ارتضای پروردگار می­باشد، و این بندگان که خدا مقام شفاعت را به آنان داده، می­توانند به رحمت و عفو خدا تمسک نموده و بنده­ گنه­کار را نجات بخشند، که در این صورت از مورد حکم عقوبت بیرون شده و شامل رحمت پروردگار گردیده و به مقام مغفرت خداوند نایل می­شوند.
شفاعت در آیات و روایات:
در این­جا دو دسته آیه وجود دارد، یکی آیاتی که شفاعت را مختص خداوند می­داند، مانند:
1. )وأنذر به الذین ... لیس لهم من دونه ولی ولاشفیع لعلهم یتقون(([4]) ؛ و به وسیله­ی این [قرآن] کسانی را که بیم دارند... که غیر او برای آن­ها یار و شفیعی نیست، باشد که پروا کنند.
2. )الله الذی ... مالکم من دونه من ولی ولاشفیع أفلا تتذکرون(([5]) ؛ خدا کسی است که آسمان­ها و زمین و آن­چه را که میان آن دو است، در شش هنگام آفرید.. غیر از او سرپرست و شفاعت­گری نیست؛ آیا باز هم پند نمی­گیرید؟
3. )قل لله الشفاعة جمیعاً له ملک السماوات واﻷرض...(([6]) ؛ بگو: شفاعت، یکسره از آن خداست. فرمانروایی آسمان­ها و زمین خاص اوست...
دسته­ی دوم آیاتی است که شفاعت غیر خداوند را تأیید کرده مانند:
1. )... من ذاالذی یشفع عنده إلاّ بإذنه یعلم مابین أیدیهم وما خلفهم...(([7]) ؛ ... کیست­ آن­کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ ... ظاهر آیه این است که بدون اذن او شفاعت نخواهد بود، ولی تلویحاً می­رساند که شفیعانی هستند که در روز قیامت شفاعت می­کنند.
2. )... ما من شفیع إلاّ من بعد إذنه ذلکم الله ربکم فاعبدوه ...(([8]) ؛ ...شفاعت­گری جز پس از اذن او نیست...
3. )لایملکون الشفاعة إلاّ من اتخذ عند الرحمن عهداً(([9])؛ [آنان] اختیار شفاعت را ندارند، جز آن­کس که از جانب [خدای] رحمان پیمانی گرفته است.
یعنی گروهی که از خداوند وعده­ی شفاعت دریافت کرده باشند، می­توانند شفاعت نمایند.
4. )یومئذ لاّتنفع الشفاعة إلاّ من أذن له الرحمان ورضی له قولاً(([10])؛ در آن روز، شفاعت [به کسی] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید.
شرط شفاعت اذن پروردگار است و این گونه شفاعت هیچ منافاتی با آیات مختص به شفاعت خداوند ندارد، زیرا شفیع استقلال در کار خود ندارد و وساطت او به اجازه­ی پروردگار است، و او تنها مجری امر خداوند و مظهر اراده­ی حکیمانه او می­باشد. از این­رو اولیای الهی سبب می­باشند و مؤثر اصلی خود خداوند است.
شفاعت در روایات
پیامبر9 و جانشینان وی به پیروی از قرآن موضوع شفاعت را در سخنان خود یاد کرده و آن را به صورت یک اصل مسلم اسلامی که دارای حدود و شرایط می­باشد، بیان نموده­اند.
1. پیامبر اکرم9 فرمود: لکل نبی دعوة مستجابة فتعجل کل نبی دعوته وإنی اختیاب دعوتی شفاعة لأمتی فهی نائلة من مات منهم لایشرک بالله شیئاً؛ خداوند بزرگ برای هر پیامبری دعای مستجابی قرار داده است، پیامبران گذشته در همین دنیا از آن استفاده کردند، اما من آن دعا را برای شفاعت امت خود در آخرت نگه داشته­ام، و شفاعت من نصیب افرادی از امت خواهد شد که با ایمان از دنیا بروند و مشرک نباشند.([11])
2. و نیز پیامبر اکرم9 فرمود: إن شفاعتی یوم القیامة لأهل الکبائر من اُمتی؛ شفاعت من در روز قیامت برای کسانی از امتم است؛ که مرتکب گناهان بزرگ شده باشند.([12])
3. پیامبر اکرم9 در ضمن حدیثی فرمودند: شفاعتی لکل مسلم؛ هرکس مسلمان باشد، از شفاعت من بهره­مند خواهد شد.([13])
در روایات دیگری شفاعت به افراد و گروه خاص اختصاص پیدا کرده است.
