آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

صبّروا النفس علی البلاء فی الدنی
در این بخش از پیام نورآفرین امام صادق7 محورهای جدیدی مطرح شده و سرفصل­های دیگری بدین شرح یادآوری گردیده است:
1. تأکید بر صبوری در برابر بلاها و مشکلات دنیوی.
2. اهمیت ولایت الهی واولیای الهی.
3. ویژگی­های والیان الهی.
4. ویژگی­های حاکمان ظالم و حکومت­های نامشروع.
5. اهمیت یادگیری معارف قرآن و عترت.
6 . تأکید برفراگیری دین و قرآن از مکتب عترت.
7. یادآوری این­که اهل قرآن بر اساس هوس و رأی شخصی و قیاس، نظر نمی­دهند.
8 . تأکید بر این­که پیروی از عترت: از توفیقات خاصّ خداست.
9. امامان معصوم: اهل ذکر و اهل قرآن­اند.
10. پیامد دوری از اهل بیت: سلطه­ی هوس، رأی شخصی و قیاس است.
11. نقد تفکر دموکراسی و اجماع در برابر فرمان الهی.
12. نقد تفکر اکثریت­گرایی در عصر پس از پیامبر گرامی9.
13. پیامد اسلام­شناسی در مکتب ائمه و اسلام­شناسی بر اساس رأی و قیاس.
14. ضرورت اجرای قوانین الهی در عصر حضور و غیبت نبوی9.
15. رعایت تقیه در آداب نماز.
16. درخواست کمک از خداوند و یادآوری قدرت و حول و قوّه­ی الهی.
ترجمه­ی این فراز
«جان خویش را به شکیبایی بر بلاهای پیاپی دنیا و دشواری­ها در اطاعت خدا و ولایت او و والیان منصوب از سوی او عادت دهید. زیرا زندگی در سایه­ی ولایت او، در آخرت و نزد خدا، از سلطنتِ جهان، با نعمت­های مداوم و زیبایی­ها و لذایذ آن بهتر است تا زندگی در معصیت الهی و زیر چتر حکومت­های نامشروع و اطاعت­های ممنوع الهی.
خداوند در کتاب خویش امامانی را نام برده و دستور ولایت آنان را صادر کرده است، در این کلام که فرموده )وجعلنا أئمة یَهدُون بامرنا(([1])؛ آنان کسانی هستند که خدا دستور داده والی باشند و اطاعت شوند (در برابر) کسانی که از حکومت آنان و اطاعت آنان نهی فرموده، ائمه ضلال و پیشوایان گمراهی هستند، که خداوند مقدّر کرده نوبتی برای آنان در دنیا باشد و بر اولیاءاش از امامان آل محمد9 سلطه یابند.
این پیشوایان ضلال، بر اساس معصیت خدا و رسول خدا رفتار می­کنند، تا شایسته­ی عذاب الهی شوند و دستور خدا درباره­ی آنان کامل گردد و به اوج کفری که در اصل خلقت قرار بوده، برسند. آن­ها کسانی هستندکه خداوند در آیه­ی )وجعلنا ائمة یدعون الی النار(([2]) از آنان نام برده است.
در این آیات تدبر کنید و آن را دریابید و از آنان جاهلانه نگذرید، زیرا هر کس این وظیفه و امثال آن را از واجبات کتاب الهی و نواهی آن نداند، دین خدا را رها می­کند و مرتکب معاصی می­شود و در نتیجه شایسته­ی خشم الهی می­گردد، و خدا او را در آتش جهنم می­افکند.
و فرمود: ای گروهِ مشمول رحمت الهی و رستگار! _ خداوند خیراتی که به شما داده، آن را کامل سازد _ بدانید، از قانون خدا و فرمان او این نیست که کسی از مخلوق او، در دینش به هوا و هوس و رأی و مقاییس رفتار کند. او قرآنی نازل کرده و در آن روشنگری همه­ چیز را قرار داده است و برای قرآن و فراگیری آن اهلی را قرار داده است.