1. ثلاثة شفیعون إلی الله عزّوجل فیفشفعون: الانبیاء، ثم العلماﺀ، ثمّ الشهداﺀ؛([14]) سه گروه هستند که در پیشگاه خداوند شفاعت می­کنند و شفاعت آنان پذیرفته می­شود: پیامبران، علما، شهد
2. الشفاعة لأنبیاﺀ والأوصیاﺀ والمؤمنین والملائکة؛([15]) شفاعت برای انبیا و اوصیا و مؤمنین و ملائکه می­باشد.
3. الشفعاﺀ خمسة: القرآن والرّحم والأمانة، ونبیکم و اهل بیت نبیکم؛([16]) شفاعت کنندگان پنج دسته­اند: قرآن، خویشاوندان، امانت، نبی9، و اهل­بیت نبی: .
روایات متواتر و قطعی مربوط به شفاعت بیش از آن است که بتوان آن را در چند صفحه تنظیم کرد و آن­چه ذکر شد تنها نمونه است.
نکته قابل توجه در روایات این است که پیامبر9 و پیشوایان: ما نخواسته­اند با این سخنان به مردم جرأت معصیت بدهند، بلکه منظور بیان واقعیتی است که در جهان پس از مرگ واقع خواهد شد. از این­رو در برخی از روایات تصریح یا اشاره شده است که مردم نباید به اتکای شفاعت، خود را به گناه آلوده کنند و از انجام وظایف دینی سرپیچی نمایند. چه بسا تجری برگناه باعث سلب توفیق گردد.
شفاعت از چه کسانی صادر می­شود؟
شافعان در دنیا عبارت­اند از: توبه،([17]) ایمان به رسول خدا9،([18]) قرآن کریم،([19]) ملائکه،([20]) مؤمنین،([21]) عمل صالح.([22])
و شافعان در آخرت نیز بر دو قسم­اند، یکی افراد و اشخاصی که در نزد پروردگار دارای مقام شفاعت می­باشند، و دوم، اعمالی که در روز قیامت تجسم پیدا می­کند و باعث شفاعت افراد می­گردد.
افرادی که شفاعت آن­ها مورد رضایت پروردگار است:
پیامبران([23]) به خصوص رسول خدا9،([24]) علی7،([25]) فاطمه3،([26]) و یازده فرزند معصومش:،([27]) قرآن،([28]) فرشتگان،([29]) شهدا،([30]) علما،([31]) خویشاوندان،([32]) و همسایگان([33]) و افراد با ایمان و شیعیان می­باشند.([34])
و اعمالی که در روایات از آن­ها به عنوان شفیع نام برده شده عبارت است از:
امین بودن،([35]) روزه،([36]) درود فرستادن بر محمد و آل محمد9،([37]) توسل به رسول خدا9.([38])
چه گروهی مورد شفاعت قرار گرفته و چه گروهی شفاعت نمی­شوند؟
از آیات و روایات استفاده می­شود که تمام کسانی که به خدا ایمان داشته باشند و همچنین با رسول خدا9 و اهل بیت او دشمنی نداشته باشند؛ مشمول شفاعت می­گردند. در بخشی از روایات می­خوانیم هرکس یک ذره ایمان داشته باشد، شفاعت می­شود و در برخی دیگر از روایات سبک شمردن نماز، خیانت، ستم و ... مانع از شفاعت می­شود. این دو دسته از روایات با هم تنافی ندارند، زیرا مقصود از دسته دوم این است که این گناهان باعث می­شود انسان مدت­ها در عذاب بماند و از شفاعت محروم باشد، نه این که اصلاً شفاعت نشود و روایات دسته اول می­گوید هرکس ایمان به خدا داشته باشد و دین او مورد ارتضا و پسند الهی باشد، و بالاخره شفاعت موجب نجات او می­شود، و فقط کفر و دشمنی با رسول اکرم9 و اهل بیت: انسان را از شفاعت محروم می­سازد.
آنان که شفاعت نمی­شوند عبارت­اند از:
کافر،([39]) ستمگر،([40]) دشمنان خاندان رسالت،([41]) کسانی که فرزندان رسول خدا را آزار داده­اند،([42]) کسانی که به شفاعت اعتقاد نداشته باشند،([43]) خائن،([44]) سهل­انگار نسبت به نماز. ([45])
نتیجه­گیری
در انتهای بحث باید چنین گفت، شفاعت یک نوع تطهیر و پالایش است، از نظر قرآن، مرگ پایان زندگانی نیست، بلکه روزنه­ای است به جهان دیگر به نام جهان برزخ، که شیوه­ی زندگی در آن­جا، با شیوه­ی زندگی در این جهان کاملاً متفاوت است، گروهی در آن­جا معذب، و گروهی دیگر متنعّم می­باشند، افرادی که رابطه­ی ایمانی خود را با خدا قطع نموده، ولی پیوند معنوی خویش را با خاصان درگاه او حفظ کرده­اند، در برزخ تا حدی به کیفر اعمال خود می­رسند، یعنی: کیفرها مقدمه­ی تصفیه و پالایش قسمتی از عوارض گناه می­باشد، این افراد هنگامی که گام به محشر می­نهند به خاطر تصفیه و پالایشی که در جهان برزخ درباره­ی آنان انجام گرفته، آمادگی بیشتری برای مغفرت و آمرزش پروردگار جهان دارند.
مغفرت و آمرزش خدا که از طریق شفیعان درگاه وی متوجه آنان می­گردد، جز تطهیر و شست و شوی اساسی و محو عوارض گناه و پاک گردانیدن روح و روان چیزی نیست.
حضرت فاطمه3 و شفاعت
از جمله شفیعان روز محشر که در روایات وارد شده، اهل­بیت پیامبر9 می­باشند. حضرت فاطمه3 نیز دارای مقام محمود که همان مقام شفاعت است، می­باشد.
1. از امام باقر7 نقل شده که فرمود: به خدا قسم ای جابر در روز قیامت حضرت فاطمه3 جدا می­کند و نجات می­دهد شیعیان و محبین و دوستدارانش را همچنان­که مرغ دانه­ی خوب از دانه­ی بد را جدا می­کند. زمانی­که شیعیان او با آن حضرت نزدیک در بهشت می­رسند، خداوند در دل­های آن­ها می­اندازد که برگردید و نگاه کنید، بر می­گردند و نگاه می­کنند. خداوند می­فرماید: چرا برگشتید؟ در حالی که فاطمه3 دختر حبیبم در بین شماست! و هر آینه شفاعت، او را درباره­ی شما خواهم پذیرفت.
می­گویند: خدایا دوست داریم قدر و منزلت ما شیعیان فاطمه3 در این روز شناخته شود.
پس از جانب خداوند خطاب می­شود، ای دوستان من برگردید و نگاه کنید و ببینید هر کسی شما را به خاطر دوستی فاطمه3 دوست داشته است، هر کسی شما را اطعام کرده است؟ هرکس را که به خاطر زهرا3 شما دوستداران فاطمه را اطعام کرده، نیکی نموده و با جرعه­ی آبی سیرابتان کرده است و یا غیبت افرد را از شما به خاطر دوستی فاطمه3 برگردانده، دست او را بگیرید و به بهشت واردش کنید. سپس امام باقر7 فرمود: به خدا قسم باقی نمی­ماند در بین مردم جز شک کننده، یا منافق و یا کافر.([46])
روزی رسول­خدا9 با حضرت علی7 و امام حسن و امام حسین و حضرت فاطمه: نشسته بودند، در این حال حضرت رسول اکرم9 فرمودند: پروردگارا تو می­دانی که این جماعت اهل­بیت: من هستند و گرامی­ترین مردم در نزد من می­باشند، پس دوست بدار کسی که آن­ها را دوست می­دارد و دشمن بدار کسی را که آن­ها را دشمن بدارد و ... و آن­ها را از هر پلیدی پاکیزه دار و از هر گناهی حفظ فرما و از جانب خودت به روح القدس تأیید گردان. سپس فرمودند: ای علی پس از من تو جانشین من بر آن­ها هستی و ... و گویا می­بینم دخترم فاطمه که در روز رستاخیز مرکبی از نور سوار است و به پیش می­آید و از طرف راست او هفتاد هزار فرشته و از چپ او هفتاد هزار فرشته، در مقابل هفتاد هزار فرشته و در پشت سرش هفتاد هزار فرشته حرکت می­کند. سپس فرمودند: إنما امرة صلت فی الیوم واللیلة خمس الصلوات وصامت شهر رمضان وحجت بیت الحرام و زکت مالها واطاعت زوجها و ولایت علیاً بعدی دخلت الجنة بشفاعة بنتی فاطمه؛([47]) هر زنی که در شبانه­روز پنج نماز واجب را به جا آورد، در ماه رمضان روزه بدارد و حج خانه­ی خدا را انجام دهد، و زکوة مال خویش را بپردازد و از شوهر خود اطاعت نماید و ولایت علی7 را بعد از من بپذیرد؛ چنین زنی به شفاعت دخترم فاطمه7 داخل بهشت می­شود.