اهل علم قرآن, که خداوند به آنان علم قرآن آموخته، نمی­توانند بر طبق هوس و رأی و قیاس رفتار کنند.
خداوند آنان را با دانش خویش و امتیاز علمی که به آنان داده و جایگاه بلندی که آنان را بدان گرامی داشته و آنان را « اهل ذکر»ی قرار داده که امت مأمورند از آنان بپرسند، و آن­ها هر کس را که بدان توفیق یابد و آنان را تصدیق کند و از ایشان پیروی نماید و از آنان بپرسد، او را ارشاد و هدایت می­کنند و دانشی از قرآن به او می­آموزند که راه به سوی خدا می­برد و به جمیع راه­های حق دست می­یابد.
این­گونه افراد (هدایت شده) از امامان حق رخ برنمی­تابند، و از پرسیدن از آنان کوتاهی نمی­کنند، و از دانش آنان خویش را محروم نمی­سازند، دانشی که خدا آنان را بدان گرامی داشته و آن را نزد ایشان به ودیعت سپرده است.
مگر آن­ها که در علم الهی و عالم ذر گذشته، گرفتار شقاوت شوند؛ آنان از پرسش، از اهل ذکر و قرآن روی می­گردانند.
اینان گرفتارِ « اهوا»، « آرا» و «مقاییس» خویش می­شوند؛ تا شیطان در روان آنان جایگزین شود؛ زیرا آنان، اهل ایمان در دیدگاه قرآن را، کافر دانستند و اهل ضلالت و گمراهی در تفکر قرآنی را به عنوان مؤمنین، نزدقرآن معرفی می­کنند. تا آن­جا که بسیاری از حلال­های الهی را حرام و حرام­های خدا را حلال می­کنند. پس این است میوه­ی هواپرستی آنان.
پیامبر قبل از مرگ خویش برای پیشوایان پاک، میثاق گرفته و آنان را وصیّ خویش شمرده است.
ولی آنان چنین گفتند:
پس از رحلت پیامبر ما حق داریم آنچه مردم روی آن توافق نظر دارند را بگیریم و طبق آن عمل کنیم.
و حال آن­که پیامبر برای ما اهل بیت: پیمان گرفته و به ما دستور داده که طبق آن عمل کنیم.
این سخن [که میزان رأی عمومی یا اکثریت مردم است] در مسأله­ی امامت مخالفت با خداوند متعال و پیامبر9 اوست.
چه کسی گستاخ­تر نسبت به خداوند و گمراهی­اش آشکارتر از آن­ است که این تفکر را بگیرد و گمان کند چنین حقّی دارد. به خدا سوگند حقّ خدا بر خلقش آن است که او را اطاعت کنند و در حیات محمد9 و پس از او فرمان او را پیروی کنند.
آیا این دشمنان خدا می­توانند چنین معتقد باشند که یکی از آن­ها که به محمد ایمان آورده، طبق عقیده و نظر و قیاس­های خویش عمل می­کرده است؟
اگر بگوید، آری چنین بوده، بر خدا دروغ بسته و گرفتار گمراهی بسیار دور از حقیقت شده است. و اگر بگوید، خیر، کسی در عصر نبوی9 چنین حقّی نداشته است، به اشتباه و محکومیّت خود اقرار کرده است و باید بپذیرد که پس از رحلت رسول اکرم باز هم باید اوامر الهی اطاعت شود و از دستور او پیروی گردد. زیرا خداوند فرموده است: که سخن او حق است .
)وَما مُحمَدٌ اِلاّ رَسُولٌ قَد خلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ أفَإن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقابکُم وَمَن یَنقَلِب علی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ الله شَیئاً وَسَیَجزی اللهُ الشاکِرینَ(([3])
و این آیه گویای این است که بدانند، به­راستی اوامر خداوند متعال، در زندگی محمد9 و پس از رحلت آن بزرگوار باید اطاعت و پیروی شود.
همان­طور که در عصر نبوی هیچ کس از مردم حق ندارد طبق هوس و رأی و مصلحت­سنجی بر خلاف دستور نبوی9 عمل کند، همچنین پس از محمد9 نیز عمل بر طبق هوا و نظر و قیاس­های شخصی مجاز نیست.