3. در روایت دیگری وارد شده که حضرت فاطمه3 مهریه­ی خود را شفاعت گنه­کاران امت پیامبر اکرم9 قرار داد، چنان که در هنگام عقد ازدواج­ فرمود: پدرجان چه فرقی بین من و زنان دیگر است؟ من می­خواهم مهریه­ام با آنان فرق داشته باشد و آن را شفاعت گنه­کاران امت شما قرار دهم. این درخواست مورد قبول خداوند سبحان واقع شد و جبرئیل فرود آمد و ورقه­ای از حریر آورد که این مهریه در آن نوشته شده بود، چون هنگام مرگش فرا رسید وصیت کرد آن ورقه را در کفنش و بر روی سینه­اش بگذارند و فرمود: در هنگام حشر این ورقه را به دست گیرم و از گنه­کاران امت پدرم شفاعت کنم.([48])
4. جابربن عبدالله از رسول خدا9 روایت می­کند که حضرت فرمودند:
هنگامی که روز قیامت فرا می­رسد، دخترم فاطمه سوار بر ناقه­ای از ناقه­های بهشتی وارد عرصه محشر می­شود که مهار آن ناقه از مروارید درخشان و ... چشمانش از یاقوت سرخ است و برفراز آن قبّه­ای )خیمه­ای( از نور که بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است، فضای داخل آن قبه انوار عفو الهی و خارج آن حتمیه پرتو رحمت خدایی است و ... از جانب راست آن مرکب هفتاد هزار ملک، و از طرف چپ آن هفتاد هزار ملک و فرشته است و جبرئیل در حالی­که مهار ناقه را گرفته است با همان صدای بلند ندا می­کند: "نظرها به پایین افکنید این فاطمه3 دختر محمد9 است که عبور می­کند." در آن هنگام حتی انبیا و صدیقین و شهدا، همگی از ادب دیده فرو می­گیرند تا این­که فاطمه عبور می­کند و در مقابل عرش پروردگارش قرار می­گیرد، آن­گاه از جانب خداوند عزوجل ندا می­شود ای محبوبه­ی من، ای دختر حبیب من، بخواه از من، آن­چه می­خواهی تا عطایت کنم، شفاعت کن هر که را مایلی تا قبول کنم. در جواب حضرت می­فرماید:
ای خدای من، ای مولای من، دریاب ذریه­ی مرا، شیعیان مرا، پیروان مرا، دوستان مرا، دوستان ذریه­ی مرا، بار دیگر از جانب حق خطاب می­رسد، کجا هستند ذریه­ی فاطمه و پیروان او، کجایند دوستدارانش و دوستداران ذریه­ی او؟ در آن هنگام جماعتی به پیش می­آیند ­)جلو می­آیند( فرشتگان رحمت آنان را از هرسوی در میان می­گیرند و فاطمه3 در حالی­که پیش­گام آن­هاست؛ همگی را همراه خود به بهشت وارد می­کند.([49])
سخن پایانی
اولیای خداوند که عمری او را اطاعت نموده­اند و گام از دایره عبودیت بیرون ننهاده­اند؛ شایسته تکریم و احترام می­باشند، چه احترامی بالاتر از این که دعای آنان درباره بندگان گنه­کار، امّا شایسته­ی رحمت و مغفرت؛ مستجاب گردد.
فاطمه3 محبوب خداوند و واسطه فیض رسانی و رحمت به بندگانی که به واسطه­ی گناهان در حجاب مستور شده­اند، می­باشد او به واسطه اراده­ی حکیمانه خداوند که محبت و بخشش به بندگان است، انسان­های خاکی را از پستی­ها به اوج عزّت رسانیده و چون مادری مهربان با عشق به امت رسول خدا9 شیعیان و محبان ولایت را شفاعت نموده و از آبروی خویش در درگاه ایزدی مدد جسته و باعث نجات امت می­گردد.
او کسی است که به هنگام ازدواج نیز نگران امت رسول خدا9 بوده و از پدر می­خواهد که مهریه­ی او را بخشش و شفاعت از شیعیانش قرار دهد، و این زیباترین جلوه­ی محبت و مهربانی است که از سرچشمه زلال محبت الهی نشأت گرفته است. نیز فاطمه3 با این حرکت زیبا یادآور روزی است که چشم­ها گریان و روح­ها پریشان خواهد بود و همه محتاج مدد و پناهگاه هستند، در چنین لحظاتی مشتاق دست­گیری محبّین و آن­هایی است که، ذره­ای ایمان حقیقی داشته و ارتباط خود را با خداوند و اولیایش قطع ننموده­اند و انتسابی از جهت ایمانی به او دارند. امام باقر7 فرمود: به خدا قسم همه شامل این شفاعت می­شوند مگر کسی که کافر و منافق باشد و به این مقام شک کند و این همه به خاطر عظمت و شأن این بانوی بزرگوار بوده که خداوند او را شفیعه محشر قرار داده است.
یا وجیهة عندالله، اشفعی لنا عندالله
پی­نوشت:
[1]. سعید شرتونی لبنانی، اقرب الموارد، ص 599 ؛ فرهنگ معین، ج 2، ص 2051 ؛ جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 1، ص 164.
[2]. یونس )10( : 3.
[3]. طه )20( : 109.
[4]. انعام )6( : 51 .
[5]. سجده )32( : 4.
[6] . زمر )39( : 44.
[7]. بقره )2( : 255.
[8] . یونس )10( : 3.
[9]. مریم )19( : 87 .
[10]. طه )20( : 109.
[11]. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1440 ؛ صحیح مسلم، ج 1، ص 130 و صحیح بخاری، ج 8 ، ص 83 .
[12]. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441 و مسند احمد، ج 3، ص 213.
[13]. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1444.
[14]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 8 ، ص 34 و میزان الحکمة، ج 5 ، ص 121، محمدی ری­شهری.
[15]. همان، ص 58 و همان ص 122.
[16]. همان، بحارالانوار، ج 8 ، ص 134 .
[17]. زمر )39( : 54 .
[18]. حدید )57( : 28.
[19]. مائده )5( : 16.
[20]. مؤمن )23( : 7.
[21] . بقره )2( : 286.
[22] . مائده )5( : 9.
[23]. مجمع البیان، ج 1، ص 104.
[24]. انبیاﺀ )21( : 26 و 27.
[25]. ابن شهرآشوب، مناقب، ج 2، ص 15.
[26]. شیخ صدوق، امالی، ص 291.
[27] . همان، مناقب، ج 2، ص 15.
[28] . مسند احمد، ج 6 ، ص 448.
[29]. صحیح بخاری، ج 9، ص 160.
[30] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443.
[31]. شیخ صدوق، خصال، ص 156.
[32]. محاسن برقی، ص 184.
[33]. همان.
[34]. کل این مطلب: محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ج 1، ص 260، ذیل آیه 47 و 48.
[35]. همان، مناقب، ج 2، ص 14.
[36]. مسند احمد، ج 2، ص 165.
[37]. صحیفه سجادیه، ص 165.
[38]. همان، ص 229.
[39]. همان، خصال، ص 355.
[40]. همان.
[41]. محاسن برقی، ص 184.
[42]. شیخ صدوق، امالی، ص 177.
[43] . عیون اخبار الرضا7، ج 2، ص 66 .
[44] . مسند احمد، ج 1، ص 72.
[45]. اصول کافی، ج 3، ص 270.
[46]. همان، بحارالانوار، ج 43، ص 65 و ج 8 ، ص 52 .
[47]. شیخ صدوق، امالی، ص 291، به نقل از کتاب شفاعة، ص 66 ، از علی درّی اصفهانی )نشر ام ابیها(.
[48]. احمدبن یوسف، اخبارالاول والاثار، ص 88 ، به نقل از چشمه در بستر ص 278 سید مسعودپور سید آقایی و شفاعت، علی دری اصفهانی، ص66 .
[49]. همان، بحارالانوار، ج 43، ص 219 و 220 و شیخ صدوق، امالی، ص 25.

تبلیغات