تذکر تقیه­ای؛
و فرمود: بالا بردن دست­هایتان را در نماز جز یک بار هنگام افتتاح نماز ترک کنید, زیرا مردم شما را با این علامت (بالا بردن دست­ها، چندین بار) شناخته­اند و بدان معروف شده­اید، و از خداوند، باید کمک خواست «ولاحول ولا قوة الا بالله»([4])
یک راه مستقیم و سه جاده­ی انحرافی؛
برای شناخت احکام و قوانین الهی و حلال و حرام پروردگار، راهی جز دریافت معارف و احکام از اهل بیت: وجود ندارد، جامعه­ی اسلامی موظّف است مسایل دینی خود را از اهل قرآن، « اهل ذکر» بپرسد.
آن­ها که به جای فراگیری از خاندان رسالت9 به­سوی­کانون­های دیگر علم­آموزی و اشخاص فاقد صلاحیت علمی و اخلاقی رفته و می­روند، سرانجام بدون آگاهی، اموری را به عنوان اوامر و نواهی خدا می­گیرند که دنیا و آخرت آنان را با خطر مواجه می­سازد.
سه نوع اجتهاد و اسلام­شناسی که در این حدیث شریف شدیداً مورد نقد قرار گرفته، عبارت است از:
1. تفسیر و تبیین قرآن و اسلام بر اساس هوای نفس.
2. تفسیر و تبیین قرآن و اسلام براساس رأی و دیدگاه­های شخصی.
3. تفسیر و توضیح قرآن و اسلام بر اساس معیارها و محاسبات ناقص بشری.
حقایق عالم و احکام الهی، نه تابع خواسته­ها و تمایلات بشری است و نه تسلیم ذوق و سلیقه­های گوناگون آدمیان، و نه اطلاعات و آگاهی­های محدود ما پرده از راز و رمز دستورهای الهی برمی­دارد. از این­جاست که فقاهت و اجتهاد و دریافت احکام الهی از منابع معتبر آن، رسالتی دشوار و سنگین است که در توان هر کس نیست.
شرایط عقیدتی, معرفتی، اخلاقی، و پژوهشی ویژه­ای لازم است، تا انسان در « اجتهاد» و « ابلاغ» احکام الهی، گرفتار فتوا بدون علم و فتوا بر اساس هوس و رأی و قیاس نشود.
علامه­ی بزرگوار، محمدتقی مجلسی در جلد دوّم بحارالانوار بابی با عنوان « النهی عن القول بغیر علم و الافتاء بالرأی و بیان شرائطه» گشوده و آیات و روایات فراوان نقل کرده است. ([5])
برخی تحریم و تحلیل­ها، و واجب و حرام شمردن­ها، افترا و نسبت دروغ به خداوند متعال محسوب می­شود و مصداق و نمونه­ی «ومن لم یحکم بما انزل الله» تلقّی می­گردد. «قانون­گزاران» ، «فقیهان» و «مبلغان» در زندگی با این خطرهای بزرگ مواجه­اند. در همین باب زراره می­گوید: از امام باقر7 پرسیدم: حقّ خدا بر بندگان چیست؟ فرمود: )اَن یقُولوا ما یعلمون و یقفوا عِند مالایعلمون(([6]) ؛ «حق خدا آن است که آنچه می­دانند، بگویند و آن­جا که نمی­دانند، توقف کنند.»
ما نه در مرحله­ی افتا و قانون­گذاری و نه در مرحله­ی تبلیغ و اطلاع­رسانی، و نه در عرصه­ی عمل و اجرا حق نداریم؛ حلال خداوندی را حرام کنیم، یا حرام الهی را حلال و مجاز و مشروع جلوه دهیم.
پی­نوشت:
[1] . انبیاء (21) : 73.
[2] . قصص (28) : 41.
[3] . آل عمران (3) : 144.
[4] . روضه­ی کافی، ص 400 و 401.
[5] . بحارالانوار، ج 2، ص 111.
[6] . همان، ص 113.

تبلیغات